-ٺڝۈرڪن خداٻا اون همه عظمتڜ دوستٺ دارھ....!*-*🌿🌧🏹💙
↳⸽♥️🌱
#ازخدابه_خالق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محرمانه_مدیا
📹 نمایی از بزرگترین قدرت اقتصادی جهان!
@secret_file
🔺در این گزارش به لایه های کمتر دیده شده از زندگی مردم در کشوری که ابرقدرت اقتصادی جهان است می پردازد.
🔸 ابر قدرتی که خود را منجی جهان می داند و بیشترین تحریم ها را علیه کشورهای دیگر اعمال کرده است اما مردمش اینچنین در فقر و فلاکت زندگی کنند
📌 اینجا افغانستان، سوریه، یمن نیست اینجا آمریکاست!
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لاک جیغ تا خدا💅
معصومه زر پور از رشت
#تغییرمسیر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_ششم
- پس کدوم گوریند این دوتا.
جواد و آرشام از دور پیدایشان می شود.
ما چهار نفر با هم خیلی مچ شده بودیم. با بقیه هم شاید رفت و رُب داشتیم اما اصل حالمان و محورمان، جواد بود.
چند سالی من و جواد دوتا قطب متضاد بودیم که مدام در کلاس، جرقه میزدیم. هیچ چیزمان به هم نمی خورد الا میل مان به تفریح.
خلاصه شد آنچه نباید می شد. یعنی اینقدر کنارش بوده ام که حتی حرف مردمک چشمش را هم میتوانم بخوانم.
چشم قهوه ای روشن جواد حالات خاصی دارد.
من همۀ حالاتش را می دانم. هم خوشی و لودگی هایش را. هم ناراحتی و خستگی اش را.
من همۀ حالاتش را حفظم؛ عصبانیتش را، مخصوصا وقتی که کاری را بخواهد انجام دهد و کسی مانعش شود.
کلا جواد هر کاری را اراده بکند باید مطمئن باشی که آن کار تمام است و وای به وقتی که نشود.
یعنی کسی مقابلش قد علم کند، کار شدنی را نشد کند. جواد روز و شبش مالیده میشود.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنری
ساخت سه مدل زیر لیوانی بسیار شیک و راحت
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت فطرت و غریزه
#پاسخ_چراها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
دعای همسر شهید عباس بابایی👇
3 ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین🚙 نشسته بودم و می رفتیم. یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورهایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم:
«عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟» عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت:
«خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم.
عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش🤲 را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت:
«خدای! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب همسرم انداختی.»
عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!»
اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم عباس را از دست داده ام.
عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تا را به خدا!»🥀
(راوی: صدیقه حکمت، همسر شهید)
#شهید_بابایی
#الگو
#یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost