eitaa logo
خیآلِ‌خوش .
2هزار دنبال‌کننده
62 عکس
11 ویدیو
1 فایل
- دفترچـﮥ‌خاٰطرات. همچو خیال گشته‌ام، در هوسِ خیال او..
مشاهده در ایتا
دانلود
من امشب از سر تقصیراتِ تمامِ آن‌هایی که در زندگیشآن برایِ یک بار هم که شده " یاعلی " گفتند میگذرم ؛ شما چطور ؟
مآدرم پیاز خورد می‌کند و من اشک میریزم ، به خیآلِ حساسیت می‌خنددُ می‌گوید : از قدیم گفتند آن‌که با پیاز زیاد اشک میریزد محبوبی گیرِ آن می‌آید که ماندنی نیست و تمامِ عمرش را به اشک ریختن می‌گذراند، به چهره‌یِ مادرم نگاه می‌کنم، لبخندِ تلخی به لبم می نشیند، لبخندی به تلخیِ پایانِ آن‌ همه خاطراتِ شیرین ‌‌..
حق‌ با آن‌هآست عزیزِ‌من ؛ آدم از درد و غمُ دلتنگی نمی‌میرد، زنده می‌ماند و روزهآ را سپری می‌کند، اما یک سوال ؛ با امید زندگی کردن کجآ و به بطآلت و نا امیدی گذراندن کجآ ؟
دیگر عزیزِ‌جآنِ من نیستی، شب‌ها برآیت اشک نمیریزم، از تو نمی‌نویسم و دلم برایت تنگ نمی‌شود ؛ رآستی از دروغِ سیزده چیزی شنیده‌ای ؟‌
با خودم خیلی نامهربانم .
دلم ی‌ـه نوتیفی می‌خواد که از ذوقِ زیاد ده‌ دوازده بار بخونمـش .
فلسطین ، نورِ دو دیده‌یِ جهآن .. این نامه را به امیدِ اینکه روزی به دست مادر‌انی که شاهد پر‌پر‌شدنِ جیگر‌گوشه‌شان بوده‌اند، پدر‌انی که با حسرت به چند‌ تیکه سنگ از آن خانه‌ی گرمشان باقی مانده است، دریحانه‌ی خلقت‌هایی که بیشتر ابرِ گریان‌اند تا ریحانه‌ی خلقت و طفل‌های طفلکی‌ که در حسرت یک لی‌لی بازیِ ساده‌اند برسد می‌نویسم. نورَ عَینی، از همان کودکی که نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم، از ایستادگی‌هایتان و مقاومتِ شما برای وطـن می‌شنیدم. می‌خواهم در این رقعه‌ی کوچک بگویم، یک روز خواهد رسید که طفل‌های نازنینتان قایم‌موشک بازی خواهند کرد با خیالی راحت، بدونِ نگرانی که مبادا قایم‌شدنشان به واقعیت بپیوند و هیچ‌گاه دیگر آن که پنهان شده بود را پیدا نکنند مگر پس از حفر در زیر آوار. مادر‌ها فرزند‌هایشان را در آغوش خواهند کشید با خیالی راحت، بدونِ دلواپسی که نکند این آخرین آغوش کودک و مادری باشد. پدر‌ها به جای یک خانه، تمامِ وطن را از نو خواهند ساخت با خیالی راحت، بدونِ حسرت که نکند چند دقیقه‌ی دیگر تمامِ این ساخت‌ها باز دودِ هوا شود. و آن پسری که وقتی از او پرسیده شد: اگر بزرگ شدی چکاره می‌شوی ؟ گفت ما فرزندانِ فلسطین بزرگ نمی‌شویم، بزرگ خواهد شد و این همه استقامت و آرزو‌های بر باد نرفته را به گوشِ نسل‌های بعدی می‌رساند. و غزه، سرزمینِ آواره آباد خواهد شد، مأمن، مسکَن، خانه، آغوشی گرم خواهد شد. البته این را هم بگویم که این‌ها امید واهی نیست، بازی با کلمات نیست، بلکه حقیقت است وگر باورتان نمی‌شود به سوره‌یِ صف آیه یِ ۱۳ را نگاهی بی‌اندازید. [ و النصرُ من الله و الفتح غریب ] .. و القدسُ لنآ یا اعزائی ..
آغوش لازمم، آغوشی به اصالت و امنیت کلمه‌اش ، آغوشی مثل خونه، امن، گرم، با فشارِ محکمِ دست‌هآ .
نوشته‌هایم را می‌خواند و حالی نمی‌پرسد زِ من ، چرا اینگونه بازهم برایش مکتوب می‌کنم ؟
دوستِ واقعی اونی که همیشه موافقِ بآهات و کاراتُ تایید می‌کنه و نازتُ می‌کشه نیست، همونیِ که وقتی میبینه داری گند میزنی به جایِ همراهی‌کردن، یه چک می‌زنه صورتت تا به هوش بیای .
عیدتون مبروک 🌙 . .
عزیزم. آن‌که نباید می‌رفت رفت، آن‌که نبآید زخم می‌زد زد، آن‌که نباید نامهربان می‌بود بود، آن‌که وطنِ من بود مرا در غربت رهآ کرد، شمآ که دیگر جزءِ همآن بقیه‌ای، هر کآری بکنید به هیچ جآیمان نیست ..
فرصت دآدن به آدم‌ها احمقآنه‌ترین کاریه که میتونید انجام بدید.
وفاداری رو از سردرد یاد بگیرید، هیچوقت ولم نمی‌کنه .
نه با تو ، نه بی تو .
دل‌نبند ‌.
خیآلِ‌خوش .
دل‌نبند ‌.
دل‌بستگی موهاتُ سفید و چهره‌تُ چروک‌ی و چشاتُ خسته می‌کنه . دل‌نبند عزیزِمن ، قلبتُ راحت به همه نده، همه رفتنی‌ان حتی اونی که بهت میگه : من همه نیستم ، اون از همه همه‌تره! تو میمونیُ خآطرات و جمله‌یِ -مگه قرار نبود تا تهش بمونه ؟- یِ قاب‌شده تویِ ذهنت .
چرا عمرِ روزآیِ خوب کوتاهه ؟
تا حآلا به کلمه‌یِ نرو توجه کردید ؟ خیلی قشنگه، شمآرو نمیدونم ولی بیشترِ خداحافظی‌هایِ من بخاطرِ شنیدنِ این کلمه بود، اینجوریِ که میگم ببخشید من باید برم تا - نرو ، بمون - رو بشنوم .
امروز سبز بودم ، شایدم آبی. حالِ دلمَم مثلِ چای‌دارچین یا صدایِ‌خنده‌هایِ نوزاد . میدونم بیژن ، فردا اون غمآیی که کوچیک بودن ولی انقدر بهشون آب و خوراک دادم که اندازه‌یِ هیولا شدن باز قراره بغلم کنن . تو جایِ خوب می‌شناسی تافتِ خوب بفروشه ؟ به حالِ دلم بزنم تا ثابت بمونه، برایِ همیشه، آروم و بی‌دغدغه.
یک‌سالگی‌ت‌مبآرک‌خیآلِ‌خوش💙.
به صبح می‌رسد این روزگارِ دائم شب .