.
✔️برخی از فواید حجامت اطفال👇
1⃣حجامت موجب #افزایش_قد_و_وزن و جهش رشد در کودکان و نوجوانان می گردد.(حتی کودکانی که از سن رشد رد شده باشند مثلا دخترانی که عادت ماهیانه شدهاند)😉
2⃣حجامت موجب #افزایش_اشتهای_نوزادان_کودکان_و_نوجوانان میگردد.😋
3⃣ رفتارهای عصبی، تند خویی، پرخاشگری و لجبازی و به طور کلی اختلالات رفتاری نوجوانان حجامت شده، به #حداقل می رسد.
4⃣ برخی از کودکان دارای عیوب انکساری چشم، پس از حجامت شدن دیگر، نیازی به عینک ندارند
و #ضعف_دید آنان اصلاح میشود.🤓
5⃣ اکثر بیماریهای پوستی کودکان و نوجوانان با حجامت مرتفع می گردد.
6⃣حجامت #ضریب_هوشی، قدرت حافظه و توان یادگیری اطفال و نوجوانان را به شدت بالا می برد.🤯
7⃣حجامت #خونسازی بدن اطفال و نوجوانان را تحریک میکند و درمان کم خونی است.
8⃣حجامت نوجوانان باعث ایجاد آرامش روانی و تعادل جسمی و عصبی، طی بحرانهای دوره بلوغ جنسی آنان میگردد. ( حجامت تمایلات نامطلوب جنسی نوجوانان را تعدیل مینماید)
9⃣ درمان #زردی (یرقان ) نوزادان فقط یک حجامت سطحی و ساده پشت گوش می باشد ( مقایسه کنید با درمان مرسوم زردی که شامل بستری و تعویض خون و … می باشد که بسیار پر هزینه و پر عارضه می باشد .)😊
🔟 حجامت در تنظیم و متعادل کردن قاعدگی دختران نوجوان و #کاهش_درد و ناراحتی عادت ماهیانه بسیار مؤثراست.✅
#ادامه_دارد...👇
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
زمان:
حجم:
87K
#سوره_اخلاص
آقا علیرضا جونم
۵ سالشه 😍
و الان دیگه بطور کامل
اشکالاتش رو برطرف کرده 👌✅
الهی شکر❤️
#ادامه_دارد..
زمان:
حجم:
44.2K
#سوره_اخلاص
آقا محمدرضا جونم
۴ سالشه 😍
یه شب موقع خواب
صدای زمزمه شنیدم
بدون اینکه بهش بگم 👇
طبق عادتِ شب ها
خودکار داشت میخوند و اونجا بود که کلی غافلگیر شدمممم😭
الهی شکرت❤️
#ادامه_دارد
#قصه_کودکانه
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت یوسف
#قسمت_اول
نام پدر حضرت یوسف، حضرت یعقوب
نام پدر حضرت یعقوب: حضرت اسحاق
حضرت یوسف مادر خود را در کودکی از دست داده بود 😔 و با پدر و برادرهایش زندگی میکرد.
حضرت یوسف همیشه به خاطر نداشتن مادر ناراحت بود و وقتی با پدرش درد و دل میکرد و از تنهاییهایش میگفت. حضرت یعقوب دستش را به آرامی میگرفت و میگفت:👇
-یوسف جان پسرم، تو نباید احساس تنهایی کنی. همیشه این رو بدون هر چه قدر هم در این دنیا تنها باشی و حتی اگه عزیرترین کسانت رو از دست داده باشی خدا رو داری و هیچ کس نباید با وجود داشتن خدای بزرگ و یگانه احساس تنهایی کنه.🙂 خدا به تو برادرهای زیادی داده تا کنارشون باشی و باید به قولی که به مادرت دادی عمل کنی
و به خوبی مواظب بنیامین برادر کوچکترت باشی😌
حضرت یوسف از همان بچگی مهربان و دل سوز بود و خدا را خیلی دوست داشت. حضرت یعقوب، یوسف را خیلی دوست داشت و طاقت جدایی از او را نداشت و همیشه ساعتها به او نگاه میکرد و آرامش میگرفت.😍
یک شب وقتی حضرت یوسف خواب بود. در خواب دید که نشسته بود و داشت به آسمانها نگاه میکرد.🙄💫
آسمان خیلی زیبا بود و ماه و ستارهها میدرخشیدند. حضرت یوسف با شادی به آنها نگاه میکرد و خوشحال بود. در همین لحظه بود که دید ستاره و ماه هم زمان پایین آمدند و همراه خورشید جلوی پای او سجده کردند.😲
حضرت یوسف خیلی تعجب کرده بود و تا به حال ندیده بود ماه و ستارهها و خورشید از آسمان پایین بیایند.🤔 از دیدن این خواب خیلی خوشحال بود و وقتی از خواب بیدار شد، حضرت یعقوب داشت خدا را عبادت میکرد.
بلند شد و رفت کنار پدرش نشست
و دست او را گرفت. 🤝
حضرت یعقوب به یوسف نگاه کرد و گفت:
-چرا بیدار شدی یوسف جان؟😊
حضرت یوسف گفت:
-خوابی دیدم. که خیلی عجیب بود.😃
حضرت یعقوب سر او را نوازش کرد و گفت:
-چه خوابی دیدی؟ که این قدر خوشحالی.
حضرت یوسف گفت:
-توی خواب دیدم که داشتم در صحرا بازی میکردم و خوشحال بودم.👦🏻
وقتی به آسمان نگاه کردم، آسمان خیلی عجیب و زیبا شده بود. 🌠
ستارهها و ماه نور درخشانی داشتند. بعد ماه و خورشید و ستارهها پایین آمدند و جلوی پای من سجده کردن.😯
حضرت یوسف ساکت شد و به پدرش نگاه کرد. حضرت یعقوب دستی به سرش کشید و گفت:
-یوسف جان، پسرم. این خوابی که دیدی نشانه ی این است که تو مرد بزرگی خواهی شد و روزی به پیامبری میرسی و مقامت آن قدر بزرگ میشه که بهت احترام میذارن.😍
حضرت یوسف سرش را روی پای پدرش گذاشت و گفت:
-این، یعنی خدا خیلی منو دوست داره؟؟
حضرت یعقوب گفت:
-بله. یوسف عزیزم. تو نباید در مورد این حرفهایی که بهت گفتم با کسی حرف بزنی و خوابت را برای کسی تعریف نکن. حتی برادرهایت هم نباید از این خواب و حرفهای من چیزی بفهمن. گوش کردی چه میگم؟
حضرت یوسف پدرش را بوسید و گفت:
-چشم.🥰
حضرت یعقوب گفت:
#ادامه_دارد...
کانال 🌺مادرانه👩👧👧 کودکانه 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
#درگیری_بچه_ها
از اولین کوچولوهای پشت سرهمم بگم
علیرضاجون و محمدرضاجون 🧒🏻👦🏻
اولین باری که محمدرضا وارد خانواده شد
حال علیرضا دیدنییییی بود 😬
چرااااا
چون فقط 1 سال و چهار ماهش بود
و درکی از خواهر یا برادر نداشت🥲
بشددددت بد عنق شده بود
جالبتر از همه اینکه 👇
تا چند وقت کنار من نمیخوابید و اگه شبا جابجاش میکردم کنار خودم 🙃
نصف شب که بیدار میشدم میدیدم نیست و مجدد مهاجرت کرده کنار باباجونش👀
ینی تا این حد با من #قهر کرده بود و حس خوبی به داداشش نداشت..🙁
#ادامه_دارد..
..
یه شب از شبای خوب خدا 🌙
که محمد رضا در یک ماهگی از عمر خود به سر میبرد و علیرضا یکسال و نیمه شده بود👇
محمدرضا جان رو روی تخت خوابونده بودم و
من و همسرجان در کمال آراااامش
چای میل میکردیم..☕️
دیدم علیرضا نیست 🧐
سر برگردوندم دیدم رفته تو اتاق🚶
و همینطور که داشت سعی میکرد کلاه داداششو در بیاره و
داداشش با کلاهش سمت لبه تخت کشیده میشد و نزدیک بود بیافته
سر رسیدم 😱
شوکه شدم 😰
اما در لحظه خودمو جمع و جور کردم و با مهربونی محمدرضا رو گذاشتم سرجاش
و علیرضا رو بغل کردم و خنده خنده بردم پذیرایی و کلی باهاش بازی کردم
تا کارش از یادش بره
دیگه رففففت تا این رفتار
از پسر بزرگه ی خانواده سر بزنه 👦🏻
بنظرم واکنش پدر و مادر
بشددددددت تاثیرگزاره ✅
من سریع کنار اومدن علیرضا با داداش کوچولوش رو مدیون #همسرم هستم چرا که اون مدت
توجه ویژه ای به علیرضا میکردن
و میگفتن تو به نوزاد خونه برس
من هوای علیرضا رو دارم ☺️👌
#ادامه_دارد..
..
حالا دیدم کسی رو که پدر زیاد اهل همراهی نبوده و مادر یک تنه باعث میشده 👇
رابطه ی برادرانه یا خواهرانه ی کوچولوها
اتصال پیدا کنه و 😇
درگیری های کاملااااا معمول بینشون
کمتر و کمترررر بشه ❤️👌
چطوری❓❓❓
با #صبوری
و مراقبت زیرکانه از کوچولوی خانواده 👪
🌷مکانی امن برای خواب کوچولو
انتخاب کنیم
🌷 در مواقعی که نی نی خوابه بیشتر وقتمون رو با داداش جونش بگذرونیم
🌷موقعی که میخوایم لباس نی نی یا پوشکش رو تعویض کنیم از داداشش تقاضای همکاری کنیم ( مثلا پسرم پوشک خواهری رو بیار ، یه شلوار براش انتخاب کن یا..)
🌷به هیییییچ وجه آتیش حسادت داداش رو نسبت به نی نی روشن نکنیم چرا که اگر ریشه کنه تا بزرگی همراهش میمونه
خلاصه این دوران میگذره
فقط نیاز به صبر و مدیریت مامان داره😅
#ادامه_دارد..
..
حالا زینب جون که بدنیا اومد
بنظرتون چیشدددد❓❓❓
همه میگفتن مواظب باشیا 😥
دوتا داداش کوچولوی پشت سر هم
قرار نیست چه بلایی سر این دختر بیارن
اما..👇
اینجا بود که دقیقا
فاصله سنی کمشون به دادم رسید😏
چجوری❓❓
انقدرررر اینا درگیر بازی باهمدیگه بودن که
اصلا یادشون میرفت خواهریم دارن 😂
فقط وقتی صدای این طفل معصوم در میومد
اینا رحمشون میگرفت و
سعی میکردن یه واکنشی نشون بدن🤫
یه عزت احترامی داشت این خانوم
واسه داداشا که نگم براتون
زینب خانوم زینب خانوم
از دهنشون نمی افتاد😅
#ادامه_دارد..
#بازی
#درمان_بیش_فعالی
🔵 بازی با لیوان آب🥛
یک لیوان آب سرخالی به کودک می دهیم
و از او می خواهیم مسافت حدود یک متر را با این لیوان برود و برگردد و مواظب باشد که
آب از لیوان نریزد. 😉👌
این بازی #تمرکز و برقراری، #حفظ_تعادل بین دست و پا و چشم کودک مان را قوی می کند
و باعث می شود که
#نوشتن از روی کتاب برای کودک آسان شود.
بعد از چند روز،
به یک مرحله سخت تر می رویم و از کودک می خواهیم که با همان لیوان آب از سه یا چهار پله بالا و پایین برود.😃✅
#ادامه_دارد..
#بازی
#درمان_بیش_فعالی
🔵 راه رفتن روی جدول➖➖➖
با کودک خود به کوچه بروید
و از او بخواهید مسافتی را روی جدول
کنار کوچه یا خیابان راه برود
و دست های خود را باز نگه دارد؛
این بازی کمک زیادی به حفظ تعادل بدن و تمرکز او دارد.🎯
همچنین میتوانید در خانه
از راه رفتن روی چادر لول شده ، و بادکنک 🎈 هوا ( مواظب باشه بادکنک زمین نیافته)
هم استفاده کنید ✅
#ادامه_دارد...
#داستان_کوتاه
#شهید_ابراهیم_هادی
در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب
ابراهیم با همان چهره و قامت جذّاب، در حالی که کت و شلوار زیبایی میپوشید، به محلّ کارش در شمال شهر میآمد.🧔🏻♂
#ادامه_دارد
#داستان_کوتاه
#شهید_ابراهیم_هادی
دوستش چنین نقل میکند:
یک روز متوجّه شدم، ابراهیم خیلی گرفته و ناراحت است و کمتر حرف میزند، با تعجّب به سمتش رفتم و گفتم: "داش ابرام چیزی شده ؟ ”🤔
گفت: "نه چیز مهمی نیست”، گفتم: "اگر چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم”.😉
کمی سکوت کرد و گفت: "چند وقته یه دختر بدحجاب ، تو این محلّه به من گیر داده و گفته تا تو رو به دست نیارم، ولت نمیکنم.”
کمی سکوت کردم و بعد یک دفعه خندهام گرفت، ابراهیم با تعجّب سرش را بلند کرد و پرسید: "خنده داره؟”🤨
گفتم: "داش ابرام با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتّفاق خیلی عجیب نیست!” گفت: "یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافهام این حرف رو زده”. گفتم: "شک نکن.”😅
#ادامه_دارد..