eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.3هزار دنبال‌کننده
615 عکس
187 ویدیو
12 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند برش از زندگی اولین طلبه‌ی شهیده؛ فهیمه‌ سیاری 🌼 |بعنوان دوستی که سالها باهاش زندگی کردم؛ اصلی‌ترین ویژگی‌های اخلاقیش رو سه چیز می‌دونم: ۱. انس و علاقه‌ی شدید به قرآن ۲. احترام ویژه به مادر و پدر ۳. دلبستگی عجیب به نمازشب 🌼 |بسيار باسليقه و منظم بود. طرز لباس پوشيدن و رعايت متناسب رنگ او واقعاً چشم‌نواز بود. حتی يکبار هم نديدم لباسی بپوشه که لکه‌ای يا چروکی داشته باشه، یا رنگاشون با هم تناسب نداره. ميز غذا رو که می‌چيديم، اگه فصلی بود که توی باغچه گل بود، حتماً يه شاخه گل سر ميز میذاشت و اگه فصل گل نبود، از گل‌هایی که لایِ کتابش خشک کرده بود، استفاده می‌کرد. 🌼 |قرار بود فرح پهلوی برا بازدید از دانش‌آموزان به مدرسه بیاد، گفته بودند هر دختری که حجابش رو برنداره یا توی این مراسم شرکت نکنه، از نمره‌ی انضباطش کم؛ یا اخراج میشه. فهیمه اون روز مدرسه نرفت و گفت: من به هیچ قیمتی در این مراسم شرکت نمی‌کنم، حتی اگه اخراجم کنند 🌼 |هر نمازی ازش می‌دیدیم با گریه همراه بود. همین حالاتش بود که سبکبالش کرد و خون‌بهایش شد خدا 🌼 |شب دیدم رفته روی پشت‌بام خوابیده. گفتم: اتاق گرم و نرم رو رها کردی و اومدی اینجا خوابیدی؟ کدوم آدم عاقلی میاد توی این سرما با این پتوی نخ‌نما بخوابه؟ دستم رو گرفت و گفت: من نمی‌تونم جای گرم و نرم بخوابم، وقتی برادرانم دارند توی سنگرها، در سرما و برف و بوران نگهبانی میدن 📚برگرفته از کتاب پرنده‌ای در عرش 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
۹۶ 🔸استدلال بانوی شهیده برای رفتن به میدان جنگ در برابر آیت‌الله قدوسی |تصمیم گرفت بره کردستان. به دوستش گفت: حالا دیگه خیالم راحته که از دور شاهد محرومیت کردستان نیستم و خودم هم در جریان جنگ قرار می گیرم... آیت‌الله قدوسی که از اساتیدش بود؛ با رفتنش مخالفت کرد و گفت: دخترم! راضی نیستم به این سفر بری؛ حیفه که درس رو رها کنی و ازش دور بیفتی. فهیمه هم در جواب ایشون گفت: شما به جای شهادت چه چیزی به من می‌دهید؟ آیت‌الله قدوسی سکوت کرد و فهیمه دوباره سوالش رو تکرار کرد. اینبار ایشون از جا بلند شد و گفت: برو دخترم خیر پیش. إن‌شاءالله سفرت بی‌خطر باشه... فهیمه رفت و به آرزویش که شهادت بود؛ رسید 👤خاطره‌ای از طلبه‌ی زندگی شهیده فهیمه سیّاری 📚منبع: کتاب “پرنده‌ای در عرش” به نقل از مادر شهیده 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۷ 🔸مرامِ بچه‌های امام‌حسین علیه السلام... |تانک عراقی آتش گرفت و یک سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیجِ گیج بود و به اطرافش نگاه می‌کرد. یهو سرِ جاش ایستاد و قمقمه‌اش رو برداشت. تا شروع‌کرد به آب خوردن، یکی از بچه‌ها نشانه‌گرفت طرفش. اما علی‌اکبر زد زیر اسلحه‌ اش و گفت: چیکار می‌کنی؟ مگه نمی بینی داره آب می خوره؟!!! نگذاشت بزندش و گفت: شما باید مانندِ امام حسین(ع) باشید، نه مثلِ دشمنایِ امام حسین (ع) ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید علی اکبر محمدحسینی 📚منبع: کتاب خط عاشقی ، صفحه ۱۴۵ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی 🔸 ۱۲ آذر؛ سالروز شهادت پاسدار شهید علی‌اکبر محمدحسینی گرامی‌باد ___________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸چند بُرش از زندگی سردار شهید فریدون ابوالحسنی 🌼 | بعد از دیپلم به عضویت جهاد سازندگی استان چهارمحال و بختیاری در اومد. نشستن توی اتاق و پشت میز، براش سخت بود؛ برا همین راه می‌افتاد توی روستاهای دور افتاده، تا از نزدیک با مشکلات مردم آشنا، و برای حل‌شون تلاش کنه... 🌼 |هنوز مردم با فضای انقلاب آشنا نبودند. یه شب که فریدون هنگام سرکشی به روستایی، خونه‌ی یکی از اهالی مهمون بود؛ اون خانواده به رسم غلط زمان شاه که وقتی مسئولی وارد خونه‌ی روستایی‌ها میشد؛ باید گوسفند یا مرغی رو براش ذبح کنند و بپزند؛ می‌خواستند برا فریدون هم اینکار رو انجام بدهند. اما فریدون هرگز اجازه نداد و گفت: این گوسفند و مرغها تنها وسیله‌ی روزی شماست؛ من هرگز راضی نمیشم که چنین کاری انجام بدین... فریدون نون و ماست رو به خوردن گوشت ترجیح می‌داد، و روستایی‌ها از این رفتار متعجب می‌شدند... 🌼 | برا خدمت سربازی وارد سپاه شد و چون قهرمان رشته‌ی وزنه‌برداری بود، بعنوان مربی آموزش انتخاب شد. مدتی هم فرمانده‌ی بسیج شهر بلداجی بود. با ورود به جبهه هم به سِمت معاون فرمانده گردان توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) منصوب شد و بخاطر رشادتهایی که از خودش نشون داد، بعد از مدتی شد فرمانده‌ی توپخانه. اما اونقدر با بندگی خدا خودساخته شده بود که هیچگاه، هیچکس ازش نشنید حتی یکبار بگه: (من فرمانده‌ام) ‌‌... همیشه خودش رو یک بسیجی می‌دونست... 📚منبع: خبرگزاری بسیج ‌‌‌‌___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا