" امتیاز و فضیلت حقیقی "
حضرت استاد حاج #شیخ_جعفر_ناصری (دام ظله الشریف ) :
برای ما خیلی ابهام هست که چه به سرمان می آید. بعد از مرگ، کجا می رویم؟ چه کار می کنیم؟
لذا می ترسیم؛ چون نمی دانیم آن طرف چه خبر است. اگر کوچکترین لطمه به ما بخورد، آن را ضرر می پنداریم. در حالی که همیشه اینطور نیست.
گاهی یک فردی که ضرر مالی یا ضرری در زندگی به او وارد میشود، این ضرر باعث میشود که او در یک کار خیر وارد شود؛ مثلا حفظ قرآن را شروع میکند و بعد از چند سال، حافظ قرآن میشود. بعد از چند سال که نگاه می کند، میبیند فلان اتفاق، باعث شد که حافظ قرآن شود؛ لذا هیچ وقت به این اتفاق به دید یک ضرر نگاه نمی کند؛ چون بزرگتر از آن نصیبش شده است که آن را نفع میبیند.
اگر انسان در محدوده وظایف خود، این حس را پیدا کرد و اینگونه رشد کرد، آن وقت مانند جریان حضرت زینب علیهاالسلام می شود که فرمود:
ما رأیت الا جمیلا؛
ندیدم مگر زیبایی...
اتفاق هرقدر هم بزرگ باشد چون او رشد کرده، در این قضیه خسارت ندیده است، رضای خدا و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به دست آورده است، وفاداری خود را ثابت کرده است. همه اینها امتیاز است و در این وقت است که دنیا در نظر انسان، زیبا میشود.
#نکات_مهم
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
" زیارت پیرمرد روستایی.... "
پیر مردی روستایی از اطراف خراسان به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود.
در همان ایام ، یکی از علمای کربلا در خواب محضر مبارک حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)رسیده بود وحضرت به ایشان فرموده بودند:
فردا به فلان مسافر خانه برو ،به پیر مرد کشاورزی که از خراسان به زیارت آمده بگو که زیارتش را قبول کردیم.
فردا صبح آن عالم بزرگوار می آید و پیر مرد را پیدا می کند و پیام حضرت را به ایشان می رساند ، سپس به ایشان می گوید که شما چکار کرده اید و چه زیارت نامه ای خوانده اید که مورد تأیید حضرت واقع شده است؟
پیر مرد می گوید: من اصلا سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم وکسی هم برایم زیارت نامه نخوانده است.
آن عالم به ایشان می گوید: وقتی وارد حرم شدی چکار کردی؟
می گوید: هیچی وقتی دیدم کاری نمیتوانم بکنم ، سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم کسی هم نبود برایم زیارت نامه یا روضه بخواند ، دلم سوخت و این شعر را به زبان محلی برای حضرت خواندم:
سنگ و کلوخ و درمنه
بهر حسین گریه منه
یعنی سنگ وکلوخ و در منه همه برای امام حسین (علیه السلام)گریه می کنند.
نتیجه می گیریم که ؛ حقیقت وتأثیر نهایی اعمال ، عشق و اخلاص است، هرچند صورت ظاهری اعمال نیز باید نیکو باشد.
توضیح:
درمنه :گیاهی است در اطراف خراسان که برای درد کلیه خوب است.
خرمن معرفت ص۱۰۵
#حکایات
#عرفان_ماثور
@allamezarabadi
حضرت امام رضا "عليه السلام " :
مَن جَلَسَ مَجلِسا يُحيى فيهِ أمرُنا ، لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوُبُ
هر كه در مجلسى بنشيند كه در آن ياد ما (اهل بيت) زنده مى شود ، قلبش ، در روزى كه قلب ها مى ميرند ، نمى ميرد .
. وسائل الشیعه، ج ۴۴ ، ص ۲۷۸ .
#حدیث_روز
#عرفان_ماثور
#عرفان_اهلبیت
@allamezarabadi
" توبه، شست وشوی گناه "
آیت الله العظمی حاج #شیخ_عبدالقائم_شوشتری (نفعنا الله من برکات وجوده) می فرمایند:
برای روشن شدن امید دردل جوانان طالب خدای عز وجل به دو چیز سفارش می کنم:
۱. در این دو روایت تأمل کنید:
قال رسول الله(صلوات الله علیه):
التائب من الذنب کمن لا ذنب له .
توبه کننده از گناه مانند کسی ست که اصلا انگار هیچ گناهی ندارد .
قال علی (علیه السلام):
التوبة تطهر القلوب وتغسل الذنوب .
توبه قلب را تطهیر می کند و گناهان را می شوید
۲.داستان کسانی که از گناهان خویش توبه کرده اند و عاقبت به خیر شده و در نتیجه از اولیاء الله تعالی گشته اند را بخوانید.
غم عشق ص۳۵
#حکایات
#عرفان_ماثور
#عرفان_اهلبیت
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانی از استاد معظم عالم ربانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالحسین #بندانی_نیشابوری
#نقد_فلسفه
#نقد_فلسفه
عن امیرالمومنین سلام الله علیه فی حدیث طویل:
فکل عمل یجری علی غیر ایدی الاصفیاء(اوصیاء) و حدودهم و عهودهم و شرایعهم و سننهم و معالم دینهم مردود غیر مقبول!!!!!
امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
هر عملی که انجام شود اما از دست انبیا و اوصیاء اخذ نشده باشد و مطابق با
حدود و
عهود و
شریعت و
سنت و
علوم انبیا نباشد
مردود و غیر قابل قبول در پیشگاه الهی خواهد بود!
نورالثقلین ج۲ص۲۲۶
#عرفان_ماثور
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
" دیدن چهارده معصوم سلام الله علیه "
از دوستان آیت الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی(ره) می فرمودند:
همان رفیق ما مرحوم حاج علی حسین پوران(ره)می گفت:
من ذکر یونسیه را یک سال با اذن ادامه دادم،
بعد از یک سال شب آخر چهارده معصوم را در خواب دیدم درحالی که کسی راه نمی دادند.
آن بزرگواران در یک اتاق تشریف داشتند و من از پشت دیوار می دیدم،اما راهم نمی دادند.
یک سال ذکر یونسیه گفتن حاصلش شد دیدن چهارده معصوم از پشت در ، تازه راهم ندادند.
صبح آمدم ، باز همان حجره خدمت مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی(ره)ولی این دفعه در زدم.
ایشان فرمودند :بفرمایید.
تادر را باز کردم، دیدم چشمانش اشک آلود است، معلوم بود درحال مناجات بوده.
بعد از جواب سلام بلافاصله فرمودند"((بله آقا جان راه نمی دهند،بله آقاجان راه نمی دهند،به این آسانی مارا راه نمی دهند.))
آیت الله شوشتری(حفظه الله)می فرمایند:
البته صاحب قصه توجه نداشته اندکه:
رنج راحت دان چو شد مقصد بزرگ
گرد گله توتیای چشم گرگ.
خرمن معرفت ص۹۵
#نکته_مهم :
۱. در این خواب مقصود حضرات معصومین از این خواب ، رساندن پیامی به این شخص بوده است و اینکه بگوییم به این راحتی راه نمی دهند قاعده عمومی نیست .
شبیه این موضوع را در عیون اخبار الرضا علیه السلام داریم که حضرت افرادی را که از مرو آمده بودند چند روز پشت درب نگه داشتند تا مطلبی را به ایشان بفهمانند......
۲. و اینکه :
اصل اینکه این شخص موفق به انجام این دستور شده خود لطف اهلبیت علیهم السلام بوده است .
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
#حکایات
#عرفان_اهلبیت
#عرفان_ماثور
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
⁉️علت محروم شدن از نماز شب...
عن الإمامِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمّدٍ عليه السلام :
إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ ، وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ .
چه بسا شخصی به وسيله انجام گناهی از نماز شب محروم گردد ، همانا تأثير گناه در انسان سريع تر از تأثير چاقو در گوشت است .
كافی ۲ / باب الذنوب از کتاب الایمان و الکفر ، حدیث 16
#حدیث_روز
#عرفان_ماثور
#عرفان_اهلبیت
@allamezarabadi
4_189702683920171060.pdf
2.42M
کتاب ستاره درخشان شام .
زندگینامه حضرت رقیه سلام الله علیها
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
#نوزده_محرم
#ورود_اسرا_شام
#متن_مقتل
"کیفیت ورود اسرای کربلا به شام و مجلس یزید "
🔸المزار الكبير ـ في زِيارَةِ النّاحِيَةِ ـ : رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ.
📚المزار الكبير : ص ٥٠٥ ،
▪️مصباح الزائر : ص ٢٣٣ ،
▪️بحار الأنوار : ج ١٠١ ص ٢٤١ و ص ٣٢٢ .
🔹در «زيارت ناحيه مقدّسه» ـ : سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورت هاشان را مى سوزانْد. آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند.
🔸قرب الإسناد عن عبد اللّه بن ميمون عن جعفر بن محمد عن أبيه [الباقر] عليهماالسلام: لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟
فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ .
📚قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ،
▪️الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ،
▪️روضة الواعظين : ص ٢١٠ كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ،
▪️بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ .
🔹قرب الإسناد ـ به نقل از عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام، از پدرش امام باقر عليه السلام ـ: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند روز بود و صورت هاى آنان باز بود. شاميان جفاكار گفتند: ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم. شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليه السلام
▪️گفت : ما اسيران خاندان محمّديم.
#نوحوا_علی_الحسین
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
" عید فطر ...."
مرحوم حاج #سید_جلیل_زرآبادی نقل کرد که :
شب عید فطری مرحوم آقای #شیخ_علی_اکبر_الهیان در رشت مهمان مرحوم حاج سیدکاظم احدی بود و به وی گفت فردا عید است و این در حالی بود که هیچ خبری از روئیت هلال ماه نبود.
آقای احدی هم باعتماد حرف آقای الهیان به مسجد رفت و نماز عید اقامه کرد.پس از نماز مورد اعتراض علما و متدینین رشت واقع شد که شما به چه استنادی امروز نماز عید خواندی....
احدی هم ناراحت و نگران به خانه امد.آقای الهیان بوی گفت جان!من برای شخص خودت گفتم فردا عید است نه اینکه بروی مسجد و نماز بخوانی!!
حدود ظهر بود که اخبار واصله حکایت از رویت هلال در سایر شهرها نمود و بدین ترتیب نگرانی آقای احدی هم پایان یافت.
رحمه الله علیهم اجمعین .
#شاگردان_سید
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
حضرت آیت الله حاج #شیخ_عبدالقائم_شوشتری (نفعنا الله من برکات وجوده) می فرمودند:
یکی از بزرگان ، شب تا سحر به نیت توبه و استغفار در حال سجده فقط این کلمه را می گفت:
((شرمنده ام،شرمنده ام، شرمنده ام ))
نزدیک صبح ندا رسید:
((بخشنده ام، بخشنده ام، بخشنده ام! ))
غم عشق ص۳۳
#حکایات
@allamezarabadi
#متن_مقتل
#شام
✅از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:« بزرگترین مصیبت شما در سفر کربلا در کجا بود؟»
✳در پاسخ سه بار فرمود:« شام، شام، شام.»
و نیز فرمود:« ای کاش هرگز نگاهم به دمشق نمیافتاد.»
🔷امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمود:« در شام هفت مصیبت بر ما وارد شد که از آغاز اسارت تا آخر نظیرشان را ندیدیم:
🔻1- سربازان یزید ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و به ما سرنیزه میزدند.
🔻2- سرهای شهدا را در میان زنها گذاشتند. سر پدرم و عمویم، عباس، را در برابر چشم عمههایم، زینب و ام کلثوم، قرار دادند و سر برادرم، علی اکبر، و پسر عمویم،قاسم، را در برابر چشم سکینه و فاطمه.
سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت.
🔻3- زنان شامی از بالای بامها آب و آتش به سوی ما میریختند. یک بار آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. آتش عمامه و سرم را سوزاند.
🔻4- از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار، ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند:« ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام هیچ احترامی ندارند.»
🔻5- ما را به ریسمانی بستند و از مقابل خانه های یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند:«اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را (در جنگ های خیبر و. . . .) کشته و خانه های آنها را ویران کردهاند. امروز انتقام آنها را از اینها بگیرید. آنها هم هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی ما پرت کردند، و پیرزنی یهودی به سر امام حسین علیه السلام سنگ زد.
🔻6- ما را به بازار بردهفروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود.
🔻7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شبها از سرما در امان نبودیم و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر میبردیم.
📚منابع:
عنوان الکلام فشارکی، ص118
ریاض الاحزان، ص108
تذکرةالشهداء، ص412
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
" حکایتی بسیااااااااااار #مهم "
در نجف اشرف در مدرسی ، استادی دید که شاگردش چرت می زند ، هنگامی که درس تمام شد استاد گفت :
شما بمانید!
چرا هنگام درس چرت می زدی؟ (استاد فهمیده بود که سعادتی نصیبش شده!)
به استاد گفت:
شبها یک دور قرآن می خوانم وتا اذان صبح بیدارم وبعد از کمی استراحت ، در درس شما شرکت می کنم.
استاد گفت :حالا امشب آن طور که من می گویم قرآن بخوان ، فکر کن من آنجا نشسته ام و شما در حضور من قرآن میخوانی.
شاگرد این کاررا کرد.
فردا صبح استاد در خلوت از او پرسید:چه کردی؟
گفت: بیش از یک جزءنتوانستم بخوانم.
استاد گفت:مرحبا ! امشب فکر کن در محضر رسول خدا(صلوات الله علیه) قرآن می خوانی.
شاگرد این کار را کرد.
صبح استاد پرسید چه کردی؟
گفت : بیشتر از دوصفحه باحالت گریه نتوانستم بخوانم! بااین که شب تا سحر بیدار بودم.
استاد گفت:امشب فکر کن در محضر مبارک حضرت رسول خدا(ص) و جبرئیل امین هستی!
دوباره فردا از او پرسید:چه کردی؟
گفت:بیش از سه چهار خط نتوانستم بخوانم!
استاد گفت: حالا امشب فکر کن در محضر خدا هستی، او در پیش توست وتو در کنار او قرآن میخوانی.
بنده خدا معلوم شد هنگام تلاوت حالش منقلب شده و جان را به جان آفرین تسلیم نموده بود.
فردا صبح استاد دید شاگردش نیامده،گفت:بروید ببینید چه شده؟
وقتی رفتند درب را بسته دیدند. درب را گشودند ،با جسد او برخورد کردند.
جسد را برداشته و بردن که غسل دهند و دفن کنند.
غسال بعد از چند لحظه گفت: من که سواد ندارم، ببینید چه روی سینه این مرد خدا با خط سبز نوشته شده است؟
استاد و بقیه شاگردان ناگهان دیدند روی سینه این جوان پاک با خط سبز نوشته شده:((شهید راه عشق)).
استاد هم فریادی کشید و او نیز جان را تسلیم عشق خدا نمود،سپس هردورا باهم تشییع نمودند و به خاک سپردند.
عاشقان کشتگان معشوق اند
برنیاید ز کشتگان آواز
خر من معرفت ص۸۹
#حکایات
@allamezarabadi
" سرانجام دو عارف.... "
آیت الله حاج #شیخ_عبدالقائم_شوشتری (حفظه الله تعالی)
می فرمودند:
دو نفر عارف ، شبی تا صبح نشستند و درباره خداوند متعال صحبت می کردند، یک جمله او می گفت و یک جمله دیگری ، کیف داشت و کاشکی ماهم بودیم و گوش می کردیم.
سحر که شد یکی از آنها گفت: به به امشب شب خوبی بود به یاد خدا گذشت، من از خدا صحبت کردم و شماهم از خدا صحبت کردید خیلی خوب بود.
دیگری گفت : شب خوبی هم نبود چون من سعی کردم چیزی بگویم که تو خوشت بیاید و توهم سعی کردی چیزی بگویی که من خوشم بیاید........
((تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )) .
خرمن معرفت ص۸۸
#حکایات
@allamezarabadi
#متن_مقتل
✅ روز بيستم محرم - دفن بدن جون در کربلا
🔻دوشنبه بيستم محرم الحرام سال 61 هجري قمري
🔶بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شريف جون غلام ابى ذر غفارى را پيدا كردند در حالى كه صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند.[1]
🔷جون كسى بود كه اميرالمؤمنين(ع) او را به 150 دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامى كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى(ع) و سپس به خدمت امام حسين(ع) رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.
🔸هنگامى كه جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين(ع) آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در اين سفر به اميد عافيت و سلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
🔹جون خود را بر قدمهاى مبارك امام حسين(ع) انداخت و بوسيد و گفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در راحتى و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟
🔸جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نماييد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و رو سفيد شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمى شوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى گفت و گريه مى كرد به حدى كه امام حسين(عليه السلام)گريستند و اجازه دادند.
🔹با آنكه جون پيرمردى 90 ساله بود، ولى بچه ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به كنار خيمه ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، كه صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر يك را به زبانى ساكت كرد و به خيمه ها فرستاد و مانند شيرى غضبناك روى به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نمايانى كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست، و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: «اللهم بيِّض وجهه و طيِّب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد(عليهم السلام): بارالها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت(عليهم السلام)محشورش نما.
🔸از بركت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسيد. چنانكه وقتى بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود.[2]
#یاران
---------------------
📚منابع:
[1]. منتخب التواريخ: ص 311.
[2] . وسيلة الدارين فى انصار الحسين(عليه السلام): ص 115
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
#شب_جمعه
🔸علامه مجلسی فرمودند :
شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم،
🔸اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
🔸بعد یک هفته مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ، که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
قصص العلماء، ص 80
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi
" دعوت به ولایت امام زمان سلام الله علیه "
حضرت آیت الله #سید_محمد_مهدی_میرباقری (دام ظله) :
«ابوحنيفه در مسافرتی که امام صادق (ع) به عراق داشتند، بر حضرت وارد شد. از حضرت پرسید: معروف چیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: معروف همان معروفِ در اهل آسمان و معروف در اهل زمین است و آن معروف، امیرالمؤمنین (ع) است. («قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ فَقَالَ الْمَعْرُوفُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)».) ابوحنیفه عرض کرد: منکَر چیست؟ حضرت فرمودند: کسانی که به حضرت ظلم کردند و مردم را بر دوش ایشان سوار کردند. به حضرت عرض کرد: آیا نهی از منکر اين نيست که وقتی میبینی کسی گناه میکند (مثلاً شرب خمری میکند، دروغی میگويد) او را نهی کنی؟ آیا اين نهی از منکر نيست؟ «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَيْسَ ذَاكَ بِأَمْرٍ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْيٍ عَنْ مُنْكَرٍ إِنَّمَا ذَاكَ خَيْرٌ قَدَّمَهُ». حضرت فرمودند که اين نهی، کار خوبی است، ولی اساس امر به معروف، دعوت به ولايت ولیّ الله است و اساس نهی از منکر، منع از توسعه ولايت باطل است. يعنی اساس منکر و اساس کلمه کفر، اولياء باطلاند.»
#نکات_مهم
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi