#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_ام
اشتباه برخورد کردیم و او را خراب کردیم. موقع شام می آید، مادر سنگ تمام می گذارد. انقدر همه ی بچه ها را خسته کرده ام که بدون تعارف یکی یکی گوشه و کنار ولو شده و تا رختخواب می اندازیم سینه خیز به سمتش بروند.
مادر نگران نگاهم می کند و به نگاه های التماس محبوبه اصلا جواب نمی دهم.
مسعود را می برم حمام. امروز نتوانسته بودم عصر ببرمش.
هر بار که آب و عرق می ریزم تا یکی دو ساعتی سوزشش چند درجه کم میشود. هر چند این روزها کلا بهتر است. دوره دارد. سوزش و تب دائمی که تمام می شود تازه استخوان درد می آید و سر درد. دیگر نه می تواند بخواند و نه از شدت سردرد حتی درست بخوابد. نرم ترین متکا برایش مثل سنگ می شود و درد را تشدید می کند.
چند روز بعدش سیستم گوارشی اش به هم می ریزد و بعد دوران نقاهتش می شود. وقتی مژده می رود توی اتاق پیش مسعود، من هم در می زنم و داخل می شوم. عقب تر از تخت مسعود روی صندلی نشسته بود. می نشینم زیر پنجره؛ هم می توانم مسعود را ببینم هم مژده را.
مسعود برایم چشم می بندد. نه قبول می کنم و نه کوتاه می آیم. به جای پدرم، برایم پدری کرده. همه ی دنیای مردانه ام را مدیون مسعودم و می دانم این چشم بستن چه معنی می دهد.
- مسـعود وقتـی اومـد خواسـتگاریم بهـم گفـت تمـام تلاشش رو می کنه تا توی زندگی اذیت نشم...
نمی گذارم حرف بزند:
- درست! بعدش.
مسعود چشم می بندد و رو می گرداند از هر دو تای ما.
- اما الان...
- الان چـی؟ ایـن اذیـت از جانب مسـعوده؟ نگفـت کـه دنیا، تو رو اذیت نمی کنه؟ نگفت که همیشـه همه چیز خوشـی و خرمی و گل و بلبله، گفت خودش تضمین میده که اذیتت نکنه.
رو میکند سمت من و با ناراحتی می گوید:
- اما خودش قبول نکرد. چی می شـد می موند اونجا. هم خونه و زندگی داشت، هم کار و پول. این مریضی لعنتی هم...
نه. با این منطق کج نمیشود جلو رفت...
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ آموزشی گلسر روبانی منگوله دار هست که از روبان برای ساخت گل و از نخ ابریشم برای منگوله استفاده شده و خیلی کار خاص و زیبایی شده
#هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد.
بچه ها هم با او شوخی می کردند:
- اخوی دیر اومدی.
- برادر می خوای بکُشیمون از گُشنگی؟
- عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟
گونی بزرگ بود و سرِ آن بنده ی خدا پایین.
کارش که تمام شد. گونی را که زمین گذاشت .
همه شناختنش. او کسی نبود جز محمود کاوه ، فرمانده ی لشکر...
#شهید_کاوه 💚
#تواضع
#الگو
#یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#حرف_قشنگ🌱🌼
- منبقيمعك؟
+ اللھ
↶
- کیبراتموند؟
+پروردگار :))🎈
j๑ïท➺°. #ازخدابه_خالق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
به گزارش روزنامه انگلیسی گاردین در مارس 2014، یک نفر از هر 3 زن در اروپا از 15 سالگی به بعد، تحت آزار و اذیت فیزیکی یا تجاوز جنسی قرار میگیرد.بنابر گزارشات، رفتارهای فاجعهبار بر پیکره زنان کشورهایی اروپایی، خیل کثیری از قربانیان را با اختلالات جبرانناپذیر روحی و روانی روبرو میکند که گاه تا آخر عمر از عوارضی چون اضطراب، افسردگی، احساسگناه، PTSD، پارانوئید، افکار خودکشی و از دستدادن اعتمادبهنفس رنج خواهند برد.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_و_یکم
- می دونی زنداداش مشکلت چیـه؟ مشـکلت اینه که دنیا رو، نـوک بینـی خـودت می بینـی. یعنی اگه اونجا بودید امکان نداشـت که خودت سـرطان بگیری. برای یکی از بچه ها حادثه پیـش بیـاد. تصادف نیسـت، مریضی نیسـت، خیانت نیسـت، اونجـا کجـای دنیاسـت کـه هیـچ سـختی نیسـت. اینجا حتما سرما هم که بخوری چون ایرانه... راه حلت برای دنیا چیه؟
مژده طوری دنیایش را می چیند که انگار یک طرف دنیا بهشت است و طرف دیگر چاله ی قبر... هر کس آن طرف است حتی عطسه هم نمی کند...
مسعود لب باز می کند:
- امشب رو که به خوشی گذشته تلخ نکنید.
خم می شوم. سرم را تکیه می دهم به دستانم. چیزی در سرم کوبیده می شود.
مژده بی انصافانه می گوید:
- تو همش همینی!
چشم ریز می کنم سمت صورتش که با نگاهی مغرورانه به مسعود خیره شده است و می گویم:
- یـه سـؤال می کنم، ببینـم شما همش چی هستید... داداش منصورت اونجاست دیگه، شنیدم خانمش بهش خیانت کرده و رفتـه، دایی فرهـاد هـم کـه آلمانه، از بچه هاش کـه خبرداری... احتمالا یادته خودت دو سال اول بچه دار نمیشدید این...
- مهدی!
صدای بلند مسعود یعنی که:
- نـه این بار نگـو مهـدی، سـاکت بـاش! بـذار بگـذره، کوتـاه بیا نداریم.
ضربان قلبم ناهماهنگ می شود. رو برمی گردانم سمت مژده:
- اگه فکر می کنی زندگی این دنیا ابدیه، اشـتباه کردی، بابای مـن نمونـد. مـادر خودت هـم مرد.
مسعود می میـره متأسفانه، تـو هـم می میـری متأسـفانه، دنیـا هـم بـه کسـی قـول صد درصـد مونـدن نـداده متأسـفانه. قاعـده ی هـر کی می تونـه از سـختی فـرار کنـه رو هـم هیچ بشـری نتونسـته پیاده کنه متأسـفانه. برات متأسفم که تا مسعود سرپا و سالمه و برات شأن دکتری و استاد دانشـگاهیش هسـت.
تـو هـم هسـتی. ایـن روزا کـه افتاده حـال می شـه تـو فکـر می کنـی برای لذت بردنت بایـد هر چی رنجه رو از زندگیت نیست و نابود کنی.
از اتاق بیرون می آیم. قلبم بنای ناسازگاری گذاشته است و نفسم سخت می رود و می آید.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
دغدغه ی کار جهادی
بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی 📙می آمد و پولی را که از این کار به دست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت.
رشته ی تحصیلی محسن برق ساختمان بود
و کار برق کشی هم انجام می داد💡، پول دست مزدش
را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود، جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم، سه، چهار میلیونی که جمع کرده
بود را خرج اردو می کرد.😍
#یک_نمونه
#الگو
#شهید_حججی💚
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🔴 دسر ترامیسو
🔸 بیسکوئیت لیدی فینگر یا پتی بور
🔸 قهوه آماده
🔸 پودر قند
🔸 خامه
🔸 پنیر خامه ای
🔸 وانیل
🔸 تخم مرغ
۲ تا زرده تخم مرغ، ۲۵۰ گرم پنیر خامه ای و مقداری وانیل رو با همزن میزنیم و میزاریم کنار.
۵۰۰ گرم خامه یخ زده رو با ۱۰ قاشق پودر قند با دور تند همزن انقدر میزنیم تا فرم بگیره بعد خامه فرم گرفته و کرم پنیری رو با لیسک با هم آروم آروم مخلوط میکنیم.
کف ظرفمون رو بیسکوئیت میچینیم و رو بیسکوئیت هارو با خیس میکنیم و مواد خامه ای میریزیم روش و این کار رو تا ۳ ۴ لایه تکرار میکنیم و آخر کار برای تزئین روش پودر کاکائو یا شکلات رنده شده میریزیم و حداقل برای ۱۲ ساعت میزاریم یخچال و بعدش نوش جان😍
🍲 @bebinobepaz
🌸.⃟💕
[وَ یَبقے وَجھُ رَبَّڪَ
ذُو الجَلَالِ وَ الإڪرَامِ]
.
:::مردمـ مےآیندومےروند
اینـ خداستـ ڪہ همیشھ
در تمام مراحل شیرینـ و
تلخ با تو مےماند :::
💞#ازخدابه_خالق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
بر اساس گزارش انجمن ملی بهداشت روانی هر ساله حدود ۱۷ میلیون آمریکایی از جمله نظامیان آمریکا دچار افسردگی میشوند. (واشنگتن پست هلت، ۷ اکتبر ۱۹۹۷)
اعتیاد به اینترنت - بنا به یک گزارش، برخی از آمریکاییها تا جایی اعتیاد پیدا کرده اند که روزانه بیش از ۱۸ ساعت از وقت خود را صرف اینترنت میکنند و طبعا این امر منجر به عدم توجه به خانواده میشود. از این رو، اینترنت زندگی بسیاری از مردم را مختل کرده است. این بیماری در آمریکا به قدری فاجعهبار است که کلیساها، پیشوایان مذهبی و انجمنهای مربوطه با فریادهای کمک خواهی زن و شوهر یا یکی از آنها، برای رهایی از این اعتیاد مواجه هستند و موسسههای مشاورهای مسیحی دائماً در حال تدوین برنامههایی جهت مقابله با اعتیاد به اینترنت میباشند.
سایر مشکلات و معضلات: در بُعد بینالمللی، تولید گازهای گلخانهای ناشی از توسعه صنعتی غرب و تخریب لایه ازون و همچنین بارانهای اسیدی، امروز به بلای جان نهتنها اروپا و آمریکا، بلکه مردم کل جهان تبدیل شده است و فجایع زیادی در محیطزیست این کشورها رخ داده است، تا حدی که حیات بشر در کل جهان را در معرض خطر قرار داده است، اما این مشکلات جنبه داخلی هم دارد.
سایت بصیرت
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_و_دوم
محبوبه رنگ پریده پشت در ایستاده و لب خشکش را به هم می زند:
- مهدی!
- بچه ها رو بردار بریم.
- مهدی! خوبی؟
برمی گردم سمتش، قدم عقب می گذارد، چشم می بندم و نفس عمیق می کشم:
- عزیز دلم، بچه ها رو بردار بریم.
- من نمی آم!
از من ترسیده یا از حال و روزم! می داند که همه ی زندگیم است!
اما:
- مامان تنها می شه، تـو هم...
بـا ایـن حـال و اوضـاع مـن نیـام، خودت برو، نه نه ... خودتم نرو، مهدی!
قیافه ی مستأصلش نمی گذارد بروم. از خانه بیرون می زنم و تا امامزاده پیاده می روم. مژده نمی ماند قطعاً مژده مادرم نیست که رنج ها برایش مثل لبخند بوده و هست.
برای مادر راحتی ها آب نبات چوبی است که کوتاه مدت است...
می داند با بیست تا لیس که بزنی هم مزه اش تکراری می شود و هم منتظری تا تمام بشود و چوبش را دور بیندازی و یک آب رویش بخوری.
مژده کل زندگی اش آبنبات چوبی است.
********************
پیام می دهم: «فردا ساعت چند با بچه ها قرار کوه دارید؟»
نمی دانم این کوه و کمر چه دارد که مهدوی اینطور عاشقش است. حالا برای ما بگویی چهار تا دختر را اسکل می کنیم و یک لذتی می بریم، اما...
********************
پنج کلمه جواب می دهم: «فردا ساعت سه پایین کوه.»
کوه آرامم می کند. مخصوصا وقتی می توانم تنهایی یک روزم را کنارش بگذرانم.
صعودش برایم یک حرف دارد و ماندنش یک حال خاص و پایین آمدنش چیز دیگری است. آن وقت ها که عضو گروه کوهنوردی بودم و چند روز در سکوت بالا می رفتیم و می ماندیم فرصت داشتم خود را یک بار که نه... ده ها بار بازخوانی کنم. هستی را زیر و رو کنم.
حتی گاهی حس می کردم مثل موسی آمده ام تا خدا را پیدا کنم، مثل عیسی آمده ام تا از هرچه آفت و بدی که به جانم افتاده خودم را خالی کنم. مثل محمد آمده ام تا شاید عاشق بشوم و راهی... هرچند حالا...
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
افزایش مهارت قدرت نه گفتن
درمقابل خواسته های نامعقول🤔
به طرف مقابل گزینههای جایگزین پیشنهاد بدهید
اگر واقعا از جواب منفیتان احساس گناه میکنید و آرزو میکنید ای کاش میشد کمکی بکنید، به طرف مقابل راه حلی جایگزین ارائه کنید. اگر فکر میکنید که میشود از راه دیگری به طرف مقابل کمک کرد، آن روش را مطرح کنید. روش موردنظر باید برای هر دوی شما مناسب باشد. نمونههای از این موارد عبارتند از:
میتونی واسه رفتن به دندونپزشک ماشینمو قرض بگیری، من فردا لازمش ندارم.
من نمیتونم به تولدت بیام ولی نظرت چیه آخر هفته که امتحانها تموم شد، بریم بیرون ..
#روانشناسانه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)هی می رفت و می آمد. برای رفتن به خانه دو دل بود. یادش رفته بود نان بگیرد.
بهش گفتم: «سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاکتیه، همینو بردار و برو.»
گفت: «اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه.»
گفتم: « این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری»
یکی دوبار رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.🙂👌
#الگو
#یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost