#داستان
📖قصه سوره انسان
✨امام حسن و امام حسین علیهم السلام در کودکی بیمار🤒 شدند، ✨پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم به عیادت آنها رفت و به امام علی علیه السلام فرمود: علی جان برای آنها نذری کن📿 تا خدا به آنها سلامتی بده.
امام علی و حضرت فاطمه برای سلامتی آنها نذر کردند که سه روز روزه بگیرند☺️
بیماری بچه ها خوب شد...روز اول هنگام افطار، فقیری پشت در آمد و کمک خواست، امام علی و همه اهل خانه غذایشان🍞 را به فقیر بخشیدند.
روز دوم هنگام افطار یتیم و روز سوم اسیری پشت در آمدند و هربار امام علی و حضرت فاطمه و فرزندانشان با اینکه گرسنه بودند غذایشان🍎🥖 را به آنها بخشیدند و خودشان فقط با آب💦 افطار کردند.
👌بچه ها جون امروز یعنی روز ۲۵ ماه ذی الحجه ⭐️خدای مهربان سوره انسان را نازل کرد و فرشته خوب خدا در این روز این سوره را که در مورد فداکاری اهل بیت بود برای پیامبر خواند و فرشته ها به دستور خدای مهربان برای اهل بیتِ پیامبر غذای آسمانی آوردند.😍
🌻آیات ۸ و ۹ سوره انسان🌻
{وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا*إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُورًا}
✨وغذا را در عین دوست داشتنش به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند. و می گویند ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی از شما نداریم✨
🌸کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #چهارشنبه_های_امام_رضایی 📖آقای خورشید مهربان #قسمت_اول اسم من فاطمه است، اسم شهرمان هم مَ
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
📖آقای خورشید مهربان
#قسمت_دوم
چند روز پیش که خواهرم👼 تازه به دنیا آمده بود، خیلی گرسنه بودیم آخر ابرها☁️ با شهر ما قهر کرده بودند و دیگر برایمان باران💧 نمی آوردند. سبزه ها و گلها 🥀یکی یکی می مردند و خشکسالی همه جا را گرفته بود. خواهرم توی گهواره گریه😢 می کرد. برادر بزرگترم رفته بود برایمان غذا🍎پیدا کند. بابا هم تازه از سرِ زمین برگشته بود و با هیچ کس حرف نمیرد. دلم خالی خالی بود. عروسکم را بغل کرده بودم و به شکمم فشار میدادم. اسم عروسکم حليمه است. حليمه میگفت: تحمل کن فاطمه جان بابا الان برایت غذا می آورد اما حليمه الکی میگفت، بابا فقط سر سجاده نشسته بود و گریه می کرد😞 تا حالا گریه اش را ندیده بودم صورتش خیس خیس بود.
توی دلم اسمش را گذاشتم بابااشکی😢 مامان با دستمال، صورتِ بابااشکی را پاک کرد. مامان هم داشت گریه می کرد.
توی دلم صدایش زدم مامان اشکی. مامان اشکی آرام به بابا اشکی گفت: بچه ها خیلی گرسنه اند. یک روز است که غذا نخورده اند، می ترسم مریض بشوند. خودم هم ديگر شير ندارم که به این بچه بدهم.😔
بابااشکی سرش را پایین انداخت و گفت: چند ماه است باران🌧 نیامده، زمین ها خشک خشک شده! گندم ها🌾 سبز نمی شوند و حتی یک مشت گندم هم نداریم تا نان بپزیم. خدا کند قحطی تمام شود! خدا کند باران بیاید!🤲
#ادامه_دارد
💜کودکیارمهدوی محکمات
🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#انیمیشن_نیکو_و_نیکان 🌸قسمت دوم: نیکان عجله داره 👌نیکو و نیکان خواهر و برادر هستند. آنها یک خواهر
30.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن_نیکو_و_نیکان
🌸قسمت سوم: خشم گنده نیکو😡
👌نیکو و نیکان خواهر و برادر هستند. آنها یک خواهر کوچک هم دارند که اسمش نیکی است. یک روز وقتی نیکو سر کلاس نشسته بود، دوستش گُلی از راه رسید. گُلی میخواست کیفش را روی میز بگذارد که بند کیفش محکم خورد توی صورت نیکو. لپهای نیکو از عصبانیت قرمز شد و یک خشم گنده توی دلش مثل بادکنک باد شد؛ همان موقع بود که...
🌱برگرفته از کتاب یکصد و پنجاه درس زندگی حضرت آیت الله مکارم شیرازی مدظله العالی
🔸کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi
#شعر
#محرم_مهدوی
نام زیبای حسین❤️
بوی اسفند وگلاب
توی شهر میپیچد
همهجا رنگ عزا🏴
به خودش میگیرد
در خیابانها باز
دستهدسته هیئت
سفرههای نذری🥘
چای و کیک و شربت
روی لبهای همه
ذکر و تسبیح و دعاست🤲
نام زیبای حسین
وسط پرچمهاست
✨آزاده عبدلی
👌بچه ها جون فرارسیدن ماه محرم، ایام عزاداری شهادت امام حسین علیه السلام و یاران وفادارشون🥀 بر امام زمانمون و همه شما تسلیت باد😭
▪️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#محرم_مهدوی
📺یارکوچک #امام_حسین علیه السلام
🍃این قسمت: هر خانه یک پرچم🏴
☑️کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
#محرم_مهدوی
#داستان_زندگی_مسلم_ابن_عقیل
📌قسمت اول
زمانی که که دوازده هزار نامه✉️ از طرف کوفیان به دست امام حسین رسید، ایشون تصمیم گرفت به نامههای اونها پاسخ بده. به خاطر همین، نمایندهای از طرف خودش برای بررسی اوضاع به کوفه فرستاد.
مسلمبنعقیل، عموزاده و شوهرخواهر خودش کسی بودکه به عنوان نماینده به کوفه فرستاده شد.
اون موقع حاکم یزید بود! یزید به همه گفته بود باید باهاش بیعت کنن و دست دوستی بدن🤝
توی شهر کوفه آدمهایی زندگی میکردن که اصلا دوست نداشتن هر چی یزید👿 میگه گوش کنن؛ آخه یزید اصلا انسان درست و خوبی نبود. اونا دوست داشتن با امام حسین بیعت کنن🤝 چون میدونستن ایشون انسان پاک و شریفه😇
پس، آدمای شهر کوفه دور هم جمع شدن و تصمیم گرفتن برای امام حسین نامه✉️ بنویسن و ازش بخوان که بیان و با ایشون بیعت کنن.🤝
این خبر به گوش بزرگان شهر رسید و اونها هم اومدن و نامه✉️ رو امضا کردن. اینطور شد که مردم کوفه نامه نوشتن✉️ و برای امام حسین فرستادن تا ایشون بیاد و اونا رو از دست یزید نجات بده و خودش حاکم بشه.😊
وقتی اون همه نامه✉️ به دست امام حسین رسید، امام تصمیم گرفتند اول کسی رو برای بررسی اوضاع بفرستن. امام حسین هم برای این کار، نیاز به یک فرد مطمئن و هم شجاع داشت، و اون کسی نبود جز مسلمبنعقیل!😌
مسلم جوونی قوی، شجاع، مؤمن و البته پسرعموی امام حسین بود.💚
امام حسین برای مردم کوفه نامه✉️ نوشت و توی اون نامه گفته بود: من برادر، پسرعمو و مطمئنترین فرد خانوادهام رو، به سوی شما میفرستم. او برای من خواهد نوشت که نظر شما چیه. اگر میخواین با من دوستی کنین، با مسلم بیعت کنین🤝 نامه✉️ رو به دست مسلم سپرد و او را روانه کوفه کرد.
خلاصه…چند روز و چند شب مسلم توی راه بود تا اینکه به کوفه رسید.
تو کوفه مسلم همون کاری رو کرد که امام حسین گفته بود. رفت به خونهی یکی از آدمهای مهمِ کوفه که با خانواده پیامبر دوست بود😊
مردم به اون خونه میاومدن تا مسلم رو ببینن و نامهی✉️ امام حسین رو بشنون. مسلم براشون نامه رو میخوند و میگفت که اگر امام حسین بیاد، چه کار میکنه. مردم هم گوش میدادن و خیلیهاشون با مسلم دست میدادن 🤝و میگفتن ما میخوایم امام حسین، حاکم و راهنمای ما باشه.
هر روز تعداد بیعتکنندگان بیشتر و بیشتر میشد، تا حدی که تعدادشون به چند هزار نفر رسیده بود😇
مسلم هم که دید این همه آدم با امام حسین بیعت کردند، نامهای نوشت✉️ که حقیقت داره که کوفیان دلشون با ایشونه و آماده حمایت و بیعت از ایشون هستند.😊
#ادامه_دارد
☑️کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#محرم_مهدوی
🎞نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم نِعمَ الاَمیر
🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
🌀کاری از: گروه تواشیح بین المللی تسنیم
☑️کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi
#شعر
#محرم_مهدوی
▪️شعر کودکانه زبان حال حضرت رقیه
اتل متل خرابه!
اینجا یه بچه خوابه!
هم بدنش کبوده!😔
هم جگرش کبابه...!
اتل متل اسیری!
سیلی و سربه زیری!
کی تا حالا شنیده؟!
سه سالگی و پیری...؟!😳
اتل متل سه ساله!
این همه آه و ناله!😫
این دختر از ضعیفی!
هنوز یه پا نهاله...!
اتل متل بیابون!
کویر و دشت و هامون!🥀
بس که پیاده رفتیم!
تاول زده پاهامون...!
اتل متل بهونه!
بابا چه مهربونه!❤️
وقتی دلم می گیره!
برام قرآن می خونه...!📖
اتل متل گل یاس!
مهر و وفا و احساس!🌸
دلم گرفته امشب!
به یاد عمو عباس...!
اتل متل یتیمی!
خدا، چقدر کریمی!
دادی بهم تو غربت!
یه عمهی صمیمی...!☺️
اتل متل شب و تب!
سینه ز غم لبالب!
دلم می سوزه خیلی!😢
به حال عمه زینب...!
اتل متل چه خوب شد!
بالاخره غروب شد!🌕
قسمت عمه امروز!
توهین و سنگ و چوب شد...!
اتل متل سه روزه!
عمه گرفته روزه!
عمه چقدر غریبه؟!😞
خیلی دلم می سوزه...!
اتل متل خبردار!
تو چنگ دشمن انگار!👹
مثل یه شیر زخمی!
عمه شده گرفتار...!
اتل متل خدایا!
تو این همه بلایا!🔥
عمه مظلومه ام!
چیا کشید خدایا!
چهل شبه می پرسم
تو واقعاً کجایی؟
مادر به من نمی گه😐
خودت بگو بابایی
مادر می گه همیشه
تو رفته ای در سفر
اگر سفر رفته ای
ولی چرا بی خبر؟
خودت می گفتی به من
عزیز من، دخترم☺️
تنها نمی رم سفر
تو را با خود، می برم
فکر می کنم نرفتی
نهایی در این سفر
گمون کنم پیش توست
داداش علی اصغر💜
پدر دیشب دیدمت
میون صد ستاره✨
با ذوالجناح اومدی
تو کربلا دوباره
گفتی با اسبت، منو🐎
پیش خودت می بری
یه پیراهن، روسری
برای من می خری
روسری ام را بابا
از رو سرم کشیدند
نامحرمای شامی👿
موی سرم را دیدند
حرفای دیگه ای هست
نمی گم امّا امشب🌙
چون نمی خوام بشنوه
اونا رو عمّه زینب
یه بار دیگه بابا
به دیدن من بیا
تاریکه این خرابه
با شمع روشن بیا🕯
☑️کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdav