جرعه ای کتاب بنوشیم🍀
📝 برشِ پنجم از کتاب تاریخ استعمار جلد۵
ادامه ی پست قبل:
دولت بدون هیچ هشداری حمله به دهکده های سرخپوست نشین را آغاز کرد و بدون آنکه در جست و جوی برده ها باشد، چادرها را به آتش کشید و مرد و زن و کودک را به قتل می رساند.
کشتار سمینولها سرزمین وسیعی را در اختیار دولت آمریکا گذاشت که آن را با قیمت خوبی به سرمایهداران سفید فروخت.
با نابودی سمینول ها و آماده شدن زمین های آن ها برای کشت پنبه، قیمت برده در آمریکا به شدت بالا رفت؛ برده هایی که باید این زمین ها را به مزارع بزرگ پنبه تبدیل می کردند.
آزادی این زمین ها سنگ بنای برپایی "امپراتوریپنبه" در آمریکا بود.
این امپراتور آمریکا را به بزرگ ترین تولید کننده ی پنبه در جهان تبدیل کرد.
پنبه ای که از این مزارع به دست می آمد به انگلستان صادر می شد تا چرخ کارخانه های ریسندگی منچستر به گردش بیفتد.
پارچه های منچستر نیز صنایع پارچه بافی بسیاری از کشورهای مشرق زمین را به نابودی کشاندند.
اکنون این کشورها برای به دست آوردن لباسی که تنشان را بپوشاند به آمریکا و انگلستان وابسته بودند.
#معرفی_کتاب_شصت_و_سوم
#تاریخ_استعمار_جلد۵
#مهدی_میر_کیانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
به نام خدا
خاطرات کربلا، قسمت دوم:
البته قصد من از اول، سفر به تنهایی نبود.
سفرخانوادگی گزینه اول روی میز ما بود، نشون به اون نشون که خرداد ماه امسال برای گذرنامه اقدام کردیم تا ۵ نفره و خانوادگی یعنی من و همسرم به همراه سه دخترم راهی پیاده روی اربعین بشیم.
ولی هر چه به اربعین نزدیکتر میشدیم شرایط جوری پیش میرفت که به ۵ منهای یک نزدیکتر می شدیم!
نه این که مدرک گرا باشم ها!
ولی بنده توی سالهای اخیر، مدرک دکترای سفر با بچه بدون باباشون رو کسب کرده بودم.
سفر یک مادر با سه بچه ی ؛۴ماهه، دوساله و پنج و نیم ساله بدون حضور پدربچهها اگر دکترا نیست پس چیست؟!
بنده هر سال یک بار در آزمون سفر ریلی با بچه، از قم به تبریز شرکت می کردم و هر دفعه نشان لیاقت از سمت مادر و خانواده محترم دریافت میکردم.
شما خودتون یه مادری رو تصور کنید که با یه دستش بچه شیرخوار بغل کرده، یک دستش چمدونی که ساکی روش قفل شده رو میکشه و کودک ۲ ساله ای با عروسک توی بغلش پرچادر مادر رو گرفته و نهایتا فرزند ارشد ۵ و نیم ساله ای که خودش یه کوله بچگانه به پشتش هست و محکم عروسکش رو بغل کرده ، حالا جمیعا میخوان سوار قطار بشن!
تازه بچه ها از قطار و غریبه هم میترسن و عملیات سوارکردن تک تکشون به عهده خود مادر هست!
حس مالکیت بچه ها روی ساک و چمدون امکان کمک گرفتن از بقیه رو هم به صفر رسونده یعنی حتی نمیذارن غریبه ها چمدون رو برات بیارن!
موقعیت رو تصور کردین؟
معلومه وقتی به چنین مادر نمونه ای دکترا ندن، میرن به شیرین محمدی جایزه صلح نوبل میدن! والا!
تا اختلاف شیرین و نرگس محمدی بازم سوژه نشده برگردیم به بقیه ماجرا!
ولی خداوکیلی سفر پیاده روی اربعین با اون شلوغی و ازدحام جمعیت شوخی بردار نبود.
نمیشد خودم تنهایی دست سه تا بچه رو بگیرم و هرچه بادا باد گویان تن به سفر بدم.
از نظر من بزرگتر شدن بچه ها همونقدری که نقطه قوت سفر بود، در عین حال نقطه ضعف سفر هم بود.
به این معنی که درسته حالا بچهی شیرخوار و پوشکی نداشتم ولی حالا همان بچه پوشکی، بجای پوشک مجهز به زبان گویا شده بود و بنده اسیر اوامر و نواهی ایشون میشدم!
مامان خسته ام!
مامان خوابم میاد!
مامان گرمه!
مامان بابا کجاست؟!
ماما کی میرسیم؟
و ده ها سوال و مطالبه ی دیگهی کودکانه که صبر و حوصله ی ویژه می طلبید.
و بدون اغراق، من به لحاظ روحی و جسمی توان حمایت از ۳ بچه در شرایط خاص پیاده روی اربعین رو نداشتم.
خصوصا که به این سفر به چشم یک ریفرش حسابی نگاه می کردم.
میخواستم به تنظیمات کارخانهی خدا برسم و یا به قول خانم امیرزاده مثل نهنگ نفس تازه کنم* و این با حضور بچه ها در سفر جور درنمی آمد!
* مثل نهنگ نفس تازه میکنم عنوان کتابی هست از خانم معصومه امیرزاده که از زبان یک مادر فعال اجتماعی چند فرزند به مسائل و چالش های مادران پرداخته. خوندن این کتاب ناب رو به شما سفارش میکنم و البته ۷ برش از این کتاب رو همینجا یعنی توی کانال کتابنوشان منتشر کردیم. میتونید با
هشتگ مثل_نهنگ_نفس_تازه_میکنم به متن کتاب دسترسی پیدا کنید.
#خاطرات_پیاده_روی_اربعین
#قسمت_دوم
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
کتابنوشان
به نام خدا خاطرات کربلا، قسمت دوم: البته قصد من از اول، سفر به تنهایی نبود. سفرخانوادگی گزینه اول
سلام دوستان
حقیقتا توقع استقبال به این خوبی از خاطرات سفر کربلا رو نداشتم.
همین استقبال و واکنش های بسیار جالب مخاطبها خصوصا مادرها باعث شد قسمت دوم رو هم زودتر بنویسم و منتشر کنم.
از حمایت همگیتون متشکرم.
#خاطرات_پیاده_روی_اربعین
#قسمت_اول
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀
📝 برشِ ششم از کتاب تاریخ استعمار جلد۵
" جرونیمو " آخرین رئیس قبیله ی آپاچی ها بود که در سال ۱۸۸۶ میلادی پس از سال ها جنگ و کشمکش با ارتش آمریکا خودش را به آن ها تسلیم کرد.
هنگامی که او در مرز مکزیک سلاحش را به سربازان ارتش تحویل داد، لباس هایش پاره و مندرس بود، از خستگی توان ایستادن نداشت و گرسنگی امانش را بریده بود. تمام افراد قبیله همین وضعیت را داشتند.
آپاچی ها به قرارگاهی در فلوریدا اعزام شدند. آنجا، در میان خواربار و آذوقه ای که برای آن ها آماده شده بود، بیش از هر چیز شیشه های شراب دیده می شد.
پیش از ورود اروپایی ها به قاره ی امریکا سرخپوست ها با شراب آشنا نبودند. سفید پوست ها با فروش شراب به سرخپوست ها معامله های بسیار سودآوری انجام می دادند و از طرفی تلاش می کردند روحیه سلحشوری آن ها را با اعتیاد به این نوشیدنی از بین ببرند.
جرونیمو پس از مدتی تمام دار و ندارش را برای خریدن مشروب فروخت.
سرخپوست شجاعی که سفید پوستان تا سال ها از شنیدن نامش به لرزه می افتادند در یکی از روزهای سرد فوریه ی ۱۹۰۹ برای فروختن تنها یادگار دوران عظمت و سلحشوری اش از خانه بیرون رفت. او باید تیر و کمانش را می فروخت تا بتواند با آن شیشه ای مشروب بخرد.
پیرمرد مست هنگام بازگشت به خانه از گاری اش پایین افتاد و زیر باران سردی که می بارید از دنیا رفت.
#معرفی_کتاب_شصت_و_سوم
#تاریخ_استعمار_جلد۵
#مهدی_میر_کیانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
_
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀
📝 برشِ هفتم از کتاب تاریخ استعمار جلد۵
سفیدها در معتاد کردن سرخپوست ها به این نوشیدنی موفق بودند.
حتی اکنون هم سرخپوست های اندکی که در آمریکا باقی مانده اند به اعتیاد به الکل و شرابخواری و بد مستی معروف اند.
آمریکایی هایی که در آغاز فقط مناطق شرقی قاره ی امریکای شمالی را در اختیار داشتند، رسیدن به غرب قاره و تشکیل کشوری را که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام گسترده بود "سرنوشت نمایان " نام گذاشته بودند.
دولت آمريکا هیچ گاه به صورت رسمی به این سیاست اشاره نکرد و تنها تاجران و ماجراجویان از آن یاد می کردند.
اما عقب راندن سرخپوست ها به صورت گام به گام سیاست دائمی دولت امریکا در قرن نوزدهم بود.
کشف طلا، نقره و نفت، جویندگان ثروت را به سرزمین سرخپوست ها می کشاند و دولت به سرخپوست ها اعلام می کرد که نمی تواند جلوی این افراد را بگیرد!
از سویی دشت های وسیعی که سرخپوست ها در اختیار داشتند به کشتزارهای عظیمی تبدیل می شد که اقتصاد جهان را تحت تاثیر قرار می داد.
در سال۱۸۶۰ تا ۱۸۹۰ میلادی، یعنی دقیقاً سال هایی که "عملیات پاکسازی" تکمیل می شد، انقلابی به نام " انقلاب کشاورزی" در امریکا صورت گرفت.
در این سی سال، تعداد مزارع در امریکا سه برابر شد و از دو میلیون به شش میلیون مزرعه رسید.
مساحت این کشتزارها هم از۱۶۰میلیون به ۳۲۵میلیون هکتار رسید. تمام این زمین ها با کشتار مردان، زنان و کودکان سرخپوست به دست آمده بود.
در پایان قرن، از تمام مساحت کشور امریکا فقط ۲۲۰۰۰ کیلومتر مربع آن در اختیار سرخپوست ها قرار داشت. منطقه ای که اکنون نیز به سرخپوست ها تعلق دارد. نسبت این عدد به مساحت کل آمریکا (۹۸۲۶۶۳۰) مشخص می کند که دولت امریکا فقط یک چهارصد و پنجاهم از زمین های کشور را به صاحبان اصلی آن اختصاص داده است.
#معرفی_کتاب_شصت_و_سوم
#تاریخ_استعمار_جلد۵
#مهدی_میر_کیانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32