eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
853 عکس
341 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸کاش همه‌ی مسئولین مثلِ تو بودند مَرد... |می‌خواستم یه تکه زمین بگیرم تا سقفی برا خانواده‌م بسازم. برا همین از یه نفر پول قرض کردم، اما بعد از مدتی چکم رو گذاشت اجرا... اون دوران توی اداره‌ی تربیت بدنی کار می‌کردم و رئیس‌مون خان میرزا بود. یه روز که بخاطر این مساله دمق، یه گوشه‌‌ی اداره نشسته بودم، خان میرزا اومد؛ ازم پرسید: چیه سید؟ چرا توی همی! آهی کشیدم و گفتم: چکم برگشت خورده... بعد هم قضیه رو براش تعریف کردم. خان‌میرزا گفت: اعتقاد به خدا و پیغمبر داشته باش؛ خدا می‌رسونه! گفتم: آخه خدا از کجا می‌رسونه؟ دوباره گفت: عمو جان! تو اعتماد داشته باش. خدا می‌رسونه! ... بعد از مدت کوتاهی نمی‌دونم چی شد که جریانِ چک من منتفی شد. یعنی نه از اون طلبکار خبری شد، نه از حکمِ جلب. بعد از دو ماه هم خان‌میرزا سندِ یه زمین آورد و داد بهم. هر چه پرسیدم: خان‌میرزا! چیکار کردی؟ چیزی نگفت. رفتم سراغ اون بنده خدا که چکم دستش بود، و بهش گفتم: چکی که من بهت دادم، چی شد؟ گفت: تو به چک چیکار داری... خلاصه مشکل من حل شد، اما نه اون طرف چیزی از چک و تسویه‌ی پولش گفت، نه خان‌میرزا... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید خان‌میرزا استواری 📚منبع: کتاب " راز یک پروانه" ؛ صفحه ۱۰۶ 📖کلیک‌کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: