eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
640 دنبال‌کننده
548 عکس
320 ویدیو
98 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه‌نامه‌ای_دربارۀ_استاد_صفایی.pdf
4.98M
۷ ❇️ ویژه‌نامه‌ای دربارۀ استاد صفایی 🍃 برای پس از مرگم 👌 ✍ استاد علی صفایی حائری ▪️آیت‌الله حائری شیرازی: قدر این مرد، شناخته نشد. ▫️حجت‌الاسلام جمشیدی: استاد صفایی انسانی والا از تبار پیامبران. ▪️حجت‌الاسلام محسن قرائتی: استاد صفایی می‌گفت: «توجیه حماقت است، تضعیف جنایت و تکمیل رسالت.» ▫️استاد نادر طالب‌زاده: فرصت ما برای درک مرحوم صفایی کم بود. ▪️حجت‌الاسلام حسینیان‌قمی: مرحوم صفایی طبیب دل‌ها بود. ▫️حجت‌الاسلام رنجبر: بی‌تعلقی به تمام معنا در وجود مرحوم صفایی مشخص بود. 🍃 شهادت ✍ استاد علی صفایی حائری 🍃 حرفی از روش شناخت و روش تحقیق ✍ استاد علی صفایی حائری 🍃 پاسخ به دو نامه ✍ استاد علی صفایی حائری 🍃 نقطه‌نظرها و دیدگاه‌های اصیل اسلامی دربارۀ علوم انسانی ✍ استاد علی صفایی حائری ☘️ @EinSadTehran 🌐 Einsadtehran.ir
ویژگی های استاد صفایی در کلام حجت الاسلام رنجبر راز تاثیرگذاری «عین. صاد» حجت الاسلام رنجبر در مراسمی که چند سال قبل برای درگذشت مرحوم صفایی برگزار شد ابعاد جالبی از شخصیت این استاد بزرگ را معرفی کرد که بخشی از این سخنرانی را می خوانیم: سرّ تاثیرگذاری استاد صفایی این بود که حقیقتاً خودش را به دست خدا داده بود. انسان وقتی خودش را دست خدا داد صاحب اثر می شود و وقتی از خدا فاصله گرفت بی اثر می شود. اگر انسان با خدا معامله کند صفا پیدا می کند و می تواند صفایی بدهد. پیامبر (ص) تعبیری دارند در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام: ای علی تو از دنیا چیزی برنداشتی و دنیا هم چیزی از تو برنداشت... . مرحوم صفایی نیز همین گونه بود چیزی را به سمت خود نمی کشید. وقتی چیزی برنداشتی بی تعلق می شوی و هرچه کمتر تعلق داشتی راحت سیر و حرکت می کنی؛ مثل قاصدک. روزی به در خانه ایشان رفتم گفتم چیز تازه ای راجع به امام زمان عجل ا... تعالی فرجه الشریف ننوشتید؟ گفت چرا. رفت سریع نوشته تازه خودش را که با قلم خودش نوشته بود و برای چاپ هم آماده شده بود آورد و داد به من. نگفت برو کپی کن اصلش را بیاور، نگفت برو کپی‌اش را بیاور و نگفت بیاور! به همین راحتی.... با خودش حساب کتاب نکرد که این چاپ می شود و اثری به تالیفات ما افزوده می شود. اصلاً تعلق نداشت به نام، به نشان. در کتاب «مشهور آسمان» می خواندم: به بچه‌ها می‌گفت: «بروید حرف های من را چاپ بکنید به نام خودتان». هرکس هم تعلق نداشت؛ خدا به او می دهد. خدا به نام حساسیت دارد. آقای صفایی با خودش هضم کرده بود که اگر این جزوه را به این بچه طلبه بدهم خودم حرکت می کنم و خودم رشد می کنم. نام که برای من رشد نمی آورد. ما خودمان رشد نمی کنیم خانه و ماشینمان رشد می کند. اولین باری که آقای صفایی را دیدم قرآن می خواند و گریه می کرد. به من که طلبه جوانی بودم می گفت تو باید در این سن و سال، پوست و گوشت و خونت با قرآن عجین باشد. در واقع می خواست بگوید که من این راه را رفته‌ام. مداد دو ویژگی دارد؛ تا صاحبی نداشته باشد که با آن بنویسد اثرگذار نیست و دیگر اینکه باید آن را تراشید تا روان بنویسد. مرحوم صفایی این ویژگی ها را داشت. خودش را دست خدا سپرده بود. اجازه داد تا تراش بخورد. یکی از بحث هایی که در آثار آقای صفایی چشم نواز و دلنشین است بحث بلا و ابتلاست. زیرا خودش چشیده و آثار و برکاتش را دیده است لذا هرجا به کمتر بهانه‌ای به این موضوع اشاره می کند؛ اوجش همان کتاب «صراط» است که مفصل به این موضوع می پردازد.
ع.ص در کلام حجت الاسلام رنجبر انسان چقدر می‌تواند و و باشد؟ حسرت حضور در محضر چنان انسان‌های پرواز کرده‌ای، در دل انسان می‌ماند 🌹 ؟ ! 🌷🌱🌸
مذکرهایت را بشناس- صفایی&هادیزاده -13990527.mp3
1.56M
✨مرحوم استاد صفایی: «هر کسی باید مُذکِّرهای خودش را بشناسد»!! 💫 چگونه بشناسم؟ از زبان استاد هادیزاده چرا دوستان نسبت به هم ذکری ندارند؟ خاطراتی ناب 👌از مرحوم استاد 🌸🌷🌱🤲
🔸22 تیر سالروز ارتحال عالم ربّآنی آیة الله شیخ علی صفائی حائری 🔹بارها می گفت: من سالهاست که منتظرم. می گفت: درجاده کمربندی دیده ای بعضی با ساک دنبال اتوبوس می دوند و می گویند روی بوفه هم سوار می شوم! من اینطور با ساک دنبال مرگم. 🔸می گفت: این دعا که (خدایا تا مرا نیامرزیده ای ازدنیا مبر) دعای خوبی نیست؛ چون بوی دلبستگی به دنیا و فریب شیطان دارد، باید گفت: خدایا مرا بیامرز و ببر. 🔹یکی از شاگردان ایشان می گويد:استاد را در خواب ديدم، پرسيدم چه خبر؟ حرفي بزن! فقط گفت:بر طلبه ها سخت مي گيرند. و رفت. شادی روحش صلوات. @bazmeghodsian
هدایت شده از مرتضی دانشمند
بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات من از آقای صفایی ۸.از کتاب الهدایه فی النحو تا تاریخ هنر(تنوع مطالعه) از خاطراتی که از آقای صفایی دارم که آن روزهای پر التهاب و رقابت مکتب ها و ایدئولوژی های گوناگون و ایسم های رنگارنگ که به گفته یکی از طنز پردازان حتی مادربزرگ او نیز مکتبی را انتخاب کرده بود(رماتیسم)، سبب بازشدن افق اندیشه امثال من می‌شد این بود که از همان آغاز ما را با افق های تازه و نو که در زمینه فکر و اندیشه در جهان معاصر بود آشنا می‌کرد. خود بارها گفته بود که هر طلبه بایستی در سه زمینه کار کند: زمینه درسی از فقه و اصول و ادبیات گرفته تا تفسیر و منطق و معانی و بیان و بدیع و... زمینه روحی که همان خودسازی و تهذیب نفس و پرداختن به ضعف ها و کمبودهای اخلاقی مثل حرص و حسد و خود خواهی و مانند آنهاست. و بُعد فکری که برداشت آن روز من از این بُعد، شناختن مکتب های گوناگون مثل مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، عرفان های گوناگون و...بود که خود شیخ در روش نقد به برخی از آنها پرداخته و آنها را به نقد کشیده است. یادم هست زمانی که تازه درس‌ سیوطی را آغاز کرده بودم و هدایه درس می دادم همه رسالت خود را در حفظ ابیات منظومه ابن مالک می دانستم. یکی از آن همان روزها که به منزل آقای صفایی در باجک رفته بودم کتابی را درباره تاریخ هنر از انتشارات دانشگاه تهران به دستم داد. این کتاب تاریخ هنر را از دیدگاه مارکسیستی از زمانی که انسان به تعبیر آنان غار نشین بود تا امروز به تصویر کشیده بود وخاستگاه هنر را بر اساس روابط تولیدی و ابزار تولید تحلیل کرده و آنها را زیربنا و هنر و مذهب و مقوله هایی از این دست را روبنا به حساب آورده بود. من آن روز از این کتاب سر در نمی آوردم اما می دانستم در دنیای اندیشه چیزهایی هست که من نمی دانم اما باید بدانم و دانستم که دنیای طلبگی نباید در حصار جامع المقدمات و سیوطی و لمعه و رسائل محصور بماند. راستی می توان گفت که او یک آگاه و زمان شناس بود. این حقیقت اکنون مرا به یاد سخنی پربار از امام صادق علیه السلام می‌اندازد که فرموده است: کسی که آگاه به زمان خودش باشد اشتباهات بر او هجوم نمی آورد. الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ. شهید مطهری در توضیح این حدیث در اسلام و مقتضیات زمان نگاشته است: مفهوم این سخن آن است که کسی که از شرایط زمان خود آگاه نباشد اشتباهات بر او هجوم می آورد. خواندن کتابهایی از قبیل تاریخ هنر که شاید در آن روزها از کتب به اصطلاح ضلال به حساب می آمد و نقد آنها که پس از آن در کتاب‌های روش نقد و درسهایی از انقلاب از آقای صفایی خواندم کم کم زیرساخت‌های فکری و نقادانه ای را در من شکل داد که خدا را بر همه آنها سپاسگزارم. شگفت انگیز بود برای من ببینم شیخی که مسلط بر مبانی فقه و اصول و شیوه های اجتهادی است و همچون استادی سنتی استصحاب قهقرائی را تبیین می کند هیچ گاه در قهقرا نمی ماند و شاگردانش را به جلو می راند. حکایت همچنان باقی مرتضی دانشمند
📢 🔸 تبيين طرح جامع دین در دیدگاه مرحوم علی صفائی حائری در نشست بازخوانی و تبيين انديشه هاي استاد 🔹https://b2n.ir/e35943 ☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از روشنا
هدایت شده از روشنا
📚معرفی کتاب در این کتاب که اولین کتاب منتشرشده از استاد علی صفایی حائری است، روش تربیتی اسلام تبیین گردیده است. در بخش اول ، مسئولیت انسان در برابر خود و دیگران، سازندگی و تربیت دانسته شده و پس از تبیین مفهوم تربیت و مشخصات مربی، به‌ تفصیل از روش تربیتی اسلام و لوازم آن بحث شده است. در بخش دوم، پس از تحلیل روحیه‌های گوناگون افراد، روش برخورد با هر روحیه توضیح داده شده است.
هدایت شده از روشنا
📚معرفی کتاب این کتاب حاوی نگاهی نو در برخورد با قرآن است و دیداری تازه با سوره عصر دارد. بخش اول کتاب، پیرامون آسیب‌ شناسی روش مطالعه واژگان قرآنی و نحوه مواجهه با آنهاست و در بخش دوم آن از رهگذر فهم آیات سوره عصر، به این سؤال اساسی پاسخ داده می‌شود: هدف انسان در زندگی چیست و برای چه آفریده شده است؟
ویژگی های استاد صفایی در کلام حجت الاسلام رنجبر راز تاثیرگذاری «عین. صاد» حجت الاسلام رنجبر در مراسمی که چند سال قبل برای درگذشت مرحوم صفایی برگزار شد ابعاد جالبی از شخصیت این استاد بزرگ را معرفی کرد که بخشی از این سخنرانی را می خوانیم: سرّ تاثیرگذاری استاد صفایی این بود که حقیقتاً خودش را به دست خدا داده بود. انسان وقتی خودش را دست خدا داد صاحب اثر می شود و وقتی از خدا فاصله گرفت بی اثر می شود. اگر انسان با خدا معامله کند صفا پیدا می کند و می تواند صفایی بدهد. پیامبر (ص) تعبیری دارند در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام: ای علی تو از دنیا چیزی برنداشتی و دنیا هم چیزی از تو برنداشت... . مرحوم صفایی نیز همین گونه بود چیزی را به سمت خود نمی کشید. وقتی چیزی برنداشتی بی تعلق می شوی و هرچه کمتر تعلق داشتی راحت سیر و حرکت می کنی؛ مثل قاصدک. روزی به در خانه ایشان رفتم گفتم چیز تازه ای راجع به امام زمان عجل ا... تعالی فرجه الشریف ننوشتید؟ گفت چرا. رفت سریع نوشته تازه خودش را که با قلم خودش نوشته بود و برای چاپ هم آماده شده بود آورد و داد به من. نگفت برو کپی کن اصلش را بیاور، نگفت برو کپی‌اش را بیاور و نگفت بیاور! به همین راحتی.... با خودش حساب کتاب نکرد که این چاپ می شود و اثری به تالیفات ما افزوده می شود. اصلاً تعلق نداشت به نام، به نشان. در کتاب «مشهور آسمان» می خواندم: به بچه‌ها می‌گفت: «بروید حرف های من را چاپ بکنید به نام خودتان». هرکس هم تعلق نداشت؛ خدا به او می دهد. خدا به نام حساسیت دارد. آقای صفایی با خودش هضم کرده بود که اگر این جزوه را به این بچه طلبه بدهم خودم حرکت می کنم و خودم رشد می کنم. نام که برای من رشد نمی آورد. ما خودمان رشد نمی کنیم خانه و ماشینمان رشد می کند. اولین باری که آقای صفایی را دیدم قرآن می خواند و گریه می کرد. به من که طلبه جوانی بودم می گفت تو باید در این سن و سال، پوست و گوشت و خونت با قرآن عجین باشد. در واقع می خواست بگوید که من این راه را رفته‌ام. مداد دو ویژگی دارد؛ تا صاحبی نداشته باشد که با آن بنویسد اثرگذار نیست و دیگر اینکه باید آن را تراشید تا روان بنویسد. مرحوم صفایی این ویژگی ها را داشت. خودش را دست خدا سپرده بود. اجازه داد تا تراش بخورد. یکی از بحث هایی که در آثار آقای صفایی چشم نواز و دلنشین است بحث بلا و ابتلاست. زیرا خودش چشیده و آثار و برکاتش را دیده است لذا هرجا به کمتر بهانه‌ای به این موضوع اشاره می کند؛ اوجش همان کتاب «صراط» است که مفصل به این موضوع می پردازد. @khatereazalisafaee
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص يَقُولُ ابْنَ آدَمَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مِنَ الدُّنْيَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنَّ أَيْسَرَ مَا فِيهَا يَكْفِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا تُرِيدُ مَا لَا يَكْفِيكَ فَإِنَّ كُلَّ مَا فِيهَا لَا يَكْفِيكَ.الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 139 این روایت رو استاد اسکندری در مورد اوصاف استاد صفایی مطرح کردند
🔳 🍃🍃... درون سینه ام، یک چشم دیگر پلک وا کرد. و در این چشم، رنگ دیگر داشت. سختی رنگ دیگر داشت. و ، آهنگ دیگر داشت. و با این چشم، من، دیدم. در سینه ی من بود. با من گرم نجوا بود. سرشار از او بود. نه کمبودی برایم بود، نه اندوهی. با این چشم، من، دیدم. با او، این همه اندوه، شیرین است. وبی او، زندگی تار است. و بی او، زندگی پوچ و سیاه و سخت و غمگین است. سرم می رفت. چشمم سخت می جوشید. و ، هم چنان مرغان وحشی بال و پر می زد. و «او»، این مرغ وحشی را صدا می زد. و از جدا می کرد. تا در «بی نهایت» بال بگشاید. در آن جا با سکوت، آواز می خواندند. در آن جا با نگاه، فریاد می کردند. 📖... گزیده ای از شعر بلند 🖌 استاد ☘️