eitaa logo
کتابخانه ی زینبیون
47 دنبال‌کننده
107 عکس
1 ویدیو
1 فایل
کتابخوانی، برای یک ملت واجب و لازم است. 🌱حضرت امام خامنه ای 🌼خادم کانال جهت امانت کتاب و نظرات شما: اردکان، ترک آباد و احمد آباد
مشاهده در ایتا
دانلود
✌️ 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 برای انسان ها( غیر ازمعصومان) هرلحظه بیم لغزش وانحراف دراین مسیروجود دارد به همین سبب انسانها باید خودرادراختیار پروردگار بگذارند وتقاضاکنند🙏که آنهارادرراه راست ثابت قدم نگه دارد👌 انسان لحظه به لحظه نیازمند دریافت هدایت است زیرادرمسیرمعنوی ارتباط باخداوندمتعال حتما درطول زمان موانعی مانند: ❌کژی ها ❌ظلم ها ❌ناپاکی ها و.... ایجاد خواهد شد وپیوندش را ازآن منابع هدایت قطع خواهد کرد😞 ............ ✅سعید شمس در کتاب نماز نور چشم مصطفی، به شیوه پرسش و پاسخ جوانان و نوجوانان را با فضیلت‌های نماز آشنا می‌کند. پیشینه نماز، حکمت نماز، مفهوم‌شناسی نماز، اهمیت نماز، آثار و فواید نماز، سهل‌انگاری در نماز، پیامدهای ترک نماز، کمال و حقیقت نماز، راه‌های ترو.یج نماز، مقدمات نماز، احکام مختلف نماز مانند مکان و لباس و شرایط نمازگذار و وقت‌شناسی و قبله‌شناسی و اهمیت اذان و اقامه در نماز همه در قالب پرسش و پاسخ در این کتاب بیان شده‌اند تا هرچه بیشتر جوانان طالب نور عبادت را با نماز، این فریضه الهی آشنا سازند✅ 《خواندن کتاب نماز نور چشم مصطفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم کسانی که دوست دارند با فضایل نماز و شرایط خواندن آن و ترویج فرهنگ اقامه نماز بیشتر آشنا شوند.😊》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🧡بسم رب عشق🧡 _عرشیا دیروز گفتم!دلم نمیخواد ریختتو ببینم😠 _ترنم من دوستت دارم...😥 _اه،بس کن دیگه بهم زنگ نزن!!🤭 _همین؟؟حرف آخرته؟؟😔 _آره! _باشه پس پاشو بیا واسه تسویه حساب🤐 _چی؟تسویه حساب چی اونوقت؟؟😳 _خرجایی که کردم...عشقی که به پات گذاشتم💔...این بلاکه سرم آوردی😞 .............. ✅ کتاب رمان او را که در اون به زندگی یه دختر خانم ثروتمند به نام "ترنم" پرداخته شده و طی اتفاقاتی که در داستان می افته، این دختر اهداف گذشته خودش رو پوچ میبینه و دنبال اهداف عمیق تری میره و در این مسیر با طلبه ای جوان به نام "سجاد" آشنا میشه. 🔶 بعد از اتفاقاتی، از اون طلبه فقط یه دفترچه برای ترنم باقی میمونه که اتفاقات بعدی زندگی ترنم با مطالب اون دفترچه متحول میشه.✅ 《باخوندن این رمان نگاه متفاوتی به دین پیداکنید..🙃》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🍃بسم الرحمن الرحیم 🍃 از کینه و حسادت در دوران ظهورت خبری نیست😍 کینه میمیرد و حسد تبعید میشود به ناکجا آباد وجود ....... همه با هم متحد میشویم ؛عقل ها رشد میکند .... آنقدر مهر و الفت در فضا پخش میشود که میش و گوسفند تعریف میکنند و میخندند که ما چه نادان بودیم که بر سر هم میپریدیم😳 و شفا در خانه ی هر کسی را میزند تا آن خانه را از غم و اندوه نجات دهد🙂 +(هیچکس به من نگفت که میشود برای سلامتی شما هم صدقه داد و صادقانه ثابت کرد که ما شما را دوست داریم💚..... اطرافمان پر از سرگرمی شده :تلویزیون،موبایل،حتی در خلوت که دیگر فکرمان مشغول نیست ؛لحظه ایی به یاد شما نیستیم😞😞)) ♡♡♡♡ این کتاب حاوی محتوا هایست کوتاه ، دلنشین و قابل تامل حضرت مهدی {عج} از زبان جوانی که تمام جوانی اش را در بی خبری از امام زمان {عج}گذرانده.. ♧♧♧ هیچکس به من نگفت پیشنهادی است خواندنی به تمام جوانان عزیز کشور ♧♧♧ @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🧡بسم الله الرحمن الرحیم🧡 برای قریش منفعت داشت بت پرست بودن مردم،جاهل بودنشان،سطح پایین بودن فهم و درکشان. دین راست و درست همان دین ابراهیم (ع) بود. اما آنها ظاهر مناسک حج و ماه های حرام را که از دین ابراهیم (ع) بود نگه داشته بودند‌ مابقی دستور خدا را تغیر داده بودند. کرده بودند باب میل خودشان. وقتی حضرت محمد(ص).....🌸🍃 .................... امام برای من نه یک اسم است، نه یک حس، امام برای من اصالت زندگی است، اول و آخر و اصل و فرع و بود و نبود همه زندگی است. آقا جان! من برای شما که هستم؟! یک فدایی می پذیری مرا؟! ...................... 《امام من: داستان هایی کوتاه و جذاب برای آشنایی بیشتر با امام عصرمان و پاسخگویی به بسیاری از شبهات با جملاتی دلنشین》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم رب المهدی🍃 حدود نیم ساعتی توی برف ها راه رفتم فکر می کردم همه جور خاصی نگاه می کنند... 🙄 از هر طرف صدای سگ های ولگرد به گوش می رسید خیلی می ترسیدم... 😰 به امتحان فردا که فکر می کردم بیشتر از هر چیزی ناراحت میشدم...😞 بی اختیار راهم به طرف منزل مادربزرگم کج شد چند بار از ترس سگ ها خودم را این طرف و آن طرف پنهان کردم... 😰 به خانه مادربزرگم رسیدم می‌دانستم خانه خالی است ولی نیروی مرموز مرا به آنجا می کشاند... 🤔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم خدایا چی میشد اگه مادر جون زنده بود چی میشد اگه نمی مرد!!🍃 چقدر دلم برایش تنگ شده جلوی در خانه مادربزرگم که رسیدم خانه تاریک بود.! 🤕 خیلی سردم بود و یخ کرده بودم نمی توانستم درست فکر کنم!...🥶🥶 ناگهان احساس کردم صدای مادربزرگم را میشنوم:« رعنا!... رعنا!... »☹️ @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🌱بسم رب الحسین🌱 تازه از راه رسیده بود خسته و خاک آلود غریب بود و بار اولش هم بود که پا به مدینه میگذاشت فقر و گرفتاریش باعث شده بود که راهی بشود سمت شهر پیامبر به امیدی! همان اول شهر از رهگذری پرسید،نه،از هرکس که پرسید _آقا!دست و دلباز ترین آدم این شهر کیست🤔 شنید:حسین بن علی نشانی هم دادند... به مسجد رسید حسین را که دید دیگر نتوانست چشم بردارد......... 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 فقط حسین است که میتواند برای تو همه زندگیش را ببخشد..... مال و دارایی که چیزی نیست! حسین برای حفظ دینت....دستان عباس داد😔 دستان علم گیر علمدارش را .... به ام البنین خبر شهادت حسین را که دادند گفت _باور نمیکنم... مگر عباسم زنده نبود؟ گفتند _عباست را شهید کردند گفت _باور نمیکنم ....مگر دستان عباسم؟... گفتند _اول دستانش را قطع کردند..😔 《کوتاه و دلنشین... کوتاه ولی پـر محتوا... کوتاه اما پر از حس زیبای داشتن حسین(ع)🌱》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم رب الشهدا🍃 پدر و مادرم میدانستند که دوست دارم مهریه ام یک جلد قرآن و یک سلاح باشد. حالا چجور سلاحی برایم فرق نداشت. ازم پرسید:((نظرت راجع به مهریه چیه؟ 🤔)) گفتم :((هر چی شما بگی 😊)) گفت :((یک جلد قرآن و یک کلت کمری چطوره؟ )) گفتم :((قبول )) نظر خودش بود هیچکس بهش نگفته بود که نظر من هم همین است . حتی قبلا به دوستانش گفته بود :دوست دارم زنم سلاح به دوش باشه. مریم برادران _ نیمه ی پنهان ماه_ به روایت همسر شهید _____________________ نوه ی دایی ام بود . کم و بیش رفت و آمد داشتیم .خواستگاری ام که آمد مادر و پدرم بی چون و چرا قبول کردند💐 ولی خودم تردید داشتم . دو سه بار آمدند و رفتند ولی جواب مثبت ندادم . در همان ایام مریض شدم و افتادم در بستر🤒 نزدیک ظهر آمد خانه امان از پست در احوالم را پرسید و بعد آماده شد برای نماز 🤲🏻📿 آنقدر قشنگ اذان و اقامه گفت که یادم رفت مریضم 😍. همان اذان کار خودش را کرد . شدم عروس خانه محمد ناصر ناصری 👰🏻 سعید عاکف _ یادگاران ۱۳_ کتاب نصری صفحه ی ۱۲ به روایت همسر شهید _____________________ {دو متن بالا 👆🏻👆🏻 برشی است از کتاب زندگی به سبک شهدا که خاطرات و داستان همسران شهدا را در خود جای داده است. کتابی بسیار دوست داشتنی و زیبا پیشنهاد خوبی برای مطالعه 😊❤} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 خسته شده بودم ازین همه زحمتی ک به این وآن میدادیم. 😓 فکر کردم نه خسته نیستم اعتراضی هم ندارم. 🙂 اگرعلی آقا باشد حاضرم همینطور یک عمر کنارش زندگی کنم. 😌 ظرف هارا خشک کردم وتوی کابینت ها چیدم، خوابم نمی آمد نمیخواستم بخوابم😣 تند تند به ساعت توی آشپزخانه نگاه میکردم ودلهره ام بیشتر میشد. 😰 چادرم رو پوشیدم ورفتم ایستادم روی تراس، بادوحشی وتندی می وزید. 🌪 چراغ های خانه های دور وبر خاموش بود، فکرکردم خوش به حال آنهایی ک آسوده خوابیده اند. 🌑 هواسرد بود، خیلی سرد. نتوانستم طاقت بیاورم، آمدم داخل. 🌱 توی آشپزخانه، هال، پذیرایی، قدم میزدم و نمیدانستم باید چه کارکنم. 😓 برگشتم توی اتاق نشستم بالای سرش، چراغ خاموش بودو اتاق تاریک، همینکه میدانستم توی آن اتاق است و دارد نفس میکشد برایم کافی بود. 😊 آرام شدم، دلم می خواست در آن حالت زمان متوقف بماند و هرگز جلو نرود هرگز... 😞 {این کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک‌سال و هشت‌ماهه‌ی مشترک شهید چیت‌سازیان و همسرشان پرداخته است. فرمانده‌ای که در جبهه به دلیل مهارت‌های رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازه‌ای با مهر و محبت رفتار می‌کند که گویی این قلب رئوف هیچ‌گاه سابقه‌ی حضور در حرب و قتال را نداشته است.🥺😊} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم رب الشهدا🍃 ...مادر، در خانه را که باز کرد، انگار چیزی ته دل مادر فرو ریخت😞... آرام نشست و کاسه ی آب را زمین گذاشت... نفسی تازه کرد قرآن را برداشت و رفت دم در محمد مادر را بوسید🌱 مادر، محمدش را از زیر قرآن رد کرد😊😞 محمد آرام گفت: مادر محمدت را خوب ببین که دیگر نمی بینی اش.😭😞 ته دل مادر لرزید😭 : برو محمدجان! 💔 بخشیدمت به علی اکبر امام حسین(ع) سعی کرد رفتن پسر را خوب تماشا کند ... و راه رفتنش و قد و بالایش را به خاطر بسپارد محمد رسیده بود وسط کوچه دوباره برگشت: به مادر نگاه کرد و گفت: مادر دوباره محمدت را ببین که دیگر نمی بینیش...🍂 {باید دوید تا به قافله ی عشق رسید❤... باید دوید تا از کاروان نور جا نموند... باید تلاش کرد تا به شهدا رسید... کتاب خاطرات یه مادر شهید از فرزندشه... فرزندی که اینجوری رشد کرد و عاقبت شهادت دستمزد همه ی دویدن هاش بود...} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🌹بسم رب شهدا🌹 ابراهیم در موارد جدیت کار بسیار جدی بود. اما در موارد شوخی و مزاح بسیار انسان خوش مشرب و خوش طبعی بود.😊 اصلا یکی از دلایلی که خیلی ها جذب ابراهیم میشدند همین موضوع بود👌 ابراهیم در مورد غذا خوردن هم اخلاق خاصی داشت... وقتی غذا به اندازه کافی بود خوب غذا میخوردومیگفت بدن ما به جهت ورزش و فعالیت🏃‍♂احتیاج بیشتری به غذا دارد. با یکی از بچه های محلی گیلان غرب به یک کله پزی در کرمانشاه رفتند آنها دونفری سه دست کامل کله پاچه خوردند😳🤦‍♂........ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ✅شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.✅ @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
_کتاب 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 مادر تازه از زبان دکتر شنیده بوده که چه شده .... متعجب بود و باور نمی کرد پیش خودش حساب کرده بود که دو سه روزه شاید هم یک هفته بعد از عمل ، سعید از درد خلاص میشود ¤¤ و موقع راه رفتن دیگر لب نمیگزد😣 یا نهایتا دست به دیوار عصا بشود ... اما حالا دکتر ها حرف دیگری داشتند...... راستش مادر حرف هایی را که شنیده بود قبول نمی کرد... زنده نمی ماند 😦 چند روز آخر است 😱 خدا صبر دهد 😥 از دست ما کاری ساخته نیست 😔 و ........... (کتاب سعید نوشته ی نرجس شکوریان فرد روایت شیرینی از زندگانی کوتاه سعید چندانی نوجوان اهل سنت است . سعید دوازده ساله که کارگر یک کارواش است که در اثر یک اتفاق راهی بیمارستان میشود و دکتر ها در حین عمل تومار بزرگی را در بدن او پیدا میکنند ......... ) @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریارا🌊 فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را... نسیم مست وقتی بوی گل می داد حس کردم🌸 که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل هارا!🍁🍂 خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟ خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را... خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست... چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخارا! کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست... چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر مارا؟!🌊 نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرارا... چه خواهد کرد با ما عشق❤؟ پرسیدم و خندیدی💔... فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معمارا... (یه شاهکار ادبی فوق العادههههه از اهل شعر و ادبیات مژدهههههه🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 حتما بخونیدش😊...) @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon