eitaa logo
حکایات و لطایف پند آموز
584 دنبال‌کننده
852 عکس
88 ویدیو
3 فایل
مطالب، کوتاه است ولی برای دیدن، خواندن، شنیدن و وقت گذاشتن، ارزشمند و درس آموز است. ارتباط: @margbaramrikaa
مشاهده در ایتا
دانلود
... قل ان کنتم تحبون الله فالتبعونی (31 آل عمران) به بچه ات می گوئی دارم. می گوید: . نشان می دهد که بچه ها هم بخوبی می دانند و ، نمی شود. پس چگونه است که می گوئیم : ... ... ... - - - - - - - - - - - - - - - - - کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
مى خواست به الاغى سخن گفتن بياموزد گفتار رابه الاغ تلقين مى كرد و به خيال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ ياد بدهد. حكيمى وی را ديد و به او گفت : اى احمق ! بيهوده كوشش نكن تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار ندهند اين خيال باطل را از سرت بيرون كن، زيرا الاغ از تو سخن نمى آموزد ولى تو مى توانى را از الاغ و ساير چارپايان بياموزى. - - - - - - - - - - - - - - - - - کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتاه و کم حجم و با صدای و نقاشی با شن توسط به ‌مناسبت سالروز بدست --------------------------------- اگر شد برای غربت عج کن... - - - - - - - - - - - - - - - - - کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
... اگر به مبتلا هستیم باید بدانیم برای همه بلیات نافع است اما به‌شرطی که باشد، باشد، نه اینکه فقط کلمه باشد. اگر استغفار کننده باشد باید نگاه کند که .... در محضر بهجت -------------------------------------------- ما را در کانال به معرفی کنید : 👇👇👇 @latayeff
روزی به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن ‌طور که دلخواه بهلول بود وی را کیسه ننمودند با این حال وقت خروج از حمام که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد. کارگران حمامی چون این را بدیدند همگی شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند. باز هفته دیگر به حمام رفت، ولی این دفعه تمام کارگران با وی را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. با این همه ی سعی و کوشش کارگران، به هنگام خروج به آن ها داد حمامی متغیر گردیده پرسیدند : سبب هفته قبل و چیست؟ گفت : حمام را که حمام آمده بودم پرداختم و حمام را می‌پردازم تا شما شده و های‌ خود را بکنید ... - - - - - - - - - - - - - - - - - کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
خرداد 68 که یادآور یکی از برای ملت ایران است . جمله هیچ گاه از ذهن ملت ایران پاک نمی شود. غلامرضا باطنی پزشک عمومی و تکنسین اتاق عمل و عضو تیم پزشکی حضرت آیت الله خمینی ره می گوید: حضرت امام خمینی ره واقعا تماشایی بود. ایشان قبل از اینکه نماز خود را اقامه کنند، دست می‌گرفتند و خود را مرتب می‌کردند، می‌زدند و پس از و ،برای نماز آماده می‌شدند و نماز خود را اقامه می‌کردند. همیشه به تاکید داشتند و اصرار ایشان بر آن بود که بلافاصله بعد از اذان نماز خود را ادا کنند و تیم پزشکی همیشه از زمان آماده شدن ایشان برای نماز خواندنشان لذت می‌بردند. ره خود به موقع و خوانده بودند و اول وقت بودن نماز به قدری برایشان اهمیت داشت که حتی در بدترین شرایط جسمانی شریفشان نماز اول وقت را ... - - - - - - - - - - - - - - - - - کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
بهتر از کیمیا —————————— کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
از حضرت آیت‌الله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است كه: در سفری كه ره و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند حضرت ره درصحن حرم امام رضا علیه السلام با سالك الی الله حاج حسنعلی مواجه می شوند. امام امت ره كه در آن زمان شاید درحدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی می گوید: من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه شیخ حرّ عاملی ره بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه كار دارید؟ ره خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه علیه السلام كرد و گفت: تو را به این ، اگر (علم) داری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی انكار به داشتن علم (كیمیا) نكرد بلكه به ره فرمودند: اگر ما به شما بدهیم و شما تمام كوه و در و دشت را طلا كردید آیا قول می دهید كه به جا استفاده كنید و آن را حفظ كنید و درهر جائی به كار نبرید؟ ره كه از همان ایام جوانی از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفكری به ایشان گفتند: . حاج حسنعلی كه این را از امام ره شنید روبه ایشان كرد وفرمود: حالا كه نمی توانید را حفظ كنید من را به شما یاد می دهم و آن این كه: بعد از نمازهای واجب یك بار را تا هوالعلی العظیم می خوانی. و بعد سلام الله علیها را می گویی و بعد سه بار را می خوانی و بعد سه بار می گویی اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مباركه: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًاوَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَكلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا سوره طلاق انتهای آیه 2و آیه 3 كه این . -------------------------------------------- کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
: ؟ يكبار فردى در قطع كوچك كه فقط محتواى چند عدد از سوره هاى قرآن است را آورده بود تا پس از امام براى جبهه ها هديه برد. وقتى يكى از آقايان پاكت محتوى را برداشت و به طرف امام نزديك كرد، امام به گمان آنكه طبق معمول كه گاهى نبات و امثال آن را خدمتشان مى برديم دستشان را جلو آوردند ولى وقتى چشمشان به داخل پاكت افتاد فرمودند: اينها چيست؟ به عرض رسيد: است كه خدمتتان آورده اند. امام كه هميشه حركاتش كاملا آرام و معقول بود ناگهان به طور بى سابقه اى با و مضطربانه اى و با لحن تند و عتاب آميز فرمودند: من را كنم؟ اين چه كارهايى است كه مى كنيد؟ برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3،ص 10 -------------------------------------------- کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff
سال ۷۴ بود و فصل پاییز، که در منطقه عملیات والفجر یک در فکه، را می گشتیم تا جاهای مشکوک را پیدا کنیم. بعد از کانالی که برای مقابله با حمله بچه ها زده بودند ، وسیعی قرار داشت. نزدیک که شدیم، با رو به رو شدیم. اول فکر کردیم لباس یا پارچه ای است که باد آورده، ولی که جلوتر که رفتیم متوجه شدیم است که ظاهرا برای ، خود را روی انداخته است تا بقیه به بگذرند. بند بند بدن داخل لباس قرار داشت و در روی دراز کشیده بود. دوازده سال انتظاری که را هم به ما نشان می داد. ------------------------------------ کردیم، یادمان رفت ز لای روبی یادمان رفت به خو گرفتیم یادمان رفت - - - - - - - - - - - - - - - - ما را در کانال به معرفی کنید : 👇👇👇 @latayeff
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه حاضری کلیپ کوتاه از دستش نده اگه برای دعا کن ... - - - - - - - - - - - - - - - - ما را در کانال به معرفی کنید : 👇👇👇 @latayeff
✍️ پادشاهی داشت كه هر اتفاقی می‌افتاد می‌گفت: . روزی در سنگلاخها گير كرد و مجبور شدند را كنند. وزير در صحنه حاضر بود گفت: . پادشاه که از درد به خود می‌پيچيد،از رفتار وزير عصبی شد و او را به زندان انداخت . یک سال بعد پادشاه كه برای به كوه رفته بود، در دام قبيله ای گرفتار شد كه بنابر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دينش با آنها مختلف بود، سر می‌برند و لازمه آن شخص اين بود كه بدنش باشد. وقتی ديدند اسير، يكی از انگشتانش شده، وی را رها كردند آنجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: . پادشاه دستور آزادی وزير را داد وقتی وزير ازاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنيد، گفت: . پادشاه گفت: ديگر چرا؟؟؟ وزير گفت: از اين جهت خير است كه اگر مرا به زندان نينداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو می‌كردند. در طريقت هر چه پيش سالك آيد اوست در صراط مستقيم ای دل كسی گمراه نيست ... -------------------------------------------- کانال را در پیام رسان به دوستانتان کنید ... 👇👇👇 @latayeff