eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌹 شهید احمد علی نیری 🌹 در تابستان سال 1345 در روستای آینه‌ورزان دماوند متولد شد. از همان زمان کودکی به حق‌الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان می‌داد. او و برادران بزرگتر و پدرش همه از شاگردان عارف بالحق حضرت آیت الله حق شناس بودند و خود ایشان شاگرد خاص و نمونه این عالم جلیل القدر بود . همه می‌دانستند اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد. احمد علی در 27 بهمن سال 1364، در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینه‌اش شهادت رسید. یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد : «السلام علیک یا ابا عبدالله» بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. احمدعلی یکی از شاگردان خاص حضرت آیت‌الله حق شناس بود . .
🔸نماز اول وقتش رو ترک نکرد؛ خدا هم هوایش را داشت... خاطره‌ای زیبا از نوجوانی شهید احمدعلی نیّری |احمدعلی به شدت مراقب نماز اول وقتش بود و تا اذان میشد، همه‌ی کارهاش رو تعطیل می‌کرد و می‌رفت سمت نماز. اونم چه نمازی! مثل ما نبود که برا رفع تکلیف نماز بخونه؛ طوری می‌خوند که انگار اصلا توی این دنیا نیست... "یه روز قرار بود معلم ازمون امتحان بگیره. چند دقیقه مونده به امتحان، صدای اذان از مسجدِ محل بلند شد. احمدعلی آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخونه. بهش گفتم: این معلم خیلی حساسه؛ اگه دیر بیای، راهت نمیده و ازت امتحان نمی‌گیره‌ها... می‌خواستم منصرفش کنم، اما گوش احمدعلی بدهکار نبود. رفت نمازخونه و من هم رفتم سر جلسه‌ی امتحان... بیست دقیقه گذشت؛ اما نه از آقای معلم خبری بود، نه از احمدعلی... ناظم هم مدام دانش‌آموزان رو به سکوت دعوت می‌کرد، تا معلم برگه‌ی سؤالات رو بیاره. من هم مدام از داخل کلاس سرک می‌کشیدم و منتظر بودم احمدعلی بیاد. تا اینکه بالاخره معلم برگه‌ به دست وارد شد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر؛ کلی وقت ما رو تلف کرد تا برگه‌ها آماده بشه... بعد برگه‌ها رو داد به یکی از بچه‌ها تا پخش کنه، که یهو دیدم احمدعلی رسید به چارچوب دربِ کلاس... با اینکه معلم عادت داشت بعد از ورود خودش، هیچکسی رو راه نده، اما گفت: نیّری برو بشین سر جات... انگار خدا بخاطر اهتمام احمدعلی به نماز اول وقت؛ امور دنیا رو باهاش هماهنگ کرده بود..." 📚 منبع: کتاب عارفانه؛ صفحه ۲۴ 🔸۲۷بهمن؛ سالروز شهادت احمدعلی نیّری گرامی‌باد
۱۳۵ 🔸آخرین کلامی که قبل از شهادت بر زبان شهید نیّری جاری شد... |لحظه‌ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد و به زمین افتاد. از ما خواست که بلندش کنیم؛ وقتی روی پای خودش قرار گرفت، به سمت کربلا ایستاد، دستش رو روی سینه گذاشت و به عنوان آخرین‌ کلام گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... بعد با همون حالت افتاد؛ شهید شد و به دیدار اربابِ بی‌کفن خود رفت... جالب اینکه وقتی توی بهشت زهرا(س) تابوتش رو باز کردند، هنوز دستش روی سینه‌اش بود... 👤خاطره‌ای از زندگی عارف شهید احمدعلی نیّری 📚منبع: کتاب “عارفانه” ، صفحه ۱۲ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب: