🔻مناسبتهایدهه امامت و ولایت
🔹 ۱۴ ذیالحجه؛
📌 بخشش باغ فدک به حضرت زهرا سلاماللهعلیها توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به دستور خداوند
(نزول آيه ۲۶ سوره مباركه اسراء)
@ketabkhanehmodafean
pedar21.mp3
761.9K
•🪄•
📚 قسمت بیست و یکم کتاب پدر
✍ نویسنده: نرجس شکوریان فرد
👨🏫 گوینده متن: علی ناجی
💠 موضوع:
داستانهایی دلنشین از زندگی امیرالمومنین علیهالسلام
#پدر
#غدیر
📚
@ketabkhanehmodafean
pedar22.mp3
448.5K
•🪄•
📚 قسمت بیست و دوم کتاب پدر
✍ نویسنده: نرجس شکوریان فرد
👨🏫 گوینده متن: علی ناجی
💠 موضوع:
داستانهایی دلنشین از زندگی امیرالمومنین علیهالسلام
#پدر
#غدیر
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_هـفـتاد_و_یـکمــ
✍زمان پیامبر برای حضرت خبر میارن که فلان محل یه نفر مجلس عیش راه انداخته و ...
پیامبر از بین جمع ... حضرت علی رو می فرسته علی جان برو ببین چه خبره؟
حضرت میره و برمی گرده ... و خطاب به پیامبر عرض می کنه یا رسول الله من هیچی ندیدم ...
شخصی که خبر آورده بوده عصبانی میشه و میگه ... من خودم دیدم ... و صدای ساز و دهل شون تا فاصله زیادی می اومد چطور علی میگه چیزی ندیدم؟
پیامبر می فرمایند چون زمانی که به اون کوچه رسید ... چشم هاش رو بست و از اونجا عبور کرد من بهش گفته بودم، ببین ... و اون چیزی ندید
مات و مبهوت بهم نگاه می کرد به زحمت، بغض و اشکم رو کنترل کردم قلب و روحم از درون درد می کرد
به اونهایی که شما رو فرستادن بگید مهران گفت ... منم چیزی ندیدم
و بغض راه گلوم رو سد کرد حس وحشتناکی داشتم ... نمی دونستم باید چه کار کنم ... توی اون لحظات، تنها چیزی که توی ذهنم بود همین حکایت بود و بس
بهش نگاه نمی کردم ... ولی می تونستم حالاتش رو حس کنم گیج و سر درگم بود با فکر و انتظار دیگه ای اومده بود ... اما حالا ...
درد بدی وجودم رو پر کرده بود حتی روحم درد می کرد... درد و حسی که برای هیچ کدوم قابل درک نبود
به خدا التماس می کردم هر چه زودتر بره ... اما همین طور نشسته بود نمی دونم به چی فکر می کرد چی توی ذهنش می گذشت ... ولی دیگه قدرت کنترل این درد رو نداشتم ناخودآگاه اشک از چشمم فرو ریخت
سریع خودم رو کنترل کردم ... اما دیر شده بود ... حالم دست خودم نبود نگاه متحیرش روی چهره من خشک شده بود ما واسه وجب به وجب این خاک جون دادیم ... جوان هایی که جوانی شون رو واسه اسلام گذاشتن وسط اونها هم جوان بودن ... اونها هم شاد بودن شوخ بودن ... می خندیدن وصیت همه شون همین بود ... خون من و
با حالتی بهم نگاه می کرد ... که نمی فهمیدمش شاید هیچ کدوممون همدیگه رو مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم می خواستم برم و از اونجا دور بشم ... یاد پدرم و نارنجی گفتن هاش افتاده بودم یه حسی می گفت ...
با این اشک ریختن بدجور خودت رو تحقیر کردی
حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر فکر کنم خدائیه یا خطوات شیطان که نزاره حرفم رو بزنم ...
هنوز قدم از قدم برنداشته صدای سعید از بالای بلندی ... بلند شد
مهرااااان ... کوله رو بیار بالا همه چیزم اون توئه ...
راه افتادم دکتر با فاصله ی چند قدمی پشت سرم ...
آتیش روشن کرده بودن و دورش نشسته بودن به خنده و شوخی سرم رو انداختم پایین ... با فاصله ایستادم و سعید رو صدا کردم
اومد سمتم و کوله رو ازم گرفت
تو چیزی از توش نمی خوای؟
اشتها نداشتم ...
- مامان چند تا ساندویچ اضافه هم درست کرد ... رفتی تعارف کن علی الخصوص به فرهاد
نفهمیدم چند قدمی مون ایستاده
خوب واسه خودت حال کردی ها رفتی پایین ... توی سکوت
ادامه سناریوی سینا و دکتر با فرهاد بود ... ولی من دیگه حس حرف زدن نداشتم ... لبخند تلخی صورتم رو پر کرد ااا زاویه، پشت درخت بودی ندیدم سریع کوله رو از سعید گرفتم و یه ساندویچ از توش در آوردم ... و گرفتم سمتش بسم الله ...
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
17.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻امام هادی علیه السلام:
▫️هرکه خدا را فرمان برد، مردم از او فرمان برند.
🎉🎊 شب ولادت باسعادت دهمین خورشید فروزان هدایت امام هادی علیه السلام را تبریک می گوییم.
@ketabkhanehmodafean
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیسبب نیست اگر عادتش احسان شده است
نوهی ارشد آقای خراسان شده است
※ جریانِ امامت، به شما که رسید؛ تغییر شکل داد!
شیعه باید میآموخت که از چند دههی دیگر، باید قرنها در غیبت امام زندگی کند!
غیبتِ نور
غیبتِ چراغ
غیبتِ راهنما
عادتشان دادی که بیاموزند کمتر با چشمِ سر، شما را ببینند و نَفْسِ شما را در میانِ نفوسِ شبیهترین انسانها به شما پیدا کنند، انسانهایی چون عبدالعظیم حسنی علیهالسلام.
※ شیعه از این تغییر جریان، آموخت؛
امام، آفتاب همیشه جاری در تاریخ است!
حتی اگر به چشم سر نیاید؛
نورش تمام ظلمات را میشکافد، و هادیِ همیشه حاضر برای نفوسی است که تصمیم به قدکشیدن دارند.
أشْهَدُ أَنَّكَ كَلِمَةُ التَّقْوَىٰ، وَبَابُ الْهُدَىٰ ✨
❤💚❤💚❤💚
┄🍃☁️┄❄️┄☁️🍃┄
پیغام بـــــشارت از مـــــنادے آمد
هنگامہ شوق و شور و شادے آمد
بفرست بہ شڪرانہ پیاپے صـــــلوات
در بیت جواد ، امام " هـــــادے " آمد
┄🍃☁️┄❄️┄☁️🍃┄
#یا_هادی_المضلین
#چشمتون_روشن_امام_جواد_جانم
#ولادت_امام_هادی
#عیدمون_خجسته
#نیمه_ذیحجه
#جامعه_کبیره
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
قلب همه پر میزنه تا سامرا - @Maddahionlin.mp3
4.49M
💐قلب همه پر میزنه تا سامرا
💐برای لحظه ی اومدنت یا مولا
🌸 ولادت امام هادی علیهالسلام
📚
@ketabkhanehmodafean
Ziarat_ghadirieh.pdf
9.06M
📚عنوان :
#زیارت_غدیریه_امام_هادیعلیهالسلام
📖موضوع : غدیر
📄تعداد صفحات : ۴۶ صفحه
📆به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت امام هادی (علیهالسلام )
#زیارت_غدیریه
☑️زیارتی برای همهی ایام سال
📚
@ketabkhanehmodafean
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سهشنبهها و #نکات_خانهداری
😋
🥧کیک کپل مپلی
📚
@ketabkhanehmodafean
pedar23.mp3
675.8K
•🪄•
📚 قسمت بیست و سوم کتاب پدر
✍ نویسنده: نرجس شکوریان فرد
👨🏫 گوینده متن: علی ناجی
💠 موضوع:
داستانهایی دلنشین از زندگی امیرالمومنین علیهالسلام
#پدر
#غدیر
📚
@ketabkhanehmodafean
pedar24.mp3
1.26M
•🪄•
📚 قسمت بیست و چهارم کتاب پدر
✍ نویسنده: نرجس شکوریان فرد
👨🏫 گوینده متن: علی ناجی
💠 موضوع:
داستانهایی دلنشین از زندگی امیرالمومنین علیهالسلام
#پدر
#غدیر
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_هـفـتـاد_و_دومــ
✍جا خورد نه قربانت خودت بخور
این دفعه گرم تر جلو رفتم
داداش اون طوری که تو افتادی توی آب و خیس خوردی عمرا چیزی توی کوله ات سالم مونده باشه ... به کوله ات هم که نمیاد ضد آب باشه نمک گیر نمیشی ...
دادم دستش و دوباره برگشتم پایین
کنار آب ... با فاصله از گل و لای اطرافش ... زیر سایه دراز کشیدم هر چند آفتاب هم ملایم بود
خوابم نمی برد ... به شدت خسته بودم بی خوابی دیشب و تمام روز جمعه فوق سختی بود ... جمعه ای که بالاخره داشت تموم می شد
صدای فرهاد از روی بلندی اومد و دستور برگشت صادر شد ... از خدا خواسته راه افتادم دلم می خواست هر چه زودتر برسیم خونه ... و تقریبا به این نتیجه رسیده بودم که... نباید استخاره می کردم ... چه نکته مثبتی در اومدن من بود؟ ... آزمون و امتحان؟ یا کل مسیر تقریبا به سکوت گذشت همون گروه پیشتاز رفت زودتر از بقیه به اتوبوس رسیدن ...
سعید نشست کنار رفقای تازه اش دکتر اومد کنار من ... همه اکیپ شده بودن و من، تنها
برگشت هم همون مراسم رفت و من کل مسیر رو با چشم های بسته به پشتی تکیه داده بودم ... و با انگشت هام خیلی آروم ... یونسیه می گفتم که حس کردم دکتر از کنارم بلند شد و با فاصله کمی صدای فرهاد بلند شد
- بچه ها ده دقیقه جلوتر می ایستیم یه راهی برید قدمی بزنید اگر می خواید برید سرویس ...
چشم هام رو که باز کردم هوا، هوای نماز مغرب بود
ساعت از 9 گذشته بود که بالاخره رسیدیم مشهد ... همه بی هوا و قاطی بلند شدن و توی اون فاصله کم پشت سرهم راه افتادن پایین
خانم ها که پیاده شدن منم از جا بلند شدم دلم می خواست هرچه سریع تر از اونجا دور بشم نمی فهمیدم چرا باید اونجا می بودم ... و همین داشت دیوونه ام می کرد و اینکه تمام مدت توی مغزم می گذشت
- این بار بد رقم از شیطان خوردی بد جور ... این بار خدا نبود الهام نبود و تو نفهمیدی
با سرعت از پله های اتوبوس رفتم پایین چشم چرخوندم توی جمع تا سعید رو پیدا کنم تا اومدم صداش کنم دکتر اومدم سمتم و از پشت، زد روی شونه ام ...
آقا مهران حسابی از آشنایی با شما خوشحال شدم جدی و بی تعارف در ضمن، ممنون که ما و بچه ها رو تحمل کردی ... بازم با گروه ما بیا من تقریبا همیشه میام و
خسته تر از اون بودم که بتونم پا به پای دکتر حرف بزنم ... و اون با انرژی زیادی، من رو خطاب قرار داده بود
توی فکر و راهی برای خداحافظی بودم که سینا هم اضافه شد ...
با اجازه تون من دیگه میرم خیلی خسته ام سینا هم با خنده ادامه حرفم رو گرفت حقم داری برای برنامه اول، این یکم سنگین بود هر چند خوب از همه جلو زدی ... به گرد پات هم نمی رسیدیم تا اومدم از فرصت استفاده کنم یکی دیگه از پسرها که با فاصله کمی از ما ایستاده بود یهو به جمع مون اضافه شد بیخود کجا؟ تازه سر شبه بریم همه پیتزا مهمون من
آره دیگه بچه پولداری و
راستی ماشینت کو؟ صبح بی ماشین اومدی؟ ...
شاسی بلند واسه مخ زدنه ... اینها که دیگه مخی واسشون نمونده من بزنم
یهو به خودم اومدم دیدم چند نفر دور ما حلقه زدن ... منم وسط جمع با شوخی هایی که از جنس من نبود به زحمت و با هزار ترفند خودم رو کشیدم بیرون و سعید رو صدا کردم فکر نمی کردم بیاد اما تا گفتم
سعید آقا میای؟
چند دقیقه بعد، سوار ماشین داشتیم برمی گشتیم ... سعید سرشار از انرژی ... و من ... مرده متحرک
جمعه بعد رو رفتم سرکار سعید توی حالی بود که نمی شد جلوش رو گرفت یه چند بار هم برای کنکور بهش اشاره کردم ... ولی توجهی نکرد اون رفت کوه ... من، نه
ساعت 12:30 شب، رسید خونه از در اتاق تو نیومده، چراغ رو روشن کرد و کوله رو پرت کرد گوشه اتاق گیج و منگ خواب چشم هام رو باز کردم نور بدجور زد توی چشمم ...
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
روضه خانگی - امام هادی(ع) - 1581.mp3
6.67M
🎙جلوهای از جبروت آوردند...
🔻مولودی #امام_هادیعلیهالسلام
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 همزمان با روزقلم
مراسم رونمایی از کتاب #زندگی_اینجاست برگزار میشود
🔹 کتاب «زندگی اینجاست» شامل کوتاهههایی از زندگی آیتالله سیّدجواد خامنهای(ره) به قلم مهدی قزلی، تازهترین اثر انتشارات انقلاب اسلامی است که روز چهارشنبه ۱۴ تیرماه در شهر تبریز رونمایی میشود.
🔹 کتاب «زندگی اینجاست» روایتهایی کوتاه از زندگی پدر رهبر معظم انقلاب، آیتالله سیّدجواد حسینی خامنهای(ره) عالم وارسته و سالک پرهیزکار عصر خویش است. مرحوم سیدجواد خامنهای فقیهی صاحبنظر بود که در عین برخورداری از ویژگیهای مختلف عظمت علمی، معنوی و اجتماعی، همواره خود را از پرتگاه دنیاطلبی دور نگاه داشت و عمر نودسالهاش را به نمونهای شکوهمند از صفا و خلوص و معنویت بدل ساخت. این کتاب تلاش میکند جلوهها و قصههایی از حیات پرچالش، اما همواره بیپیرایه و سراسر آرامش این عالم وارسته را در اختیارخوانندگان خود قرار دهد.
🔹تبریز شهر پدری این عالم برجسته بوده و به همین مناسبت، مراسم رونمایی از این کتاب روز چهارشنبه ۱۴ تیرماه، ساعت ۱۰، در مسجد جامع این شهر که روزگاری محل تحصیل و تدریس و اقامهی نماز آن مرحوم و پدربزرگوارش بوده است، برگزار خواهد شد.
📚
@ketabkhanehmodafean
🖋 ن ـ وَالقلمِ و ما یَسْطرونْ
و قسم به قلمهایی که از لحظهی آمدنت خواهند نوشت ؛
دنیا فقــط در انتظار همین یک جمله، واپسین دردهایش را دارد به جان میخرد :
ألا یا اهل العالم، أنَا ابنُ علی المُرتضیٰ 💫
#روز_قلم
۱۴تیرماه روزقلم
📚
@ketabkhanehmodafean
عسلهای خوشمزه.m4a
4.46M
📗#داستانهاییاززندگیامامعلی
از مجموعه #مژده_گل
نویسنده: محمود پوروهاب
گروه سنی: ب و ج
🎤با صدای مریم قاروبی و سید علی میرزایی و عارفه سادات میرزایی
#کتابهای_جمکران
🎙#کتاب_صوتی
📚
@ketabkhanehmodafean