eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
345 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.5هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا این حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «اگر بنا بود بعد از من بیاید او حتماً (خلیفه دوم) می‌بود»؟! ✅نکته اول روایتی در برخی اهل سنت در وصف خلیفه دوم به پیامبر اسلام(ص) نسبت شده است:  «لو کان بعدى نبىّ لکان ع» اگر بعد از من پیامبری وجود داشت؛ همانا بود». 🔵ترمذی ج ۵ ص ۶۱۵ این روایت، دارای و معارض‌های بسیاری است که ‌جای هیچ تردیدی در جعلی بودن آن باقی نمی‌گذارد. حتی اگر این را با معیارهای روایی اهل سنت نیز بسنجیم، قابل پذیرش بود؛ چرا که افرادی دروغ‌گو در جمع راویان آن وجود دارند 🔵الغدیر، ج 5، ص 500 ✅نکته دوم یکی از شرایط این است که قبل و بعد از نبوّت، به خداوند شرک نورزیده باشند و این شرط در میان همه انبیای الهی وجود داشت.  حال اگر این روایت درست باشد؛ چگونه عمر  بن خطاب شایسته پیامبری است، در حالی‌که در سال ششم اسلام آورد و تا قبل از آن بت می‌پرستید.  خود ، شخصی را   قرار داده و از دوران بت‌پرستی‌اش می‌گوید: «من و تو در زمان جاهلیت به کارى بدتر از کهانت آلوده بودیم، بت‌ها را می‌پرستیدیم و با آنها مأنوس بودیم تا این‌که خداوند ما را به‌ وسیله رسول خدا(ص) و اسلام، بخشید». 🔵ابن هشام، ج ۱ ص ۲۱۰ ✅نکته سوم این روایت دارد که در صورت عدم خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، خلیفه دوم، پیامبر می‌شد. پس او باید بعد از پیامبر(ص) افراد باشد که چنین اعتقادی حتی با مبانی اهل سنت سازگار نیست؛ زیرا در منابع آنان به دفعات نقل شده است؛ پس از پیامبر(ص)، ابوبکر برترین بوده: «بهترین امت، پس از پیامبر اسلام(ص) و سپس عمر بوده است» 🔵بخاری ج ۵ ص ۷ @keyfonas
آیا این حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «اگر بنا بود بعد از من بیاید او حتماً (خلیفه دوم) می‌بود»؟! ✅نکته اول روایتی در برخی اهل سنت در وصف خلیفه دوم به پیامبر اسلام(ص) نسبت شده است:  «لو کان بعدى نبىّ لکان ع» اگر بعد از من پیامبری وجود داشت؛ همانا بود». 🔵ترمذی ج ۵ ص ۶۱۵ این روایت، دارای و معارض‌های بسیاری است که ‌جای هیچ تردیدی در جعلی بودن آن باقی نمی‌گذارد. حتی اگر این را با معیارهای روایی اهل سنت نیز بسنجیم، قابل پذیرش بود؛ چرا که افرادی دروغ‌گو در جمع راویان آن وجود دارند 🔵الغدیر، ج 5، ص 500 ✅نکته دوم یکی از شرایط این است که قبل و بعد از نبوّت، به خداوند شرک نورزیده باشند و این شرط در میان همه انبیای الهی وجود داشت.  حال اگر این روایت درست باشد؛ چگونه عمر  بن خطاب شایسته پیامبری است، در حالی‌که در سال ششم اسلام آورد و تا قبل از آن بت می‌پرستید.  خود ، شخصی را   قرار داده و از دوران بت‌پرستی‌اش می‌گوید: «من و تو در زمان جاهلیت به کارى بدتر از کهانت آلوده بودیم، بت‌ها را می‌پرستیدیم و با آنها مأنوس بودیم تا این‌که خداوند ما را به‌ وسیله رسول خدا(ص) و اسلام، بخشید». 🔵ابن هشام، ج ۱ ص ۲۱۰ ✅نکته سوم این روایت دارد که در صورت عدم خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، خلیفه دوم، پیامبر می‌شد. پس او باید بعد از پیامبر(ص) افراد باشد که چنین اعتقادی حتی با مبانی اهل سنت سازگار نیست؛ زیرا در منابع آنان به دفعات نقل شده است؛ پس از پیامبر(ص)، ابوبکر برترین بوده: «بهترین امت، پس از پیامبر اسلام(ص) و سپس عمر بوده است» 🔵بخاری ج ۵ ص ۷ @keyfonas
چرا خداوند ، بهشت و فرشتگان را از دید انسان‌ها نگه داشت؟ ✅پوشیده ماندن امور همچون وجود فرشتگان و بهشت و جهنم و نیز حقیقت گناه و ثواب، موجب آماده شدن زمینه برای انسان‌ها است؛ زیرا اگر حجاب‌ها از مقابل چشم دل همه انسان‌ها کنار رود و امور غیبی را مشاهده کند، دیگر ایمان به خدا و آخرت نخواهد داشت. چرا که به خدا و آخرت؛ یعنی قبول داشتن چیزهایی که با قابل درک نیست؛ از این‌رو، در قرآن، یکی از نشانه‌های مؤمنان، ایمان داشتن به ، ذکر شده است. نشان داده است که دیدن امور غیبی اثر چندانی بر افراد ندارد. خیلی از افراد معجزات را با چشم خود دیدند، ولی کوچک‌ترین تأثیر در ایمان آوردنشان نداشت. درباره ازدیاد ایمان مؤمنان نیز معمولاً اثر طولانی مدت ندارد. همان‌طور در طول تاریخ این موارد دیده شده است؛ مثلاً بنی‌اسرائیل با دیدن فراوان و شکافته شدن دریا و عبور از میان آن، پس از مدت کمی، گوساله‌پرست شدند. همچنین دیدن و کراماتی که از و امامان معصوم(ع) دیده شد، اثرات طولانی مدتی بر عموم نداشت و فقط افراد کمی که بر اثر غفلت، در گمراهی به سر می‌بردند، با این امور هدایت شدند. بنابراین، بهترین راه برای ازدیاد ایمان، استفاده از نعمت و تفکر کردن در عالم هستی و عبودیت و بندگی خدای تعالی است که در قرآن زیاد مورد سفارش قرار گرفته و در بر آن تأکید شده است. 📚بقره، 3. انعام۱۵۸ @keyfonas
آيا همه ي پيامبران مَرد بودند؟ آيا حضرت مريم (س) عهده دار رسالت بودند؟ : ✅بله همه مرد بودند و آيه قرآن نيز براي پيامبران از کلمه رجال يعني مردان استفاده کرده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مى كرديم گسيل نداشتيم اگر نمى دانيد از كتاب هاى آسمانى بپرسيد. اما حضرت مريم الهي نبود گر چه رسول الهي نبود اما به او فرشتگان نازل مي شدند و با او سخن مي گفتند حتي مطابق ظاهر بعضي از آيات، عده اي معتقدند که حضرت مرين نبي بوده است ولي هرگز رسالت نداشته است. «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّه اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ[آل عمران] و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام جهان، برترى داده است.» يکي از محققان در اين باره مي گويد: « كلمه اصطفا در مورد حضرت آدم و نوح و آل ابراهيم، قطعاً به معناي اختيار براي نبوت است، وحدت سياق ايجاب مي كند كه در مورد آل عمران (مريم و مادر مريم و پسر مريم)نيز، همين معنا باشد، وگرنه بايد مرتكب خلاف ظاهر آيه بشويم كه دليل بر اين كار نيست. و از طرفي چون در آل عمران حضرت عيسي(ع) هم وجود دارد، نمي شود گفت اصطفاء حتي در باره خود آل عمران هم به يك معنا نيست، زيرا در اين صورت در مورد حضرت عيسي(ع) كه يكي از آل عمران است حتماً بايد به معناي ديگري باشد كه نزد اهل ادب به ويژه از خداي حكيم، بعيد بلكه به نظر مي آيد.» اما به هر حال تفاوت ها در جاي خود، مطرح مي شوند و ما رسول زن نداريم. چون رسول کسي است که بايد دائما در صحنه باشد. به راحتي با مردم ارتباط داشته و پيامش را تبليغ کند. در صحنه هاي درگيري دشمنان خدا حاضر باشد، در کرسي قضاوت بنشيند و ... که اين امور به عهده مردان گذاشته شده است. آيت الله جوادي در اين باره مي فرمايند: «درباره اين مسئله که همه ۱۲۴هزار پيامبر مرد هستند، بايد گفت که نبوّت و به کارهاي اجرايي نياز دارد و خصوصيات بدني و جسمي مردها به گونه‌اي است که تاب تحمل اين وظيفه سنگين را دارند. پيامبر بايد با همه افراد تماس بگيرد يا در جنگ و مسايل ديگر، فرماندهي را به عهده بگيرد که اين کار براي زنان دشوار است، پس اگر همه پيامبران مرد بودند، به اين معني نيست که اين مقام، کمال معنوي مرد است، بلکه کمال معنوي به ولايت اختصاص دارد که در ولايت الهي ميان زن و مرد تفاوتي نيست و هر دو مي‌توانند «ولي‌الله» باشند. بنابراين آنچه به کرامت مربوط مي شود، بهره مندي از ولايت الهي است که در اين جهت بين زن و مرد تفاوتي نيست و در اعمال و وظايفي است که بايد در جامعه انجام گيرد. البته اين را نيز بايد در نظر گرفت که ضرورت ممکن است ايجاب کند در دوره اي کوتاه، همين امور را يک زن به عهده بگيرد. اما به برطرف شدن ضرورت بايد اين امور به عهده مرد نهاده شود. همانگونه که حضرت زينب (س) در دوره کوتاهي براي حفظ جان امام سجاد (ع) به ظاهرا رهبري کاروان را به عهده داشتند. @keyfonas
آیا این حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «اگر بنا بود بعد از من بیاید او حتماً (خلیفه دوم) می‌بود»؟! ✅نکته اول روایتی در برخی اهل سنت در وصف خلیفه دوم به پیامبر اسلام(ص) نسبت شده است:  «لو کان بعدى نبىّ لکان ع» اگر بعد از من پیامبری وجود داشت؛ همانا بود». 📚ترمذی ج ۵ ص ۶۱۵ این روایت، دارای و معارض‌های بسیاری است که ‌جای هیچ تردیدی در جعلی بودن آن باقی نمی‌گذارد. حتی اگر این را با معیارهای روایی اهل سنت نیز بسنجیم، قابل پذیرش بود؛ چرا که افرادی دروغ‌گو در جمع راویان آن وجود دارند 📚الغدیر، ج 5، ص 500 ✅نکته دوم یکی از شرایط این است که قبل و بعد از نبوّت، به خداوند شرک نورزیده باشند و این شرط در میان همه انبیای الهی وجود داشت.  حال اگر این روایت درست باشد؛ چگونه عمر  بن خطاب شایسته پیامبری است، در حالی‌که در سال ششم اسلام آورد و تا قبل از آن بت می‌پرستید.  خود ، شخصی را   قرار داده و از دوران بت‌پرستی‌اش می‌گوید: «من و تو در زمان جاهلیت به کارى بدتر از کهانت آلوده بودیم، بت‌ها را می‌پرستیدیم و با آنها مأنوس بودیم تا این‌که خداوند ما را به‌ وسیله رسول خدا(ص) و اسلام، بخشید». 📚ابن هشام، ج ۱ ص ۲۱۰ ✅نکته سوم این روایت دارد که در صورت عدم خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، خلیفه دوم، پیامبر می‌شد. پس او باید بعد از پیامبر(ص) افراد باشد که چنین اعتقادی حتی با مبانی اهل سنت سازگار نیست؛ زیرا در منابع آنان به دفعات نقل شده است؛ پس از پیامبر(ص)، ابوبکر برترین بوده: «بهترین امت، پس از پیامبر اسلام(ص) و سپس عمر بوده است» 📚بخاری ج ۵ ص ۷ @keyfonas
چرا خداوند ، بهشت و فرشتگان را از دید انسان‌ها نگه داشت؟ ✅پوشیده ماندن امور همچون وجود فرشتگان و بهشت و جهنم و نیز حقیقت گناه و ثواب، موجب آماده شدن زمینه برای انسان‌ها است؛ زیرا اگر حجاب‌ها از مقابل چشم دل همه انسان‌ها کنار رود و امور غیبی را مشاهده کند، دیگر ایمان به خدا و آخرت نخواهد داشت. چرا که به خدا و آخرت؛ یعنی قبول داشتن چیزهایی که با قابل درک نیست؛ از این‌رو، در قرآن، یکی از نشانه‌های مؤمنان، ایمان داشتن به ، ذکر شده است. نشان داده است که دیدن امور غیبی اثر چندانی بر افراد ندارد. خیلی از افراد معجزات را با چشم خود دیدند، ولی کوچک‌ترین تأثیر در ایمان آوردنشان نداشت. درباره ازدیاد ایمان مؤمنان نیز معمولاً اثر طولانی مدت ندارد. همان‌طور در طول تاریخ این موارد دیده شده است؛ مثلاً بنی‌اسرائیل با دیدن فراوان و شکافته شدن دریا و عبور از میان آن، پس از مدت کمی، گوساله‌پرست شدند. همچنین دیدن و کراماتی که از و امامان معصوم(ع) دیده شد، اثرات طولانی مدتی بر عموم نداشت و فقط افراد کمی که بر اثر غفلت، در گمراهی به سر می‌بردند، با این امور هدایت شدند. بنابراین، بهترین راه برای ازدیاد ایمان، استفاده از نعمت و تفکر کردن در عالم هستی و عبودیت و بندگی خدای تعالی است که در قرآن زیاد مورد سفارش قرار گرفته و در بر آن تأکید شده است. 📚بقره، 3. انعام۱۵۸ @keyfonas