eitaa logo
مدرسه مهارت آموزی مبنا
17.1هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
358 ویدیو
62 فایل
💫 کانال رسمی «مدرسه مهارت آموزی مبنا» 💫 ✅ توی این مدرسه، مهارت‌های بنیادی رو آموزش می‌دیم. + ارتباط با ادمین: 🆔 @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
به نـام خــدای مهربـــان "راز معجزه" (۱) وقتی می‌خواهیم دنیای نوح را به ذهن بیاوریم، عبادت‌های چندساله نوح در ذهن‌مان مجسم می‌شود و دعوت چندساله‌ی او به دین خدا، ماجرای کنعان پسرش را تصور می‌کنیم و عاقبت کافران را، داستان کشتی یادمان می‌آید و طوفانی که عذاب شد و قوم نوح را در خود غرق کرد... ماجرای نوح برای تعریف کردن به زمان زیادی نیاز دارد. ظرافت‌های دعوتش عجیب است و ماجرای عذابش جالب. چیزهایی این میان در ماجرای نوح است که تفکر درباره‌شان رازشان را کشف می کند. مثلا کشتی نوح! پیش از این چند پست درباره کشتی نوح نوشته‌ام. از عظمت آن، تکنولوژی آن و معجزه بودن آن... ما خودمان را پیشرفته می‌دانیم. آن‌قدر که می‌توانیم با آدمی هزاران کیلومتر دورتر از خودمان حرف بزنیم، درباره زندگی‌اش بدانیم و او را در قاب گوشی‌مان به صورت تصویری ببینیم. ما بخاطر ماه رفتن خودمان را پیشرفته می‌دانیم. بخاطر هوش مصنوعی به خودمان افتخار می‌کنیم و خلاصه آن‌که ما عمیقا به پیشرفته بودن خودمان باور داریم. _نجمه حسنیه_
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "راز معجزه" (۱) وقتی می‌خواهیم دنیای نوح را به ذهن بیاوریم، عبادت‌های چند
به نـام خــدای مهربـــان "معنای معجزه" (۲) حالا فکر کنید، اگر کشتی نوح را از صفحه تاریخ انبیا جدا کنیم و آن‌را همان‌طور که هست، با همان ایده و طراحی، با همان عظمت و قدرت بیاوریم و اینجا، در قرن 21 بگذاریم؛ آیا باز هم در نگاه‌مان پیشرفته است؟ آیا هنوز هم انگشت به دهان می‌مانیم؟ اگر امروز، در دنیای پیشرفته امروز، کشتی نوح وسیله نجات آدم‌ها می‌شد، بازهم معجزه می‌ماند؟! فکر می‌کنید ما آدم‌ها در عصر تکنولوژی چقدر می‌توانیم به ساخت کشتی بزرگ نوح نزدیک شویم؟ برای طراحی‌اش چقدر توانمندیم؟ اصلا می‌توانیم کشتی طراحی شده‌مان را استفاده کنیم؟ می‌توانیم حیوانات را چه اهلی و چه وحشی، کنار هم در کشتی‌مان نگه داریم؟ آیا می‌توانیم آذوقه‌ ذخیره کنیم؟ برای موج‌های سهمگین چاره‌ای بیندیشیم؟ کافی است که فکر کنید یک کشتی که قرار است جهان را از عذاب الهی نجات دهد چقدر باید بزرگ و دقیق باشد؟! این کشتی را ما در دنیای پیشرفته امروزمان حتی می‌توانیم تصور کنیم؟! این است که می‌گویم ماجرای نوح برای فهمیده شدن به دقت نیاز دارد، به تامل... _نجمه حسنیه_
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "معنای معجزه" (۲) حالا فکر کنید، اگر کشتی نوح را از صفحه تاریخ انبیا جدا
به نـام خــدای مهربـــان "حقیقت معجزه" (۳) تا به حال فکر کرده بودید که کشتی نوح می‌تواند در دنیای پر از تکنولوژی امروز ما هم معجزه باشد؟ بهتر این است که بپرسم اصلا هیچ‌وقت فکر کرده‌اید که تکنولوژی شاید چیزی نباشد که ما فکر می‌کنیم؟ مثلا تکنولوژی دکمه‌ی استارت ماشین شاسی بلند نباشد؛ بلکه ذکری باشد بر زبان نوح که بی‌هیچ سوختی کشتی به آن بزرگی را به حرکت درآورد؟! یا مثلا تکنولوژی ربات فوتبالیستی نباشد میان زمین؛ بلکه کشتی عظیمی باشد در میان طوفان؟! من می‌گویم یک‌بار دیگر به مفاهیم ذهنی‌تان فکر کنید و به این بیندیشید که ممکن است واقعیت تمدن لزوما چیزی نباشد که کتاب‌ها و فیلم‌ها و قصه‌ها از کودکی یادمان داده‌اند. حقیقت تمدن شاید چیز دیگری باشد. چیزی که خدا آن را روایت می‌کند. حقیقتی که دین درباره آن حرف می‌زند و اتفاقا روایتی متفاوت از آن‌چیزی است که در کتاب‌ها نوشته‌اند و دانشمندان از تاریخ کشف کرده‌اند... _نجمه حسنیه_ + منبع : جلسه ۹ و ۱۰ دوره + برای عمیق‌تر فهمیدن پست‌ها و بیشتر دانستن از حقیقت، بهتر است صوت‌های را شنیده باشید.
به نـام خــدای مهربـــان "از میان تجربه ها" اهالی اینجا – کانال مدرسه مهارت آموزی مبنا – حتما یک علاقه، یک اشتراک با ما دارند. مثل خیلی‌ها که نویسندگی خط ارتباط‌شان به کانال است. یا رفقایی که پیگیر مبنا هستند بخاطر نوع نگاه مبنا. یا کسانی که تازه به جمع ما پیوسته‌اند و کنجکاوی برای شناختن بیشتر ما نگه‌شان داشته است. یا اهالی روایت‌انسانی که دوره روایت‌انسان اینجا پایبندشان کرده است. یا حتی آن‌ها که هنوز بین ماندن و رفتن مرددند.
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "از میان تجربه ها" اهالی اینجا – کانال مدرسه مهارت آموزی مبنا – حتما یک ع
امروز می‌خواهم سراغ هنرجوهای نویسندگی بروم؛ کسانی که نویسندگی خلاق ریسمان اتصال‌شان به ماست. حالا دیگر ترم بهار نویسندگی از نصف گذشته است و به گمانم با سرعت به سمت جلسه‌های آخر پیش می‌رود. این است که از هنرجوهای نویسندگی می‌خواهم که بیایید و از همراهی‌تان با دوره بگویید؛ از تجربه‌تان در دوره نویسندگی خلاق، از تجربه همراهی با استادیارهایتان، از تجربه کلاس‌های آنلاین با آقای جوان، از گروه‌های پشت پرده و حرف‌های درگوشی‌تان، از نقدها و پیشنهادهایتان. لازم نیست حتما یک متن پرشور برایم بنویسیم با تعداد کلمه‌ی معین؛ نه اصلا. به قدر وقت و حوصله‌تان از تجربه‌تان بگویید. مثلا بنویسید من جلسه پنجم را دوست داشتم چون... یا همراهی با استادیارم برایم این تجربه‌ها را داشت... . یا اصلا اگر خیلی سرشلوغید و فرصت زیاد نوشتن ندارید بیایید و یک عنوان بزنید و بروید؛ مثلا بگویید سلام،من دوره را دوست داشتم،خداحافط! یا سلام، به دوره نقدهایی دارم،خداحافط! لازم است یادآوری کنم که این دعوت فقط برای هنرجوهای ترم بهار نیست؛ بلکه اگر ترم قبل(ترم زمستان 1400) هم در نویسندگی خلاق مبنا شرکت کرده‌اید می‌توانید دعوت مرا لبیک بگویید و هرچه از ترم قبل در خاطر دارید برایم بنویسید. حتی انتظارات‌تان را. مثل اینکه کِی دوره تکنیکال برگزار می شود؟(😉) من نظرات شما را می‌خوانم، و چنتایشان را با حفظ حریم شخصی افراد در اینجا به اشتراک می‌گذارم. _نجمه حسنیه_ + برای ارتباط با مَن :@adm_mabna https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان "مبادله کالا به کالا" به این فکر کنید که اگر بنا بود به جای پول به هم‌دیگر کتاب بدهیم چه می‌شد؟ فکر کنید آدم‌هایی با یک دسته سنگین کتاب که کنار هم توی تاکسی نشسته‌اند و وقت حساب کردن کرایه یک جلد بینوایان بهم بدهند یا مثلا یک جلد پیرمرد و دریا! یا مثلا برای یک کتاب بیشتر یا کمترِ شازده کوچولو چانه بزنند...
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "مبادله کالا به کالا" به این فکر کنید که اگر بنا بود به جای پول به هم‌دیگ
بیایید درباره اتفاقات روزانه فکر کنید. درباره همه مسیرهایی تکراری که برای رفتن به مقصدتان انتخاب می‌کنید یا مثلا تمام مغازه‌های تکراری که برای خرید انتخاب می‌کنید. تا به حال فکر کرده‌اید اگر این رفتارها را تغییر دهید چه می‌شود؟ کلیشه و تکرار لزوما در لغات و کلمات نیست. کلیشه در رفتار هم هست و از قضا زیاد هم هست؛ اما خیلی وقت‌ها از چشم دور می‌ماند. وقت نوشتن داستان فقط شخصیت‌ها و اسم‌ها و عناوین و توصیفات نیست که گرفتار کلیشه می شود. خیلی وقت‌ها رفتار‌ها و عادات شخصیت‌ها کلیشه‌ای می‌شود. درباره رفتارهای تکراری خودتان و آدم‌های اطراف‌تان فکر کنید و ببینید چقدر درگیر کلیشه هستید؟ مثلا به مهمان‌داری‌هایتان دقت کنید. چقدر از رفتارها و تعارفات شما تکراری و از سر عادت است؟ کلیشه‌های رفتاری وقتی تبدیل به کلمه شوند و میان داستان بیایند، توی ذوق می زنند. برای نوشتن داستان باید رفتارهای تکراری را کنار بگذارید و سراغ رفتارهای متفاوت‌ و خاص بروید. سعی کنید وقت کلیشه‌ای نوشتن مچ خودتان را بگیرید و اگر نمی‌توانید، نوشته‌تان را به رفیق اهل قلم یا استادی بدهید و نظر اورا بپرسید... _نجمه حسنیه_ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "یک تیم به وسعت ایران"(۲) پیش تر از #داستان_مبنا نوشته‌ام. اینکه مبنا یک
به نـام خــدای مهربـــان "جلسه با چاشنی رمضان" (۱) پیش تر از بستر مجازیِ مبنا حرف زده‌ام. اینکه تمام مناسبات مبنا، از جلسه و پیگیری و همکاری، تا ایده پردازی و طراحی، همه در بستر فضای مجازی انجام می‌شود. مطالبی از سختی‌های این مدل کار و البته مزیت‌هایش نیز برایتان نوشته‌ام. حالا می‌خواهم کمی بیشتر از حال و هوای جلسات مبنا بگویم. می‌خواهم حالا که خیلی از رمضان نگذشته است، خاطراتی از جلسات ماه رمضانی مبنا تعریف کنم... +از آن‌جا که پست طولانی است. آن را در دو روز متفاوت برایتان می‌گذارم.
مدرسه مهارت آموزی مبنا
خیلی‌هایمان امسال ماه رمضان عجیبی تجربه کردیم. چرا؟ چون بعد از چند سال تجربه رمضان‌های تابستانی، تازه داریم اولین رمضان‌های کاری‌مان را تجربه می‌کنیم. هرچقدر هم که پیش‌تر تجربه رمضان‌های پاییزی و زمستانی داشته باشیم، بازهم چند سال تابستانی بودن ما را حسابی بد عادت کرده است. حالا این میان شوک تمام شدن تعطیلات عید، غروب سیزده و یکباره شروع شدن حضور فیزیکی در مدرسه و دانشگاه و اداره را هم به ماجرا اضافه کنید. در مبنا کسانی را داریم که ماجرای تحصیل و درس خواندن را بوسیده و کنار گذاشته‌ و هفت دولت آزاد شده‌اند؛ و کسانی هم مثل من و چند نفر از مبنایی‌ها هستند که هنوز اندر خم تحصیل و دانشگاه و حوزه گیر کرده و کوله بار علم رهایشان نکرده است. اولین مشکل جلسات رمضانی برای ما ساعت آن‌ها بود. همان‌طور که با آمدن رمضان ساعات زندگی زیر و رو می‌شود، در مبنا هم اولین چیزی که گم شد ساعت بود! جلسات صبح باشند یا عصر؟ بعد از افطار باشند یا پیش از آن؟ مدت زمان‌شان کوتاه باشد یا نه؟ بعضی‌ها تا ظهر می‌خوابیدند و مشتری جلسات عصر بودند. برخی اما سحرخیز بوده و به واسطه درس مجبور به بیداری بودند و انتخاب‌شان جلسه صبح بود و عصر را در خواب عبادت به سر می‌بردند. اعضایی داشتیم که جسم فولادینی داشتند و برای جلسات طولانی مشکلی نداشتند. بعضی‌ها اما نیم ساعت نگذشته ضعف می‌کردند و میکروفون‌شان تا پایان خاموش می‌ماند. کسانی داشتیم که با جلسات بعد از افطار راحت‌تر بودند چون می توانستند چای بخورند. کسانی اما دل‌شان می‌خواست بعد از افطار کنار خانواده باشند و برای نیامدن دلایل خودشان را داشتند. این بود که اولین گره ما در برگزاری جلسات شکل گرفت.‌‌‌... ادامه دارد..‌. _نجمه حسنیه_ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان "نزدیک به درجه کتاب‌خواری" برای کتاب‌خوان‌ها مشکلات مشترکی وجود دارد؛ مثلا چطور کتابِ خوب خریدن مسئله‌ای است که همه علاقه‌مندان به مطالعه درگیر آن هستند، یا مثلا مسئله جا و فضا چیزی است که خیلی‌ها درگیر آن‌اند؛ اینکه خریدهای جدیدشان را کجا بگذارند و با قدیمی‌ها چه کنند؟، یا مثلا خجالت کشیدن بخاطر نگاه کردن به قیمت کتاب‌ در کتاب‌فروشی‌ چیزی است گریبان‌گیر همه کتاب‌خوان‌ها و... برای کتاب‌خوان‌ها البته لذت‌های مشترکی هم هست؛ مثل لذت قدم زدن میان قفسه‌های یک کتاب‌فروشی بی هیچ خریدی، یا لذت ورق زدن کتاب‌های زیاد و خواندن تکه‌های پراکنده از آن‌ها، مثل لذت خرید کتاب با رفقا و گپ زدن‌های وقت و بی‌وقت درباره کتاب و...
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "نزدیک به درجه کتاب‌خواری" برای کتاب‌خوان‌ها مشکلات مشترکی وجود دارد؛ مثل
خواندن درباره این لذت‌ها و فهمیدن راه حل آن مشکلات، چیزی است که هر کتاب‌خوانی به آن احتیاج دارد. پس اگر کتاب‌خوان هستید و به مطالعه علاقه دارید، به شما کتاب "آداب کتاب‌خواری" جناب احسان رضایی را پینشهاد می‌کنم. کتابی که تازه از کوره انتشارات جام جم درآمده و از چاپ شدنش بیشتر از چند ماه نمی‌گذرد. می‌دانم که لذت خواندن کتاب‌های داغ و تازه چاپ شده هم در لیست لذت‌های مشترک اهالی کتاب‌خوان قرار دارد(😉). پس خواندن این کتاب نه تنها شما را به لذت تازه‌خوانی می‌رساند، که چیزی بیشتر از آن هم برای شما دارد؛ احسان رضایی در این کتاب از همه تجربه‌ها، علایق و مشکلات مشترک کتاب‌خوان‌ها حرف زده است و در حد فکر و اندیشه خودش راه‌حل‌هایی هم برای آن‌ها ارائه داده است. کتاب نثری بسیار صمیمی دارد و به گونه‌ای نوشته شده که انگار احسان رضایی مقابل‌ شما نشسته است و با شما گپ می‌زند؛ آن‌قدر که احتمالا وقت خواندن جملات کتاب، چهره آرام او در ذهن‌تان نقش می‌بندد. این کتاب شما را برای حرفه‌ای کتاب خواندن راهنمایی می‌کند و احتمالا می‌تواند در مصرف درست کتاب کمک‌تان کند! می‌دانید؟ کتاب‌خوان‌ها کتاب را نمی‌خوانند؛ بلکه آن‌را مصرف می‌کنند. _نجمه حسنیه_ +کتاب "آداب کتاب‌خواری" / نوشته احسان رضایی/ نشر جام‌جم
مدرسه مهارت آموزی مبنا
امروز می‌خواهم سراغ هنرجوهای نویسندگی بروم؛ کسانی که نویسندگی خلاق ریسمان اتصال‌شان به ماست. حالا د
به نـام خــدای مهربـــان "نویسندگی با طعم مبنا" این پست را خواندید؟ درباره دوره نویسندگی خلاق فکر کردید؟ از نتیجه‌تان راضی بوده‌اید؟ دوره طبق انتظارتان بود؟ استادیارها همان‌قدر خوب که باید، بودند؟ کلاس‌های آنلاین چطور؟ مباحث نظری دوره دغدغه‌هایتان را پاسخگو بود؟ تمرین‌ها چقدر شما را در بهتر نوشتن یاری کرد؟ سوالات‌تان در جلسات چقدر به جواب رسید؟ برای ترم تابستان برنامه‌تان چیست؟😉 هنرجوهای نویسندگی خلاق بیایید و از تجربه‌تان در این دوره بگویید. چه هنرجوی ترم زمستان بودید و چه ترم بهار را مبنایی گذراندید؛ برایمان از تجربه دوره نویسندگی خلاق بگویید... +لازم نیست یک متن بلند و بالا یا یک شاهکار بنویسید. فقط کافی است هرچه تجربه‌تان است را در چند خط برایم بفرستید. + برای ارتباط با مَن : @adm_mabna https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
امروز می‌خواهم سراغ هنرجوهای نویسندگی بروم؛ کسانی که نویسندگی خلاق ریسمان اتصال‌شان به ماست. حالا د
درباره نویسندگی خلاق و تجربه هنرجویان ترم بهار و زمستان پرسیده بودم؛ چندتایی از نظر هارا گلچین کرده‌ام ⬇️ :
۱. بسم الله الرحمن الرحیم نویسندگی خلاق چیست؟ همین تجربه ایشون😅
۲‌. ما شرمنده شماییم... ترم بهار نتونستیم تکنیکال رو شروع کنیم... اما برای تابستون خبرهایی داریم😎
۳.بسم الله الرحمن الرحیم تمرین های نویسندگی خلاق چجوریه؟ همین جوری که ایشون می‌گن😅 پرچم مامان‌های مبنایی هم البته بالاست😎
۴.حالا لو نمی‌دم استادیارشون کی بوده😎 ولی خب بدونید استادیار اینجوری کم نداریم...
به نـام خــدای مهربـــان "تمدن غارنوشته" (1) کتاب‌های تاریخ دوران مدرسه را به خاطر بیاورید، همه انیمیشن‌هایی با موضوع انسان‌های اولیه را در ذهن مجسم کنید و درباره قصه‌هایی با این مضمون بیندیشید... هیچ‌وقت فکر کرده‌اید منبع این یافته‌ها چیست؟ یعنی یک تاریخ‌دان بر چه اساس گفته است که انسان ابتدا زبان نمی‌دانست یا خط بلد نبود؟ از کجا کشف کرده است که آدم‌ها اول خام‌خوار بوده و بعد آتش را کشف کرده‌اند؟ اصلا منبع یافته‌های تاریخ تمدن چیست؟ جواب ساده است. اگر آن‌را بگویم حتما به یاد می‌آورید... چیزی که در تاریخ تمدن زیاد به کار می‌رود این استدلال است : "تفسیر و رمزگشایی نقاشی‌های روی دیواره غارها نشان داده است که..." ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "تمدن غارنوشته" (1) کتاب‌های تاریخ دوران مدرسه را به خاطر بیاورید، همه ان
"تمدن غارنوشته" (2) مطالعه تاریخ نشان می‌دهد انسان‌ها غالبا زندگی‌شان را در نزدیکی آب می‌ساخته‌اند. علت ساده‌ای هم داشته است. آب می‌توانسته یک نیاز مهم آن‌ها یعنی تشنگی را رفع کند، آب می‌توانسته دام‌های آنان را زنده نگه دارد، آب می‌توانسته به آن‌ها کشاورزی بدهد و... این بوده که آدم‌ها همیشه سراغ آب رفته و تمدن‌ها اطراف رودها و آب‌ها شکل گرفته است. و این‌گونه زندگی کم‌کم گسترش پیدا کرده و شهرها شکل گرفته‌اند. حالا به مهم‌ترین منبع تاریخ تمدن دقت کنید : "غارها و نقاشی‌های کشف‌شده روی آن‌ها"... غارها کجا ساخته می‌شوند؟ مگر نه این است که غار حفره‌ای است در دل کوه؟ حالا موقعیت کوه‌ها را به خاطر بیاورید و فاصله آن‌ها از آب را بینید! چطور ممکن است انسانی که اساس زندگی‌اش نیاز به آب است و تمدن‌هایش را در نزدیکی آب می‌ساخته است، برود و در دل کوه غاری بیاید و آنجا چیزی نقاشی کند؟ آن هم کوهی که با محل زندگی‌اش حسابی فاصله دارد. اصلا انسانی که در نگاه تاریخ تمدن مبتدی است، می‌تواند چنان مسافتی را برود؟! ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
"تمدن غارنوشته" (2) مطالعه تاریخ نشان می‌دهد انسان‌ها غالبا زندگی‌شان را در نزدیکی آب می‌ساخته‌اند.
به نـام خــدای مهربـــان "تمدن غارنوشته" (۳) منظورم آن نیست که نقاشی روی دیواره غارها حقیقی نیست(اگرچه این احتمال دور از ذهنی نیست)؛ بلکه منظورم آن است که چیزی که تاریخ تمدن به آن اتکا می‌کند و آن‌را سند بیشتر حرف‌هایش قرار می‌دهد، حقیقتی بسیار دور از زندگی انسان‌های اولیه بوده است! آن‌قدر که اگر فرض کنیم آدم‌هایی هم بوده‌اند که در دل کوه زندگی می‌کرده‌اند، بازهم چیزی که در دیواره‌ی غارها نقاشی شده است قطعا سرگذشت غالب انسان‌های اولیه نیست. چرا؟ چون انسان‌های اولیه در نزدیکی غار زندگی نمی‌کرده‌اند، چون دسترسی‌شان به کوه و غار کم بوده و احتمالا برای ثبت ماجرای زندگی‌شان به چیزی غیر از نقاشی در غار فکر می‌کرده‌اند. حتی شاید خیلی‌هایشان غارها را اصلا ندیده بودند. مسئله اصلا این نیست که تمدن چطور شکل‌گرفته یا اینکه انسان‌های اولیه چطور آتش و کشاورزی و ... را کشف کرده‌اند؛ بلکه مسئله این است که چطور نقاشی روی غارها، یک منبع مهم در کشف سرگذشت اجداد انسان شده است؟!... هیچ‌وقت به تاریخ تمدن از این زاویه نگاه کرده بودید؟ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان "تله‌ی خاموش" کلیشه تله‌ی بزرگی است. خیلی آرام و خاموش جایی می‌نشیند و نویسنده‌ها را در دام خود اسیر می‌کند. می‌دانید؟ صدای پای کلیشه آرام است، یواش است. کلیشه بی‌هوا می‌آید، وقت عادت‌ها می‌آید و در میان نوشته‌هایتان جا خوش می‌کند و شما حتی متوجه آن نمی شوید. گاهی حتی دربرابر نقد دیگران ایستادگی هم می‌کنید. چرا؟ چون صدای پای کلیشه آرام است! برای فهمیدن کلیشه‌ کافی است همین امروز به حرف زدن‌تان دقت کنید؛ یا مثلا سری به چت‌هایتان بزنید. ببینید چقدر واژه‌های کلیشه‌ای در کلام و متن‌تان زیاد است. حالا کلیشه مثلِ چی؟
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "تله‌ی خاموش" کلیشه تله‌ی بزرگی است. خیلی آرام و خاموش جایی می‌نشیند و نو
- مثل کلمه "قابل"؛ بیایید درباره‌ی همه "قابل اطمینان"هایی فکر کنید که به جای کلمه "مطمئن" به کار بردید؛ - یا مثلا وقت‌هایی را به ذهن بیاورید که به جای هر کلمه‌ی احتمالی، از واژه "مورد" استفاده کرده‌اید: "موردی ندارد"، "در اکثر موارد"، "مسئله مورد نظر من"، فلانی مورد خوبی نیست". احتمالا تا همین حالا اصلا متوجه کلیشه‌ای بودن این کلمات نشده‌اید! یا شاید هم من‌را به سخت‌گیری در مورد کلمات متهم می کنید. پس بیایید فکر کنید به جای همه‌ی کلیشه‌های بالا چه کلمات دیگری می‌توانید استفاده کنید؟ مثلا چرا به جای "موردی ندارد" نمی گویید "اشکالی ندارد"؟ یا به جای "اکثر موارد" بگویید "بیشتر وقت‌ها"! حتی می‌توانید "فلانی گزینه خوبی نیست" را به جای همه وقت‌هایی به کار ببرید که درباره ازدواج به دوست‌تان مشاوره می‌دهید و خیلی کلیشه‌ای می‌گویید "فلانی مورد خوبی نیست!"😅 حتما پیدا کردن کلیشه‌ها سخت است. کلیشه‌ها همیشه اولین کلماتی هستند که بی‌فکر به ذهن‌مان می‌آیند و به جای همه کلمات احتمالی می‌نشینند. اما لازم است بدانید که اگرچه دقت به کلیشه و تغییر آن سخت است اما غیر ممکن نیست. پس اگر به نوشتن علاقه دارید و می‌خواهید حرفه‌ای بنویسید، مچ خودتان را وقت استفاده از کلمات کلیشه‌ای بگیرید. _نجمه حسنیه_ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
خیلی‌هایمان امسال ماه رمضان عجیبی تجربه کردیم. چرا؟ چون بعد از چند سال تجربه رمضان‌های تابستانی، تاز
به نـام خــدای مهربـــان "جلسه با چاشنیِ رمضان" (۲) ماجرای بعدی اما نبودِ چای بود! برای ما که چای عضو جدانشدنی جلسه‌هایمان است، نبود آن معضلی است و می‌تواند به تنهایی شاخص کیفی جلسه را تا حد زیادی تنزل دهد. بعد اما مسئله، مسئله‌ی تصویر بود. هیچ کس حاضر نبود قیافه بی‌حال و رنگ و روفته‌اش را نشان دهد؛ یا مثلا کسانی بودند که در حالت افقی جلسات را برگزار می‌کردند.😅 و مشکل بعدی میکروفون بود. روزه جان‌ها را می‌گرفت و نطق‌ها را کور می‌کرد. این‌بود که میکرفون‌ها به سختی باز می‌شدند و صداها لحظه‌های آخر جلسه بی‌جان بودند. همه‌ی این‌ها اما اجنتاب‌ناپذیر بود. آن زمان پروژه مهمی در مبنا در حال طراحی و اجرا بود که نیاز به جلسات متعدد داشت. به ایده‌پردازی نیاز داشت و مدام حرف زدن. تیم رسانه اینجا دیگر برای ناز کردن فرصتی نداشت. اعضا باید خودشان را وفق می‌دادند و بهانه را کنار می‌گذاشتند... این بود که ماجرای هماهنگ نشدن و سخت هماهنگ شدن، همان روزهای اول حل و فصل شد و جلسه‌ها دوباره راه افتاد و ماجرا خیلی جدی‌تر از روزهای قبل از رمضان ادامه پیدا کرد... _نجمه حسنیه_ + پروژه بزرگ و مهم رمضان اما همان ثبت نام روایت‌انسان بود. پروژه‌ای که بیش از یک‌ماه در پشت صحنه رویش کار کردیم... https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5