#آشپزی
شیرین قاتوق 😋
🍗طرز تهیه: ابتدا برای چهارنفر در تابه ای سه عدد پیاز رو نازک و ریز خلال کنید با مقداری روغن تفت بدید تا سبک و طلایی بشن سپس نصف لیوان آب به پیازها اضافه کنیپ و اجازه بدید آب پیازها کشیده بشه و پیازها شیشه ای و شفاف و کاراملی بشن نصف پیازهای سرخ شده رو کنار بذارید و به نصف دیگر تکه های مرغ رو به همراه زردچوبه ، نمک و فلفل اضافه کنید و اجازه بدید دو طرف تکه های مرغ با شعله ی کم حسابی تفت بخورن و مزه دار بشن بعد از آن یک لیوان آب جوش رو به همراه چند قاشق زعفران دم شده اضافه کنید و در تابه رو بذارید و یک ساعتی زمان بدید تا مرغ با شعله کم مغز پخت و سپس سرخ و طلایی بشن.
نصف دیگر پیازها رو به همراه ۶ عدد آلوخورشتی که از قبل خیس دادید( ترکیبی از چند نوع ترش و شیرین) و ۶ تا ۸ عدد آلو بخارارو با مقداری روغن تفت بدید و یک استکان آب بهشون اضافه کنید و ده دقیقه ای نیم پز و کم آب بشن سپس ۶ تا ۸ عدد هم قیصی و یک قاشق رب گوجه و دو قاشق آبلیمو اضافه کنید و باز کمی تفت بدید و مقداری آب اضافه کنید و۱۵ دقیقه ای زمان بدید تا همراه هم پخته بشن.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#جایگاهت_کجاست 🌱
⁉️چرا شعار «بدن خودم انتخاب خودم» فقط برای افراد بی حجاب صدق می کنه؟
🔻"یاسمن النجار" دختر مسلمان و محجبه ساکن انگلیس از قانونی که به تازگی در اتحادیه اروپا تصویب شده و باعث محروم کردن زنان محجبه از داشتن شغل و حرفه میشه ابراز ناراحتی می کنه
🔻"یاسمین" میگه چطور میشه افراد هر طور دوست دارن لباس می پوشن و میگن بدن خودمه ولی نوبت به ما مسلمون ها که می رسه در پوشش ما دخالت می کنن و اجازه نمیدن ما پوشش خودمون رو انتخاب کنیم
💟حجاب بخش قدرتمند از هویت و مذهب منه و از من جدا نمیشه.هدف من تاثیر گذاری روی دیگران نیست که باعث نگرانی اتحادیه اروپا بشه.هدف ما مسلمون ها حفظ اعتقادات مونه
📌انقدر ترس از حجاب زنان مسلمان بخاطر چیه؟ اونها از افزایش گرایش مسیحیان و یهودیان به اسلام و تاثیر حجاب مسلمون ها روی غیر مسلمونها دچار ترس شدن و مجبورن روز به روز قوانین محدود کننده تری وضع کنن اما با این کارا نه تنها جلوی گسترش اسلام رو نمی تونن بگیرن بلکه باعث گسترش اون میشن و مردم رو بیدارتر می کنن
🌐منبع:https://metro.co.uk/2021/07/17/my-body-my-choice-why-doesnt-it-seem-to-apply-to-muslim-women-14942192/amp/#aoh=16271147173882&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com&_tf=From%20%251%24s
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
💙⃟🖇¦⇢
جُزخدانیست؛
کھدرسایهـۍمھرشبرویم♥️📿!(:
#خداےمن ☁️
#از_مخلوق_به_خالق ✨
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاک جیغ تا خدا💅
ناهید 28 ساله 😍
#دوربرگردون💫
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#ترفندخانه_داری
شستن پنجره ها
چه راهی آسان تر و سریع تر از دستمال تمیز یا روزنامه می تواند شیشه را تمیز کند؟ شاید بگویید تی های پلاستیکی مخصوص شستوشوی پنجره. بله. این تی ها در اندازه های مختلف در فروشگاه ها عرضه می شوند. برای شروع، اسفنج آنها را داخل سطلی از آب گرم فرو کنید و چند قطره صابون مایع در آن بچکانید. با آن شیشیه را خیس و آلودگی ها را پاک کنید. آب کثیف اسفنج را بگیرید و بقیه قسمت های پنجره را بکشید. پنجره را باید از بالا به پایین بشویید.
#ترفند
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#آشپزی
کباب مرغ 😋
🍗طرز تهیه:
نصف سینه مرغ
و یه عدد ران مرغ کامل
پیاز سه عدد کوچیک
فلفل دلمه ای قرمز و سبز سه چهار تیکه متوسط
جعفری خورد شده ۳ ق غ
سیر سه حبه
ادویه؛ نمک، فلفل سیاه، آویشن ، پاپریکا ، زردچوبه
🥥طرز تهیه: تمام مواد و بریزید داخل غذاساز و میکس کنید . حالا اگه دوست داشتید به سیخ بکشید یا با دست بهش فرم بدید و داخل روغن سرخ کنید . میتونید چند عدد قارچ هم که با سویا سس مخلوط کرده بودم هم کنار کباب مرغا داخل تابه بگذارید.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🔴من مدرک فوق لیسانس دارم
من ۱۶سال سابقه کار دارم
من دوشغل دیگر هم دارم
من مجبورم پلاسمای خون خود را بفروشم تا بدهی خودرا بدهم
من یک معلم در #امریکا هستم
یعنی اونجا کسی نمیگه
چرا با این شرایط، ۸۰۰ میلیون دلار از مالیات سالانه مردم آمریکا صرف کمک به اسرائیل میشه؟؟؟؟؟!!
#خارج_بدون_فیلتر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
[ إِنَّاللَّهَسَمِيعٌعَلِيمٌ ]
وآرزوهـآییڪھنگفتھمیشنـو؎...✨♥️
☁️⃟💙¦⇢ #آیہ_گرافی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
جانمرابهخدامۍسپارم . . .
وقتۍکهمیدانمبدونحکمتاو ؛
برگۍازدرختۍنمۍافتد
#خداےمن ❤️
#از_مخلوق_به_خالق 🌱
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🍃🍃🍃🍃🍃
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🍃
#رمان_رنج_مقدس🌺
#بخوانیم
#قسمت_بیست و چهارم:
لال شدهام انگار!
دنیا زیر پاهایم جمع میشود،
کوچک میشود، گرد میشود، مثل کره زمین میشود.
اما کره زمینی که سبز و آبی و خاکی نیست و صدای فریاد از آن بلند است.
بیاختیار من هم همراهشان فریاد میکشم.
با صدای آرام پدر و احساس رطوبت دستمالی که روی پیشانیام است، متوجه اطرافم میشوم.
چشم که میگردانم مادر را میبینم که دارد دستمال را جابهجا میکند
و پدر که موهایم را نوازش میکند
و صدایم میکند.
تب کردهام و هذیان گفتهام.
چه خواب وحشتناکی دیدهام.
سرما به جانم افتاده و نمیتوانم جلوی لرزش تنم را بگیرم.
چند لیوان آب میوه حالم را بهتر میکند.
پدر میماند کنارم و مادر را مجبور میکند که برود بخوابد.
ظهر فردا دوباره سهیل میآید و من صدایش را میشنوم که با مادر گفتوگو میکند، اما نمیتوانم خودم را از رختخواب جدا کنم.
دارد اصرار میکند که مرا ببرد دکتر.
– تو که میدونی لیلا دکتر برو نیست. الآن هم حالش بهتره.
پدر هر بار نگران، حالم را میپرسد و تبم را کنترل میکند.
بار آخر کنار گوشم میگوید:
– غصه نخوریا، بابا!
غصه چیست؟ آب است؛ شربت است؛ زهر است؛ غذا است؛ درد است؛ چه معجون تلخی است که همه نباید بخورند، ولی میخورند.
همه دنیا قرار بوده که غصه خودشان را بخورند یا غصه همدیگر را؟
فرق این دو تا چیست؟
این چند جمله را مینویسم و دفترم را میبندم و میخوابم.
عصر علی از سر کار میآید با میوه و شیرینی آرد نخودچی.
میآید و احوالم را میپرسد.
معلوم است که میخواهد جبران این مدت سکوتش را بکند.
شاید اگر گذاشته بودم حرف بزند و گذاشته بود حرف بزنم اینطور نمیشد.
تا با دمنوش آویشن شیرینیها را بخورم، بیتعارف دفترم را از روی زمین برمیدارد و صفحهای را که خودکار بین آن است باز میکند.
– علی نخون!
– نوشتنی رو مینویسن که خونده بشه، و الا برای چی خودکار حروم کنی؟
این استدلالش برای عصر حجر است به قرآن!
از جیب اولین شاه قاجار هم بیرون آمده است.
خودکار را برمیدارد و مینویسد:
«غصه جامی است پر از نوشدارو ی تلخ!
اگر نباشد انسانیت مرده است و اگر باشد، لذتی میمیرد؛
اما در این جام، همیشه نوش نیست، گاهی نیش است و اصلاً دارو هم نیست؛
آن هم برای کسانی که غصه خودشان را میخورند و همّشان، علفشان است، خودخواهند؛
میپوسند در گنداب دنیا.
آنهایی که غصه دیگران را میخورند، دوست خدا میشوند که هر کدامشان با تپش آسمان، مثل باران بر زمین باریدهاند. جان میدهند تا زمین جان بگیرد، سبز میشوند و گرسنگان و تشنگان را نجات بدهند.
دفتر را روی پاهایم میگذارد.
از اتاق بیرون نمیرود و روی صندلی پشت میز مینشیند.
تا من متن را بخوانم، کاغذهای مچاله را باز میکند و صاف میکند؛ خجالت میکشم از نقاشیهایم.
الآن پیش خودش فکر میکند که عاشق سینهچاک سهیلم و نقاشیهایم نتیجه جنون است.
لبخندی میزند و میگوید:
– سهیل رو تفسیر کردی!
– خودت گفتی فکر و تصمیم با خودم.
برگهها را روی هم میگذارد:
– حتماً زندگی خوبی برات فراهم میکنه. با حساب دو دوتا چهار تا، بیعقلیه رد کردنش.
دلخور میشوم از قضاوتش:
– مگه زندگی ریاضیه؟!
نگاهم میکند و با تلخی میگوید:
– تو که اعتقاد داری ریاضت نباید باشه، پس به حساب زندگی کن تا آسایشت تهدید نشه.
درونم هورمونهای تلخ ترشح میکنند.
– من رو قضاوت حیوانی میکنی؟
این بیانصافی محضه علی.
من انسانم؛ اما نقد هم دارم.
دنیا برای من هم هست؛
اما باور کن خودخواه نیستم.
چرا باید تمام حرفهای منو اینطور بینی؟
تو اشتباه برداشت میکنی.
بلند میشود؛ میآید و مقابلم زانو میزند. چشمانش را تنگ میکند و میگوید:
– سهیل رو به چالش بکش. عقل رو ترازو قرار بده نه خودت رو. ببین این عقلت که دنیا رو یکی دو روز بیشتر تقدیمت نمیکنه، چی میگه. ولی بدون همین دنیا تو رو با تمام عقلها و بیعقلیهات فراموش میکنه. چه پولدار چه بیپول.
#رمان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🍃
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا