✅ هدف پهپاد صهیونیستی، ترور عضو بلندپایه حزبالله بود/ این که اسرائیل مدعی شد اعضای سپاه قدس ایران را هدف قرار داده است کذب محض است.
🔷 به گزارش #رصدخانه_امنیتی_برون_مرزی_خیمه_گاه_ولایت، یک منبع لبنانی اعلام کرد، شخصیتی که رژیم صهیونیستی دنبال هدف قرار دادن وی با دو پهپاد بود یکی اعضای بلندپایه حزب الله لبنان و نماینده پیشین پارلمان لبنان است.
🔷 بامداد یکشنبه (سوم شهریور) خبر ساقط شدن دو پهپاد صهیونیستی در ضاحیه بیروت در صدر اخبار رسانههای متعدد قرار گرفت.
🔷 در اولین واکنش در همان روز، «محمد عفیف» مسئول رسانهای در حزبالله لبنان اعلام کرد که یکی از دو پهپاد در آسمان جنوب بیروت، بمبگذاری شده بوده است.
🔷 در همین راستا « ان ان ای» هم اعلام کرد، در پی منفجر شدن یک پهپاد در نزدیکی ساختمان رسانهای وابسته به حزبالله در ضاحیه در جنوب بیروت، سه نفر دچار جراحات سطحی شدند.
🔷 دیروز (دوشنبه) مقاومت اسلامی لبنان طی بیانیهای اعلام کرد که کارشناسان این گروه اقدام به بررسی پهپادی کردند که در منطقه ضاحیه جنوبی بیروت سقوط کرد و مشخص شد که این پهپاد حاوی بمبی بوده که به صورت ماهرانهای جاسازی شده بود.
🔷 بر اساس اعلام حزبالله، مواد منفجره داخل پهپاد نخست از نوع C4 بوده و وزن مواد منفجره 5.5 کیلوگرم بوده است.
🔷 این منبع لبنانی در همین ارتباط گزارش داد: بر اساس اطلاعات امنیتی، شخصیتی که اسرائیل قصد هدف قرار گرفتن وی با دو پهپاد را داشت، یکی از نمایندگاه سابق حزبالله است که در حال حاضر جایگاهی بلندپایه در این جنبش دارد.
🔷 در همین ارتباط روزنامه سعودی «الشرق الاوسط» هم به نقل از منبعی که او از «منبع وزارتی آگاه» خواند، نوشت:
🔷 بعید نیست که هدف از عملیات اسرائیل در ضاحیه ترور یک شخصیت حزبی سرشناس باشد و این همان چیزی است که باعث میشود حزبالله در این باره سکوت نکند و اصرار به پاسخ داشته باشد؛ حزبالله به اسرائیل اجازه نخواهد داد با همان شیوهای که با الحشد الشعبی در عراق رفتار کرد، با این جنبش (حزبالله) هم رفتار کند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅ با کانال تخصصی #خیمه_گاه_ولایت، لحظه به لحظه از مطالب و تحلیل ها و خبرهای مهم سیاسی و امنیتی ایران و سراسر جهان آگاه شوید.
💻 خیمه گاه ولایت
«کانال رسمی #عاکف_سلیمانی»
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
#پوسترجدید
امشب قسمت 80 و 81 و 82 #مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم از #کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_ایتا_و_تلگرام_و_سروش منتشر میشود.
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_هفتاد_و_نهم یه لحظه بغض کردم.. مثل همین حالا که دارم برات
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_هشتاد
بعد از اینکه صدای بوق دستگاه ممتد شد، فهمیدم عقیق به شهادت رسید و از بین ما همسنگراش پر زده. اشکام میخواست جاری بشه؛ اما نباید میزاشتم جلوی دیگران این اتفاق بیفته. من فقط در روضه های اهلبیت به چشمام التماس میکردم تا یه کمی هم که شده برای اهلبیت و مصیبت هایی که تحمل کردند بباره. اما اینجا باید التماس چشمام میکردم تا نباره. نمیخواستم اشکام و حدید و سیدرضا و دیگر رفقام ببینن، چون ممکن بود در روحیشون اثر بگذاره. دلم به حال مظلومیت عقیق سوخت. بگذریم...
رفتم یه کناری ایستادم و با فاصله به گلوی عقیق خیره شدم. خیلی ذهنم مشغول بود که چرا گلوش و گرفت، چرا زخمی نداره؟ و هزاران اما و اگرهای دیگه که به ذهنم میرسید.
دکتر محسنی که از عوامل ما بود وَ در پوشش امور پزشکی کارهای اطلاعاتی میکرد اومد به سمتم روبروی من ایستاد دست گذاشت روی شونه هام، کمی نگام کرد.. آروم گفت:
«عاکف جان بهت تسلیت میگم. یکی از بچه ها رو از دست دادیم.»
چیزی نگفتم! پرستار ملحفه سفیدرو کشید روی بدن و صورت عقیق، بعد همه رفتند بیرون. من موندم و یار شهیدم. حدید اومد داخل اتاق، پرده هارو کشید رفت بیرون.. تنها که شدم رفتم سمت پیکرش اون پارچه سفید و برداشتم نگاش کردم.
یه شهید جلوی چشام بود. نمیدونم لحظه آخر چی دید و به کی سلام داد، اما مطمئن بودم یکی از امامان معصوم و دید و بهش سلام داد و جان داد. خوش به سعادتش.
شاید پنج دقیقه ای با همکار شهیدم حرف زدم تا دلم آروم بشه.. کمی چشام تر شد، پیشونیش و بوسیدم، ملحفه ی سفیدرو مجددا کشیدم روی صورتش.. اشکام و پاک کردم... خواستم برم بیرون که صدای بیسیمم در اومد:
_ عاکف/ سعید یک.
+بگو سعید یک.
_حاج آقا اومدیم سمت آزادگان. سوژه داره میره سمت یه خیابونی.
+ببین سعید یک، خوب گوش کن چی میگم. ازش چشم بر نمیداری. به هیچ عنوان نزدیک این آدم نشو. اون آدمی که دنبالشی به شدت حرفه ای هست. تو دنبالشی اما یه هویی میبینی پشت سرت ظاهر میشه. حواست باشه رکب نخوری پسرجان.
_بله.. خیالتون جمع، حواسم هست.
از اتاق زدم بیرون. به دکتر گفتم:
«با اداره هماهنگ باش، نباید فعلا خانوادش چیزی بفهمن.. منم الان باید برم.»
رفتم طبقه بالا پیش مرتضی که با تیم پزشکی داشتن روی افشین عزتی کار میکردن... وقتی رسیدم دیدم دختره به هوش اومده. عزتی هم علیرغم اینکه حالش برای دقایقی وخیم گزارش شد، اما خداروشکر بخاطر حضور به موقع عوامل پزشکی ما که در بیمارستان مستقر بودن نجات پیدا کرد.
وقتی خیالم بابت دکترعزتی و فائزه ملکی جمع شد و گزارش دادن که هر دو زنده هستند، نفس راحتی کشیدم.
تصمیم گرفتم بیمارستان و ترک کنم. برگشتم داخل پارکینگ سوار ماشین شدم.. به راننده گفتم بریم سمت خونه امن 4412.
خانه امن 4412 /عصر همان روز/ ساعت 15
از تک تک بچه های مستقر در بیمارستان اعلام موقعیت و وضعیت دریافت کردم، که همه اعلام کردن «وضعیت عادیه.»
بیسیم زدم به سعید یک:
+سعید یک صدای منو داری آقاجون؟
_بله آقا.
+چخبر؟
_داخل خونه هست.
+سعید یک، اون آدم الآن شاخکاش به شدت حساس و تیز شده. پس حواست باشه سوخت نری مثل اون یکی رفیقمون.
_چشم.
+تمام.
عاصف سنسنور زد وارد اتاقم شد. اومد جلوی میزم ایستاد. باحالت بُهت زده پرسید:
_عاکف! چرا یه هویی اینطور شد.
+نمیدونم عاصف عبدالزهراء !! نمیدونم چرا یه هو اینطور شد. فعلا داریم بررسی میکنیم. خیلی روز بدی بود.
_بد ضربه ای خوردیم.
+یه هویی معادله پیچید و ورق برگشت. اصلا نفهمیدیم عقیق گاف داد، یا...!!
_نگران نباش. خدا بزرگه. ان شاءالله همه چیز همونطوری پیش میره که میخوایم. خودت و اذیت نکن. انقدر بی تابی نکن، عصبی نباش، الآن باید به فکر آرامش خودت باشی.
+عاصف، حیف که مصلحت نیست اون مرده رو الآن دستگیرش کنیم، وگرنه به روح پدرشهیدم قسم، من دهن این مردناشناس و اون دختره رو، با این افشین عزتی آشغال و سرویس میکردم.. به هیچ کدومشون رحم نمیکردم. عه عه عه... موندم چرا یه هویی همه چیز رنگ عوض کرد. من تا نفهمم این از کجا فهمید عقیق دنبالشه بیخیال نمیشم.
یه دونه محکم از شدت عصبانیت زدم روی میز گفتم:
«عاصف، من این آدم و پیداش میکنم. مطمئن هستم عقیق آدمی نبود که گاف بده. عقیق از نفوذی های ایران در سیستم امنیتی یک کشور اروپایی بوده. تجربه ی بالایی داشته. سال ها در اونجا برای سیستم ما کار اطلاعاتی کرده و یک نمره منفی نگرفت، بعد اونوقت اینجا نتونست یه سوژه رو رهگیری کنه؟ من باید خیلی خر باشم باور کنم. به نظرم در این پرونده از همین حالا باگ «حفره امنیتی» داریم. یه جایی نشتی اطلاعات داریم که خبر داره از داخل به بیرون درز میکنه.»
_من نمیخوام روی نظرت حرفی بزنم، چون تجربت بیشتر از منه. اما فکر نمیکنی بدبینی به داخل زود باشه؟
یه چیزی همیشه یادت باشه در کار اطلاعاتی باید همیشه به همه چیز بدبین و مشکوک باشی.
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_هشتاد بعد از اینکه صدای بوق دستگاه ممتد شد، فهمیدم عقیق ب
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_هشتاد_و_یک
عاصف گفت:
_یه سوال! کار کی میتونه باشه؟
+تو نظرت چیه؟
_من فعلا نظری ندارم. میخوام فکر کنم تا اگر به مورد خاصی برخورد کردم بهت گزارش بدم.
+ اینارو ول کن. گزارشی که نوشتم فرستادی برای حاج هادی؟
_بله فرستادم.
+چیزی نگفت؟
_فعلا که نه. ولی معلوم هست که به هم ریخته.
+چطور فهمیدی؟
_از وقتی اومدیم بخش ضدجاسوسی، من یا تو هروقت گزارش میدادیم، بعدش با ما تماس تلفنی برقرار میکرده. اما اینبار نه اون، نه حاج کاظم، هیچ کدوم از این دو بزرگوار حتی قبول نکردن با ما تلفنی حرف بزنن. هردوتا با واسطه پیام فرستادند که گند امروز و زودتر جمع کنید.
+بگذریم... یه هماهنگی کنید با معاون سازمان اتمی، بهش بگید بیاد 4412.
_بیاد اینجا یا بیاد اداره؟
+عاصف، من چی گفتم؟
_گفتی بیاد اینجا.
+پس چرا باهام لاس میزنی. وقتی دارم میگم بیاد اینجا یعنی بیاد اینجا.
_باشه عاکف جان. شما عصبی نشو.
+خب میبینی من در چه وضعیتی هستم، از 10 جا روی من فشار هست، تو حداقل منو درک کن ازم سوال بی مورد نپرس! وقتی میگم بیاد اینجا یعنی باید بیاد اینجا. چون من تشخیص میدم.
عاصف رفت. اما خودم ناراحت شدم از رفتارم. عصبانیتم بابت از دست دادن عقیق بود، چون به شدت روی از دست دادن نیروهای امنیتی حساس بودم.. حاضر بودم هر بلایی که هست سر خودم بیاد، اما به سر دیگر نیروها نه.
هیچ کسی حال منو درک نمیکرد. چون مسئول این پرونده مستقیما خودم بودم، برای همین تموم فشارها روی من بود.
ساعت 18 همان روز. خانه امن 4412.
قضیه بو دار بود. برای من همه چیز مشکوک بود. احساس میکردم لای این قصه ی امنیتی پرونده افشین عزتی، یه سر کلاف وصل میشه به یک جریان سیاسی یا یک شخص امنیتی. اما تردید داشتم. این فرضیه رو به صورت کدهای اختصاری که فقط خودم حالیم میشد چیه، داخل دفترچه ی شخصیم یادداشت کردم گذاشتم داخل جیبم.
تلفن به صدا در اومد. وقتی گوشی رو برداشتم بهزاد پشت خط بود.
+جانم. بگو بهزاد.
_حاج عاکف، معاونت سازمان اتمی تشریف آوردن. قرار ملاقات داشتید باهم.
+ مهمان و مشایعت کنید به دفتر من. به عاصف هم بگید بیاد اتاقم. به یکی بگید قهوه یا چای بیاره برای مهمان.
آماده شدم رفتم سنسور و زدم درب اتاق رو باز کردم دیدم داره از پله ها میاد بالا. وقتی رسید سلام علیکی کردیم و وارد اتاق شد. نشست روی مبل، منم نشستم روبروش.
بچه ها چای و قهوه آوردن. چنددقیقه بعد عاصف هم سنسور زد و وارد شد اومد کنارم نشست. سر صحبت رو با معاون سازمان باز کردم. گفتم:
+جناب معاون امروز خطر از بیخ گوشتون رد شد.
گفت:
_بله دیدم. اونجا فهمیدم چقدر حساسیت کارتون بالاست.
+دختره رو بیهوش کردن. عزتی رو آمپول زدن. یکی از نیروهام و از دست دادم.
چای و گذاشت پایین، آب دهنش و قورت داد، گفت:
_امروز؟
+بله. همین چندساعت قبل. چنددقیقه بعد از اینکه تشریف بردید.
_جناب سلیمانی الان باید چیکار کنیم.
+برای همین گفتم بیاید اینجا تا بهتون یه برنامه ای رو دیکته کنم و برید انجام بدید. چون از اینجا به بعد تمام معادلات فرق میکنه.
_درخدمتم.
بلند شدم رفتم سمت تخته ی وایت بُردِ اتاق. ماژیک رو برداشتم، نوشتم:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«الف: افشین عزتی از امروز دیگر به هیچ عنوان حق دسترسی به اسناد و مسائل محرمانه سازمان اتمی را ندارد.»
«ب: مثل یک کارمند عادی می آید و میرود و هر اطلاعاتی که به او داده میشود همه باید غلط و سوخته باشد. به شکلی که خودش نفهمد.»
«ج: افشین عزتی حق ارتباط با دیگر متخصصان را ندارد و باید به بهانه شکستگی پا و مشکلات نخاعی که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکند، از مسئولیت فعلی کنار گذاشته شود و به یک نیروی عادی در جایی خلوت ولی زیر نظر دوربین های امنیتی ما و سازمان خودش قرار گیرد.»
پایان.
برگشتم دیدم داره همینطور نگاه میکنه و میخونه. رفتم نشستم.. بهش گفتم «بخونید.»
خوند. بلند شد یک بار دیگه هم رفت از نزدیک خوند. گفت:
_آقای عاکف، من واقعا نمیدونم چطور کاهش اختیارات و مسئولیت بزنیم براش. ایشون دانشمند هست. سخته بخوایم ایشون رو تبدیل به یک کارمند اداری کنیم.
+بیاید بشینید بهتون میگم.
اومد نشست. گفتم:
«ببین دوست عزیز، ما قبلا درمورد این مسائل باهم صحبت کردیم. ایشون داره در سازمان اتمی کاری رو انجام میده که شهید احمدی روشن انجام میداد. اون خادم بود و این خائن. معلوم نیست تا حالا چند تا از بچه های اتمی کشور و همین آدم لو داده. امروزه دیگه جاسوسی اینطور نیست هر روز عوامل سرویس های بیگانه یا افسران اطلاعاتی با شخص مورد نظر ارتباط بگیرن. فقط یک مرتبه ارتباط میگیرن و بهش میگن تا میتونی خرابکاری کن یا آدم های ناشی رو بزار سرکار و طرح های مهم و به تعویق بنداز. همین... معلوم نیست ایشون چقدر پروژه ها رو عقب انداخت، یا اینکه آمار متخصصین سازمان اتمی رو داده به اونور.»
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_هشتاد_و_یک عاصف گفت: _یه سوال! کار کی میتونه باشه؟ +ت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_هشتاد_و_دوم
ادامه دادم به حرفام و به معاون سازمان انرژی اتمی ایران گفتم:
«جناب دکتر، دفعه قبل هم بهتون گفتم، ایشون در ماموریتی که به کشور اتریش داشتند، بدون هیچ دلیلی سه روز اضافه می مونه... خب این خودش یک معما و کلاف سر درگم هست که مارو حساس کرده و بهمون میگه که این آدم مشکل دار هست. هیچ سندی وجود نداره که چرا ایشون اونجا مونده.
_درسته. قبول دارم فرمایشاتتون و اما جناب عاکف شما فرمودید ایشون باید بیاد در سازمان. این برای همه ی ما و صنعت هسته ای کشور تهدید هست.. چرا دستگیرشون نمیکنید.
+سوال خوبی فرمودید. اما اجازه ندارم پاسخ شمارو بدم.. یعنی فضای امنیتی و اطلاعاتی که الان درونش هستیم، و تخصص حرفه ای ما اجازه نمیده بابت چنین سوالی به شما یا هرکسی دیگه پاسخگو باشم.
_حتی به ما که مسئولین رده بالای این کشوریم وَ در چنین بخش مهمی داریم کار میکنیم؟
لبخندی زدم گفتم:
+بله.. حتی به شما که مسئولید وَ در سازمان اتمی دارید در سطح معاونت فعالیت میکنید.. شما که هیچ، بنده حتی به بچه های طبقه پایین داخل این خونه هم اجازه ندارم چیزی بگم..همکارم آقای عاصف هم که الان در کنار بنده هستند از همه ی مسائل باخبر نیستند. متوجه هستید که منظور بنده رو؟
_بله. متوجه ام !
+ضمنا، مگه شما کارهایی که درون سازمانتون انجام میدید، تمام نیروهای سازمان اتمی خبر دارن؟ طبیعتا جوابتون خیر هست. پس به ما که کارمون حساستر هست و جان کلی انسان و شهروند بی گناه معطوف به عملکرد ماست، حتما به ما حق میدید که پاسخگوی هر سوالی نباشیم..
_بله حق با شماست. درست میفرمایید.. خب الان برای پیاده سازی اون برنامه، آیا ایده خاصی به نظرتون میرسه؟
+شما طبق برنامه و جدولی که ما تعریف میکنیم میرید جلو. نه کمتر، نه بیشتر. فقط مطالبی که عرض کردم و نوشتم خوب بخاطر بسپارید. خیالتون جمع باشه که ما کمکتون میکنیم. نگران هیچ چیزی نباشید. چون ضربه ای که ایشون خورد تا چندماه بستری هست. شما میتونید همین الآن که رفتید خیلی از اسناد طبقه بندی شده رو از اتاقش خارج کنید، وَ یا اینکه پروژه ها رو تغییر بدید. فقط تا دو هفته ی دیگه باید جایگزین ایشون معرفی بشه. یعنی قبل از خوب شدن ایشون.
_خبر باید به ایشون برسه؟
+بله باید برسه. همه چیز باید عادی و طبیعی جلوه کنه. قطعا ایشون هم بهانه میاره و ناراحت میشه. شماهم بگید ما نمیتونیم کار سازمان و معطل حضور شما کنیم. تحت فشاریم و… !
_چشم.
مخاطبان محترم کانال خیمه گاه ولایت، صحبت های دیگه ای هم بین بنده و معاون سازمان انرژی اتمی کشور مطرح شد که بنابرملاحظات امنیتی و اطلاعاتی از شرح آن معذورم.
صحبتامون که تموم شد موقع خداحافظی و رفتن شد، عاصف سنسور و زد تا درب اتاق باز بشه، مطلبی به ذهنم رسید که به عاصف گفتم:
« آقا عاصف یه لحظه درو ببندش با جناب معاون کار دارم »
عاصف درو بست، رفتم سمت معاون سازمان اتمی... بهش گفتم:
+جناب معاون، من حساسیت های شما رو درک میکنم. امیدوارم شما هم حساسیت های ما رو درک کنید. شما فقط با هماهنگی که خدمت ریاست محترمتون میکنید، مسئولیت جدید دکتر افشین عزتی رو تعریف کنید. ان شاء الله بعدش بنده و تیم عملیاتیم و همکارانم و کسانی که در این پرونده مشغولن، اقدامات جانبی بعدی رو انجام میدیم.
_باشه.. ممنونم که نگرانی های من و برطرف میکنید. قطعا منم تلاشم رو میکنم تا نگرانی های شما وَ همکارانتون رو برطرف کنم. فقط جناب عاکف، برای بچه های دیگمون توسط این آقا اتفاقی نیفته؟؟
+ان شاءالله که نمی اُفته. خدا رو شکر همه چیز زیر ذره بین ما هست. خیالتون جمع باشه. قبل از اومدن شما هماهنگی های لازم صورت گرفته تا برای کسانی که احتمال میدیم بخاطر ارتباطشون با دکتر افشین عزتی در معرض خطرات امنیتی و تروریستی باشن، با برادران سپاه حفاظت انصار هماهنگ شدیم که ان شاءالله مراقبت از اون چندتا اسمی رو که محتمل میدونیم، برای مراقبت های ویژه در دستور کار قرار بدن.
_خیلی ممنونم.. راستش من میدونم عزتی با بعضی از این متخصصین رفت و آمدهای زیادی داره..بازم سپاسگزارم و خداقوت میگم به شما و همکارانتون که این مورد رو پیگیری میکنید و بابتش دغدغه دارید. واقعا ممنونم.
+خواهش میکنیم جناب دکتر... من وظیفم رو دارم انجام میدم. فقط دغدغه نیست..
_با اجازتون من میرم..
+زنده باشید. آقاعاصف بدرقتون میکنه.. بفرمایید. خدانگهدار.
به عاصف که داشت همراه معاون سازمان اتمی میرفت پایین، دستم و آوردم بالا، وَ اشاره زدم به مغزم، که یعنی معاون هنگ کرده و ترسیده و ذهنش به هم ریخته، آرومش کن.
✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک #کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_ایتا و نام صاحب اثر #عاکف_سلیمانی مجاز است
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
● ما شوخی نداریم. به صهیونیست ها گفته ایم که اگر یک مجاهد از حزب الله را بکشید، ما به این قتل پاسخ خواهیم داد. من به اسرائیلی ها که در مرز هستند می گویم دو روز دیگر منتظر پاسخ ما باشید.
● מזכ"ל חיזבאללה
אין לנו שום בדיחה. אמרנו לציונים שאם חיילי חיזבאללה ייהרגו, היינו מגיבים להרג הזה. אני אומר לישראלים בגבול לחכות לתגובתנו עוד יומיים.
🌐 @kheymegahevelayat
⭕️ خود #علوی برگشته گفته
"رابطین آمدنیوز احضار کرده ایم و بهشون اخطار داده ایم".
ینی عملا وزیر اطلاعات مملکت از چندین ماه پیش رابطین آمدنیوز را میشناخته و میشناسه
اما دستگیرشون نکرده.
بعد رفته از #حسن_عباسی شکایت کرده که چرا گفتی وزیر با آمدنیوز ارتباط داره ارتباط داشتن چه جوریه؟
وقتی یه نقاش بدون هیچ سبقه ی امنیتی میاد در رأس وزارت اطلاعات بهتر از این نمیشه.
#مستندایستگاه_پایانی_دروغ هم که سرویس اطلاعاتی ایران نیما زم و سرکار گذاشت، کار سازمان اطلاعات سپاه بود.
✅ @kheymegahevelayat
🔻رزمندگان نیروی زمینی سپاه انتقام خون شهید شوانی را از تروریستها گرفتند
قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع):
🔹در پی اقدام تروریستی عوامل وابسته به استکبار جهانی، گروهک جنایتکار و خائن به ملت کرد (دمکرات) که منجر به شهادت بسیجی خالد شوانی در پیرانشهر شده بود، سپاه، اداره اطلاعات و مرزبانی آذربایجان غربی در اقدامی غافلگیرکننده، دو تروریست را در یکی از روستاهای شهرستان سردشت به هلاکت رسانده و نفر سوم که رابط خروج آنها از کشور بود زخمی و دستگیر کرد.
✅ @kheymegahevelayat
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 قابل توجه براندازهای نون خور اسرائیل
● توی #زندگی_سگی_اسرائیلیها اگه با اتوبوس هم بخوای از این لونه به اون لونه بری، برات بپا گذاشتن و ممکنه گیر بدن بهت...
✅ @kheymegahevelayat
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدیه رهبرانقلاب به ساقط کننده #پهپاد_آمریکایی
شیخ الاسلام، سفیر سابق ایران در سوریه: رهبر انقلاب انگشتر خود را به کسی که پهپاد آمریکایی را ساقط کرد هدیه کردند.
👤 ادمین: حاج عماد
✅ @kheymegahevelayat
✍️ به وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران جناب آقای علوی
از ملت مسلمان ایران
🔺ایجاد خط فاصل با رأس جریان استکبار یعنی آمریکا از مهمترین مبانی قطعیِ امام بزرگوار ما است و این مسئله جای هیچگونه مسامحه و سهلانگاری ندارد... وزارت اطلاعات در هر بخشی که میتواند پایگاهی برای کمین دشمن و ضربه زدن به نظام اسلامی قرار بگیرد، باید حضور داشته باشد و آن بخش را حوزهی کاری خود بداند. (۱)
🔺 بخوبی میدانید افراد و گروههای ضدانقلاب از روشها و پایگاههای گوناگون برای تغییر و تخریب نظام مقدس انقلاب اسلامی به نفع منافع ظالمانه دنیاییشان بهرهها میبرند. در سالهای اخیر بستر فضای سایبر با مدیریت کامل و جامع وزارت جنگ آمریکا- پنتاگون- به سرفرماندهی سازمان امنیت ملی آمریکا NSA بستری سهمگین برای جنگ اطلاعاتی و جنگ فرهنگی محسوب میشود. اخیرا کانالهای پیام رسان عمومی معاند با مردم و نظام مقدس انقلاب اسلامی توسعه چشمگیری در فضای سایبری پیدا کرده است. یکی از این کانالها با نام آمدنیوز چند سال است بطور واضح و آشکار به تخریب اعتماد مردم نسبت به حکومت منتخبشان میپردازد. انتشار انواع اخبار و مطالب توهین آمیز و نگران کننده غیرقانونی در بین مردم نسبت به مسئولین حکومتی و مسائل مبتلابه روز جامعه باعث شده است نهادهای امنیتی وظیفه خود بدانند، برخورد قاطع قانونی با این مجموعه غیرقانونی داشته باشند.
🔺با بررسی همه جانبه محتوای این کانال یک نتیجه بسیار عجیب و بهت آوری توجه مردم باهوش و آگاه را به خود جلب کرده است. در حالیکه مهمترین نهادهای حاکمیتی نظام اسلامی مورد توهین و افترا و دروغ پراکنی از سوی این مجموعه غیرقانونی قرار میگیرند. مجموعهای که بطور کاملا مستقیم از سوی رضا پهلوی از پس ماندههای رژیم نحس طاغوت و جاسوسان خارجی بهره مالی و فکری میبرد، در چنین فضایی اما بطور واضح اصرار بر توهین نکردن و احترام گذاشتن به شخص وزیر اطلاعات جناب آقای علوی دارد. چرا ؟!
یک خواست منطقی و قانونی این مردم آگاه و شهیدپرور این است که میخواهند بدانند چرا از جناب عالی چنین حمایتی میشود؟!
🔺امام خمینی(ره) میفرمایند: اگر چنانچه آمریکا از ما تعریف کند و روزنامههای آمریکا از ما تعریف کند، آن وقت است که باید مردم بگویند، قضیه چیست؟(۲)
🔺وزیر محترم بخوبی میدانید آمدنیوز از سوی نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم کمک مالی میشود هم کمک فکری، او آنچه خواست و اراده آنها است را به واضح نشان میدهد. مردم حق دارند از خود این سوال امام را درباره اقدام عجیب این کانال نسبت به وزیر اطلاعات ایران سوال کنند. اما قطعا هیچ کسی به اندازه شخص شما نمیتواند پاسخ مناسبی بدهد.
پانوشت:
1️⃣ امام خامنهای - ۱۳۹۵/۰۵/۱۹ - دیدار وزیر، معاونان و مدیران وزارت اطلاعات
2️⃣ صحیفه امام- ج۹ - ص۵۲۷
✍️ زینب جدیداسلامی
👤 ادمین: حاج عماد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅ با کانال تخصصی #خیمه_گاه_ولایت، لحظه به لحظه از مطالب و تحلیل ها و خبرهای مهم سیاسی و امنیتی ایران و سراسر جهان آگاه شوید.
💻 خیمه گاه ولایت
«کانال رسمی #عاکف_سلیمانی»
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ یاسر جبرائیلی چند شب قبل در مناظره با اکبر ترکان خبر از واگذاری اطلاعات میادین نفتی ایران به توتال داد.
🔸اکبر ترکان هم جواب داد شما درک درستی ندارید!
👈 حالا ببینید اعتراف خود بیژن زنگنه رو که میگه اطلاعات میادین نفتی کشور رو طبق قانون مصوب هیئت دولت به طرفهای مذاکره (نمیگه طرفهای قرارداد!) و توتال دادیم❗️
🔻بعد استدلال آقایون برای این کار چیه؟ میگن اگه قرارداد هم با طرف نبستیم و اون رفت اطلاعات رو نشت داد، ازش غرامت میگیریم!!!
🆘 @kheymegahevelayat