چهارساله بود ، مریضی سختی گرفت .
پزشکان جوابش کردند . گفتند این بچه زنده نمی ماند.
پدرش او را نذر آقا ابوالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت!
هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد.در جبهه مسئول دسته گروهان ابوالفضل از لشکر امام حسین بود.
#علیرضا_کریمی 16 سال بیشتر نداشت.
آخرین باری که رفت جبهه گفت: راه کربلا که باز شد بر می گردم، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت.
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت:
زمانش رسیده که من برگردم ! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد.
مدتی بعد او را آوردند . روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابوالفضل(ع)
شادی روح #شهدا #صلوات + وعجل فرجهم
#شهادت
#شهید
#شهید_علیرضا_کریمی
❤️ آن روز به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم.
حالت عجیبی داشت. انگارخدا در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره را میخواند مثل اینکه خدا را میبیند...
ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعد ها در مورد نحوه #نماز خواندنش ازش پرسیدم .گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم جز برای خدا❗️
نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم، اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده فقط خود خداست...
📚مسافرکربلا، ص۳۲
#شهید_علیرضا_کریمی
#درس_اخلاق
نمازش رو همیشه شمرده شمرده و بادقت می خوند
بهمون می گفت : اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می ذاریم، جز برای خدا
نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم؛
اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده، فقط خود خداست
#شهید_علیرضا_کریمی
#سیره_شهدا 🌸🍃
°
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین
.
آن روز، به #مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی #نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت.
انگار #خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری #حمد و #سوره میخواند مثل این که خدا را میبیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت:
«اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست.»
.
خاطره ای از #شهید_علیرضا_کریمی
•
#شهید_علیرضا_کریمی
#خاطرات_شهدا
#وصیت_نامه_شهدا
#زندگینامه_شهدا
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهید
#شهدا
#شهادت
#شهیدانه
#شهیدحججی
#شهیدبهشتی
#مثل_شهدا_باشیم
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.
🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.
🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."
🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.
🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید:" ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."
🍃درسال ۱٣۶۱ عملیات والفجر ۱منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."
🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.
🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.
🍃در وصیتش چه شیرین آورده ، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_کریمی
📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۲۲ فروردین ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.
🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.
🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."
🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.
🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید: "ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."
🍃درسال ۱۳۶۲ عملیات والفجر۱ منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."
🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.
🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.
🍃در وصیتش چه شیرین آورده، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علیرضا_کریمی
📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
✍ #خاطرات_افلاکیان
خداست که به وقت برکت میده
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین🌸
آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت.
انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل این که خدا را میبیند؛ ذکرها را
دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت:
«اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع میخونیم
و فکر میکنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست.»
🌷 #شهید_علیرضا_کریمی🌷
@kakamartyr3
#حافظان_امنیت
💠 آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت.
انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل این که خدا را میبیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت:
«اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع میخونیم.
و فکر میکنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست.»
🌹 #شهید_علیرضا_کریمی
🌹 #استوری
#آشنایی_با_شهدا
وقت خداحافظی
مادر ازش پرسید:
علیرضا کی برمیگردی؟
گفت: وقتی راه کربلا باز شد..!
پیکر علیرضای ۱۶ساله، ۱۶ سال بعد
مصادف با اعزام اولین کاروان به کربلا
در فکهی شمالی پیدا شد ...
#مسافر_کربلا
#شهید_علیرضا_کریمی
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
وقت خداحافظی
مادر ازش پرسید:
علیرضا کی برمیگردی؟
گفت: وقتی راه کربلا باز شد..!
پیکر علیرضای ۱۶ساله، ۱۶ سال بعد
مصاف با اعزام اولین کاروان به کربلا
در فکهی شمالی پیدا شد ...
#مسافر_کربلا
#شهید_علیرضا_کریمی