eitaa logo
خط دوست
55 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
676 ویدیو
6 فایل
یک کانال خاص ☺️برا دخترای خاص😁 هنر، طنز، موسيقى🎶 مطالب علمی 🤩 رمان 📚 💢 مشاوران خوب👇 🔸مشاورخانواده @mpaknejad 🔸مشاورنوجوان و جوان 09191600459 🔸مشاور نوجوان @m_jahazi 🔸سوالات احکام ‏‪0912 452 5766 🔸شبهات اعتقادی @R_Jebreeilzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 دست نوشته جالب یکی از شهروندان در جشن پیروزی سیدابراهیم رئیسی ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻هر وقت اعصابت خورده، صورتتو بشور ! 🔹️نفستون رو نگه دارید و به یکباره آب سرد روی صورتتون بریزید. این روش بدن رو فریب میده! «تصور میکنید در حال شیرجه زدن هستید» و عمیق‌تر نفس میکشید و سیستم عصبی آروم میشود ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این تصاویر با دوربین مداربسته ثبت شده و واقعی است. مراقب رفتارمان باشیم😔 🔅امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ 🦋با مردم آنگونه معاشرت كنيد كه اگر مُرديد بر شما اشک ريزند و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند. 📚نهج البلاغه، حکمت ۱۰ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
🌈 🌸🌼 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
🌱 راهکارهایی برای کاهش استرس🦋🌹👆 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
43.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از لاک جیغ تا خدا💅 🌼مینو کریمی زندی🌼 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
💯کمپین حمایت از مسلمانان کانادا و مبارزه با اسلام ستیزی 🔻در پی حادثه تروریستی در شهر 'لندن' کانادا که منجر به شهادت ۴ نفر از اعضای خانواده مسلمان شد مسلمانان و دیگر شهروندان کانادایی‌ تجمعی در حمایت از مسلمانان تشکیل دادند 🔻مجمع مسلمانان کانادا از این حمایت ابراز خرسندی کرده و گفته این کار باعث میشه مسلمانان دلگرمی پیدا کنن و ترس شون کم بشه چون بعد از این حادثه مسلمانان مخصوصاً زنان محجبه می ترسند از خونه بیرون بیان 🔻در این تجمع شماری از غیر مسلمان ها هم حضور داشتن و به احترام مسلمانان روسری سر کرده بودند 📌فکر می کنن با این کار می تونن جلوی گسترش اسلام رو بگیرن و مسلمانان رو منفور کنند.اما برعکس باعث گسترش اسلام و محبوبیت مسلمانان میشن 🌐منبع:https://globalnews.ca/news/7962220/london-ont-hijab-event-islamophobia/amp/#referrer=https://www.google.com&csi=0 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
روے دیوار دل خود بنویسیـد خــدا هســٺ ❤️🌱 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃 🌻🌻🌻🌻 🌻🌻🌻 🌻🌻 🌻 🍃 📚 : این مهمانی هم تمام شد و آن شب هم زیر نگاه‌های خریدارانه خاله و توجه‌های پسرخاله، حال و حوصله‌ام سر رفت. مبینا کنار گوشم تهدیدم کرد: – اگر خاله خواستگاری کرد و تو هم قبول کردی، اعتصاب می‌کنم و عروسیت نمی‌آم. علی کارش را بهانه کرد و زودتر از بقیه بلند شد. در برگشت، مادر کنار گوش علی چیزی گفت و علی هم ابرو درهم کشید و گفت: – بی‌خود کردند. اصلاً تا یک‌سال هیچ برنامه‌ای نداریم. نه سامان، نه کس دیگه. خاله بعد از آن شب، چندبار هم زنگ زده بود و مادر هر بار به سختی، به خواستگاری‌اش جواب رد داده بود. *** رد موج‌های ریز و درشت آب را که به دیوارهای حوض می‌خورند و آرام می‌گیرند، دنبال می‌کنم. از وقتی مبینا رفته خیلی تنها شده‌‌ام. بی‌حوصله که می‌‌شوم حیاط و حوض آب همدمم می‌شود. دلم هوای طالقان کرده ‌است. ظهرها که همه‌ می‌خوابیدند کتابم را برمی‌داشتم و از خانه بیرون می‌‌‌‌رفتم. آرام دست به دیوارهای کاهگلی می‌کشیدم گُل‌های سر راه را نوازش می‌کردم، دور تک‌درخت‌ها چرخ می‌زدم تا به کنار چشمه برسم. قمقمه آبم را پر می‌کردم و دنبال خیالاتم به کوه می‌زدم. تنهایی و عظمت کوه روحم را آرام می‌‌کرد و فکرم را به حرکت وا می‌‌داشت. گاهی دیگران همراهم می‌شدند. با آن‌ها بودن شور خاص خودش را داشت؛ اما لذت تنهایی، حس متفاوتی بود که در سر و صدا و شیطنت‌ها نبود. همین هم بود که کمتر کسی را به خلوت‌هایم راه می‌دادم. هیچ‌کس نبود جز گل‌ها و سبزی‌های کوهی، پروانه‌ها و کلاغ‌های پر سر و صدا و مارمولک‌های ریز تندرو که با دیدن‌شان وحشت می‌کردم و با نزدیک شدن‌شان جیغ می‌‌کشیدم. «دخترک کوه‌نشین، زیبای سرگردان، پری کوهی، کفتر جَلد امامزاده…» همه این‌ها لقب‌هایی بود که پدربزرگ حواله‌ام می‌کرد. علی که کنارم می‌نشیند، یک‌لحظه جا می‌خورم. می‌خندد و می‌گوید: – کجایی؟ شانه‌هایم را بالا می‌اندازم. نمی‌گویم که در خیال طالقان بوده‌ام و دلم تنگ شده‌‌است. – توی آب. هومی می‌کند: – کجای آب مهمه. عمقی یا سطح. سرم را بالا می‌آورم. با نگاهم صورتش را می‌کاوم که نگاه از من می‌گیرد. دست می‌کند داخل آب و آرام‌آرام تکان می‌دهد. می‌گوید: ‌‌‌‌-می‌دونی آب اگه موج نداشته باشه چی می‌شه؟ ذهنم دنبال آب راکد می‌‌گردد. دستم را تکان نمی‌دهم تا آب آرام بگیرد. – مرداب می‌شه. مرداب و بوی بدش را دوست ندارم. نگاهم خیره به دستانش است که با هر تکانش تولید موج می‌‌کند. – زندگی مثل دریاست؛ پر از حرکت‌های آرام و موج‌های ریز و درشت؛ بیشتر موج‌هایی که توی زندگی آدم‌ها می‌افته به خواست خودشونه، با فکر خودشون کاری می‌کنن یا حرفی می‌زنن که موج می‌اندازه توی زندگیشون. .... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost 🍃 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻 🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃