eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸🇮🇷』
1.5هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
407 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 فورقشنگترہ:) تبلیغات♥️ https://eitaa.com/AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💗💗 💗💗 همه ما مى دانيم كه گناه و معصيت، روح انسان را آلوده مى كند و مانع بزرگى براى رشد و كمال او محسوب مى شود. گناه باعث سياهى قلب انسان مى گردد، به طورى كه ديگر او لذت مناجات با خداوند را درك نمى كند و نمى تواند با خدا معاشقه نمايد و در درگاه او قطره اشكى بريزد. اين گناه است كه انسان را از نماز شب محروم مى دارد و همچنين مانع باريدن باران مى شود و امواج بلا را به سوى انسان مى كشاند. به همين دليل انسان بايد براى بخشش گناهانش فكرى بكند تا اثرات آن بيش از اين در زندگى او باقى نماند. البته گناهانى كه مربوط به حق الناس است بايد نسبت به پرداخت حق مردم اقدام نمود; اما سؤال اين است گناهانى را كه مربوط به حق الله است چگونه از پرونده اعمال خود پاك كنيم؟ آيا اطلاع داريد امامان معصوم(عليهم السلام) در سخنان متعددى، صدقه دادن را به عنوان يكى از مهم ترين عوامل بخشش گناهان معرفى كرده اند؟ در مورد صدقه دادن سخنان زيادى شنيده ايم. همه ما مى دانيم كه خداوند به ما دستور داده است تا صدقه بدهيم. خداوند در قرآن براى آنهايى كه صدقه مى دهند وعده بخشش و پاداشى بس بزرگ داده است. به هر حال يكى از چيزهايى كه باعث بخشش گناهان ما مى شود صدقه مى باشد. در سخنان اهل بيت(عليهم السلام) اين آثار براى صدقه دادن ذكر شده است: الف. صدقه غضب خداوند را خاموش مى كند. ب. گناهان بزرگ را از پرونده اعمال انسان پاك مى نمايد. ج. مرگ بد و بلاها را از انسان دور مى كند. د. باعث طولانى شدن عمر انسان مى شود. آرى، هنگامى كه صدقه مى دهى روح خود را از آلودگى ها و سياهى هاى گناه پاك مى كنى و به اين وسيله به ساحت قدس الهى نزديك و نزديك تر مى شوى. معمولاً تا كلمه صدقه را مى شنويم فوراً به ياد صندوق صدقات مى افتيم كه در منزل خيلى از ما موجود مى باشد و ما سعى مى كنيم پولى را به عنوان صدقه داخل آن بيندازيم. اما من در اينجا مى خواهم شما را با صدقه ديگرى آشنا كنم كه كمتر به آن توجه كرده ايد. اسلام همانطور كه كمك به فقرا را به عنوان صدقه مورد تأكيد قرار مى دهد لبخند را هم به عنوان نوع ديگرى از صدقه مطرح مى كند. رسول خدا فرمودند: تبسّم و لبخند تو به روى برادر دينى، صدقه محسوب مى شود. بنازم اين مكتب را كه لبخند را به عنوان صدقه معرفى مى كند، صدقه اى كه باعث زياد شدن عمر تو مى شود و گناهان تو را مى بخشد. دين اسلام نمى پسندد هيچ فقيرى در جامعه، گرسنه باشند و ما را تشويق مى كند تا به آنها رسيدگى كنيم و لباس و غذا براى آنها تهيه كنيم. اما چقدر افرادى هستند كه از نظر مالى، وضع بسيار خوبى دارند اما فقير عاطفى هستند ! آنها نياز دارند تا يك نفر به آنها محبّت كند و با تبسّم و لبخند به آنها روحيه بدهد. اسلام مى خواهد در جامعه مسلمانان، هيچ نوع فقرى وجود نداشته باشد، نه كسى گرسنه باشد و نه كسى در عطش محبّت بسوزد. بارها شده است افرادى را ديده ام كه ده ها هزار تومان پول به يك فقير صدقه داده اند اما دريغ از يك لبخند كه به روى همسر خود بزنند، دريغ از تبسّمى كه به روى فرزندان خود بزنند تا چه رسد به اين كه با مردم جامعه با روى باز برخورد كنند. چرا بعضى از ما اين طور تربيت شده ايم كه چيزهاى زيبا و خوب را براى غريبه ها مى گذاريم ! به آن كودكى كه در آن سوى كشور است كمك مالى مى كنيم اما فرزند خود را (كه بهترين سرمايه زندگى مان است) از يك لبخند محروم مى كنيم ! نهال روح فرزند ما نياز به نور محبّت و لبخند ما دارد؟ آيا همسر ما نياز به عاطفه و محبّت و لبخند ما ندارد؟ لبخند نيز صدقه است و باعث بركت زندگى ما شده و بلا را از ما دور مى كند. اى كاش صدا و سيماى ما يك روز را به عنوان روز "جشن لبخند" معرفى مى كرد و براى مردم مى گفت كه خنده بهترين صدقه است و باعث مى شود تا بركت و رحمت خداوند، تمام زندگى شما را فرا گيرد و مورد عفو و رحمت خدا قرار گيريد! ما مى توانيم با كمك يكديگر آينده زيبايى براى جامعه خود رقم بزنيم، آينده اى كه هر كس وارد كشور پهناور ايران شود، از مردم مؤمن و مسلمان اين كشور تصوير زيباى لبخند، به ذهن داشته باشد. به اميد فردايى كه در خانه با لبخند زدن به روى همسر و فرزندان خود، مغفرت خدا را به سوى خود جذب كنيم و چون در محيط كار قرار گرفتيم به همه همكاران خود گل لبخند را هديه كنيم و چون با مردم روبرو شديم با تبسّمى دلنشين، آنها را تحويل بگيريم و آنگاه ببينيم كه چگونه به خداوند متعال نزديك و نزديك تر مى شويم. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 ايمان به خداوند، مهمترين و بهترين سرمايه ما انسان ها مى باشد زيرا بوسيله ايمان است كه دلها به آرامش مى رسد و سعادت دنيا و آخرت ما تضمين مى شود. همه ما مى دانيم كه شيطان بزرگ ترين دشمن ما مى باشد و همواره تلاش مى كند تا به هر طريقى باعث سستى و كم رنگ شدن ايمان ما شود. آرى، شيطان مى داند تا زمانى كه نور ايمان در قلب ما روشن است ما دنباله رو تاريكى ها و زشتى ها نخواهيم بود. اكنون كه ما دشمنى اين چنين سرسخت داريم كه يك لحظه هم از ما غافل نمى شود بايد تلاش كنيم كه از ايمان خود محافظت كنيم. اكنون سؤال مهم اين است كه چگونه مى توانيم ايمان خود را نگه داشته و آن را تقويت كنيم؟ آيا راه حلّى به ذهن شما مى رسد؟ من در ميان كتابهاى حديثى، مدت زيادى به دنبال جواب اين سؤال بودم، و سرانجام جواب را در كتاب "نهج البلاغه" يافتم آنجا كه حضرت على(ع) مى فرمايد: ايمان خود را با صدقه، محافظت نماييد. وقتى شما صدقه اى مى دهيد روى شيطان را سياه مى كنيد و او را فرارى مى دهيد به گونه اى كه ديگر او نمى تواند در ايمان شما رخنه اى وارد كند. اگر سخن رسول خدا را به ياد بياوريد (كه لبخند را به عنوان صدقه معرفى نمودند)، به اين نتيجه مى رسيد كه با همين لبخند مى توانيد شرّ شيطان را از خود كم كنيد و ايمان خود را حفظ نماييد. به راستى اين لبخند كه عملى بسيار ساده به نظر مى آيد چه اثرات زيادى دارد: بلاها را از ما دور مى كند، مرگ بد را از ما برطرف مى سازد، موجب بخشش گناهان ما مى شود، عمر ما را زياد مى كند، حسابرسى روز قيامت را برما آسان مى كند و موجب حفظ ايمان ما از شرّ شيطان مى شود. بسيار شايسته است كه از امروز به بعد تلاش كنيم تا هميشه گل لبخند به لب داشته باشيم و عشق و محبّت را در جامعه خود منتشر كنيم; باشد كه همواره در فضاى جامعه ما، رايحه خوش صميميّت پيچيده باشد و همه را سرمست شادى و شعف نمايد. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 درِ خانه تو جايى است كه همه به آن رو كرده اند و با هزاران اميد و آرزو به سويت آمده اند. بندگانت به تو پناه آورده اند چرا كه جز تو پناهگاهى نيست. مگر ما خدايى به غير تو داريم كه به سوى او رو كنيم؟ مگر كسى هست كه مايه اميد ما باشد تا به او دل ببنديم؟ به عزتت قسم كه من در درگاه تو جز بيچارگى ندارم كه عرضه كنم، پس به بيچارگى ام رحم كن! به بزرگيت سوگند كه هرگز از درِ خانه تو نمى روم و آنقدر بر در اين خانه مى مانم تا مرا ببخشى و به من نگاه محبّت آميز كنى. من آن بخشش بزرگ تو را مى خواهم! من آن بزرگوارى بى مثل و مانند تو را جستجو مى كنم! خداى من ! گاه با خود مى گويم چگونه تو را بخوانم و صدايت زنم حال آنكه نافرمانى تو را كرده ام! امّا به ياد مى آورم كه تو چقدر بخشنده و مهربانى، براى همين با دلى اميدوار تو را صدا مى زنم. گر چه گنهكارم امّا قلبى دارم كه با عشق تو آشنا است! گناهانم را به ياد مى آورم و از تو مى خواهم مرا ببخشى در حالى كه اشك در چشمانم نشسته است، شايد كه قبولم كنى! من همان كسى هستم كه هرگز از تو نااميد نشوم! آن قدر صدايت مى زنم تا جواب مرا بدهى و مهربانى را بر من ارزانى دارى! خداى من ! نمى دانم به كدام عمل خود، دل خوش باشم؟ در روز قيامت، آن وقت كه در حضورت قرار گيرم، چاره اى ندارم جز آنكه سر خود را پايين گيرم و فقط به رحمت تو اميدوار باشم! چرا كه تو خود به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودى: "به بندگانم خبر ده كه من بخشنده و مهربانم". پس به همان رحمت تو، دل خوش دارم چرا كه خوب مى دانم رحمت تو بيش از غضب تو است و همين مرا بس است. آيا تو مرا به حال خود رها مى كنى، حال آنكه مى دانى جز تو ياورى ندارم! آيا روى خود را از من برمى گردانى، حال آنكه به روى مهربانت، دل خوش كرده ام؟ خداى من ! من از تو حيا نكردم و نافرمانيت كردم، حريم تو را پاس نداشتم و تو را فراموش كردم! امّا چون بلايى به من رسيد به فكر فرو رفتم كه چگونه صدايت كنم، حال آن كه در حضور تو گناه كرده ام. امّا كسى جز تو نمى توانست، مشكل مرا حل كند و من خدايى جز تو نداشتم. پس صدايت زدم و تو جوابم را دادى و مشكلم را حل نمودى! تو بيچارگى مرا ديدى، به من رحم نمودى و مرا فراموش نكردى! اين خوبى تو را فراموش نمى كنم! اى خداى خوب من! خداى من ! اگر تو بخشنده و مهربان نبودى من هم گناه نمى كردم! مگر تو نبودى كه گفتى: "هر كس صدايم زند جوابش مى دهم; هر كس به درِ خانه ام بيايد به او نظر مى كنم". اكنون به درِ خانه تو آمده ام و صدايت مى زنم! آيا به وعده خود وفا نمى كنى؟! تو با خوبى، شهره عالم شده اى و من هم با بدى! آه! من چقدر گناهِ تو كردم و تو چقدر در حقّ من خوبى كردى! اكنون كه شرمنده تو هستم، از تو مى خواهم كه مرا ببخشى و از گناهان پاكم كنى. خداى من ! چون به ياد مى آورم كه تو مهربان و بخشنده هستى، غرق شادى مى شوم! امّا چون به ياد آن مى افتم كه عذاب تو براى گنهكاران شديد است، غمناك مى شوم. من ميان اين غم و شادى گرفتار شده ام. از تو مى خواهم مرا از اين غم برهانى، از عذاب خود نجات دهى، اين شادى را استمرار بخشى و از مهر خويش روزيم كنى. اگر من شايسته مهربانى و عفو تو نيستم ولى خوب مى دانم كه رحمت تو آن قدر زياد است كه گوشه اى از آن شامل من هم شود. از تو مى خواهم تا رحمت بى انتهاى خود را شامل من هم بنمايى! و دل مرا با مهربانيت شاد سازى كه سخت به مهربانى تو نيازمندم. خداى من ! تو عشق به خودت را در قلبم قرار دادى، مرا شيفته خود كردى و به من مهربانى هاى زيادى نمودى! امّا من به سوى ديدار تو نشتافتم، چرا كه خود را به گناه آلوده كردم! تو به من اين همه مهربانى كردى امّا من از تو فرار كردم! نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 من خود به پرونده اعمالم نظرى كردم و گناهان زيادى در آن يافتم پس چگونه با اين همه گناه به ديدارت بشتابم! امّا اگر تو از من راضى شوى و رحمت خود را بر من نازل كنى، پس خوشا به حال من! تو همان خدايى هستى كه خود را بخشنده و مهربان نام نهادى! اكنون من خواهان همان مهربانىِ تو هستم؟ آيا مرا از آن محروم مى كنى؟ خداى من ! تو همواره نعمت هاى خود را بر من نازل كردى و هر صبح و شام روزى مرا فرستادى! تو از بس مهربان بودى، نگذاشتى من سختى بلا را ببينم و همه بلاها را از من دور كردى! تو اسباب آرامش مرا در زندگى فراهم نمودى و من فراموشت نمودم! آن گاه تو هم كمى رهايم كردى وآن وقت بود كه بلا آمد! حالا فهميدم كه تو بودى كه بلا را از من دور مى كردى! پس به ياد تو و مهربانى هاى تو افتادم! تو را صدا زدم: اى فريادرس! به فريادم برس! خداى من ! از زيادى گناهانم متحيّر شده ام و نمى دانم چه كنم! گناهانم ديگر براى من پيش تو آبرويى نگذاشته اند! با چه رويى با تو سخن بگويم؟ بزنم در حالى كه تو بخشنده و مهربانى؟ چگونه غمگين نباشم چرا كه نافرمانى تو كردم و چگونه شاد نباشم چرا كه تو خداى منى و كريم و بزرگوارى! اگر تو به من رحم نكنى، چه كسى بر من رحم خواهد نمود؟ آيا مهربان ديگرى را مى شناسى تا من به درِ خانه او بروم؟ به خودت قسم، درِ خانه ديگرى را نمى شناسم تا به آنجا پناه ببرم. تو فقط پناه من هستى! تو فقط اميد من هستى! نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 صدايى را كه مى شنوى، صداى "صُور اسرافيل" است كه به گوش همه مى رسد و روح به جسم آنها بر مى گردد. من هم بايد از جاى خويش برخيزم، همه انسان ها زنده شده اند و از قبرهاى خود بيرون آمده اند. قيامت بر پا شده است، چه غوغايى است. نگاه كن، آيا او را مى شناسى؟ آن جوان زيبا را مى گويم كه همراه من از قبرم بيرون آمد و اكنون در مقابل من ايستاده است، نگاه كن صورتش مثل ماه مى درخشد. من كه او را نمى شناسم، شما چطور؟ ترس و وحشت، همه وجودم را فرا گرفته است، عجب روزى است امروز فرشتگانى كه هيچ گناهى ندارند سخت نگرانند، پس واى به حال من. چه غوغايى است، همه از هم فرار مى كنند مادر از فرزند، برادر از برادر، هر كسى به فكر خويش است ! كاش من در اينجا يك دوست و آشنايى داشتم كه به من كمك مى كرد. آتش جهنّم زبانه مى كشد و همه از شرّ آن به خدا پناه مى برند. حسابرسى آغاز مى شود; عده اى به سوى بهشت حركت كرده اند و عده اى را هم به سوى جهنّم مى برند. نام مرا مى خوانند و بايد به پاى ميزان اعمال بروم، خدايا من چه خواهم كرد؟ حركت مى كنم و به هر آشنايى كه برخورد مى كنم مى بينم كه آن چنان گرفتار است كه به من توجّهى نمى كند. حالا من چه كنم؟ در هنگام حسابرسى چه جوابى بدهم؟ نگاهم به شعله هاى آتش جهنّم مى افتد و ترس تمام وجودم را فرا مى گيرد ! اما ناگهان همان جوان زيبا كنار من مى آيد و با مهربانى تمام به من مى گويد: نترس، ناراحت نباش، من در همه جا با تو هستم ! نمى دانم اين سخن او چه بود كه چنين در دل من اثر كرد و مرا آرام ساخت; آرى نفس او نفس خدايى بود كه اين چنين باعث آرامش قلب من شد. هر كجا كه ترس وجودم را فرا مى گيرد نگاهم به آن جوان مى افتد كه همراه من است، از من دلجويى مى كند و با سخن خويش مايه آرامش من مى شود. شكر خدا، حسابرسى من تمام مى شود و برگه ورود به بهشت را به دستم مى دهند. من به سوى بهشت حركت مى كنم; اما هنوز هم مى ترسم ! براى اينكه بايد از پل صراط عبور كنم، نگاه مى كنم همان جوان زيبا را در جلوى خود مى بينم. هر كجا او برود من هم مى روم; پا جاى پاى او مى گذارم و به سلامتى از پل صراط عبور مى كنم. اين بوى خوش از كجاست كه مرا اين چنين مدهوش خود مى كند؟ مثل اينكه بوى بهشت است؟ آرى درست حدس زده ام، بوى بهشت است كه به مشامم مى رسد. نگاه كن، آن درهايى را كه مى بينى درهاى بهشت است. اينجا ديگر خاطرم جمع مى شود و با خود مى گويم، خوب است از اين جوان سؤال كنم كه تو كيستى كه با مهربانى با من برخورد كردى؟ من رو به آن دوست جوان خود مى كنم و از او مى پرسم: تو چه همراه خوبى بودى و همواره باعث شادى و سرور من شدى، آيا مى شود خودت را معرفى كنى تا من تو را بشناسم؟ آن جوان زيبا، رو به من مى كند و مى گويد: يادت هست در دنيا، برادران مؤمن خود را شاد ساختى ! من همان شادمانى اى هستم كه در دل آن مؤمنان، ايجاد كردى ! خداوند مرا به اين صورت در آورد تا در سخت ترين شرايط (لحظه خروج از قبر تا ورود به بهشت)، باعث شادمانى تو شوم. خواننده محترم، داستانى كه براى شما نقل كردم برگرفته از حديث امام صادق(ع) مى باشد. بيا تا زنده هستيم و فرصت داريم هنگامى كه دوستان مؤمن خود را مى بينيم با روى خوش و لبخند با آنان برخورد كنيم و سعى كنيم تا شادمانى را به آنان هديه كنيم. باشد كه در روز قيامت همان جوان زيبا، شادى و آرامش را به ما ارزانى بدارد. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 حضرت داوود(ع) يكى از پيامبران بزرگ مى باشد كه در قرآن مجيد هم به بعضى از حكايت هاى زندگى او اشاره شده است. حالا من مى خواهم يكى از حكايتهاى اين پيامبر را برايتان نقل كنم، آيا موافقيد؟ حضرت داوود(ع)، مشغول عبادت بود كه ناگهان صدايى به گوشش رسيد، اين صدا براى او بسيار آشنا بود. آرى، اين صداى وحى بود، خداوند داشت با او سخن مى گفت. آيا مى دانيد خداوند مى خواهد در مورد چه موضوعى با پيامبر خود سخن بگويد؟ اى داوود ! مى خواهم عملى را به تو ياد بدهم كه اگر بندگان من آن را انجام دهند، آنها را وارد بهشت مى كنم. حتماً با خود مى گوييد: چه كارى تا اين اندازه باعث خوشحالى و رضايت خداوند مى شود؟ شايد آن كار، يكى از عبادت هايى است كه خداوند بر ما واجب كرده است؟ حضرت داوود(ع) رو به خداى متعال كرد و عرضه داشت: بار خدايا، آن عمل نيكو چيست؟ و جوابى كه آمد اين بود: آن عمل اين است كه باعث شادمانى مؤمنى بشوى و قلب او را شاد سازى. آرى، شاد كردن دل مؤمن، همان كارى است كه خداوند بهشت را در مقابل آن كار مى دهد. پس هنگامى كه با مؤمنى روبرو شديد با لبخند خود او را شاد كنيد. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 آيا تا به حال به اين نكته فكر كرده ايد كه خداوند متعال كدامين كار نيكو را بيش از همه كارها دوست دارد؟ شايد اطلاع داشته باشيد كه بهترين كتاب حديثى نزد ما شيعيان، كتاب "أصول كافى" مى باشد. مؤلف اين كتاب (شيخ كلينى) در قرن چهارم هجرى، به جمع آورى سخنان امامان معصوم(عليهم السلام) پرداخته است و دقت نظر او در نقل احاديث به گونه اى بوده است كه همواره از كتاب او به عنوان بهترين و معتبرترين كتاب حديثى شيعه نام مى برند. من براى پاسخ دادن به اين سؤال، همه اين كتاب را بررسى كردم و ديدم دو كار به عنوان بهترين كارها نزد خدا معرفى شده است: اوّل:. امام صادق(ع) فرمودند: محبوب ترين كارها نزد خداوند، نماز مى باشد. آرى، آن هنگام كه بنده به سوى پروردگار به نماز مى ايستد معراج او آغاز مى شود و لحظه به لحظه به خداى متعال نزديك و نزديك تر مى شود و براى همين است كه در اين حديث، بيان شده است كه خدا نماز را از همه كارها بيشتر دوست مى دارد. دوم: رسول خدا در سخنى فرمودند: محبوب ترين اعمال نزد خدا، شاد نمودن مؤمن مى باشد. من تا به حال نمى دانستم كه شاد نمودن مؤمن، اين قدر نزد خدا ارزشمند مى باشد تا آنجا كه رسول خدا آن را به عنوان بهترين اعمال ذكر مى كند. به راستى كه نماز و شاد نمودن مؤمن، نزد خداوند بسيار دوست داشتنى جلوه مى كند. اين دو كار، دو بال براى كمال هستند، دروغ مى گويند كسانى كه ساعت ها به نماز شب مى ايستند اما دريغ از يك لبخند كه به روى همسر و فرزندان خود بزنند، همان كسانى كه با يك قيافه اخمو در ميان جامعه ظاهر مى شوند و كار را به آنجا مى رسانند كه بعضى از ساده لوحان خيال مى كنند هر كس بيشتر اخم كند و كمتر لبخند به لب بياورد ايمانش قوى تر است. الگوى ما پيامبرمى باشد، آن حضرت همواره لبخند به لب داشت. ايمان واقعى آن است كه هر قدر نماز بيشترى بخوانى و اشك بيشترى در مقابل خدا بريزى به همان اندازه هم به شاد نمودن مردم همت بگمارى ! اگر فقط به نماز اكتفا كنى نمى توانى به اوج برسى ! آرى همان پيامبرى كه شبها تا به صبح نماز مى ايستاد چون در ميان مردم حضور پيدا مى كرد همواره تبسّم مى زد. افسوس كه ما را از فهم واقعى دين خود محروم ساختند ! بياييد همانطور كه به نماز اهميت مى دهيم، به شاد نمودن دلهاى مردم مؤمن هم همّت گماريم. چون با آنان روبرو شديم لبخندى زيبا، هديه آنها كنيم و به اين وسيله بذر عشق و محبّت را در نهاد جامعه بيفشانيم. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 هنگامى كه در جامعه حضور پيدا مى كنيد و به روى مردم لبخند مى زنيد، بدانيد كه با اين كار خود باعث شادى قلب پيامبر مى شويد. رسول خدا فرمود: هر كس كه مؤمنى را شاد سازد مرا شاد ساخته است و هر كس مرا شاد سازد خدا را شاد ساخته است. آيا در محيط خانه وقتى با همسر خود روبرو مى شويم لبخند مى زنيم يا اينكه غم و غصه هاى خود را براى لحظه ديدار همسر خود مى گذاريم؟ آيا شايسته است كه جامعه شيعه اين قدر در عطش عشق و محبّت بسوزد؟ آيا ما مايه افتخار امامان خويش هستيم؟ امام صادق(ع) فرمودند: هرگاه يكى از شما مؤمنى را شاد نمايد، خيال نكند كه فقط آن مؤمن را شاد ساخته است، به خدا قسم ما را شادمان نموده، به خدا قسم رسول خدارا مسرور نموده است. از امروز به بعد بدانيد كه با لبخندى شيرين و يا كمك كردن به برادر مؤمن، مى توانيد مولاى خود حضرت على(ع) و ديگر ائمه اطهار(عليهم السلام) را شاد سازيد. آن لحظه كه شادى به قلب همسر، فرزند و دوست با ايمانتان مى نشانيد بدانيد كه همان لحظه، اين شادى بر قلب نازنين رسول خدا و ائمه اطهار(عليهم السلام) هم مى رسد. و شما خود مى دانيد كه هيچ چيز در اين دنيا به اندازه شاد نمودن دل آن عزيزان ارزش ندارد. اگر مى خواهيد امام زمان(ع) را شادمان سازيد، از همين امروز تصميم بگيريد با مردم با روى باز و لبخند روبرو شويد، چرا كه آن حضرت به همه شيعيان خود علاقه و محبّت دارد، چطور شما فرزند خودتان را دوست داريد؟ آيا شادابى فرزندتان شما را شاد نمى كند؟ اگر ببينيد كه همه مردم، احترام فرزند شما را مى گيرند و به روى او لبخند مى زنند آيا خوشحال نمى شويد؟ خوب، امام زمان(ع) هم پدر معنوى جامعه شيعه مى باشد و همه ما چون فرزندانى براى آن حضرت هستيم، آرى، هر پدرى فرزندان خود را دوست دارد؟ اكنون كه شما با شيعيان مولايتان با روى باز و شادمانى برخورد مى كنيد و مى كوشيد به همه آنها لبخندى زيبا هديه كنيد، باعث مى شويد كه امام زمان(ع) خوشحال شود و به وجود شما افتخار كند. خواننده محترم، حال كه سخن به اينجا رسيد من از شما سؤالى دارم: آيا مى خواهيد به روى خدا لبخند بزنيد؟ حتماً از سخن من تعجب مى كنيد، آخر چگونه مى شود به روى خدا لبخند زد؟ پيامبر در حديثى فرمود: آگاه باشيد هر كس برادر مؤمن خود را احترام كند، خدا را احترام نموده است. آرى، هنگامى كه با برادر خود روبرو مى شويد و به روى او لبخند مى زنيد و با اين كار از او احترام مى گيريد بدانيد كه در واقع به روى خدا لبخند زده ايد و احترام خالق خويش را گرفته ايد. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 نمى دانم نام مرا شنيده ايد يا نه؟ نام من، "اسحاق بن عمار" است كه يكى از ياران امام صادق(ع) مى باشم. من در شهر كوفه زندگى مى كردم و مردم مرا به عنوان يكى از ثروتمندان شيعه مى شناختند و براى همين، افراد فقير (كه معمولاً شيعه بودند) به منزل من مى آمدند و من هم به آنها كمك مى كردم. كم كم مراجعه مردم به خانه من زياد و منزلم حسابى شلوغ شد. رفت و آمد مردم به خانه من، براى حكومت وقت، خوشايند نبود زيرا هر گونه فعاليت شيعيان تحت كنترل بود و از رفت و آمد زياد به خانه شيعيان سرشناس، وحشت داشتند. براى همين بود كه من در خانه خود را بستم و ديگر كسى را به خانه ام راه نمى دادم. اين جريان گذشت تا موقع حج فرا رسيد و من براى انجام مراسم با شكوه حج، به سوى سرزمين حجاز حركت كردم. چون به مدينه رسيدم تصميم گرفتم به ديدار امام صادق(ع) شرفياب شوم. براى همين به سوى خانه آن حضرت حركت كرده و وارد خانه شدم و خدمت امام سلام عرضه داشتم. ولى امام صادق(ع) جواب سلام من را با سردى دادند، مثل اينكه از من ناراحت بودند. من از رفتار امام خويش متعجب شدم و به آن حضرت عرضه داشتم: اى آقاى من، چه چيز باعث شده است كه شما از من ناراحت باشيد؟ امام صادق(ع) در پاسخ من فرمود: چرا درب خانه خود را به روى شيعيان من بستى و ديگر آنها را به خانه ات راه ندادى؟ من عرضه داشتم: فدايت شوم، من از مشهور شدن هراس داشتم، مى ترسيدم كه گرفتار مأموران حكومتى شوم. امام رو به من كردند و فرمودند: مگر نمى دانى هنگامى كه دو مؤمن با هم برخورد مى كنند و با يكديگر دست مى دهند خداوند صد رحمت ميان انگشتان آنها نازل مى كند، نود و نه رحمت از آن صد رحمت را براى كسى مى دهد كه با علاقه بيشترى به برادر خود دست مى دهد. آن حضرت در سخن ديگرى به من فرمودند: اى اسحاق، تا آنجا كه مى توانى به دوستان و شيعيان من نيكى بنما ! هر گاه مؤمنى به برادر مؤمن خود نيكى كند و او را يارى نمايد قلب شيطان را مملوّ از غم و اندوه مى كند. به هر حال امام صادق(ع) آن قدر در عظمت و مقام مؤمن براى من سخن گفت كه من از كرده خود پشيمان شدم و تصميم گرفتم چون به كوفه بازگشتم درب خانه خود را به روى همه شيعيان باز بگذارم. خواننده محترم ! شيطان دشمن سعادت و كمال ما مى باشد و براى همين تلاش مى كند تا هر طور كه بتواند مانع خوشبختى ما شود. بنابراين ما بايد تلاش كنيم تا به وسوسه هاى او گوش فرا نداده و با او به مبارزه بپردازيم، بياييد با همين لبخند زدنمان به روى مردم، غم و اندوه را به قلب شيطان وارد كنيم. وقتى كه شما در برخورد با مردم، لبخند مى زنيد، در واقع باعث مى شويد تا ديگران به زندگى دلگرم شوند و نگاه بهترى به دنيا داشته باشند. لبخند صميمى شما مى تواند چون نور خورشيد، يخ هاى بى تفاوتى را آب كند و باعث شود تا مهر و صميميت ميان مردم ديندار بيشتر شود. شيطان از اين ناراحت مى شود كه ببيند اهل دين بيش از همه به يكديگر عشق مىورزند و يكديگر را دوست دارند و همديگررا يارى مى كنند. لبخند، قدم اول براى ايجاد يك رابطه صميمى مى باشد. اگر همه مردم جامعه در همه ديدارهاى خود لبخند به لب داشته باشند، گامى بسيار بلند براى ايجاد صميميت در جامعه برداشته مى شود و شيطان هم از همين امر، ناراحت مى شود. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 حدود يك ماه بود كه از خانواده خود دور بودم و حسابى دلم براى خانواده تنگ شده بود. درست بود كه من مهمان خانه خدا بودم و براى دومين بار به سفر حج آمده بودم اما به هر حال، ديگر دلتنگ خانواده خود شده بودم به خصوص كه دلم براى شيرين زبانى فرزند خردسالم، عليرضا، خيلى تنگ شده بود. روزهاى آخر سفر بود و ما كم كم براى بازگشت به وطن آماده مى شديم. قرار بود يكى از دوستان من به ديدنم بيايد و من در اتاق هتل منتظر آمدن او بودم. در اين هنگام گوشى تلفن همراه من زنگ خورد و اين صداى پسرم عليرضا بود كه از دورى من بى تابى مى كرد و صداى گريه اش بلند شده بود. به هر حال با شنيدن صداى او دلتنگى من چند برابر شد. بعد از لحظاتى در اتاق زده شد، من از جايم بلند شدم و در را باز كردم، دوستم بود كه به ديدن من آمده بود. او را به داخل اتاق دعوت كردم و در كنار او نشستم، از شما چه پنهان كه دلتنگى من دست خودم نبود و چهره من در آن لحظه، بسيار اندوهناك شده بود. اينجا بود كه دوستم رو به من كرد و گفت: "درست است دلتنگ شده اى، اما نبايد اين غم خود را در چهره خود نشان دهى بلكه بايد غم خود را در دل خود نگه دارى". بعد او حديثى از حضرت على(ع) برايم خواند كه آن حضرت مى فرمايند: مؤمن، شادى خود را در چهره خود نشان مى دهد و غم خود را در دل خود نگه مى دارد. گويا اين حديث زيبا را براى اولين بار مى شنيدم، براى همين پيرامون آن خيلى فكر كردم. آرى، هر كسى در زندگى خود ممكن است غم و اندوهى داشته باشد اما شخص مسلمان وظيفه دارد غم و اندوه خود را در دل خود قرار دهد و آن را در چهره خود نشان ندهد، زيرا اين كار باعث مى شود اطرافيان او هم ناراحت شوند. از آن روز تصميم گرفتم در همه جا و همه شرايط، غم و اندوه خود را براى خودم نگه دارم (و در دل خود پنهان كنم) و شادى و شادمانى خود را بر چهره خود نمودار سازم و آن را با اطرافيان خود تقسيم كنم. وقتى از سفر برگشتم در مورد اين موضوع بيشتر مطالعه كردم و فهميدم كه خداوند متعال كسى را كه هنگام برخورد با برادران دينى خود اخم كند، دشمن مى دارد. آيا فكر كرده ايد كه چرا خداوند اين قدر از اين كه ما قيافه اخمو داشته باشيم بدش مى آيد؟ خداوند مى خواهد جامعه مسلمانان، جامعه اى با نشاط و شاداب باشد به طورى كه هر كسى را نگاه كنى لبخند به لب داشته باشد. اگر همه ما به اين دستور الهى عمل مى كرديم سطح روابط اجتماعى در جامعه ما در حدّ بسيار بالايى قرار مى گرفت و همواره محبّت و صميميت در جامعه موج مى زد. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19