#خاکریزخاطرات ۸۹
🔸رسول از نوجوانی عمّار ولایت بود...
#متن_خاطره|رسول شانزده سال داشت و کرج زندگی میکردیم. توی مدرسه چند بار با معلمش سـرِ مسأله ولایتفقیه بحثش شده بود. یه بار هم تا معلم شـروع کرد به بدگویی از نظام و ولایت؛ باز رسول با او مخالفت کرد. معلم هم گفت: اینجا یا جایِ منه یا جایِ تو ... رسول گفت: من از این مدرسه میرم؛ چون شما استـاد ما هستید و احترامتون واجبه... با اینکه رسول مدرسه رو بخاطر دفـاع از ولایت و نظام ترک کرد؛ اون معلم بخاطر تخلفاتش از اونجا اخراج شد...
👤خاطرهای از زندگی مدافعحرم شهید رسول خلیلی
📚 منبع: پایگاه اینترنتی مشرقنیوز؛ به نقل از پدر شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#ولایتپذیری #ولایتفقیه #جهادتبیین #نوجوانی_شهدا #بی_تفاوت_نبودن #خاکریز_خاطرات #شهید_مدافعحرم #شهدای_تهران
1.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلامشهید
🎥 وصیتی که شهید مدافعحرم در حین گفتنِ آن بغض کرد...
🔸 ۲۲ آذر؛ سالگرد شهادت پاسدار مدافعحرم شهید احمد جلالینسب گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدجلالینسب #ولایتفقیه #شهید_مدافعحرم #ولایتپذیری #شهدای_خراسانرضوی
#خاطره_شهید
🔸خوندنِ این خاطره برا فعالان فرهنگی و بچههای انقلابی، از نونِ شب واجبتره...
#متن_خاطره|حاجسعید اشتیاق عجیبی برا کار فرهنگی داشت، اونم توی مناطقی که دغدغهی اینکار بینِ مسئولین تقریباً مُرده بود.
شنیدم اومده آبادان و میخواد جشنوارهی دفاعمقدس برا دانشآموزها برگزار کنه. بهش گفتم: حاجی! جشنوارهی دفاع مقدس، اونم برا دانشآموزها، و از همه مهمتر، توی مناطق محروم چطور به ذهنت رسید؟ لبخندی زد و گفت:
"ما سالهاست داریم بین خودمون این مراسمها رو برگزار میکنیم، مخاطبش هم خودمون هستیم و چیزی بهمون اضافه نمیشه. ماها دیدنیها رو دیدیم، شنیدنیها رو هم شنیدیم؛ در حالیکه این نسل جوان، این مردم عادی که دور از جنگ و حماسهها بودند، باید این حماسهها رو #به_شکلی_تازه دریافت کنند. این نسلهای #دبستانی تا #دبیرستانی باید بدونند که دفاعمقدس همهش جنگ و خونریزی نبوده. بدونند شوخی و خنده و نمایش فیلم و ... هم بوده؛ برا همین تصمیم گرفتیم این برنامه رو به شکل جشنوارهای شاد، با حضور هنرمندان برگزار کنیم."
حاج سعید محکم پای اینکار ایستاد. هنرمندای معروف رو هم به جشنوارهها میآورد. میگفت: همهی بچههای محروم منطقه باید بیان...
حتی وقتی فهمید توی روستایی بالای کوه، سه دانشآموز هست، گفت: اونا هم باید بیان. گفتیم: اونجا صعبالعبوره؛ امکان آوردنشون نیست. اما حاجی قبول نکرد و خودش رفت آوردشون به جشنواره...
📚منبع:کتاب"به شرط عاشقی" صفحات ۲۰۰ تا ۲۰۲
🔸۲۳دیماه؛ سالروز شهادت سردار سعید سیاحطاهری گرامیباد
#شهید_سیاحطاهری #شهدای_خورستان #شهید_مدافعحرم #کار_فرهنگی #نوجوان
#چند_روایت
🔸 از بریده شدن سرش نگران بود؛ تا اینکه خواب امام حسین (ع) آرومش کرد...
چند بُرش کوتاه از زندگی شهید مدافعحرم رضا اسماعیلی
🌼 #عاشق_شهادت|عاشق شهادت بود؛ برا همین توی ۲۱سالگی، حتی خبرِ بابا شدنش هم باعث نشد دست از جهاد بکشه... مادرش میگه: رضا عکساش رو قاب کرده و زده بود به دیوار. بهم میگفت: اگه من شهید شدم؛ همه میگن چه شهید خوشتیپی! مامان! وقتی من شهید بشم، تو افتخار میکنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی!
🌼 #نمیترسم|خواهرش همیشه ازش میپرسید: رضا! از شهادت نمیترسی؟ رضا هم جواب میداد: نه! فقط نگران یه چیز هستم؛ توی اینترنت دیدم که داعشیها سرِ مسلمونا رو از تنشون جدا میکنن. فکر میکنم چقدر سخته، چقدر دردناکه. اینا یه ذره انسانیت ندارن که اینکار رو میکنن؟! همیشه میگفت: دعا کنین من اسیر نشم.
🌼 #رویای_صادقه|رضا شب قبل از شهادتش خوابی دیده و همه رو بیدار کرده بود. گفته بود: بیدار شید! بیدار شید! من میخواهم شهید بشم. دوستانش گفته بودند حالا نصف شبی چه وقت این کارهاست؟! کو شهادت؟ رضا هم گفته بود: امام حسین(ع) به خوابم اومد و گفت: رضا تو شهید میشی! اگه سرت رو بریدند، نترس؛ درد نداره...
🌼 #شهادت|توی درگیری با داعشیها زخمی و به دلیل جراحاتِ شدید نتونست برگرده عقب و اسیر شد. از اونجایی که بیسیم همراهش بود، دوستانش صداش رو میشنیدند که تا لحظات آخر «یا علی» می گفت...
📚 منبع: گفتگوی رجانیوز با مادرشهید
🔸۸بهمن؛ سالروز شهادت رضا اسماعیلی گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیداسماعیلی #شهید_مدافعحرم #شهدای_افغانستان #فاطمیون
#چند_روایت
🔸 بُرشهایی از زندگی شهید مدافعحرم جواد محمدیمنفرد
🌼 #رضایت|خیلی شوق رفتن داشت، اما بهم گفت: خانوم! رضایت تو نباشه کارم پیش نمیره. بهش گفتم: لااقل بذار بچهمون بدنیا بیاد؛ بعد برو... تا اینکه خواب دوستان شهیدش رو دید. بهش گفته بودند: بچهت هم که داره دنیا میاد؛ دیگه بهونهت چیه؟ اینو که تعریف کرد، رضایت دادم و رفت.
🌼 #سرباز_مهدیعج|جفتمون آرزوی تشکیلِ یه زندگی ولایی و خداپسند رو داشتیم. برا همین در زندگی مشترکمون که ۵سال بیشتر طول نکشید، حتی توی انتخاب اسم بچهها هم، دنبال اسمی بودیم که روی تربیتشون اثر مثبت بذاره و اونا رو با راه و خط امام حسین(ع) آشنا کنه. جواد میگفت: زمانی موفق میشیم که واسه امام زمان(عج) سرباز تربیت کنیم.
🌼 #تولد_فرزند|بخاطر تولدِ فرزند دوممون علیاکبر، از سوریه برگشت. اما فقط ۴روز موند و گفت: عملیات در راهه. باید برم... علیاکبر چهل روزه بود، که پیکر باباش برگشت.
🌼 #بینالحرمین|توی بینالحرمین به امام حسین(ع) گفته بود: من این سر و چشم رو که باهاشون گناه کردم، دیگه نمیخوام... وقتی شهید شد دیدیم سر و چشمش رو از دست داده.
🌼 #مزار|قبل از آخرین سفرش به سوریه، رفتیم بهشت رضا (ع). اونجا قبری دید و گفت: دوست دارم توی همین قبر دفن بشم تا مادرم راحت بتونه بیاد سر مزارم... جالبه که قرار بود شهید دیگهای اونجا دفن بشه، اما چون شناسایی نشده بود، دفنش نکردند. و اون قبر به جواد رسید.
🔸۱۵بهمن؛ سالروز شهادت جواد محمدیانمنفرد گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_محمدیانمنفرد #شهید_مدافعحرم #شهدای_خراسانرضوی
#چند_روایت
🔸 بارها خدا حفظش کرد؛ برای شهادت...
اتفاقات عجیب در زندگی شهید سامانلو
🌼 #رویای_صادقه|خواب دیدم شخصی اومد و بهم گفت: این امانت پیش شما بمونه؛ از او خوب مراقبت کنید و سالم نگهش دارید؛ به موقع او را میخواهیم... خوابم رو برا یه عالم تعریف کردم. پرسید: تو راهی دارین؟ گفتم: بله. گفت: ازش مراقبت کنید... چند ماه بعد سعید متولد شد...
🌼 #حادثه_اول|بعد از تولد بیماری سختی گرفت و دکترها ازش قطع امید کردند. تقریبا دو سالی درگیر بیماریاش بودیم و هر لحظه منتظر بودم خانومم بیاد و بگه سعید تموم کرد. حتی توان خوردن نداشت و با سرم تغذیه میشد. آخرین بار که بیمارستان بستری بود، مظلومیت رو توی صورتش دیدم و منقلب شدم. اومدم توی حیاط و با دل شکسته به امامرضا ع گفتم: پسرم رو از شما میخوام... همون روز شفا گرفت و دکتر با تعجب گفت: بچهتون رو دوباره بهتون هدیه دادند...
🌼 #حادثه_دوم|یه روز از بالای پشتبوم افتاد پایین؛ اما هیچیش نشد؛ حتی خراش هم برنداشت...
🌼 #حادثه_سوم|یه روز توی خیابون ماشین بهش زد. حتی یادمه ماشین از رو سعید رد شد؛ ولی باز سالم موند
🌼 #حادثه_چهارم|خلاصه حوادث زیادی برا سعید رخ میداد، اما خدا حفظش میکرد. جالبترینش سال ۹۳ ( وقتی حدودا ۳۳ ساله بود) اتفاق افتاد. توی طبقهی سوم مشغول به کار بود، که از ارتفاع ۲۵ متری افتاد و هیچ طوریش نشد. حتی بیمارستان هم نرفت... انگار نگهش داشتند برا شهادت...
📚 منبع: کتاب "فقط برای خدا"
🔸۱۶بهمن؛ سالروز شهادت سعید سامانلو گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_سامانلو #شهید_مدافعحرم #شهدای_قم #توسل