eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_هشتم عاصف گفت: _آخه ظاهرا یکی از سوالاشون از اون شخصی ک
پناهی رفت. منم درو بستم اومدم نشستم اون دو صفحه پرینتی که از وضعیت اون متخصص هسته ای برام آورد مطالعه کردم. اما اون شخص چه کسی بود! نام: افشین/ نام خانوادگی:عزتی/متولد: 1358 از اصفهان/نام پدر: کریم/ پدر شخص مذکور 13سال قبل در صنعت ذوب آهن اصفهان بازنشسته شده است/ مادر: گوهر سجادی؛ خانه دار است و هم اکنون بیمار و بستری در بیمارستان محب تهران/ شغل افشین عزتی: هم اکنون کارمند سازمان انرژی اتمی؛ فعال در سایت های نطنز و فردو؛ در بخش تست دستگاه های وارداتی به این سازمان وَ همچنین مسئول بازرگانی و خرید سیستم های مورد نیاز سازمان مذکور/متاهل/دارای دو فرزند: پسر 5 ساله به نام آریا و دختر 2 ساله به نام بِهتا / همسر شخص مذکور اهل قم و دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی. مشخصات ظاهری افشین عزتی: قد: 190 / وزن: 107 / طبع: بسیار گرم / رنگ پوست: نسبتا سفید. / رنگ مو: سیاه و حالت آن نسبتا لَخت. شخص مورد نظر دارای ارتباطات قوی بوده و با بعضی از مسئولین سیاسی و همچنین بنا بر ایجاب شغلش ارتباطات بسیار صمیمی وَ نزدیک با برخی از افراد مهم کشور دارد. از جمله هم اکنون با دکتر ع......ف که در لیست ترور موساد قرار دارد، ارتباط خانوادگی دارد. نامبرده فاقد سابقه کیفری و امنیتی میباشد. در سایت های هسته ای هم که فعال است، تا کنون گزارش منفی از او ثبت نشده است و پرونده وی سفید ارزیابی شده است و... این گزارش حدود دو صفحه بود که دیگه براتون نمینویسم. چون صلاح نیست. همینطور داشتم گزارش وضعیت شخص مورد نظر رو که به دستم رسیده بود میخوندم، صدای بیسیمم در اومد. _از 800 به 313 بیسیم و از روی میز گرفتم جواب دادم: +جانم 800 بگو. 313 هستم میشنوم. _ممکنه صمیمی تر بشیم؟ +بله حتما !! چرا نشه !! _منتظر باشم؟ یا منتظر می مونید؟ + منتظر باش. تلفن دفترو گرفتم زنگ زدم به عاصف. دوتا بوق خورد جواب داد. گفتم: +عاصف جان سلام. _سلام آقا عاکف. اومدم اینجا موضوعی که فرمودید بررسی کردم. +خب !! چخبر؟ تشریح کن اوضاع رو . _طرف و با یه خانوم گرفتنش. اینطور که افسرشب کلانتری گفته، مسئول کافه یه پسر جوونی هست که به اون خانومی که به همراه این آقا بوده براش از دور ماچ میفرسته. +عجب. خب ادامه بده... _بله آقا، داشتم میگفتم... ظاهرا داشته مخ این خانومی که همراه سوژه اصلیمون بوده رو میزده. مرده هم که برامون مهمه الان، متوجه این قضیه میشه.. بعد از اینکه میفهمه بلند میشه میره سمت کافه دار و باهاش دست به یقه میشه، دیگه کار خیلی بالا گرفت و بینشون زد و خورد پیش میاد. یک نفر از همون کافه که معلوم نیست کی بوده زنگ میزنه به بچه های 110 !! +یعنی چی معلوم نیست کی بوده؟ منظورت و نمیفهمم! _ظاهرا یکی از مشتری های همون کافه زنگ میزنه! +خب... ادامه بده! _بعد از تماس با 110 ، نیروی انتظامی هم میاد و مسئول کافه و اون خانوم وَ این این آقایی که مارو این وقت شب درگیر خودش کرده، میگیره میبره کلانتری برای بررسی موضوع. +خب... دیگه چی؟ _اون کافه هم قبلا چندبار بابت هنجار شکنی هایی که داشته، تذکر گرفته.. کافه دار چندباری هم توسط بچه های انتظامی دستگیر شده. تا اینجای ماجرا اینطور که معلومه سر این مسائل باهم درگیر شدن.. البته اینم بگم که طبق گفته ی افسر شب کلانتری، صحبت های این خانوم و آقا، دقایق آخر تغییر کرده و گفتن سر مسائل مالی با اون کافه دار درگیر میشن. +مطمئنی؟ _من که نه. اما خبری که از افسر کلانتری دریافت کردم این طور هست. +عاصف الان کجایی؟ _من و طهماسبی داخل ماشین نزدیک همون کلانتری نشستیم. +اون زنه کی بوده؟ مشخصاتش براتون رویت شده؟ _درحال تلاشیم. اما خب شما فرمودید نگیم از چه نهادی هستیم. +مشخصاتش و که گرفتید بفرست برای پناهی ، تا آمارش و دربیاره برام. _چشم. +الان لیلی و مجنون کجان؟ _بازداشتگاه کلانتری. +چرا ؟ _چون سوژمون کافه دارو زده.. اونم رضایت نمیده... زنه هم بخاطر دفاع از سوژه ی مهم ما، موقع دعوا گلدون کوچیکی که روی میز بود، پرت کرد سمت کافه دار و صورتش یه کم خط و خش برداشته.. همشون از هم شکایت کردن. اون کافه دار هم زده صورت این آقا رو کبود کرده. یه چیزی همزمان به ذهنم رسید، فوری تجزیه تحلیل کردم، به عاصف گفتم: +عاصف جان دقت کن چی میگم! یه رایزنی با برادران انتظامی داشته باش، بگو زنه و مرده رو آزادش کنند. _بگم از کجا هستم؟ ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال در که در آخر درج شده است و ذکر نام نویسنده می باشد وگرنه قابل پیگیری و ‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی هم پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در ایتا 👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
هدایت شده از عاکف سلیمانی
حاج کاظم گفت: «قبل از این استراحت طولانی که بفرستیمش، جَسته و گریخته پیرامون این مسئله ی بسیار مهم، مختصر گفتگویی رو باهم داشتیم.» حجت الاسلام لبخندی زد، رو به من کرد گفت: «نظرتون درمورد اون حرف ها چیه؟» گفتم: +من سرباز این کشورم. هر دستوری که شما بدید آماده ام اطاعت کنم. اما اگر واقعا نظر من و بخواید، من در حال حاضر نمیتونم برم در حوزه ی مفاسداقتصادی نوکری مردم و این مملکت و کنم. چون اصلا آمادگی چنین مسئولیتی رو ندارم. حاج آقا هم گفتند فعلا قرار هست در همون ضد جاسوسی بمونم اما نظر شما روی مفاسد اقتصادی هست. بازم هر تصمیمی بگیرید من مطیعم. حجت الاسلام تاملی کرد گفت: _من مشکلی ندارم که در ضدجاسوسی و ضدتروریسم بمونی. اتفاقا سیف هم از اینکه تو در مسئولیت معاونت این بخش بمونی استقبال کرده. اما چرا مخالفی بری مفاسد اقتصادی؟ مشکلت چیه؟ +راستش حاج آقا مفاسد اقتصادی با روحیات من سازگار نیست. حداقل الان نمیتونم. نیاز به زمان دارم. شما میدونید مفسدین اقتصادی و ابر بدهکاران و رانت خوارها، آدم های قدرتمندی هستند که انقدر گستاخانه این جنایت های بزرگ و در حق مردم انجام میدن. گذشته ی من ثابت کرده که از هیچ کسی نمیترسم. عرضم و مختصر میکنم وقت شریف شمارو نمیگیرم، اونم اینکه اگر بخوام در اون بخش برم، شک نکنید رحم به صغیر و کبیر نمیکنم. من آدمی نیستم زیر فشار فلان مقام قرار بگیرم و به برادش کاری نداشته باشم. _مگه ما میترسیم؟ +نه. جسارت نکردم، اما... رییس حرفم و قطع کرد گفت: _به هرحال صلاح مملکت اینه که شما یا اینکه یک نفر مثل شما در حوزه مفاسد اقتصادی حضور فعال داشته باشه. میبینی که وضعیت جامعه چطوره! یک روز برادر رییس جمهور، یک روز برادر معاون اول ایشان، یک روز فلان نماینده مجلس، یک روز فلان وزیر، یک روز فلان به ظاهر آقازاده اما در حقیقت انگل زاده، مشغول چپاول بیت المال هستند و دارند به این مملکت گند میزنند. اونم به کدوم مملکت؟ به این مملکتی که حاصل خون چندصدهزار شهید هست و برادر من وَ پسر حاج کاظم و پدر تو وَ خیلی از جوان های مومن در این آب و خاک جزء اون کسانی هستند که ثمره ی خون سرخشون شده درخت تنموندی مثل جمهوری اسلامی ایران. سرم پایین بود و فقط به حرفاش گوش میدادم. خیلی برام توضیح داد، اما من دلم نمیخواست برم مفاسد اقتصادی و مرغم یک پا داشت! «من باید در معاونت اطلاعات و عملیات ضدنفوذ«ضدجاسوسی» و ضد تروریسم می‌موندم، مگر اینکه دستور حجت الاسلام موکدی باشه.» چون اگر موکدی بود وظیفه شرعی و قانونی و کاری ایجاب میکرد یک کلمه بگم: «اطاعت امر میشه.» اما چون با مشورت خودم بود، همچنان مقاومت میکردم. تلفن دفتر ریاست ستاد زنگ خورد. گوشی رو گرفت شروع کرد به صحبت کردن... «سلام علیکم. بگو حاج عباس! میشنوم. خب... نه زحمت نکش. نه برادر توی جلسه نیستم. فقط یه دیدار ساده هست با یکی از برادرا. خب. چه زمانی اومد؟... آها... بسیارعالی... الان آقای سلیمانی رو میفرستم از شما تحویل بگیره. ضمنا حاج عباس، برای ساعت 5 امروز عصر، به تیم حفاظت من بگو آماده باشن... چون میریم جایی. مجتبی رو تا یکساعت دیگه بفرست بیاد دفتر من، چون باهاش کار واجب دارم. خداحافظ.» حجت الاسلام گوشی رو قطع کرد، فورا نگاهی به من انداخت گفت: «بپر برو دفتر حاج عباس.(مسئول دفتر) نامه اومده برای من، بگیر بیارش.» رفتم اتاق بغلی نامه رو گرفتم برگشتم دفتر ریاست. وقتی برگشتم، نامه رو دادم به رییس. نامه ی مهر و موم شده رو باز کرد، لبخندی زد و نگاهی به حاج کاظم کرد گفت: «از شورای عالی امنیت ملی هست.» حاج کاظم به نشانه تایید سری تکان داد... نگاهی به من کرد، گفت: «حاج آقا سیف در دفتر خودشون منتظر شما هستند. برید خدمتشون.» گفتم چشم، وَ خداحافظی کردم و اومدم بیرون رفتم دفتر مدیر کل بخش ضدجاسوسی. هماهنگ شد رفتم اتاق حاج آقا سیف... بعد از مدت ها حاج آقا سیف رو میدیدم. چقدر شکسته شده بود. چقدر صورتش خسته بود. اینکه میگم بعد از مدت ها دیدمش یعنی شاید چیزی حدود 2 سال میشد که ندیدمش. قبل از این مرخصی که برم از حاج کاظم شنیده بودم که حاج آقا سیف از طرف ستاد حدود 2 سال قبل ماموریت کاری رفته بود و سمت فلسطین و اردن و... بوده. وقتی وارد شدم خیلی سنگین رفتار کرد. تعجب کردم!! چون قبلا رفتارش مهربانانه تر بود. گوشی تلفن دفترش دستش بود و داشت با یکی حرف میزد. ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال خیمه گاه ولایت در ایتا که در پایین درج شده است وَ ذکر نام می باشد وگرنه قابل پیگیری و ‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در ایتا ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
#شیوه_امام_علی_در_امور_امنیتی #قسمت_هشتم 🔷نامه به کارگزار مدائن در نامه به مردم مدائن و ابقاي است
ثالثا؛ مصر در کنار شام قرار داشت که امكان همكاري با تشکیلات معاويه در آن وجود داشت و اين موضوع نشانه حساسيت حضرت نسبت به مخالفان در مصر بوده است. به همين جهت ميبينيم امام علي ( ع ) افرادي که در مدينه با حضرت بيعت نكردند و يا همراه ايشان نشدند - مانند سعد وقاص«پدر عمربن سعد»، و عبدالله بن عمر«یحتمل؛فرزند عمر در اینجا» - با آنان کاري نداشت و فقط آنان را از دريافت سهم از بيت المال محروم کرد. چون بيت المال براي افرادي است که در خدمت اسلام بوده و در هنگام نياز، آماده دفاع از اسلام باشند. 🔷راهها و منابع اطلاعاتي براي کشف توطئه هاي داخلي اميرالمؤمنين ( ع ) افزون بر اشراف اطلاعاتي و امنیتی، از زمانيكه استانداري را به شام اعزام کرد و طرفداران معاويه اجازه ورود به شام را به او ندادند و شاميان به رهبري معاویه به بيعت با رهبر مسلمين پاسخ منفي دادند منطقه شام را منطقه اي دانست که در اختيار دشمن است و هر روز ممكن است توطئه هاي امنیتی و فتنه های رنگارنگی را عليه حكومت نوپاي علوي داشته باشد؛ در نتيجه لازم بود تمام تحرکات دشمن، به طور شبانه روزی تحت کنترل و رصدهای گوناگون نیروهای مخفی و عیان دستگاه امیرالمومنین باشد. امام علی و مشاوران ایشان معتقد بودند که نبايد ازاین موضوع غفلت کرد. از گزارشهاي تاريخي استفاده ميشود اميرالمؤمنين نيروهاي اطلاعاتي خاص خود را از آغاز خلافت به شام گسيل داشته است . آنان اطلاعات گوناگوني را پي در پي براي حضرت ارسال ميكردند. برابر گزارشي، جاسوس حضرت – عبدالرحمان بن مسيب فزاري در شام هميشه هوشيار بود و حتی نقل شده است که وی در شب نمي خوابيد. مخاطبان ارجمند و فرهیخته خیمه گاه ولایت، ما در ادامه به نمونه هايي از گزارش هاي نيروهاي اطلاعاتي اميرالمؤمنين علی هلیه السلام که از شام به کوفه ارسال شده وَ در منابع تاريخي انعكاس يافته، نقل ميكنيم. 1_ اخبار مربوط به قيس بن سعد در شام " قيس بن سعد بن عباده" جزو اولين گروه کارگزاران اعزامي اميرالمؤمنين از مدينه بود که به مصر رفت. در آنجا جمعي بودند که با حضرت بيعت نكرده بودند. نظر حضرت اين بود که آنان به بيعت ملزم شوند. قيس عقيده داشت چون مشكل آفرين نيستند، لازم نيست با آنان برخوردي صورت گيرد. از سوي ديگر، معاويه حضور قيس را در مصر به ضرر خود ميديد؛ از اين رو تلاش کرد او را جذب نمايد و به همين جهت نامه اي به قيس نوشته و قيس بن سعد پاسخي ملايم به وي داد. اما معاويه نامه هاي ديگري به قيس نگاشت و قيس به او پاسخي صريح داد. معاويه که ديد نميتواند با تهديد و تطميع قيس را به سمت خود متمايل کند، از راه ديگري وارد شد و نامه اي از قول قيس جعل کرد که خواهان مصالحه با معاويه است و نامه را بالاي منبر مسجد شام خواند و بين مردم شايعه شد که قيس با معاويه مصالحه کرده است! در اين زمان علي ( ع ) در کوفه بود. اما خیلی فوری خبر اين شايعه از طريق جاسوسان و نفوذی های امام علي در شام به کوفه رسيد. گروهي از مردم عليه قيس در کوفه سخن گفتند.امام علي به ناچار " محمدبن ابي بكر " را به مصر فرستاد و قيس عزل شد. در همین زمینه کتاب " الغارات " مينويسد: «و أَتَت عيون علي ... ؛ اين خبر را جاسوسان علي بن ابي طالب براي وي آوردند و علي آن را عظيم و بزرگ دانسته و از آن تعجب فرمود. از اين تعبير استفاده ميشود که حضرت جاسوسان متعددي در شام داشته است و تمام آنان اين خبر را که در شام شايع شده بود، براي ايشان ارسال کرده اند. معاويه مي دانست علي در شام جاسوساني دارد که اين خبر را به کوفه گزارش خواهند کرد؛ گرچه آنان را نميشناخت. 2_نامه به "قثم" کارگزار حضرت در مكه اميرالمؤمنين ( ع ) در نامه اي به "قثم بن عباس" کارگزار خود در مكه و طائف نوشتند که جاسوس من در مغرب، يعني شام، خبر ورود جمعي بي ايمان را داده اند که در مراسم حج شرکت خواهند کرد؛ اما بعد، فَإِنَّ عينی بِالْمغْرِب ... ؛ اما بعد، جاسوس من در مغرب (شام) به من نوشته است که دسته اى از شاميان را براى روزهاى حج روانه ی مكه نموده است؛ مردمى کوردل که گوشهاشان در شنيدن سخن حق ناشنواست و ديده هاشان در ديدن حق نابينا. کسانى که حق را از راه باطل مى طلبند، و با فرمانبردارى آفريده ها و مردم، راه نافرمانى آفريننده و خدا را مى پيمايند. برابر نقل بلاذري اين گزارش را جاسوس امام علي در شام درباره "بسر بن ارطات" براي حضرت از شام ارسال کرده بود. اما اين گزارش دقيق نيست؛ چون "بسر" به مناطق مختلف حمله کرد و تنها قصد مكه را نداشت. بلكه اشاره به حمله "يزيد بن شجره رهاوي" است که براي مراسم حج سال 39 به مكه آمد و اجازه نداد "قثم" حج را برگزار کند. در نامه حضرت هم به اين نكته اشاره شده که برای موسم حج آمده است. ادامه دارد.... 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff