eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
شروع کردم زیرلب خواندن:" باسلام و صلوات برمحمدوآل محمد..اینجانب حمیدسیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله..
موقع نوشتن وصیت نامه ی خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده باشم..چندجمله ای برای بچه مون بنویس..اگر اسمی هم مدنظر داری یادداشت کن.. 👬 همیشه حرف بچه می شد، می گفت:" چون خودم دوقلو هستم، بچه های من دوقلو میشن..فرزانه سیب بخور دوقلوهامون خوشگل بشن". داخل وصیتنامه برای فرزند پسر دوتا اسم به نیت رسول الله نوشت: محمدحسام و محمداحسان.. 💞 خیلی دوست داشت اگر پسردار شدیم مداحی یاد بگیرد و حافظ قرآن باشد.. برای دختر هم اسما را انتخاب کرده بود.. 🌹می گفت:" دوست دارم روزقیامت دخترم را به اسم کنیز فاطمه زهرا صدا کنند... همین اسم ها را داخل برگه جداگانه وسط قرآن روی طاقچه گذاشته بود..پشتش با دست خط خودش نوشته بود:" خدایا فرزندی صالح، سالم، زیبا و باهوش به من عطا کن". به خط آخر که رسید گفتم: معمولا همسران شهدا گله دارند که نتونستن دل سیر همسرشونو ببینن..آخر وصیتنامه بنویس که اگر شهید شدی اجازه بدن نیم ساعت با پیکر تو تنها باشم.. خودم هم باورم نمی شد آنقدر قضیه جدی شده که حتی به این لحظه هم فکر می کنم..در مخیله ام هم نمی گنجید که چطور این حرفها را به زبان آوردم.. انگار فرد دیگری در کالبدم رفته بود و از جانب من سخن می گفت..تا کجا پیش رفته بودم که حتی به بعداز شهادتش هم فکر می کردم.. 🌷 خواهشم را قبول کرد..آخر وصیتنامه نوشت:" اجازه بدهید دقایقی همسرم کنار پیکرم تنها باشد"... وصیتنامه را وسط قرآن گذاشتم..با دلی پراز آشوب و دلهره گفتم: اینها امانت پیش من می مونه ..ان شاالله که صحیح و سالم برمی گردی و خودت از همینجا برمی داری"... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۴۰ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
☘️با چه چیزهایی انس بگیریم؟ قسمت اول ☘️مردمیکه اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوش
☘️با چه چیزهایی انس بگیریم؟ قسمت دوم ☘️ 🔹خوشبختانه کتاب زیاد است و کتابهای زیادی چاپ میشود. نمیخواهم عرض کنم همه آنچه که‌چاپ میشود، کتابهای خوب و مفیدی است؛ نه... و ای بسا کتابی که ‌چاپ میشود و به بازار هم می‌آید و مضرّ است! نه این‌که فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد...با این‌همه..اکثر آنچه که چاپ میشود، مفید است؛ چه از جهات علمی، چه ازجهات‌فرهنگی، چه از جهات دینی، چه از لحاظ معارف گوناگون اسلامی و چه ازلحاظ ادبی و هنری. 📚بخشی از بیانات امام خامنه ای در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب در تاریخ ۱۳۷۱/۰۲/۱۷
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه کتاب باز با حضور دکتر یامین پور (بخش اول) موضوع این بخش: خلسه و مواجهه‌ی وجودی با پدیده‌ی جنگ 📗📘📙 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#تمرینات_تمرکز 🤯 تمرینات بسیار فراوانی برای تمرکز وجود دارد ابتدا عنوان هر تمرین را بخوانید و با هر
تمرینات (قسمت دوم) تمرین کارهای عجیب و غریب!😊‌ ‌ ‌یک سری از تمرین‌ها هستند که لازم نیست آن‌ها را یاد بگیرید؛ این تمرین‌ها بیشتر شبیه بازی هستند و انجام دادنشان لذت‌بخش است.😍‌ ‌ انجام کارهایی مثل:👇🏻 بدون حرکت نگاه خیره دست‌ها ثابت بدون حرکت:😑 روی یک صندلی راحت بنشینید و ببینید چقدر می‌توانید بدون حرکت بمانید. این کار به آن آسانی که فکر می‌کنید، نیست. شما مجبورید تمام توجه‌تان را به بی‌حرکت نشستن روی صندلی جلب کنید. مراقب باشید هیچ یک از ماهیچه‌های بدنتان حرکت نکند.🙄‌ ‌ ابتدا ممکن است فقط پنج دقیقه بتوانید بدون حرکت بمانید؛ اما به تدریج حتی می‌توانید به ۱۵ دقیقه در روز هم برسید. خود را به زور روی صندلی نگه ندارید؛ زیرا باید کاملا احساس آرامش کنید. وقتی بتوانید روی بدن خود تسلط داشته باشید، می‌توانید امیدوار باشید که ذهن‌تان را هم رام کنید.😎‌ ‌ ‌‌ نگاه خیره:😳 به گونه ای روی صندلی بنشینید که سر، اندکی بالا و چانه‌تان رو به جلو و شانه‌هایتان به عقب متمایل باشد. دست‌تان را هم سطح شانه‌تان بالا برده و به سمت جلو اشاره کنید. به مدت یک دقیقه به انگشتان دست‌تان خیره شوید همین کار را با دست چپ نیز انجام دهید. به تدریج، زمان انجام این کار را افزایش دهید. با این روش، پس از مدتی متوجه می‌شوید که می‌توانید به راحتی روی کاری متمرکز شوید...‌😇 ‌ ‌ دست‌های ثابت:✋🏻 یک لیوان پر از آب برداشته و با انگشتان‌تان آن را محکم بگیرید. دست‌تان را به آرامی مقابل خود برده و در همان حال که لیوان را جلوی خود نگه می‌دارید، به آن خیره شوید و مراقب باشید دست‌تان کوچک‌ترین تکانی نخورد. همین کار را با دست دیگرتان نیز انجام دهید به این ترتیب می‌توانید بر قدرت تمرکزتان بیفزایید.✌🏻‌ ‌ ‌ ‌تمرین تیزحسی (رادیو تلویزیونی)📻📺‌ ‌این یکی از تمرین‌های بسیار جذاب تمرکز است‌. می‌توانید این کار را برای تفریح هم که شده انجام دهید!😉‌ ‌ صدای رادیو را به کم‌ترین حد ممکن رسانده و سعی کنید متوجه پیام گوینده شوید. یا مقابل تلویزیون بنشینید و خروجی صدا را بر روی عدد خاصی تنظیم کنید. پس از مدتی توجه و دقت، صدای آن را کاهش دهید تا جایی که بتوانید سعی کنید با لبخوانی یا ضعیف‌ترین درجه صدا متوجه حرف‌های گوینده شوید.👌🏻😁 ‌ ‌ ‌ ‌ادامه داره... :) 🌸با ما همراه باشید👇 📚 @ketabkhanehmodafean
جنس ضریح حرم حضرت معصومه از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟.pdf
393.6K
جنس ضریح حرم حضرت معصومه از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟ 🔷پویش کرونا با پیشگیری قابل درمان است 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
موقع نوشتن وصیت نامه ی خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده باشم..چندجمله ای برای بچه مون بنویس..اگر اس
۴شنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید.. خط به خط میخواندم و گریه می کردم.. به انتها که می رسیدم دوباره از اول شروع می کردم..تک تک جمله هایش برایم شبیه روضه بود از سر کار که آمد حس پرنده ای را داشت که میخواست از قفس آزاد بشود.. 🌹گفت:" امروز برگه ای رو به ما دادن که باید محل دفن و کسی که خبر شهادت رو اعلام می کنه رو مشخص می کردیم.. نوشتم که وصیت نامه هامو سپردم به خانمم..محل دفن رو هم اول نوشتم وادی السلام نجف! اما بعد به یاد تو و مادرم افتادم..فکر کردم که تاب دوری منو ندارید..خط زدم نوشتم گلزارشهدای قزوین". 🌷🌷🌷 نفس عمیقی کشیدم و با صدای خش دار بخاطر گریه های این چند روز گفتم: خوب کردی..وگرنه من همه زندگیمو میفروختم می اومدم نجف که پیش تو باشم.. 🌾 به خواست من اعلام کرده بود که اگر شهید شد، پدرم خبر شهادت را بدهد..چون فکر می کردم هر کس دیگری به جز پدرم بخواهد چنین خبری را بدهد تا سال های سال از او متنفر می شدم و هربار او را میدیدم یاد این خبر تلخ می افتادم.. 💔 دلم نمیخواست کسی تا ابد برایم یادآور این جدایی باشد..ولی پدرم فرق می کرد..محبت پدری خیلی بزرگتر از این حرف هاست.. 🌹وقتی میخواست بعداز ناهار استراحت کند به من گفت:" من زودتر بیدار کن بریم مجدد از خونواده هامون خداحافظی کنیم". به عادت همیشگی کنار بخاری داخل پذیرایی دراز کشید و خوابید.. دوست داشتم ساعت ها بالای سرش بایستم و تماشایش کنم.. 💛 نه به روزهایی که میخواستم عقربه های ساعت را جلو بکشم تا زودتر حمید را ببینم نه به این روزها که عقربه های ساعت برای جلورفتن باهم مسابقه گذاشته بودند... همه چیز خیلی زود داشت جلو می رفت..ولی من هنوز در پله روزهای اول آشنایی با حمید مانده بودم... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۴۱ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا