#شهید_حاجابراهیم_همت :
« این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه میخورد🍃. به خدا وجود پاکش انگار ذرهای ترس از مرگ نداشت.☝️ سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود ، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالڪاشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم✌️. آن قدر با بچههای بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفتهاش شده بودند. در او ذره ای از وابستگی به دنیا پول ، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت🙂. این عزیز شربت شهادت را نوشید ، ما بسیار یادش خواهیم کرد و یادش را در ادامه راهش به اثبات خواهیم رساند.»❤️💔
#شهیـد_مختار_سلیمانی
#فرمانده_گردان_میثم_تمار
#لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#شهادت_عملیات_والفجر۱
#ایام_شهادت🕊
@kheiybar
به بهانه #سالروز_تولدحضرتــ_آقا
هر چند همه دوستــ دارند شما را #آقا صدا کنند ولےبه جمع دانشجویان که می رسید، قامتــ استاد برازنده شماست🙂در میان نظامیان ڪه می آیید، هیبتــ فرماندهی تان دل دوستان را شاد و دل دشمنانتان را می لرزاند🙂✌️
روز پدر که می آید می شوید مهربانترین بابا ی دنیا ❤
روز جانباز که می شود، همه دستــ جانباز شما را به هم نشان می دهند🍃
۹ دی که می رسد قصه علی می شوید در جمل💪
راستی اصلا مهم نیستــ تاریخ تولدتان ۲۹ فروردین استــ یا ۲۴ تیر؛ما حتی ۶ تیر هم به شکرانه ی اینکه خدا☝️ دوباره شما را به ما بخشید برایتان تولد میگیریم همه اینها بهانه استــ آقاجان بهانه ایستــ ڪه ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما😍را به ما داده استــ، خدا را برای این نعمتــ شکر میگوییم🌹
پی نوشت: تاریخ تولد🎈 دقیق ایشان به گفته ی ایشان ۲۹فروردین می باشد ولی در شناسنامه ۲۴ تیر نوشته شده سایه تان از سرمان کم نشود حضرت یار☺️❤️
#تولدتون_مبارڪ✨🎊
#حضرت_آقا
#امام_خامنهاے
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
همين موضوع، بعضي از نيروهاي سپاه را عصباني كـرد. آنهـا بـه خـود حـق ميدادند عصباني شوند؛ چرا كه ميگف
#رمان_شهیدهمت
بر اساس زندگی شهید
معلم فراری ۳
#فصل_پنجم
❤️سلاح زیر برف❤️
در حالي كه در ماشين لندكروز، سه نفـر آدم عـادي هـم زوركـي جـا
ميشوند.
به هر ترتيب كه شده، كاك سـيروس و #همـت خودشـان را در لنـدكروز جـا
ميكنند و راه ميافتند.🍃
شيشهها از سرما يخ زده است. موسي برف پاك كنها را روشن ميكنـد؛ امـا
آنها هم هيچ كاري نميتوانند بكنند.☹️
#همت، كليد برف پاك كنها را خاموش ميكند و ميگويد: «اينها برف پاككن
است، نه يخ پاك كن !»😒
خيابانها خلوت است. صدايي جز زوزة باد و عوعوي سگها شنيده نميشود. از
دور دست، گاه صداي تيراندازي🔫 به اين صداها اضافه ميشود. موسـي بـه كـاك
سيروس فكر ميكند. كاك سيروس حرفي نميزند. به روبه رو خيـره شـده و در
فكر فرو رفته است. سرما رفته رفته به درون استخوانها نفوذ ميكند و آن سه نفـر
را در خود مچاله ميكند🤕. #همت كه از ناراحتي سينوزيت رنج ميبـرد، دسـتش را
روي پيشاني ميگذارد و چشمانش را به هم ميگذارد. موسي متوجـه مـيشـود،
چفيهاش را باز ميكند و به او ميدهد.
ـ ببند دور پيشانيات... اگر گرم بشود، دردش ساكت ميشود.🤒
#همت، چفيه را ميگيرد و آن را با دستهاي لرزانش محكم بـه دور پيشـانياش
ميبندد.
لندكروز به جادهاي كوهستاني مي رسد. كاك سـيروس، موسـي را راهنمـايي
ميكند. حالا صداي تيراندازيها🔫 بلندتر از قبل به گوش ميرسد. ديگر هيچ موجود
زنده و وسيلة نقليهاي در جاده ديده نميشود. رفته رفته شك و نگراني😣 مثـل يـك
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ #فصل_پنجم ❤️سلاح زیر برف❤️ در حالي كه در ماشين لند
كركس به دل موسي مينشيند. او به حرفهاي نيروها دربارة مشكوك بـودن كـاك
سيروس و اعتماد بيش از حد #ابراهيم فكر ميكند.😐
لندكروز از سربالايي جاده بسختي بالا ميرود. بر شدت سرما افزوده ميشـود😇.
موسي، لرزش تن #همت را احساس ميكند. او در حين گذر از پيچ جاده، پاهـاي
كسي را ميبيند كه از زير برفها بيرون زده است😱. كاك سيروس و #همت هـم ايـن
صحنه را ميبينند. كاك سيروس محكم ميزند روي داشبورد و ميگويد: «نگه دار
«!
موسي ميزند روي ترمز. كاك سيروس از لندكروز پايين ميپرد و خـودش را
به او ميرساند. #همت دوان دوان به دنبالش مـيرود. موسـي از اطـراف مراقبـت
ميكند تا مبادا تلهاي در كار باشد😕.
#همت، لولة سلاحي را ميبيند كه از زير برفها بيرون آمده است. كاك سيروس،
برفها را كنار ميزند. پيرمردي سلاح به دست نمايان ميشود. كـاك سـيروس بـا
تعجب ميگويد😨: «اين كاك نايب، نگهبان جاده است. از سرما يخ زده.»😢
#همت، صورتش را به سينة كاك نايب ميچسباند و به صـداي قلـبش گـوش
ميدهد. سپس شروع ميكند بـه دادن تـنفس مصـنوعي و مـيگويـد: «بايـد زود
برسانيمش بيمارستان.»😥
#همت، زير بغلهاي كاك نايب را ميگيرد و از زمـين بلنـدش مـيكنـد. كـاك
سيروس، با يك دست، پاهاي كاك نايب را بلند ميكند و با دستي ديگر، سلاح او
را برميدارد. ميخواهد كاك نايب را پشت لندكروز سوار كنـد؛ امـا #همـت او را
جلو ميبرد روي صندلي مينشاند. ميگويد: «اگر پشت ماشين سوارش كنـيم، تـا
آنجا ميميرد😥. بايد تا بيمارستان بدنس را گرم نگه داريم.»🤒🤕
#ادامه_دارد...
@kheiybar
#اقتدا به #مولاحسینعلیهالسلام
به شوخی بهش گفته بودند:☺️ #حاجی! تو چشم های خیلی زیبایی داری و از ناحیه ی چشم شهید می شوی💔🕊 ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینی ای بود که به واقعیّت پیوست😔. چشم هایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوخته ی تاریخ بود🍃 با ترکشی از ناحیه ی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد.💔
اما نه فقط چشمهایش، بلکه چونکه خودش می گفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»💔
و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بی سر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بی دست باشد.😞
عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمره ی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.🕊🕊
هرگـاه #شبجمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد
#سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد.💔
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا😔
@kheiybar
هدایت شده از امــام زمانت نیست راحتے؟!!
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ڪرده ام نذرے چشمانِ تو امسالم را
اَحسنُ الحال نما با نگهٺ حالم را💔
زده ام دسٺِ تَفأل بہ دلِ دیوانٺ
بہ ظهورِ گـلِ زهرا برسان فالم را🕊
❤️تعجیل در #ظهور3 صلوات❤️
@emame_zamanam