eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷👆🌷👆🌷 خاطرات به نظر شما همسرتان چطور لياقت شهيد شدن را پيدا كرد؟ سجاد هميشه با وضو بود. خيلي از غيبت كردن بدش مي‌آمد. يكي از بارز‌ترين ويژگي‌هايش حيا و سر به زيري بود. از حقوقي كه داشت براي انجام كارهاي خير هزينه مي‌كرد. در انجام مسئوليت بالاترين دقت عمل را داشت. با بچه‌ها مانند خودشان بود. زبان آنها را خوب متوجه مي‌شد. وقتي از سر كار مي‌آمد پسرمان حامد را با خودش بيرون مي‌برد و مي‌گفت از صبح با شما بود حالا وظيفه من است كه او را سرگرم كنم. يكي از دلايلي كه سجاد خودش را به جمع شهداي حرم بي‌بي رساند، اخلاص و پاكي‌اش بود. بسيار با خلوص نيت كار مي‌كرد. بارها به خودم مي‌گفتم خدايا شكرت كه بنده‌اي به اين خوبي آفريدي. همسرم بسيار شيفته اهل بيت بود. ارادت ويژه‌اي به حضرت زهرا(س) داشت در نهايت هم مثل او به شهادت رسيد. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 خانم منفرد مختصري از خودتان بگوييد و اينكه چطور شد كه همسر يك شهيد مدافع حرم شديد؟ من متولد اول فروردين ماه 1367 اهل شهر نوجين استان فارس و كارشناس حسابداري هستم. همسرم سجاد هم متولد 11 خرداد ماه 1362 بود. ما با هم همشهري بوديم. سجاد برادر‌شوهر خاله من بود. آشنايي‌مان از طريق خانواده‌ها و به شكل كاملاً سنتي بود. من و خاله‌ام با هم جاري هستيم. اولين بار كه با هم صحبت كرديم از طريق تلفن بود. سجاد به من گفت كه زندگي كردن با يك نظامي سخت است. بايد خودتان را براي روزهاي سخت و هر اتفاقي در آينده آماده كنيد. من هم پذيرفتم. چون سجاد همان كسي بود كه من مي‌خواستم. انساني مذهبي، خوش اخلاق و اجتماعي. در حقيقت بيشتر با خدا بودنش من را مجذوب كرده بود. زيرا اعتقادداشتم كسي كه با خدا باشد مي‌توان به او اعتماد كرد و تكيه‌گاه محكمي براي زندگي مي‌شود. من هم در پاسخ به سجاد گفتم الگوي من در زندگي حضرت فاطمه(س) است و تا آنجا كه مي‌توانم سعي مي‌كنم فاطمه‌وار كار و زندگي كنم. اين حرف‌ها را كه زدم سجادم گريه‌اش گرفت و گفت خدا را شكر. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 خانم منفرد مايليم از اولين مرتبه‌اي كه سجاد راهي سوريه شد بدانيم. مخالفتي با او نكرديد؟ اولين مرتبه‌اي كه سجاد به سوريه رفت سال 1392 بود. تا يك ماه اول اطلاع نداشتم. به من گفته بود كه به تهران مي‌رود. من هم باور كردم چون تهران زياد مي‌رفت. در نبودش به منزل پدرم رفتم. بعد از طريق همسر يكي از همكارانش متوجه شدم كه به سوريه رفته است. همانجا زدم زير گريه. خدا مي‌داند آن لحظات چه بر من گذشت. بعد از آن لحظه، ثانيه شماري مي‌كردم تا برگردد. آن يك ماهي كه من از سوريه رفتنش مطلع شدم، براي من سال‌ها گذشت. سجاد بعد از 62 روز برگشت. وقتي به خانه آمد اول فقط به او خيره شده بودم و نگاهش مي‌كردم. باورم نمي‌شد آمده باشد. گفتم چرا به من نگفتي؟ او هم گفت نمي‌خواستم شما اذيت شويد. وقتي برگشت تا چند ساعت اول حامد به پدرش مي‌گفت عمو . او را از ياد برده بود. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 شهدا و شهادت چه نقشي در زندگي مشتركتان داشتند؟ سجاد علاقه‌اي خاص به شهدا داشت. هميشه عكس‌ها و فيلم‌هاي شهداي دفاع مقدس را به خانه مي‌آورد. از شهدا خيلي حرف مي‌زد و مي‌گفت خوش به سعادتشان كه عاقبت بخير شدند و با بهترين نوع مرگ با خدايشان ملاقات كردند. خانواده سجاد در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتند. برادرشان از جانبازان غيور اين دوران با شكوه هستند. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 از مسئوليت همسرتان خبر داشتيد؟ سجاد مهندس تخريب بود. من هميشه در استرس كارها و فعاليت‌هاي او بودم. چون مسئوليتش خطرناك بود. مرتبه دوم كه سجاد قصد داشت به سوريه برود به من اطلاع داد و من هم فقط گريه مي‌كردم. آن زمان باردار بودم و از او خواستم بماند تا فرزندمان به دنيا بيايد و بعد راهي شود. مي‌گفت: پناه مي‌برم به خدا! يعني تا آن موقع بايد صبر كنم؟ قبول نكرد و راهي شد. اين بار 45 روز رفتنش طول كشيد. من هم مدام دعا مي‌كردم كه سالم بازگردد و التماس حضرت زينب(س) را مي‌كردم كه بيايد و دخترش را ببيند. شكر خدا سجاد به سلامت برگشت و فرزند دوم‌مان هانيه به دنيا آمد. سجاد خيلي بچه دوست بود. هميشه مي‌گفت آدم بايد قد يك تيم فوتبال بچه داشته باشد. فرقي نمي‌كند دختر باشد يا پسر فقط صالح و سالم باشند. هانيه هشت ماه داشت كه سجاد براي بار سوم راهي سوريه شد. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 نگران اين رفتن‌ها و آمدن‌ها نبوديد؟ نگران شهادتش بودم. خودم مي‌دانستم كه او به آرزويش يعني شهادت خواهد رسيد. بار سوم رفت و بعد از دو هفته آمد. بار چهارم به من گفت كه قرار است يك ماهي برود سوريه و اين آخرين اعزامش بود. نمي‌دانم يك حس عجيبي در وجودم به مي‌گفت كه اين بار آخر است كه او راهي مي‌شود و بازگشتي برايش نيست. آخرين اعزامش 29 آذرماه 1394 شب يلدا بود. هر بار كه يكي از دوستانش شهيد مي‌شد خيلي غصه مي‌خورد و مي‌گفت من از دوستانم جا ماندم. هميشه مي‌گفت دعا كن كه من شهيد شوم. من هم مي‌گفتم الان نه در 50 سالگي. او هم مي‌گفت شهادت بايد در جواني باشد. مي‌گفتم بعد از شهادتت من چه كنم با دو بچه. سجاد مي‌گفت تو هم مثل باقي همسران شهدا. يك روز به سجاد گفتم كه سجاد جان چند بار رفتي ديگر بس است نرو. گفت جواب حضرت زينب(س) را در قيامت چه مي‌دهي؟ 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 ... آن شب من خوابم نبرد تا صبح گريه كردم. هانيه خواب بود. سجاد رفت يك دل سير بوسش كرد. حامد اما بيدار بود. من قرآن، آب و گل را آماده كردم تا بدرقه‌اش كنم اما گريه امان نداد. سجادم را از زير قرآن رد كردم. گفتم برو دست حضرت زينب(س) به همراهت. مراقب خودت باش. او هم دم در آسانسور ايستاد و به من گفت تو هم مراقب خوبي‌هايت باش. ديگر نتوانستم تا محوطه بروم و با او آنجا خداحافظي كنم. اما صداي همسايه‌ها مي‌آمد كه با او خداحافظي مي‌كردند. سلام و صلوات بود و حلاليت. اين لحظات من را ياد دوران دفاع مقدس و رزمنده‌ها مي‌انداخت. خيلي لحظات سخت و نفسگيري بود. صداي خنده‌هايي كه از شوق وصال بر لب داشت را هرگز فراموش نخواهم كرد. 🌷👇🌷👇🌷
🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺 باتوجه به علاقه‌اي كه به بچه‌ها داشت، چه سفارشي درباره آنها كرد؟ حامد متولد 25آبان ماه 1390 و هانيه متولد 28بهمن ماه 1393 است. سجاد قبل از رفتن، خيلي سفارش بچه‌ها را كرد. مي‌گفت من از تو مطمئنم كه مي‌روم و خيالم آسوده است كه تو مي‌تواني بچه‌ها را خوب تربيت كني. وصيت كرده است كه بچه‌ها بعد از دوران راهنمايي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه بروند. #ادامه_دارد 🌷👇🌷👇🌷
مطالب خواندی و خاطراتی در خصوص #شهید_مدافع_حرم #سجاد_دهقان دشمن خيلي بهتر از ما مي‌داند تا وقتي خون شهداي مدافع حرم، حسرت شهادت را در دل‌ها احيا مي‌كند، حريف اين ملت نخواهد شد. دشمنان خوب فهميده‌اند كه شيرمردان مدافع حرم امام خامنه‌اي آرزويشان اين است كه پرچم اسلام را بر تمام قله‌هاي دنيا نصب كنند. اما آنها هرگز نمي‌فهمند و نخواهند فهميد كه خون اين شهدا، مقدمه‌اي است براي ظهور منجي؛ عمارهايي كه به ياري حسين زمان رفته و هر يك نويد فتح مي‌دهند. اين بار معصومه منفرد همسر شهيد سجاد دهقان است كه راوي رشادت‌هاي شهيد مدافع حرم مي‌شود. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 چگونه از شهادت همراه و همسنگر زندگي‌تان مطلع شديد؟ سجادم هر روز تماس مي‌گرفت. 46روز آنجا بود. روز 13 بهمن ماه 94 ساعت يك و نيم بعدازظهر بود كه براي آخرين بار تماس گرفت و گفت تا چند روز ديگر نمي‌تواند زنگ بزند و نبايد نگران باشم. من خوشحال شدم كه ديگر روزهاي آخر است و او باز مي‌گردد. چون اكثر دوستانش از سوريه بازگشته بودند. صبح روز شنبه 16 بهمن چند تا از خانم‌هايي كه همسرانشان رفته بودند تماس گرفتند كه كازرون چند شهيد داده است. من زدم زير گريه و گفتم سجادم شهيد شده است. با پادگان تماس گرفتم و با يكي از دوستانش صحبت كردم. او گفت كه خبري نيست. سجاد حالش خوب است. قطع كردم اما دوباره تماس گرفتم و گفتم راستش را بگوييد سجاد شهيد شده است. گفت نه فقط زخمي است. باور نكردم گفتم من طاقت دارم بگوييد. او هم گفت خانم دهقان من چگونه اين خبر بد را به شما بدهم. اين حرف را كه زد بند دلم پاره شد. گفتم يا حضرت زينب(س) قبولش كن. 🌷👇🌷👇🌷
🌷👆🌷👆🌷 از نحوه شهادتش اطلاع داريد؟ 17 بهمن بود كه خبر شهادتش را به من دادند. سجاد روز قبلش يعني 16 بهمن ماه 1394 حوالي ساعت 11 به شهادت رسيده بود. با اصابت شش گلوله به پيكرش. سجادم در روند اجراي عمليات آزاد‌سازي نبل و الزهرا در حلب شهيد شد. بچه‌ها براي باز گرداندن پيكرش خيلي به زحمت افتاده بودند و اجازه نداده بودند تا پيكر سجادم را داعشي‌ها با خود ببرند. گويي بيسيم مي‌زنند كه بچه‌ها در خط نياز به مهمات دارند. سجاد داوطلبانه براي بچه‌ها مهمات مي‌برد. آن منطقه هنوز پاكسازي نشده بود. سجاد وقتي صد متري از نيروهاي خودي دور مي‌شود اولين تير را به ماشينش مي‌زنند. تا اينكه ماشين را به شدت زير آتش مي‌گيرند. چهار تك‌تير‌انداز هم زير درختان زيتون پنهان شده بودند كه با وجود پوشيدن جليقه ضد‌گلوله از پهلو به او تير مي‌زنند. سجاد از ماشين به بيرون پرتاب مي‌شود و چند تير هم به پاي او مي‌زنند. مدتي بعد سيار رزمندگان، تكفيري‌ها را به هلاكت مي‌رسانند و پيكر سجاد را به عقب منتقل مي‌كنند. 🌷👇🌷👇🌷
🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺 مراسم شهيد آنطور كه لايق شهيد مدافع حرم بود برگزار شد؟ 19 بهمن پيكر ايشان به كازرون آمد و 20 بهمن به همراه سردار شهيد غلامي تشييع شد. شهيد غلامي و سجاد در يك روز اعزام و در يك روز هم به شهادت رسيده بودند كه هر دو در گلزار شهداي شهرمان آرام گرفتند. تشييع آنها طي مراسمي باشكوه برگزار شد. حدود 3 هزار نفر جمعيت حاضر شده بودند تا شهيدشان را تشييع كنند. من و سجاد لحظات سختي هنگام جدايي داشتيم. گفتم مي‌خواهم آخرين نفر باشم و بيشتر كنارش بمانم. همين طور هم شد. اول كه او را ديدم آرامش عجيبي تمام وجودم را در برگرفت. باور كردني نبود ديگر گريه‌ام نمي‌آمد. لبخند به لب داشت. دستانم را روي صورتش مي‌گذاشتم تا بدنش كه سرد شده بود گرم شود. به سجاد شهيدم گفتم كمك كن تا بچه‌ها را خوب تربيت كنم آنطور كه شايسته است. گفتم سلام من را به حضرت زينب(س) برسان و بگو به من صبر عطا كند. #ادامه_دارد 🌷👇🌷👇🌷
🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺 نظرتان در خصوص طعنه‌هايي كه به شهداي مدافع حرم مي‌زنند چيست؟ خيلي دلم از شنيدن اين حرف‌ها مي‌سوزد و گريه مي‌كنم. وقتي سجاد مأموريت بود به خاطر شنيدن اين حرف‌ها و گرفتن پول و... از خانه بيرون نمي‌رفتم. برخي مي‌گفتند نگران نباش در عوض نبودن شوهرت پول خوبي به تو مي‌دهند. من نمي‌دانستم كه چه بايد بگويم. باور نمي‌كردم اين حرف‌ها را مي‌زنند. خبري از پول و حق مأموريت نبود. سجاد مي‌گفت گوش نكن خانم به حرف كساني كه از هيچ چيز خبري ندارند. خدا را شكر مي‌كنم كه سجاد شهيد شد تا برخي بيدارشوند. سجاد اگر به مرگ طبيعي از پيش ما رفته بود اصلاً نمي‌توانستم نبودش را تاب بياورم اما الان در قيامت در محضر حضرت زينب(س) شرمنده نيستم. چون با‌ارزش‌ترين و گرانبهاترين داشته‌ام را در زندگي تقديمش كردم. ان‌شا‌ءالله قبول كنند. من هرازگاهي از خودم مي‌پرسم كه خدايا من چكاره بودم كه چنين سعادتي نصيبم شد و همسري شهيد مدافع حرم به من عطا شد و براي اين موهبت خدا را شاكرم. شادی روح و 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
یاران مژده باد ... وعده ی دیـدار رسید ؛ گل بریزید که آن سرو خرامان آمد با پیکر مطهر فرمانده دلاور زینبیون "حاج‌حیدر" فردا (۲۲ خرداد) ، ساعت ۱۶ مراسم وداع : چهارشنبه مورخ ۹۸/۳/۲۲ بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد حجت (عج) واقع در خ پیروزی ، میدان سرآسیاب مراسم تشییع : پنج شنبه مورخ ۹۸/۳/۲۳ ساعت ۹ صبح از میدان سرآسیاب
آقا جانم عمرمان رفت؛ به تکـــرار ِ نبودن‌ هایت غیبتت، سخت شد از دست ِمسلمانی من
الهی🙏 جان جز خیـــال رویـت نقشی دگر نبندد دل جـز به عـزم کـویت رخـت سفر نبندد... سفارش یاران آسمانیمان
👆خاکریز خاطرات ۱۳۸ 🌸 روحِ لطیفِ یک مرد جنگجو... 📌 این خاطره پیوست روانشناسی و تربیتی دارد ،
او نمی داند که من دوست می دارم جنون عشق را من نمی خواهم که حتی لحظه ای لحظه ای از یاد او غافل شوم... 🌸🕊🌸🕊🌸🕊
🌹🕊🌹🕊🌹 برای با عرض سلام و روز بخیر خدمت شما میهمانان و دوست داران کانال دشت جنون روزهایی از هفته را به معرفی خواهد پرداخت . لذا عزیزانی که مایلند در این کانال معرفی شود ، می توانند مطالبی اعم از ، ، و در مورد یا مورد نظرشان را به آی دی زیر ارسال نمایند . 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
هشتم شوال سالروز تخریب قبرستان بقیع ... پس از تسلّط بر ، و با توجه به پيوند فكرى و آنان با ، در هر و اى كه وارد مى شدند، و ابنيه ساخته شده بر روى قبور را و ويران مى كردند. ، بار نخست در سال ۱۲۲۱ ه. ق. بخشى از بناهاى بقيع را نموده و سپس با تكميل سلطه خود بر حجاز در سال ۱۳۴۴ ه. ق. كليه اين بناها و گنبدها و آثار را ويران و و اشياء موجود در اين اماكن را به بردند و نه در ، بلكه در هرجا و و زيارتگاهى بود، به ويرانى آن اقدام كردند. #۸_شوال #۸شوال