eitaa logo
خیآلِ‌خوش .
2هزار دنبال‌کننده
62 عکس
11 ویدیو
1 فایل
- دفترچـﮥ‌خاٰطرات. همچو خیال گشته‌ام، در هوسِ خیال او..
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم ی‌ـه نوتیفی می‌خواد که از ذوقِ زیاد ده‌ دوازده بار بخونمـش .
فلسطین ، نورِ دو دیده‌یِ جهآن .. این نامه را به امیدِ اینکه روزی به دست مادر‌انی که شاهد پر‌پر‌شدنِ جیگر‌گوشه‌شان بوده‌اند، پدر‌انی که با حسرت به چند‌ تیکه سنگ از آن خانه‌ی گرمشان باقی مانده است، دریحانه‌ی خلقت‌هایی که بیشتر ابرِ گریان‌اند تا ریحانه‌ی خلقت و طفل‌های طفلکی‌ که در حسرت یک لی‌لی بازیِ ساده‌اند برسد می‌نویسم. نورَ عَینی، از همان کودکی که نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم، از ایستادگی‌هایتان و مقاومتِ شما برای وطـن می‌شنیدم. می‌خواهم در این رقعه‌ی کوچک بگویم، یک روز خواهد رسید که طفل‌های نازنینتان قایم‌موشک بازی خواهند کرد با خیالی راحت، بدونِ نگرانی که مبادا قایم‌شدنشان به واقعیت بپیوند و هیچ‌گاه دیگر آن که پنهان شده بود را پیدا نکنند مگر پس از حفر در زیر آوار. مادر‌ها فرزند‌هایشان را در آغوش خواهند کشید با خیالی راحت، بدونِ دلواپسی که نکند این آخرین آغوش کودک و مادری باشد. پدر‌ها به جای یک خانه، تمامِ وطن را از نو خواهند ساخت با خیالی راحت، بدونِ حسرت که نکند چند دقیقه‌ی دیگر تمامِ این ساخت‌ها باز دودِ هوا شود. و آن پسری که وقتی از او پرسیده شد: اگر بزرگ شدی چکاره می‌شوی ؟ گفت ما فرزندانِ فلسطین بزرگ نمی‌شویم، بزرگ خواهد شد و این همه استقامت و آرزو‌های بر باد نرفته را به گوشِ نسل‌های بعدی می‌رساند. و غزه، سرزمینِ آواره آباد خواهد شد، مأمن، مسکَن، خانه، آغوشی گرم خواهد شد. البته این را هم بگویم که این‌ها امید واهی نیست، بازی با کلمات نیست، بلکه حقیقت است وگر باورتان نمی‌شود به سوره‌یِ صف آیه یِ ۱۳ را نگاهی بی‌اندازید. [ و النصرُ من الله و الفتح غریب ] .. و القدسُ لنآ یا اعزائی ..
آغوش لازمم، آغوشی به اصالت و امنیت کلمه‌اش ، آغوشی مثل خونه، امن، گرم، با فشارِ محکمِ دست‌هآ .
نوشته‌هایم را می‌خواند و حالی نمی‌پرسد زِ من ، چرا اینگونه بازهم برایش مکتوب می‌کنم ؟
دوستِ واقعی اونی که همیشه موافقِ بآهات و کاراتُ تایید می‌کنه و نازتُ می‌کشه نیست، همونیِ که وقتی میبینه داری گند میزنی به جایِ همراهی‌کردن، یه چک می‌زنه صورتت تا به هوش بیای .
عیدتون مبروک 🌙 . .
عزیزم. آن‌که نباید می‌رفت رفت، آن‌که نبآید زخم می‌زد زد، آن‌که نباید نامهربان می‌بود بود، آن‌که وطنِ من بود مرا در غربت رهآ کرد، شمآ که دیگر جزءِ همآن بقیه‌ای، هر کآری بکنید به هیچ جآیمان نیست ..
فرصت دآدن به آدم‌ها احمقآنه‌ترین کاریه که میتونید انجام بدید.
وفاداری رو از سردرد یاد بگیرید، هیچوقت ولم نمی‌کنه .
نه با تو ، نه بی تو .
دل‌نبند ‌.
خیآلِ‌خوش .
دل‌نبند ‌.
دل‌بستگی موهاتُ سفید و چهره‌تُ چروک‌ی و چشاتُ خسته می‌کنه . دل‌نبند عزیزِمن ، قلبتُ راحت به همه نده، همه رفتنی‌ان حتی اونی که بهت میگه : من همه نیستم ، اون از همه همه‌تره! تو میمونیُ خآطرات و جمله‌یِ -مگه قرار نبود تا تهش بمونه ؟- یِ قاب‌شده تویِ ذهنت .
چرا عمرِ روزآیِ خوب کوتاهه ؟
تا حآلا به کلمه‌یِ نرو توجه کردید ؟ خیلی قشنگه، شمآرو نمیدونم ولی بیشترِ خداحافظی‌هایِ من بخاطرِ شنیدنِ این کلمه بود، اینجوریِ که میگم ببخشید من باید برم تا - نرو ، بمون - رو بشنوم .
امروز سبز بودم ، شایدم آبی. حالِ دلمَم مثلِ چای‌دارچین یا صدایِ‌خنده‌هایِ نوزاد . میدونم بیژن ، فردا اون غمآیی که کوچیک بودن ولی انقدر بهشون آب و خوراک دادم که اندازه‌یِ هیولا شدن باز قراره بغلم کنن . تو جایِ خوب می‌شناسی تافتِ خوب بفروشه ؟ به حالِ دلم بزنم تا ثابت بمونه، برایِ همیشه، آروم و بی‌دغدغه.
یک‌سالگی‌ت‌مبآرک‌خیآلِ‌خوش💙.
به صبح می‌رسد این روزگارِ دائم شب .
اگر ماه بودم(2).mp3
2.8M
- سرآغِ تو را . .
_ صبحِ بارآنی، عصرِ چاووشی و شبِ دارچینی، دلِ تنگُ چشم‌هایِ ابری..
Jahan e Laghar.mp3
9.95M
ولی آقایِ چاووشی ، شما یه کنسرت به ما بدهکاری‌آ.
تا وقتی که میشه به ابر‌هایِ آسمون و ماه و ستاره دل‌بست، چرا اشرف‌المخلوقات ؟
enc_16220310182761393357673.mp3
2.83M
من همون تَنهآ‌ترینم..
عاجزانه آغوشِ تو را می‌طلبم که در آن بر حالِ خویش، بگریَم و بگریَم و بگریَم .
دلیلِ سکوتم را می‌پرسند و من لبخند میزنم، چون نمی‌دانند تا می‌خواهم از غم‌هایم بگویم اشک‌هایم از کلمات سبقت می‌گیرند .
سلام‌علیکم. عرضم به محضر شما که امروز در وقتِ تدریس ذهن ما مشغولِ شما بود ، استاد از درسِ جغرافیا می‌گفت اما نمی‌دانست تعبیرِ جغرافیا این است که تنِ ما یک‌جا باشد و قلبِ ما جایِ دیگری. تاریخ از قدمتِ جنگ‌ها می‌گفت اما نمی‌دانست اصعبُ الحروب را پشتِ سر گذاشته‌‌ایم و فی‌الحال با تنی زخمی اما لبخند بر لب بر سرِ کلآسشان نشسته‌ایم. کتب‌مان را زیر و رو کردیمُ نوشته‌هایی گیرِ ما آمد که ارزشِ آن‌ها بیش از نوشته‌هایِ دورانِ مغول و چنگیز است، و مخآطبِ تمام آن نوشته‌ها خودِ شخصِ شما هستید که به دستِ ما نوشته شده است، ما چه کسی هستیم ؟‌ همآن منِ‌المتکلمِ قواعدِ درسِ عربی‌ست. اگر می‌خواهید بگویید که بیخیآلِ شما شویمُ به فراموشی بسپاریم که باید بگویم کتابِ روانشناسی را کمی مطالعه کنید چون در یکی از صفحه‌هایِ آن گفته بودند که آدمیزاد نمی‌تواند هیچ چیزی را فراموش کند و فقط به مرور کمرنگ می‌شود و اگر فکر می‌کنید که فکرِ شما به مرور کمرنگ می‌شود که بگذار بگویم سخت در اشتباهید، چون آدم به آدم به دنبالِ تو می‌گردیم همآنندِ X گمشده و خآطرات بدونِ اذنِ‌دخول به سراغِ ما می‌آیند و همآنندِ دبیر ریاضی هیچوقت غیبت نمی‌کنند. فلذا از شما تقاضا داریم کوتاه بیآیید و به ما سر بزنید که جهان مدرسه‌ای‌ست و ما در آن دانش‌آموزانی هستیم که به زودی این مدرسه را ترک خوآهیم کرد پس در این مدتِ کوتآه مارا در آغوش بگیرید و بگذارید کتب‌ِ دینی را ببندم که مبادا از هم‌گناهِ ما بودن منصرف شوید.
@Vojdanyou-خاطرات! (1).mp3
2.63M
بودنِ بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میشه.