eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
7.6هزار دنبال‌کننده
888 عکس
412 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶۵ 🔸نابغه‌ای که آمریکایی‌ها خواهانش بودند... |روز میلاد پیامبر(ص) متولد شد و اسمش رو گذاشتند رسول... بخاطر استعداد ویژه‌اش‌‌ همیشه ممتاز بود و توی رشته‌های مختلفی مثل شنا، کشتی، دومیدانی و وزنه‌برداری مدال گرفت. حتی توی مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان “سنتو” مقام اول رو کسب کرد... ارتش اعزامش کرد آمریکا برای گذروندن دوره‌های عالی نظامی. اما انقلاب شد و تصمیم گرفت برگرده ایران. بخاطر توانمندی زیادش آمریکایی‌ها بهش مدرک نمی‌دادند، تا نگهش دارند. وقتی هم برگشت؛ اشک شوق ریخت و به خانومش‌ گفت: فکر نمی‌کردم بتونم برگردم ایران و سرباز امام زمان(عج) بشم. آخرِ سر هم داوطلبانه رفت کردستان و همونجا شهید شد. 👤خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید رسول عبادت 📚منبع: پایگاه اینترنتی رهیافته “ وابسته به موسسه رهیافتگان اسلام نبوی” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
22.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطراتی شنیدنی از اولین شهید مسیحی دفاع‌مقدس؛ زوریک مرادیان 🌼 |تک پسر خانواده بود و مادرش نام زوریک رو براش انتخاب کرد. زوریک توی زبان ارمنی یعنی قوی و شجاع... 🌼 |همیشه شاگرد اول بود. توی آزمون خارج از کشور قبول شد؛ اما هرچه اصرار کردیم که برو خارج؛ گفت: من از ایران بیرون نمی‌رم... می‌خواست بمونه و به کشور خودش خدمت کنه. برا همین چند ماه بعد با اینکه خانواده مخالف بود، رفت و لباس سربازی پوشید، و توی همون لباس هم شهید شد... 🌼 |یه شب خواب ديدم زانوی زوريک تير خورده و خونی شده. جيغ كشيدم، ولی زوريک دست گذاشت روی پايش و گفت: مادر! چيزی نشده... اما انگار همون شب شهید شده بود. فرداش خبر شهادتش رو برام آوردند... 🌼 |اون موقع توی حشمتیه زندگی می‌کردیم. بعد از چهلم زوريک يکی از دوستان مسلمانش [که توی کوچه‌مون زندگی می‌کردند] هم شهید شد؛ اما به ما گفتند: چون زوريک اول شهيد شده، اسم كوچه رو ميذاریم زوريک مرادیان... اما شوهرم نپذيرفت و گفت: حسين هم از دوستان زوريک بوده و با هم همبازی بودند. كوچه رو بنام حسين کنید... و اینگونه اسم كوچه‌مون شد: کوچه‌ی شهید حسين گرامی ... 🌼 |پدرش هم بعد از شهادتش خواب دید که زوريک بهش نزدیک شده وگفته: بابا! بيا اينجا پيش من، ببين چه باغ بزرگي خريده‌ام، ببين چه باغیه؛ وسطش درختِ سيبِ قرمزه... پدر بعد از شهادت زوريک مريض شد و فوت كرد... 🌼 کلیپ رو ببینید... ‌‌‌‌_____ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: