eitaa logo
کودک یار مهدوی مُحکمات
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
414 ویدیو
5 فایل
🔹آشنا کردن کودکان با مفهوم مهدویت، و هرگونه پشتیبانی محتوایی تربیتی مهدوی این کانال زیر مجموعه موسسه مهدوی محکمات فعالیت می کند. 🌐پایگاه اینترنتی: www.mohkamatmahd.ir ☎دفتر مرکزی: +98 21 2842 6318 روابط عمومی: @admin313_canal
مشاهده در ایتا
دانلود
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #آمادگی_برای_محرم 🌟نام های آشنا (۱) فاصله‌ی سِنی حسن و حسین (علیهم السلام)✨ کمتر از یک سال
روزی، ✨پیامبر (صلی الله علیه وآله) همراه تعدادی از یاران از کوچه‌ای می‌گذشت که چند پسربچّه در آن بازی می‌کردند. همین که چشم ✨پیامبر (صلی الله عليه و آله ) به یکی از آن‌ها افتاد، به سویش دوید و او را بغل کرد. روی زانو نشست و پسرک را بوسید، بر سرش دست کشید و با او مهربانی کرد🤗 همراهان آن حضرت دلیل این کارش را پرسیدند. او پاسخ داد: «چند روز پیش این کودک را در حال بازی با حسین (علیه السلام) دیدم و از رفتارش پی بردم که فرزندم را دوست دارد پس به خاطر دوستی‌اش با حسین (علیه السلام) به او علاقه‌مند شدم💚». پس بی‌درنگ به حاضران گفت: «جبرائیل🕊 خبر داد که این کودک در کربلا از یاران فرزندم حسین(علیه السلام) خواهد بود». 👇
کودک یار مهدوی مُحکمات
#ادامه_داستان_نام_های_آشنا_2 روزی، ✨پیامبر (صلی الله علیه وآله) همراه تعدادی از یاران از کوچه‌ای می
همراهان ✨پیامبر خدا نمی‌دانستند کربلا کجاست و در آن‌جا چه روی خواهد داد. آن‌ها از این حرف پیامبر خدا(صلی الله عليه وآله) تعجّب کردند🤔 ولی چیزی نگفتند. ✨پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) چند بار دیگر هم این نام را بر زبان آورد. یک‌بار، زمانی بود که تعدادی از مسلمانان در کنار آن حضرت به سفری رفته بودند،ناگهان در جایی ایستاد و قطره‌‌های اشک از چشمش جاری شد. آن‌گاه به همراهانش رو کرد و گفت: «هم‌اکنون، جبرائیل 🕊 درباره‌ی سرزمینی به نام کربلا با من حرف زد که فرزندم حسین (علیه السلام) در آن‌جا کشته می‌شود 😢 این سرزمین در حوالی رود فرات قرار دارد». همسفران پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)باور نمی‌کردند که فرزند عزیز پیامبر کشته شود. پس با تعجّب😳 پرسیدند: «چه کسی او را می‌کشد»❓ پیامبر خدا(صلی الله عليه وآله) گفت: «یزید!...😠» آن‌ها به یکدیگر نگاه کردند و به فکر فرو رفتند. آن حضرت می‌دانست که آن‌ها یزید را نمی‌شناسند. چون او هنوز به دنیا نیامده بود. او همچنین می‌دانست که آن‌ها کربلا را هم نمی‌شناسند؛ ولی این نام‌ها را به زبان می‌آورد، گویی از این کار هدفی را دنبال می‌کرد👌 پایان بچه های عزیز چند روز دیگه ماه محرم شروع میشه ما تو اون روزا ناراحتیم 😔چرااا❓چون امام حسین( علیه السلام) که‌ جدِ امام مهدی (ارواحنا فداه)هستن به شهادت رسیدن. پس باید برای آروم شدنِ قلب امام زمانمون دعا کنیم🤲، صدقه بدیم 💚 و سعی کنیم کاری نکنیم که باعثِ ناراحتیشون بشه چون ایشون صاحب عزا هستند😔 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#مجموعه_داستانی_مهدی_یاوران #کوچه_دوم(سیده محترم قاضی) سلام به همراهای عزیزمون😍 دراین قسمت از مجموع
(شهیده سُهام خیام) سلام به بچه های عزیز😍 این قسمت از مجموعه کوچه شهدا، در رابطه با دختر خانوم نوجوانی هست که توی سن ۱۲سالگی به شهادت رسیدن، داستان زندگی این شهید عزیز رو با هم بخونیم👇
کودک یار مهدوی مُحکمات
#مجموعه_داستانی_مهدی_یاوران #کوچه_سوم(شهیده سُهام خیام) سلام به بچه های عزیز😍 این قسمت از مجموعه ک
🧕، دختر نوجوان ۱۲ ساله، از اهل الیرف (به معنای ساکنین محله کنار رودخانه)شهر هویزه بود🧕🏼با وجود سن كمي كه داشت، از بيشتر اوضاع داخلي شهر و كشورش با خبر بود. نماز مي خواند، با قرآن مأنوس بود. درجلسات و دوره هاي مذهبي كه در محل برپامي شد شركت مي كرد. خوش رويي☺️ و اخلاق نيكوي او باعث شده بود تا همه دوستش😍 داشته باشند. بسيار كنجكاو بود 🤔و احساس مسئوليت، تمام وجودش را فرا گرفته بود.🧕 سهام خيلي مي فهميد. او از همان كوچكي، بزرگ بود. خيلي بزرگ💖... 🧕سُهام ۴خواهر و۲ 👬برادر داشت و خود فرزند دوم خانواده بود. خواهرش می‌گوید: «🧕سُهام در دوره تحصیلات ابتدایی عکس‌های "محمد رضا پهلوی"را مثل کاریکاتور تغییر می‌داد و دستکاری می‌کرد و در تنور خانه نگه می‌داشت و معمولاً مادرمان در موقع نان🥖 پختن آن‌ها را پیدا می‌کرد».  🧕🏼سُهام به پدر و مادر احترام می‌گذاشت. حرف‌هایشان را گوش می‌کرد، شب‌ها برای مادرش داستان‌های ائمه اطهار (علیهم السلام)🌟 را که در مدرسه می‌آموخت بازگو می‌کرد و مادر پای سخنانش می‌نشست. وی که از اشغال سرزمینش توسط نیروهای عراقی بسیار خشمگین بود☀️یک روز در حاشیه رودخانه در حالی که مشغول شستن ظرف بود، به نیروهای عراقی اعتراض کرد و به طرف آنها سنگ پرتاب کرد. نیروهای مسلح صدام از سنگ‌هایی که با دستان کوچک سهام پرتاب می‌شد بسیار ترسیدند، به همین دلیل لوله اسلحه‌ها را به سوی او نشانه رفتند و آتش‌ گشودند و 🧕🏼«سُهام» ۱۲ ساله همچون شکوفه‌ای پرپر 🥀شده بر لب شط، زمین افتاد و به رسید؛ و روح کوچکش همراه با فرشته ها پرواز کرد💫 🌷گلدونه های عزیز، این دختر خانوم با اینکه سن کمی داشتن؛ همیشه کارهایی انجام میدادن که دل امام زمانمون رو شاد میکرد🤗 بیاین ما هم مثل این خانم کوچولو ازگفتار و رفتارمون مراقبت کنیم تا ان شاءالله امام مهربونمون ازمون راضی باشن 💚🤲 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#آموزش_مربی #قسمت_بیست_و_نهم 🔹سه حیطه ی رفتاری الف)👈اشاره به توانایی هایی است که منشا آن رفتاراختی
🦋ویژگیهای حیطه ی رفتاری کودک : ✨تحول اخلاقی و شکل گیری رفتارهای مهار یافته در کودکان متآثر از احساسات اخلاقی آنهاست. ارزش های هنجاری یا دستوری که جنبه ی خود جوش نداشته و کودک ناگزیر از پذیرفتن آنهاست، منشاء احساسات اخلاقی کودک مربوط به روانِ اشخاص به ویژه والدین است که در روابط خانوادگی به کار گرفته می شود و یکی از سرچشمه های اطاعت یا فرمان برداری کودک است. ✅رفتارِ کودک بیشتر حاصل خود محوری اوست که زمینه های اجتماعی شدن او را فراهم کرده همراه با روحیه ی استقلال طلبی و تشخص طلبی. او بعضی کارها را می تواند انجام دهد گرچه به صورت ناقص و جزئی چون در دوره ی پیش عملیاتی است.کودکان دانشمندان کوچکند چون می خواهند هر کاری را تجربه کنند. 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#مجموعه_داستانی_امام_زمان_و_من #امام_زمان_علیه_السلام_چه_دوست_دارد 🌱(امام زمان و من)🌱 📌#شم
🌱(امام زمان و من)🌱 📌 امروز صبح ☀️ زود از خواب بیدار شدم. مثل همیشه به پدر و مادرم 🧔🧕سلام کردم و پدر و مادرم با مهربانی، جواب سلام مرا دادند. من خیلی پدر و مادرم را دوست دارم❤️ به آن ها افتخار می کنم و آن ها را دعا می کنم 🤲 [✨امام زمان! از شما که مثل پدرم 😍مهربان هستید می خواهم که همیشه به یادم باشید و من را دعا 🤲 کنید که به یاد شما باشم؛ من شما را خیلی دوست دارم🧡] 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 ☑️کودکیارمهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان) 🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#والدین_بخوانند 🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣 #ادامه_مبحث #قسمت_دهم 💠 مادر برای حل این مشکل: 1⃣ یا باید بلافاصله به پسرش
🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣 ⛔️مامان اَزَت متنفرم‼️ 💠محمّد مَهدی نُه ساله، بعد از آمدن از مدرسه، برای بازی با دوستش بیرون رفته و دیر وقت به خانه بازگشت❗️ او دیگر زمانی برای انجام دادن تکالیفش نداشت❗️ در طی هفته جاری، این دومین بار بود که این مسئله رخ می داد. 🌟مادر محمد مهدی، با عصبانیت به او گفت؛ 《اگر این کار را دوباره تکرار کنی، دیگر حق نداری با دوستانت بازی کنی》 ❌ محمد مهدی، در حالیکه صورتش قرمز شده بود، چشمانش را ریز کرد و در جواب گفت؛ مامان اَزَت متنفرم ‼️ 🍂دنیا روی سر مادر محمد مهدی خراب شد😰 چرا که شنیدن این کلمه تنفّر، از زبان پسرش می توانست برایش خیلی دردناک باشد. مادر می دانست که پسرش واقعا از او متنفّر نیست و این را از روی عصبانیت به زبان آورده است. اما چگونه باید ناراحتی خویش را پنهان می کرد❓ مادر می دانست که پسرش هم مانند او بسیار عصبانی است و برای همین نمی خواست نسبت به احساسات پسرش بی اعتنا باشد👌 ✨در این لحظه باید یک چیزی می گفت 🌟 اما در این موقعیت، گفتن چه چیزی می توانست اوضاع را بهتر و جَوّ را آرام تر کند❓ 🌀ادامه دارد... ☑️ کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان )👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
سلام گلدونه های عزیز😍 امروز چهارشنبه و روز زیارتی ✨امام رضا علیه السلام هستش به همین دلیل امروز یه داستان خیلی قشنگ براتون داریم 🦋سلام امام رضا (علیه السلام) 👱‍♂علیرضا آرزوی بزرگی در دل داشت و دعا می کرد 🤲 که خداوند توفیق انجام اونو بهش بده . تا این که یه روزی پدرش🧔 با خوشحالی وارد خونه شد و یک سلام چرب و نرمی کرد و یک پاکت 💌به علیرضا داد . علیرضا سرپاکت رو باز کرد و دید به به 🤗 تمام آرزوهاش توی این پاکته💌 بله چند تا بلیط رفت و برگشت مشهد مقدس برای تمام افراد خانواده ☺️ 👱‍♂علیرضا با خوشحالی سرش رو به طرف آسمون کرد و گفت : خدایا شکر❤️که ما بچه ها رو این قدر دوست داری❗️ 👇
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان سلام گلدونه های عزیز😍 امروز چهارشنبه و روز زیارتی ✨امام رضا علیه السلام هستش به همین دلیل ا
بعد از اون👱‍♂علیرضا به همراه پدر و مادر و خواهرش برای خداحافظی به خونه ی بزرگترها رفتن . هر کجا که می رفتن افراد خونه به اون ها می گفتن : خوش به حالتون ❗️ به پابوس امام رضا ( علیه السلام ) می رین . یادتون نره سلام ما رو هم به ✨امام هشتم علیه السلام برسونین ، بگین ما رو هم بطلبه . علیرضا و خانواده اش وقتی به مشهد رسیدن بعد از غسل زیارت و گرفتن وضو ، لباس های👕 تمیزشون رو پوشیدن و به طرف حرم مطهر راه افتادن ، همین که نگاهشون به گنبد نورانی ✨امام رضا علیه السلام افتاد ، ایستادن ، دستاشون رو روی سینه گذاشتن✋ و به احترام امام علیه السلام خم شدن و از طرف خود و همه ی اونا که دوست دارن به زیارت بیان گفتن : ☘السلام علیک یا علی بن موسی الرضا☘ 💐بچه های گل، یادتون باشه که هر وقت زیارت میرید به نیابت از امام زمان مهربونمون هم زیارت بکنید و برای فرج و سلامتی شون دعا کنید 🤲 خدای عزیز به خاطر دل پاک و دعای قشنگ شما هرچه زودتر اجازه ی ظهور امام رو میدن ان شاءالله❤️ ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
◾️شعرمحرم دوباره توی کوچه شده غوغایی بر پا چرا چون که دوباره رسیده غم به دل ها🖤 رسیده ماه اندوه😞 رسیده ماه گریه😭 دوباره نوحه خونی🎤 تو مسجد و تو تکیه🕌 تواین شب های🌌ماتم شده عالم سیه پوش⚫️ نمی شود محرم  برای ما فراموش تو این ماه پر از غم جهان ماتم سرا شد امام مهدی ما خودش صاحب عزا شد خودش سرشار از نور✨ ولی دلش عزادار💔 خدایا مهدیت را برای ما نگهدار 🤲 🏴کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان)👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
سلام بچه های مهربووون 🌸 خبر دارین❗️ ماه محرم، ماه عزای اباعبدالله علیه السلام و یاران وفادارشون اومد🖤😢 ما میخوایم امسال محرم کنارِ شما یه عزادارِ واقعی باشیم و محرم رو مهدوی برگزار کنیم...یعنی چطوری ❓❓ 1️⃣اول اینکه تو کانال داستانهای جذابِ امام حسین (علیه السلام)و یارانشون بخونیم 2️⃣دوم اینکه امام زمانمون خیلی دوست دارن که ما آگاهیمون و راجبه داستانِ کربلا ببریم بالا و بفهمیم که امام حسین (علیه السلام)چرا انقدر سختی کشیدن و فداکاری کردن مگه هدفشون چی بوده 🤔❓❓اگر این و بفهمیم یه عزادار واقعی میشیم 🖤در کنارش میتونیم لباس مشکی بپوشیم روضه بریم و از امام حسین بخوایم که کمکمون کنن از یارانِ امام زمان بشیم 💚 پس گلهای عزیزمون🌸امسال محرم با داستانهای شهدای کربلا کنار ما باشید 🙏◾◾◾ 🏴کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#محرم_مهدوی سلام بچه های مهربووون 🌸 خبر دارین❗️ ماه محرم، ماه عزای اباعبدالله علیه السلام و یاران
◾️شهادت جناب مسلم (علیه‌السلام) 🕰در زمان های خیلی دور، مردم شهر کوفه، از دست حاکمان زورگو و ستمگر رنج می بردند. 😥 اونها می دونستند اگه امام حسین(علیه السلام) به یاری اونها بیان، همه بدبختی ها و رنج هاشون تموم میشه. برای همین هم برای ایشون نامه نوشتن.📨 دو نفر به نمایندگی از بقیه نامه ها رو خدمت امام مهربون آوردن.✉️ امام که نامه ها رو خوندن، پسر عمو و یار با وفاشون، جناب مسلم رو به کوفه فرستادند تا ببینند که مردم واقعا از این ظلم و ستم خسته شدند یا نه. جناب مسلم بن عقیل به کوفه رفت 🐎 مردم کوفه خیلی خوشحال شدند و به استقبال جناب مسلم رفتند🤗 چند روزی گذشت. تعداد زیادی از مردم کوفه با جناب مسلم همراه شدند گفتند ما می خواهیم امام حسین پیشوا و رهبر ما باشند💚 جناب مسلم هم با خوشحالی به امام حسین (علیه‌السلام) نامه نوشت که مانعی ندارد که شما به کوفه بیایید👂جاسوسان یزید این خبر را به او رساندند. یزید (که لعنت خدا بر او باد)، سریع عبیدالله بن زیاد که یکی از بی رحم ترین دشمنان بود را حاکم کوفه کرد👺 ابن زیادِ ظالم به مردم گفت که اگر جناب مسلم را تنها بگذارند، به آنها خانه و پول و زمین و... می دهد. 🏠💰 آن مردم بی وفا، فریب حرف های ابن زیاد را خوردند و جناب مسلم را تنها گذاشتند. 👇
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_اول_محرم ◾️شهادت جناب مسلم (علیه‌السلام) 🕰در زمان های خیلی دور، مردم شهر
سپس ابن زیاد سربازانش را به سراغ جناب مسلم فرستاد😔 جناب مسلم که بسیار شجاع و قدرتمند بود، به تنهایی با آن سربازان مبارزه کرد🏹 به طوری که همه آن سربازها می ترسیدند نزدیک جناب مسلم شوند😰 تا اینکه همه با هم هجوم بردند و ایشان را دستگیر کردند. بعد به دستور ابن زياد، جناب مسلم را با دست و پاى بسته⛓ از بالاى ديوار بلندى به پايين انداختند و به شهادت رساندند😢 🏴کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ زیبای روضه خونه مادربزرگ 🍃بچه های ناز تا حالا شده برید روضه،،سینه زنی کنید،،چایی خرما بخورید یا دوستای جدید پیدا کنید...دقت کردین وقتی بر میگردیم خونه کلی حسِ مثبت داریم 😊🖤 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_اول_محرم ◾️شهادت جناب مسلم (علیه‌السلام) 🕰در زمان های خیلی دور، مردم شهر
سلام بچه های عزیزمون🖤 به شب دوم محرم، شب ورود امام حسین به کربلا رسیدیم😞بیاین داستان زیبای امشب رو با هم بخونیم🦋 🔹حضرت ابراهیم(علیه السلام)✨ و زمین کربلا🕌 حضرت ابراهیم(علیه السلام)✨ یکی از پیامبران بزرگ خداوند🌟 بودند. ایشان مقابل ظلم و ستم👹 ایستادگی کردند. در زمان های خیلی دور از سرزمینی به سرزمین دیگر مسافرت می رفتند تا پیام خداوند را به مردم برسانند. آن موقع هنوز واقعه عاشورا اتفاق نیافتاده بود. ایشان سوار بر اسبشان 🐴 به سلامت سرزمین ها را یکی پس از ديگري عبور کردند. ولی در یک سرزمین برای ایشان اتفاقی افتاد. آن اتفاق ایشان را ناراحت 😔 کرد. حتما دوست دارید بدانید چه اتفاقی بود❓ من براتون می گويم... وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام)✨ به آن سرزمین رسیدند، پای اسبشان🐴 لغزید. ایشان به شدت از روی اسب به زمین افتادند😔 سر مبارکشان شکست و خون جاری شد. با ناراحتی به خدای مهربان🌟 فرمودند: خدای خوبم، آیا از دست من ناراحت هستی❓آيا من کار اشتباهي انجام دادم❓
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_دوم_محرم سلام بچه های عزیزمون🖤 به شب دوم محرم، شب ورود امام حسین به کربلا ر
ناگهان فرشته زیبای خداوند حضرت جبرئیل (علیه السلام)⭐️ را دید. فرشته به او فرمود: ای ابراهیم، تو پیامبر خوب خدا هستی. کار اشتباهي هم انجام نداده اي. بلکه روی این زمینی که قدم گذاشتی، نوه آخرین پیامبر خدا یعنی امام حسین(علیه السلام) ☀️ را به شهادت می رسانند. این سرزمین، کربلا است. حضرت ابراهیم(علیه السلام)✨ دوست داشت بیشتر بداند. برای همین فرشته زيبای خداوند، از مصیبت ها و اتفاقات کربلا برایش گفت و روضه امام حسین(علیه السلام)☀️ را برای او خواند و او بسیار گریه کرد. بعد حضرت ابراهیم(علیه السلام) پرسیدند چه کسی نوه ی رسول خدا را در کربلا به شهادت می رساند❓ فرشته خداوند فرمود: یزید 👹 که خدا او را لعنت کند. حضرت ابراهیم(علیه السلام) دست هایشان را به آسمان بلند کردند و یزید و لشکریانش 👹 را لعنت کردند ناگهان اسب 🐴ایشان با صدای بلند آمین گفت. حضرت ابراهیم(علیه السلام)✨ به اسبشان فرمود: چرا آمين گفتی❓ اسب گفت: ای پیامبر خدا، من افتخار می کنم که شما سوار من هستی. وقتی شما از پشت من به زمین افتادی، خیلی خجالت کشیدم 😔 الان که فهمیدم علتش یزید و لشکریانش👹👺 هستند، چون در این سرزمین ظلم می کنند، من هم آنها را لعنت می کنم. دوستای خوبم، همه ی اهلِ آسمان🌤 و همه ی اهلِ زمین، دشمنِ امام حسین(علیه السلام)☀️ که یزید و لشکریانش هستند رو لعنت می کنند و امام زمان هم ان شاءالله با ظهورشون انتقام خون امام حسین (علیه السلام) رو از همه آدم های بد میگیرن😔 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#نقاشی_مهدوی #مسجد 🦋نقاشی این هفته: مسجد 🕌 سلام بچه ها🌸🌹 این دفعه تصمیم گرفتم نقاشی مسجد رو براتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی این هفته: گنبد و گلدسته های 🕌زیبای حرم امام حسین (علیه السلام) 🥀تقدیم به همه ی بچه هایی که خیلی امام حسین (علیه السلام) رو دوست دارن❤️ ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
رقیه سه ساله مامان که مهربونه😊 قصه برام می خونه📋 قصه ی دشت بلا سه ساله کربلا دختری دل شکسته💔 با دست و پای بسته😞 زیبا گل یاسمن🌻 اسیر دست دشمن😱 رقیه سه ساله یه دنیا غصه داره😭 چند روزیه گذشته   باباشو اون ندیده تنگه دلش یه دنیا ❣ برای روی بابا اشکای دونه دونش نشسته روی گونش😭 عمه اونو می بینه کنار اون می شینه می گه عزیز دلم😍 آروم بگیر دخترم🤫 بابا که مهربونه الان تو آسمونه🤭 شهید راه خداست اما دلش پیش ماست ای گل زیبای من🌹 بخواب تو آغوش من  آروم بگیر لالایی دردونه ی بابایی👌 ☑️ کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان ) 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_دوم_محرم سلام بچه های عزیزمون🖤 به شب دوم محرم، شب ورود امام حسین به کربلا ر
🌿سه ساله کربلا سلام کوچولو های کربلایی🕌 من ذوالجناحم، اسب سفید 🦄و بسیار زیبایی که همه آرزوی داشتن من، تو سرشون بود. اما من فقط و فقط دوست داشتم؛ با ارباب ✨حسينم باشم. آخه ایشون خیلی خیلی مهربون بودن. یه روز که ✨ارباب حسينم می خواستن به مسافرت برون؛ منم حسابی خودم رو آماده کردم که همراهشون باشم. آخه ميدونيد این مسافرتی بود که بازگشتی نداشت. ارباب ✨حسین مهربونم این رو می دونستن. حتما می پرسید از کجا⁉️ خب من می دیدم که فرشته های خداوند✨ پیش ایشون میان و خبرهای مهمی رو بهشون میدن👌 یکی از خبرها این بود. ارباب حسین مهربونم☀️ باید برون و مردم شهر کوفه رو از دست ظلم و ستم آدم های بد👹👺 نجات بدن چون مردم خیلی نامه به ایشون نوشته📝 بودن تا به کمکشون برن. به امر خدای توانا بار سفرمون رو بستیم و حرکت کردیم. ارباب حسينم☀️ خانواده شون رو هم با خودشون به این سفر آورده بودن دختر کوچولوی ايشون حضرت رقیه(سلام الله عليها)✨ نام داشتند. ایشون سه سالشون بود. توی مسیر خیلی شیرین زبونی می کردند. گاهی روی من سوار می شدن، گاهی تو بغل آقام امام حسین مهربون☀️ بودن گاهی با پاهای قشنگش پیاده می آمدند خلاصه بچه ها.... رفتیم و رفتیم تا به جایی رسیدیم که بهش می گفتن کربلا. آدم های بد و ستمگر👹👺 ارباب حسین(علیه السلام)✨ و همراهانشون رو محاصره کردن. اونها👹 می خواستند هیچ کار خوبی تو دنیا نباشه و همیشه کارهای زشت و بد انجام بدن
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_سوم_محرم 🌿سه ساله کربلا سلام کوچولو های کربلایی🕌 من ذوالجناحم، اسب سفید 🦄و
اما امام عزیزمون می خواستن، مردم کارهای خوب و قشنگ 💚 رو یاد بگیرن. برای همین مقابل آدم های بد👹 ایستادن. دونه دونه یارانشان برای مقابله با اون آدم ها رفتند و شهید شدند😔 دیگه کسی نمونده بود کنار آقام حسین مهربون☀️ باشه. من 🦄 بودم و ارباب حسينم ✨ارباب حسينم یه دستی به سر و روی من کشیدن. تنهای تنها بودن. سوار من شدند. وقتی می خواستیم حرکت کنیم، دختر شیرین زبون✨ امامم اومد جلوی من 🦄 رو گرفت. گفت: ذوالجناح 🦄 برای چی می خوای بابام و ببری❓ ✨ارباب حسينم دخترشون رو در آغوش گرفتند. فرمودند: رقیه جان✨ تو نور چشم من هستی. برای من خیلی سخته که دارم از تو جدا میشم گریه نکن دخترم من باید برم تا همیشه نام و یاد پیامبر مهربان و پدرم امیرالمونین زنده بمونه👌 اون لحظه خیلی سخت بود. انگار تمام عالم رو غم و غصه گرفت. یه خانم مهربونی بود همه بهشون عمه زینب می گفتن . عمه زینب اومدن و رقیه سه ساله رو بغل کردن تا ما تونستیم حرکت کنیم و به جنگ آدم های بد بریم. به سمت دشمن رفتیم. ارباب حسین خیلی از آدم های بد رو کشتن. بقیه هم می ترسیدن به ایشون نزدیک بشن .تا اینکه تعداد زیادی از اونا با هم حمله کردند و ارباب حسینم رو به شهادت رسوندن😢 حالا من مونده بودم وقتی رقیه سه ساله رو دیدم چی بگم. فقط با شرمندگی سرم رو پایین انداختم😓 بعد آدم های بعد به طرف خیمه ها حمله کردند . الهی بمیرم، دختر کوچولوی ارباب حسینم خیلی ترسیده بود. دیگه عصر شده و آسمون سرخ سرخ بود ☀️خورشید خانم با ناراحتی داشت می رفت چون دیده بود رقیه سه ساله در غم از دست دادن باباش چقدر گریه کرده بود 🤲الهی به حق حضرت رقیه سلام الله علیها عجل لولیک الفرج🤲 ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ زیبای شکرا یا حسین 🦋بچه ها حتماااا این نماهنگ زیبا رو ببنید و لذت ببرید ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_سوم_محرم 🌿سه ساله کربلا سلام کوچولو های کربلایی🕌 من ذوالجناحم، اسب سفید 🦄و
✨جناب حُر ، آزادمردِ کربلا ✨ 🍃سلام بچه ها به شب چهارم محرم رسیدیم😔 میخوایم داستان امشب رو از زبان حضرت رقیه سلام الله علیها براتون بگیم پس امشب هم با ما همراه باشید من رقیه سه ساله کربلا، دختر دردونه بابام سید الشهدا☀️ هستم.‌ براتون بگم که ما به همراه کاروان بابا حسینم☀️ حرکت کردیم تا به کوفه بریم. آخه مردم به بابا حسینم☀️ نامه📨 نوشتن که به کوفه برود و آنها را از چنگال حاکمان ظالم و ستمگر👹 نجات بده.‌ اونها می دونستن بابای من چه قدرتی💪 داره توی راه ما بچه ها می خندیدیم. صدای خنده مون همه جا را پر کرده بود🙂 عمه زینب✨ هم لبخند روي لبش بود. ‌ همین طور که می رفتیم، یکی از بچه ها صدا زد، نخلستان🌴 نخلستان های🌴 کوفه... رسیدیم. همه خوشحال شدند. بچه ها که از خوشحالی بالا و پایین می پریدند ‌ من هم همین طور. کمی که نزدیک تر رفتیم، عمه زینب✨ فرمودن: عزیزان من، اینها نخلستان🌴 نیست...جلوتر که رفتيم، دیدیم آدمای بد با شمشیرهاشون🗡⚔🗡 اومده بودن که جلوی بابا حسینم را بگیرن😔 ‌ همه ی اون آدم ها تشنه🌊 بودن. حتی اسب هاشون🐎 هم تشنه بودن. بابا حسینم☀️ به عمو عباسم💫 فرمودن که برای آنها آب💧 بیار عمو عباسم💫 رفت و برای اونها آب💧 اورد.‌ دیدم یه پیرمردی👴 بینشون بود که توان آب خوردن نداشت. بابا حسین☀️ با دستای خودشون به اون پیرمرد آب💧 داد. حتی بابا حسین☀️ فرمودن: به اسب هاشون🐎 هم آب بدن. آنها خیلی آب💧 خوردند تا اينکه سیراب شدن.
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #محرم_مهدوی #شب_چهارم_محرم ✨جناب حُر ، آزادمردِ کربلا ✨ 🍃سلام بچه ها به شب چهارم محرم رس
فرمانده آدم بدا شخصی به نام حر بود. بابا حسینم☀️ به حر فرمود: به جنگ با ما اومدی ای یا اومدی به ما کمک کنی⁉️ حر گفت: اومدم تا جلوی حرکت شما به کوفه رو بگیرم❌‌ بابا حسینم☀️ برای اینکه حر را یاد مادرشون حضرت فاطمه(سلام الله علیها)☀️ بندازن، تا دست از کار زشتش برداره، فرمود: ای حر، ان شاالله مادرت در عزای تو گریه کنه آخه بابا حسین☀️ می خواست حر راه درست رو انتخاب کند.‌ حر گفت: اگر کسی دیگری این حرف را می زد، من هم همین را بهش می گفتم. اما مادر شما حضرت فاطمه(سلام الله علیها)☀️ هستن. من ایشون را خیلی دوست دارم...❤️ ‌ وقتی بابا حسینم دید حر جلوی ايشان را گرفته، فرمود: پس اجازه بده ما به مدینه برگردیم.‌ حر گفت: ابن زیاد👹 به من گفته که نگذارم شما به مدینه هم برگردید❌ ‌ خلاصه همراه بابا حسینم☀️ حرکت کردیم. رفتیم تا به دشت خیلی بزرگی رسیدیم بابا حسینم☀️ فرمود: کسی میدونه اینجا کجاست❓یکی از یارانش گفت: اینجا "نینواست". یکی دیگه گفت: اینجا "غاضریه" است. بابا حسینم فرمود: اینجا کربلاست. خدایا از کرب و بلا به تو پناه می برم 🤲 بارها رو بازکنید وعده گاه ما همین جاست همگی از اسب هاشون🐎 پیاده شدند. مثل همیشه عمو عباس مهربون✨ ما رو بغل کرد و از اسب ها🐎 و شترها🐫 پیاده کرد. زانوانش که پر قدرت بود رو گذاشت تا عمه زینب☀️ هم بتونن راحت تر پیاده شن. عمو عباس قوی و قدرتمند✨ مراقب همه چیز بود. ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce