فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلام
صبح زیبـای شما بخیر🪴
صبحی پـر از لبخند خــدا🪴
یـه روز خــوب و زیـبـا 🪴
یـه آغـاز پـر انـرژی 🪴
و یه دنیا خوشبختی🪴
آرزو دارم بـراتــون 🪴
در پنـاه لطف خــدا🪴
🗓 تقویم شیعه:
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۱۹ اسفند ۱۴۰۱
میلادی: Friday - 10 March 2023
قمری: الجمعة، 17 شعبان 1444
📆 روزشمار:
▪️14 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️23 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️28 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️31 روز تا اولین شب قدر
▪️32 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
🔴 چرا حضرت ابراهیم خلیل الله شد؟
🌕 امام هادی علیه السلام فرمودند:
خداوند عزّ و جلّ حضرت ابراهيم علیه السلام را به خاطر اين كه زياد بر محمّد و اهل بيتش صلوات اللّٰه عليهم درود و صلوات مىفرستاد خليل و دوست خود قرار داد.
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
عَبْدِ اَلْعَظِيمِ اَلْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلْعَسْكَرِيَّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّمَا اِتَّخَذَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً لِكَثْرَةِ صَلاَتِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ.
📗وسائل الشیعة، ج ۷، ص ۱۹۴
📗تفسير البرهان، ج ۲، ص ۱۷۸
📗تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۵۵۴
📗تفسير کنز الدقائق، ج۳، ص۵۵۰
📗علل الشرایع، ج ۱، ص ۳۴
📗المحتضر، ج ۱، ص ۱۳۹
📗بحار الأنوار، ج ۱۲، ص ۴
📗قصص الأنبياء، ج ۱، ص ۹۶
امام مهدی (ع) (سؤال و چواب)
(سید حسین علیزاده طباطبائی)
بسم الله الرحمن الرحیم
اعتبارسنجی برخی روایات مهدویت و نقدی به نوشته آقاي ترکاشوند
آقای ترکاشوند به مناسبت نیمه شعبان، مطالبی که سابقا نوشته بودند بازنشر کردند و بنده در تیتر عناوینی که مرور کردم بنظرم رسید از چالشی ترین عنوانها، عنوان ششم است: وفات اول مهدی.
ایشان نوشته اند بر اساس روایات امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)، (حضرت) مهدی دارای دو زندگی و دو وفات است و نتیجه گرفته اند وفات اول ایشان در قرن سوم واقع شده است و تولد دوم(رجعت) درآستانه ظهور واقع میشود و در نهایت چالش های التزام به چنین عقیده ای و کلیت موضوع مهدویت را بیان کرده اند.
آنچه بنده در چند خطی به آن میپردازم، خصوص عنوان ششم است. اینکه مستندات آموزه دو تولد و دو وفات برای حضرت مهدی با تقریر فوق، چه میزان از اعتبار و استحکام در میان روایات برخوردار است.
ایشان دو روایت از (کتاب غیبت شیخ طوسی) مستند این ادعا قرار داده اند: در روایت اول تعبیر قیام پس از مرگ درباره آن حضرت آمده و در روایت دوم حضرت حجت به عزیر (پیامبر بنی اسرائیل) تشبیه گردیده که خداوند صد سال پس از میراندن، او را دوباره زندگی بخشید.
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ النص ؛ ص422
1- الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَاسِمٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَيِّ شَيْءٍ سُمِّيَ الْقَائِمُ قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ أَنَّهُ يَقُومُ بِأَمْرٍ عَظِيمٍ يَقُومُ بِأَمْرِ اللَّهِ سُبْحَانَه.
2- وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَثَلُ أَمْرِنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ مَثَلُ صَاحِبِ الْحِمَارِ فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه
بررسی سندی :
روایت نخست:
در این روایت سه راوی با مشکل مواجه هستند: 1-موسی بن سعدان: در کتب رجالی توثیق ندارد و متهم به کذب و غلو و ضعف در حدیث است. 2- عبدالله بن قاسم: مشترک بین سه عنوان(جعفری، حضرمی، حارثی) است. برخی مجهول برخی دارای توثیق و برخی متهم به کذب و غلو و واقفی بودن میباشند و در هر حال با تعارض توصیفات رجالی قابل توثیق نیست. 3- ابی سعید الخراسانی: ایشان توثیقی ندارد و مجهول است.
روایت دوم:
روات موجود در این سند همگی معتبر و موثق میباشند.
بررسی دلالی:
روایت اول: دلالت این روایت بر مدعا روشن است. البته علما و محدثین تعبیر پس از مرگ در این روایت را بر (پس از فراموش شدن نام و یاد آن حضرت)، حمل کرده اند و همانطور که شیخ طوسی ذیل روایت اشاره کرده این نحوه استعمال در عرب کاربرد دارد. در لسان العرب نیز به آن اشاره شده است: لا يَمُوت من أَثْأَرَ أَي لا يَمُوت ذِكْرُهُ. (لسان العرب ؛ ج14 ؛ ص146)
روایت دوم:
این روایت به صراحت روایت اول نیست. تمثیلی از امر اهل بیت علیهم السلام در قران را بیان میکند و روشن است که در تمثیل، یک وجه شبه هم کافی است و غالبا تطابق در همه جهات در مشبه و مشبه به وجود ندارد. این وجه شبه میتواند احیای امر و حکومت اهل بیت پس از قرنها باشد، ضمن اینکه در کیفیت میراندن عزیر نبی بین مفسرین اختلاف است و برخی مانند آنچه بر سر اصحاب کهف آمده را در مورد عزیر محتمل دانسته اند(المنار و مراغی ذیل آیه شریفه259 سوره بقره).
احادیث معارض:
1- در کتاب شریف کافی ذیل عنوان (باب ان الارض لا تخلوا من حجه) و باب بعدی آن 18 روایت نقل گردیده که 10 روایت آن صحیحه و موثقه است. مضمون مشترک این روایات این است که زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نمیماند.
2- در کتاب غیبت طوسی پس از ذکر روایت موضوع این نوشته، مرحوم شیخ طوسی روایاتی را به عنوان معارض ذکر میکنند که به دو روایت اشاره میشود:
الف: رَوَى الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ جَنَاحٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ حَازِمِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ قَالَ [لِي] أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا حَازِمُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ يَظْهَرُ فِي الثَّانِيَةِ إِنْ جَاءَكَ مَنْ يَقُولُ أَنَّهُ نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ فَلَا تُصَدِّقْهُ.
ب: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ [أَرْبَعُ] سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى ع وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى ع وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ ع وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَأَمَّا سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى ع فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ ع فَالْغَيْبَةُ وَ أَمَّا سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى ع فَيُقَالُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالسَّيْفُ
در روایت اول ضمن تصریح به دو غیبت که ملازم با حیات امام است، حضرت صادق علیه السلام با بکار بردن بیانی کنایی وفات و در قبر شدن حضرت حجت در ایام غیبت را تکذیب میکنند و در روایت دوم ضمن تشبیه حضرت حجت به عیسی نبی میفرمایند گفته میشود که او وفات کرده است ولی (در واقع) وفات نکرده است. البته روایت اول سند قابل اتکائی ندارد و اعتبار سند روایت دوم موکول به پذیرش وثاقت سلیمان بن داود منقری است.
البته این اشکالات سندی در مقام تعارض با روایت مورد ادعا در صدر نوشته (یقوم بعد ما یموت) مشکلی ایجاد نمیکند چراکه آن روایت نیز به لحاظ سندی ثابت نشد.
جمع بندی:
خبر واحد حتی اگر به طریق صحیح و سند معتبر به دست ما رسیده باشد، بنا بر نظر مشهور نمیتواند در امور اعتقادی حجیت داشته باشد. در موضوع مورد بحث اخبار متواتر وجود ندارد و روشن گردید حتی خبر واحد ثقه نیز که به صراحت بر مدعا دلالت کند وجود ندارد و آنچه موجود است نیز علاوه بر اشکالات سندی و دلالی با روایات معارض مواجه است.
ضمن اینکه با توجه به احتمال وجود راویانی از واقفیه در سند روایت اصلی مورد ادعا، احتمال ارتباط این مضمون با عقاید واقفیه دور از ذهن نمیباشد.
حال آن که اصل موضوع مهدویت و غیبت و ظهور حضرت حجت (علیه السلام) مبتنی بر روایات متواتر از عامه و امامیه است و آنچه از ظاهر این احادیث بر میاید حیات آن امام همام در طول مدت غیبت میباشد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح بخیر❤️
«خود را با گذشته تان اشتباه نگیرید»
هر صبح شعاعهای نور را در خود تقویت کنید
همچون کودکی تازه متولد شده
شما دوباره متولد شده اید
و شب به سر آمده است...
فرصت داشتن یک تجربه زیبا و جدید
را جشن بگیرید و با تمام وجود برای تمام داشتهها و نداشته هایتان شکرگزار باشید.
🗓 تقویمن شیعه:
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۰ اسفند ۱۴۰۱
میلادی: Saturday - 11 March 2023
قمری: السبت، 18 شعبان 1444
🗞 وقایع مهم امروز:
🔹وفات حسین بن روح نوبختی نائب سوم امام زمان، 326ه-ق
📆 روزشمار:
▪️13 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️22 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️27 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️30 روز تا اولین شب قدر
▪️31 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
انما هو المال المتميز في حد ذاته لمالك مفقود الخبر، و الحاق المال المشترك به مع كونه مما لا دليل عليه قياس مع الفارق لانه لا يخفي ان الاشتراك في هذا المال سار في كل درهم درهم و جزء جزء منه فعزل هذا القدر المعلوم للمالك المجهول ... لا يوجب استحقاق المالك المجهول له حتي يتصدق به عنه...» [الحدائق الناضره 12: 365].
به این سخن »الحدائق» در مصباح الفقيه اشکال شد به اینکه (اولا: دلالت اخبار در مورد متميز بر حكم مختلط نیز - به سبب القاء خصوصيت - منافات ندارد.
و (ثانيا) روايت علي بن ابي حمزه وارد شده در باره کسی که به مال فراوان در ديوان بني اميه دست یافته است: {وسائل الشیعه 17: 199، کتاب التجاره، ابواب ما يكتسب به، باب 47، حديث 1}. مورد آن مال ممتزج است گرچه با مال غير مالك مجهول باشد، زیرا عادت حکم میکند به اینکه مثل این شخص اگر مال حلالی به او نرسد که ان را با غیر حلال مخلوط کند لا اقل بعضی از انچه را که از حرام كسب کرده با بعضی دیگر مخلوط میکند.
و (ثالثا) بر فرض بپذیریم که اخبار صدقه دادن قاصر از افاده حكم صورت امتزاج است، ولی اخبار خمس نیز منصرف از صورت علم به مقدار حرام است.[مصباح الفقیه 14: 170 - 171].
پاسخ: پیش از این دانستی که مورد اخبار صدقه مال متميز، ولی مورد اخبار خمس مال مختلط به حلال است، بنا براین بين اخبار دو باب تمانعی وجود ندارد و یکی با دیگری تماسی ندارد، و القاء خصوصيت با توجه به احتمال دخالت خصوصیت بلا وجه است، و مورد روايت ابن ابي حمزه حرام مختلط با مثلش است، پس همهاش حرام میشود، پس از این مقام متمایز میشود، زیرا در این مقام به حليت حرام در بين حکم کردیم به سبب تغليب جانب حليت، و انصراف اخبار مقام از معلوم مقدارش را نمیپذیریم، و این با توجه به اطلاق روايات بلکه بعد از بعضی از فتواها و بعد از اشتراك در ملاك است و آن عبارت از اختلاط حرام با حلال – به گونهای که متمایز نباشند - است، پس مال حرام به رنگ حليت در میآید به سبب اختلاط با حلال البته در صورتی که صاحب ان مال حرام را نشناسد و از سوی صاحب مال حلال توبه تحقق پیدا کند.
و بر تو باد که رجوع کنی به اخبار صدقه دادن با مال مجهول المالك در مظانش [رجوع کن [وسائل الشیعه 17: 199، کتاب التجاره، ابواب ما يكتسب به باب 47 و جلد 18: 198، کتاب التجاره، ابواب بيع الصرف بیع الصرف باب 15، و نیز جلد 25: 450 و 464 کتاب اللقطه، باب 7 و 17 و 18؛ و جلد 26: 296، کتاب الفرائض، و المواریث، أبواب میراث الخنثی، باب 6].
مصرف خمس مال مخلوط با حرام
متن عروه: «و مصرفه مصرف ساير اقسام الخمس علي الاقوي . |1|
|1| شرح: چنانکه ظاهر خبر عمار بن مروان چنین است، از انجه که مال مختلط در عداد كنوز و معادن و مانند ان دو قرار گرفت، بلکه ظاهر لفظ خمس در اخبار دیگر نیز بنا بر اینکه حقيقت شرعيه در خصوص خمس مصطلح باشد و لا اقل این است که حقيقت متشرعه در زمان صادق (ع) ثابت است.
و این سخن [مصرف خمس کنز مانند مصرف اقسام دیگر خمس باشد] با تعبير به تصدق در روايت سكوني منافات ندارد، به دلیل اطلاق کلمه تصدق بر خمس نیز در بعض از اخبار مانند صحيحه طولانی علي بن مهزيار وارد شده در مورد خمس – چنانکه گفته شده است – گرچه به نظر من این اطلاق صحیح نیست، و بیان ان در جای خود خواهد امد، و به دلیل عدم وجود تعبير به تصدق در روايت با نقل صدوق، چنانکه دانستی، بلکه دانستی که دو روايت سكوني و حسن بن زياد در واقع یک روايت هستند، چون یک قضيه را نقل کردند، افزون بر تشابه آن دو در الفاظ، پس آنچه در یک روایت خاص آمده حجيت ندارد.
ولی ممكن است گفته شود: بعد از اینکه ارتكاز اذهان متشرعه باشد به سبب اخبار فراوان وارد شده در مقامات مختلف لقطه و آنچه راهزنان نزد انسان به ودیعه میگذارند و غير این دو مورد از موارد وجوب تصدق به مجهول المالك از جانب صاحبش تا اینکه از ان فائده اخروي به او برسد، آنگاه که سؤال از حكم مختلط و جواب از امام (ع) وارد شود به اخراج خمس و حلال بودن بقيه از سؤال قهرا سؤال از مقدار آنچه باید صدقه داده شود متبادر میشود، بعد از فراغ از اصل آن، و از جواب اندازه آنچه باید صدقه داده شود به مقدار خمس مال متبادر میشود، پس اگر فرض شود عدم ثبوت تعبير امام (ع) در روايت به لفظ تصدق نیز، نفس ارتكاز حاصل شده به وسیله اخبار فراوان قرينه بر عدم اراده خمس مصطلح است.
و بالجمله بين حرام متميز و غير آن در مصرف فرقی وجود ندارد، نهایت اینکه مالك الملوكی که ولي غائب و مجهول است حرام مجهول غير متميز را با مقدار خمس از مال مختلط مصالحه کرده است..
و انصاف قوت این احتمال است اگر آنچه را ما استظهار کردهایم - از اینکه حكم در حرام مختلط با حلال انتقال آن به مالك حلال و رنگ حليت پیدا کردن و ثبوت خمس غنيمت در آن است – منع شود.
و اما بنا بر انچه ما استظهار کردهایم بین أخبار باب و بین اخبار تصدق در مال مجهول المالك اصطکاکی وجود ندارد، پس اخبار باب متصدي بيان حكم مختلط و اخبار تصدق متصدی بيان حكم مال حرام متميز است، و خمس در این مقام نیر از مصاديق خمس غنيمت است.
و الحاصل: مصرف این خمس بر اساس مبنایی که ما استظهار کردیم مصرف ساير اقسام خمس است، و اما با نپذیرفتن این مبني و قائل شدن به عموم اخبار تصدق فی حد نفسها و یا با القاء خصوصيت برای مال مختلط نیز، احوط تطبيق خمس در این مقام بر دو مصرف است، با اذن فقيه به سادات فقیر داده شود، بدون اینکه خصوص عنوان خمس معهود یا تصدق را قصد کند، و اقوي جواز اعطاء صدقات مندوبه و نیز واجب شده به سبب عارضی مانند منذور و موصي بها و مظالم به سادات فقیر است، گرچه فرض شود منع آنان از اعطاء غير زكات از واجبات اصلي.
و – چنانکه به زودی در جای خود بیان خواهیم کرد – اگر بگوییم خمس همهاش حق وحداني مقام امامت بوده و ه دلیل آن عموم لفظ تصدق یا صدقه برای همه راههای خير است، - چنانکه این هم بعید نیست - و شاهد بر آن آيه مصرف زكات و اطلاق صدقه بر وقف است و نیز با توجه به قول او «عون الضعيف صدقة» و مانند ان در این صورت اشكال با همه خصوصیاتش حل خواهد شد، زیرا – پس از تأمین سادات فقیز - همه اینها در مصالح مسلمانان و شؤون امامت صرف میشود
امروز طبق تقویم قمری سالروز رحلت سومين سفير و نايب و وكيل امام زمان (عج)، عالم جليلالقدر و شيخ بزرگوار ابوالقاسم حسين بن روح نوبختی (ره) است به این مناسبت مقاله ذیل به خوانندگان گرامی تقدیم میشود:
باسمه تعالی
"سفیر سوم: حسین بن روح
ابن ابی طی (وفات:630 ه ق) در باره حسین بن روح گفته است: «بزرگ امامیه و کسی که یکی از ابواب [نواب واسطه] با صاحب الزمان منتظر بود، شیخ صالح ابو القاسم حسین بن روح بن بحر قینی، ذهبی در تاریخش گفت: ابو القاسم قینی یا قیسی... گفت: او شیخ صالح و یکی از ابواب صاحب الامر بود که ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری به نیابت او تصریح کرد و او را نخستین کسی معرفی کرد که نزد او میروند، در آن هنگام که شیعه به طبقات چند تقسیم شده بودند... آنگاه که ابوجعفر وفات کرد، نیابت به ابوالقاسم رسید و او در بغداد در خانه نشسته بود و شیعه در اطراف او گرد آمده بودند که ذکاء خادم بیرون آمد در حالی که با او عکّازه [عصایی که پایه آهنی دارد] و نردبان و حقه [ماده شتر چهار ساله] بود و گفت: مولای ما گفت: آنگاه که ابوالقاسم مرا دفن کرد و نشست اینها را به او تحویل بده».[الحاوی فی رجال الشیعة الامامیة، تصحیح: رسول جعفریان، 1379 ه ش ص 73].
صدوق نوشته است: جعفر بن محمّد بن متّيل گويد: در حال احتضار ابو جعفر محمّد بن عثمان عمرى رضى الله عنه بالاى سرش نشسته بودم و از او سؤال میكردم و با وى سخن مىگفتم و حسين بن روح پائين پايش نشسته بود آنگاه به من التفات كرد و گفت: به من دستور دادهاند كه به ابو القاسم حسين بن روح وصيّت كنم. گويد: من از بالاى سر او برخاستم و دست ابو القاسم را گرفتم و در مكان خود نشانيدم و خود به پائين پاى وى آمدم.[اکمال الدین و تمام النعمه (فارسی) مترجم: منصور پهلوان، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، دار الحدیث، قم، 1380 ش، ج 2 ص 271].
شيخ طوسى و شيخ ابو العباس نجاشى و خود صدوق رحمة الله عليهم اجمعين روايت كردهاند كه پدر صدوق به خدمت نايب خاصّ حضرت ولى عصر (عج) كه در بغداد بود نامه اى نوشت و در نامه تقاضا كرده بود كه از حضرت امام زمان استدعا كند كه دعائى بكند تا مگر خداوند فرزندى باو عنايت فرمايد .
و نيز هنگامى كه خودش به بغداد آمد و به خدمت شيخ ابو القاسم روحى و نوبختى كه سفيران حضرت بودند رسيد شفاها تقاضا كرد كه خواسته اش را به عرض برسانند و نيز از محمّد بن على الاسود تقاضا كرد كه به نوبختى يادآورى نمايد كه عرض حاجت را فراموش نكند و خوشبختانه پاسخ همهء تقاضاها مثبت بود و با عبارات مختلف به اولاد صالح بشارت ميَدادند در بعضى از جوابها فرمودند: كه تو را از همسر قبلى فرزندى نخواهد شد ولى در آيندهء نزديكى مالك كنيزى از اهل ديلم ميَشوى كه دو فرزند فقيه از او تو را روزى خواهد شد (انك لا ترزق من هذه و ستملك جارية ديلميّة ترزق منها ولدين فقيهين) و در بعض ديگر است: ما در بارهء تقاضاى تو دعا كرديم و به همين زودى دو پسر نيكو تو را روزى خواهد شد. (قد دعونا لك بذلك و سترزق ولدين ذكرين خيّرين) و در بعضى ديگر است كه براى او فرزند مباركى متولد خواهد شد كه خداوند بدين وسيله به او نفع خواهد رسانيد و پس از او نيز فرزندان ديگر متولد خواهند شد (انّه سيولد له ولد مبارك ينفعه الله به و بعده اولاد . . .) و به اين كيفيت شيخ بزرگوار پدر صدوق (رضي الله عنه) به آرزوى ديرين خود نائل آمد و خداوند فرزندانى به او عنايت فرمود، اوّلين فرزندش از همان كنيزى بود كه امام عليه السّلام به او وعده داده بود به نام محمد بن على صدوق (ره) و شايد انتخاب نام محمد براى اوّلين فرزندش اشاره اى باشد به همين موهبت و اينكه او به بركت دعاى امام عصر (عج) متولد شده است و تاريخ تولد سال 305 بود كه سال وفات سمرى نايب خاصّ امام و اوّلين سال سفارت حسين بن روح رضوان الله عليهم اجمعين بود و بنا به گفتهء بعضى سال 306 بوده است.[الخصال (فارسی) صدوق، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح و ترجمه: سید احمد فهری زنجانی، انتشارات علمیه اسلامیه ج ص 31].
محمد بن عثمان بن سعید پیش از فوت خود به نیابت حسین بن روح تصریح کرد.[ابن ابی علی، الحاوی في رجال الشیعة ص 73].
او نزد دوست و دشمن داناترین مردم بود و از مخالفان تقیه می کرد. او در نزد بزرگان مملکت و شخص المقتدر بالله خلیفه عباسی، دارای جایگاهی بزرگ بود، اهل سنت نیز او را بزرگ میداشتند. وی از روی تقیه و ترس در خانه "ابن یسار" وزیر خلیفه حاضر میشد.
حسين بن روح، به تصريح موافقان و مخالفان، از مهمترين و عاقلترين افراد دوره خويش بود و در ميان مردم و حتّى دربار خلافت، عزّت و احترام ويژه داشت. (تاريخ الإسلام : ج ۲۵ ص ۱۹۱ ).
رفتار حسين بن روح به ويژه در ارتباط با باورهاى عمومى اهل سنّت، بسيار محتاطانه بود. او دربان خويش را به سبب لعن كردن معاويه، از كار بركنار نمود (الغيبة ، طوسى: ص ۳۸۵ ح ۳۴۸) و با اهل سنّت به آرامى و تساهل برخورد مىكرد.(همان: ص ۳۸۴ ح ۳۴۷) اين شيوه، سبب شد كه او اقتدار و وجاهت لازم براى راهبرىِ نظام شيعى را در ميان حكومت و اهل سنّت به دست آورد.
حسين بن روح را مفتىِ شيعيان معرفى كردهاند (سير أعلام النبلاء : ج ۱۵ ص ۲۲۲ – ۲۲۴). او از فقهاء و عالمان و محققان نام اور شیعی است که در عصر خود از شهرت و اعتبار و اقتدار دینی و اجتماعی و سیاسی مهمی برخوردار بوده است، حتی برخی گفته اند که از نظر دینی و مذهبی در شیعه کسی همتای او نیست (تأسیس الشیعه، 412) به روایت شیخ طوسی موافقان و مخالفان او را از شمار عالمترین مردمان دانسته اند (الغیبه، 236)... محدثان بسیاری از او روایت کرده اند که شمار آنان به بیست و دو تن میرسند و نامشان در تهذیب الاحکام و الغیبه شیخ طوسی و اکمال الدین صدوق آمده است. به گفته نجاشی: علی بن موسی بن بابویه قمی در بغداد حسین را دیدار می کرد و از وی استفاده می نمود (رجال، نجاسی، 261)، حسین کتابی به نام التأدیب داشته که ان را به گروهی از عالمان و فقیهان قم نگاشته و گفته شده است که تمامی مطالب آن صحیح و مقبول بوده است (الذریعه 2، 21)... پس از وفات عمری، حسین به دار النیتبه در بغداد آمد و رسما جلوس کرد و بزرگان شیعه گرد او نشستند، طبق وصیت عمری صندوقچه ای که حاوی خواتیم امامان بود و کلید آن را و نیز عصایی را به وسیله خادم عمری تحویل حسین دادند. با اینکه موقعیت نیابت حسین کاملا تثبیت شده بود، در عین حال اورده اند که تا 307 ق محمد بن فضل موصلی که از شیعیان به نام بود، نیابت او را انکار میکرد، ولی در همان سال او نامه ای به حسین نوشت که حاوی مطالب ویژه و سرّی بود و پس از انکه پاسخ مناسب و ایمان آور دریافت کرد به نیابت او گردن نهاد (الغیبه، 192) حسین از آغاز انتصاب تا 311 ق با حرمت در بغداد زندگی کرد... و کسی در آن روزگار مزاحم کار حسین و روابط او با شیعیان نمیشد. (بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج 6 ص 330 – 331).
شیخ طوسی نفل کرده است:
خبر داد مرا حُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ از ابْنِ نُوحٍ از أَبِي نَصْرٍ هِبَةِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ گفت: حَدیث کرد مرا دائیم أَبُو إِبْرَاهِيمَ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ نَّوْبَخْتِيُّ گفت: پدرم أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَ عَمویم أَبُو جَعْفَرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَ جَمَاعَتی از خادان ما يَعْنِي بَنِي نَوْبَخْتَ گفته اند: أَبَو جَعْفَرٍ عَمْرِي آنگاه که حَالش سخت شد جَمَاعَتی از وجُوهِ شِيعَه از جمله: أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّام وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّد كَاتِبُ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بَاقَطَانِيُ وَ أَبُو سَهْلٍ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِي نوْبَخْتِيُّ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ وَجْنَاء وَ جز آنان از وُجُوه و بزرگان نزد او گرد آمدندِ و بر أَبِو جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وارد شدند و به او گفتند: اگر چیزی حادث شود در جای تو چه کسی خواهد بود؟ در پایخ به انان گفت: این أَبُو الْقَاسِمِ حسَيْنُ بْنُ رَوْحِ بْنِ أَبِي بَحْرٍ نَوْبَخْتِي قَائِمُ مَقَام من وَ سَفِير در میان شما و بَيْن صَاحِبِ الْأَمْرِ علیه السلام و وَكِيلُ او وَ ثِّقَه امِينُ خواهد بود، پس در کارهایتان بو او رجوع و به او اعتماد کنید. (طوسی، الغیبه: 371).
وَ بِا همین اسْنَاد از هِبَةِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ ابْنِ بِنْتِ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ أَبِي جَعْفَرٍ عَمْرِيِّ گفت: حدیث کرد مرا أُمُّ كُلْثُوم بِنْتُ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ گفت: أَبُو الْقَاسِمِ حُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكِيل أَبِو جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ در سالهای فراوان و ناظر أَمْلَاكِ او... وَ از خصصین او بود...
راوی گفت: در هر ماه سی دینار به او به عنوان هزینه زندگیش می پرداخت و این غیر از چیزهای بود که از سوی وزیران وُ رئیسان شِّيعَه مانند آلِ فُرَاتِ وَ جز انان به دست او میرسید و این به خاطر جایگاه و عظمت او نزد آنان بود، او نزد شیعه جایگاه بزرگی پیدا کرد...
این حالت در طول حیات پدرم زمینه را برای او آماده کرد تا اینکه وصیت با نصّ بر آن به او انتقال پیدا کرد و در کار او اختلاف نشد وَ هیچ کس در آن شک نکرد جز کسانی که پیش از آن به کار پدرم جهل داشتند، در حالی که من هیچ شیعه را نمیشناسم که در او شک کرده باشد، وَ من این را از تعدادی از بَنِي نَوْبَخْتَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ مِانند أَبِي الْحَسَنِ بْنِ كِبْرِيَاءَ وَ جز او شنیدم. (طوسی، الغیبه: 371).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(وَ في أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون) (سوره الذاریات/ 21)
«و [نشانه های وجود خدا] در وجود خودتان آيا پس نمىبينيد»
🔆 پندانه
قانون ۱۵ دقیقه چیست؟
این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!
تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را میسازد بلکه شخصیت اجتماع را نیز تعیین میکند.
۱. اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
۲. اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بیاهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
۳. اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید، از هفتهای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
۴. اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیادهروی سریع اختصاص دهید از هفتهای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه بهتری خواهید گرفت.
۵. اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه و سلولهای خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفتهای عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آنقدر کوتاه است که هیچوقت به بهانه اینکه وقت ندارید، آن را به تاخیر نمیاندازید.
در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و به اهل سنت ناسزا میگفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد...
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.
به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.
📚هزار و یک حکایت اخلاقی
👤محمدحسین محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان خوبم
صبـح آمـد ... ☀️ ☃️
به غزل خوانی چشمان شما☃️
بـاد هم میگذرد از سـر زلفان شما ☃️
نرم نرمک بگشا پلک که خورشید تویی☃️
روز روشن شود از چهرهی تابان شما ☃️
ســــ🥰ــــلام صبـحتـون بـخیـر ☃️
حــال دلتـون خوب خوب☃️
🗓 تقویم شیعه:
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۱ اسفند ۱۴۰۱
میلادی: Sunday - 12 March 2023
قمری: الأحد، 19 شعبان 1444
🗞 وقایع مهم امروز:
🔹غزوه بنی مصطلق، 56ه-ق
📆 [روزشمار:
▪️12 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️21 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️26 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️29 روز تا اولین شب قدر
▪️30 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎ ﺑﮑﺎﺭﯾﻢ و ﺩﯾﮕﺮاﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ....
ﺩﺭ "ﻣﺮﺯﺑﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ" ﺍﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ؛ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺨﺖ ﮐﻬﻨﺴﺎﻝ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭخت ﻣﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﺩ ... ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ !
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﺍﯼ ﭘﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ،ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﻣﯿﻮﻩ ﯼ ﺍﻧﺮﺍ ﮐﺠﺎ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺭﺩ؟! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺗﻮ ﭼﻨﺪین ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ...
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ، ﻣﺎ ﺑﮑﺎﺭﯾﻢ و ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ...
ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺵ ﺍﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﺮ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺧﺮﺍﺝ ﺗﻮ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ ..
ﻣﺮﺩ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﮐﺴﺮﯼ ﮔﻔﺖ
ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﻥ ﻧﺒﺮﻧﺪ
ﺩﮔﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ
ﻣﺎ ﺑﮑﺎﺭﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ
ملک الشعرای ﺑﻬﺎﺭ
خارج فقه کتاب خمس درس 43 یکشنبه 21 اسفند 1401 شمسی
صورت علم به مقدار و جهل به مالک
متن عروه: و اما ان علم المقدار و لم يعلم المالك تصدق به عنه . |1|
|1| شرح: وجوه محتمل در مسأله چهار احتمال وجود دارد:
(احتمال اول): در این صورت نیز حكم به خمس شود، چه اینکه مقدار معلوم به مقدار آن و چه کمتر و چه بیشتر از ان باشد، این قول را [یوسف بحرانی] در «الحدائق» [جلد12: 363 -364] اختیار کرد با تمسك به اطلاق اخبار باب، و هیچ بُعدی در آن وجود ندارد، اگر آنچه را ما استظهار کردیم از اینکه حكم در حرام مختلط با حلال انتقال قهری آن به مالك حلال بعد از توبه او است و بخواهد مال خود را با تغليب جانب حليت خالص گرداند. دلیل بر ان اخبار باب ربا [وسائل الشیعه18: 129 کتاب التجاره، ابواب الربا باب5] و موثقه سماعه [الکافی5: 126/ 9؛ تهذیب الاحکام6: 369؛ وسائل الشیعه187: 88 کتاب التجاره ابواب ما یکتسب به باب4 حدیث 2] است که پیش از این نقل شد.
(احتمال دوم): صدقه دادن آن است و این مختار اكثر متأخرين است و برای ان به اخبار تصدق در مال مجهول المالك مخصوصا خبر علي بن ابي حمزه [وسائل الشیعه17: 199 کتاب التجاره، ابواب ما یکتسب به باب47 حدیث1] استدلال شد بعد از ادعای انصراف اخبار خمس از آن و نیز استدلال شد به استبعاد اكتفاء به خمس با علم به مقدار و اینکه بیش از این مقدار است، و پیش از این بیان شد که مورد اخبار تصدق مال متميز یا حرام مختلط با مثلش است و القاء خصوصيت بعد از احتمال دخالت آن مشکل است.
و اما اشكال صاحب حدائق بر این قول به اشتراك مال و اینکه افراز [جدا کردن مال حرام مخلوط شده] متوقف بر رضایت شريكين است از این اشکال جواب داده میشود که اجازه شارعي که مالك الملوك صاحب مال حلال است در صحت افرازش کافی است، البته اگر دليل در مقام اثبات با آن مساعدت کند. پس عمده اثبات شمول اخبار تصدق نسبت به این مقام است و اشكال آن بیان شد.
(احتمال سوم): اینکه همه مقدار معلوم در مصرف خمس صرف بشود چه کم و چه زیاد باشد، و وجه آن ادعاي استفاده آن از اخبار خمس است با تنقيح مناط، با ملاحظه اینکه جهل به مقدار مناسب تحديد مقدار خمس است نه تخصيص مصرف آن به ارباب خمس. .
حاصل سخن اینکه جدا بعید است که بين دو مقام به حسب مصرف فرق قائل شد به اینکه گفته شود حرام مختلط اگر مقدارش معلوم باشد به غیر سادات داده شود و اگر جهل به مقئدارش باشد به سادات داده شود. پس از اخبار باب با تنقيح مناط دانسته میشود که مصرف حرام مختلط با حلال مطلقا همان مصرف خمس است، نهایت اینکه با جهل به مقدارش کافی است که به خمس مال اکتفا بشود و با علم به آن مقدار معلوم در آن راه مصرف شود چه کم و چه زیاد باشد. پس جهل به مقدار موجب محدود شدن به خمس میشود، نه اینکه موجب انقلاب مصرف گردد، و انصاف قوی بودن این احتمال است، البته اگر از آنچه ما در احتمال اول استظهار کردیم منع شود.
(احتمال چهارم: بنا بر اینکه بیش از خمس باشد خمس آن در مصرف خمس صرف میشود و زائد بر آن صدقه است، و ظاهر این است که دلیل این قول ادعاء شمول اخبار باب نسبت به آن است به ضميمه استبعاد حلال بودن زائد برای مالك حلال،پس به عنوان صدقه داده شود.
ولی اشکال بر این احتمال این است که یا اخبار باب آن را شامل میشود، و مقتضای آن حلال بودن بقيه است و یا اخبار صدقه آن را شامل میشود، در این صورت باید همه آن صدقه داده شود، بنا براین جمع بين آن دو بلا وجه است.
و اقوي در مسأله احتمال اول است و پیش از این دلیل آن را دانستید.
و احوط تطبيق همه مقدار معلوم بر دو مصرف ]خمس و صدقه] است، چنانکه پیش از این بیان شد. و اگر مقدار معلوم کمتر از خمس باشد به همینگونه به مقدار خمس پرداخت شود.
متن عروه: «و الاحوط ان يكون باذن المجتهد الجامع للشرائط». [1].
|1| دلیل بر این [که احتیاط این است که مصرف ذکر شده با اذن مجتهد باشد] این است که او ولي غائب است و نیز برای اینکه این کار مقتضاي جمع بين ادله دال بر تصدق به مالی است که رساندن آن به صاحبش ممکن نیست و بين دلیلی گه دلالت دارد بر اینکه چنین مالی مال امام است، مانند قول او (ع) در روايت داود بن ابي يزيد "ما لَه صاحبٌ غيري" و در روايت محمد بن القاسم بن الفضيل "ما اعرفك لمن هو يعني نفسه" فروي داود بن ابي يزيد عن ابي عبدالله (ع) قال: قال رجل: اني قد اصبت مالا و اني قد خفت فيه علي نفسي و لو اصبت صاحبه دفعته اليه و تخلصت منه، قال: فقال له ابو عبدالله (ع): و الله ان لو اصبته كنت تدفعه اليه؟ قال: اي و الله، قال: فانا و الله ما لَه صاحب غيري، قال: فاستحلفه ان يدفعه الي من يأمره، قال: فحلف، فقال: فاذهب فاقسمه في اخوانك و لك الامن مما خفت منه، قال: فقسمته بين اخواني {وسائل الشیعه 25: 450، کتاب اللغطه باب 7 حدیث 1].
و روي محمد بن القاسم عن ابي الحسن (ع) في رجل كان في يده مال لرجل ميت لا يعرف له وارثا كيف يصنع بالمال؟ قال: «ما اعرفك لمن هو يعني نفسه».{وسائل الشیعه26: 251، کتاب الفرائض و المواریث، ابواب ولاء ضمان الجریره و الامامه، باب4 حدیث 13 و صفحه 301 ابواب میراث الخنثی، باب 6، حديث12[.
و شاید از اخبار مال مجهول المالك و اخبار ميراث من لا وارث له ظاهر شود که این دو از یک وادی هستند و مصرف هر دو یکی است و آن صدقه دادن آن است، ولی امام ولي امر آن است، پس واجب است که مال به دست او برسد و یا با اذن او صدقه داده شود.