هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #چهل_وچهارم
-عطیه چقدر زندگی هامون نسبت به یک سال پیش تغییر کرده😊
یکی دو ماه دیگه اولین سالگرد حسین
رفتن حسین خیلی سخت بود هنوز با هر زنگ در و تلفن منتظرم بگن حسین برگشته
عطیه : تو توی یه خانواده مذهبی دنیا اومدی همه چیز رو #میشناختی اما من شهید رو چهار تا دونه استخوان یه مرده عادی میدونستم..
در حقیقت من مرده بودم.. #شهیدهادی بیدارم کرد.. الان یه مرد واقعی تو زندگیمه.. شهدا رو میشناسم.. خدا برنامه زندگیمون رو درست سر حساب نوشته به شرطی اینکه #صبور باشیم☺️
-ان الله مع الصابرین.. و ان الله یحب الصابرین😊
وقتی رسیدیم خونه گوشی حسین رو گرفتم دستم.. پیج اینستاش رو باز کردم
در میان تمامی نداشته هایت دوستت دارم برادرم..😢
تمام سهم من از آغوشت در خیال و رویاست..😢
با هر طلوع و غروب منتظر پیکرت هستم..😢
با هر شهیدِ گمنام دنبالت میگردم..😢
حسین عزیزم امشب در کنار شهدای گمنام کهف تهران به #یادت بودم..😢
تو هم برادرانه در بهشت برین در کنار ارباب حسین به #یادم باش..😢
خواهرت زینب
عطیه : زینب امشب بریم تو حیاط بخوابیم؟😅
-آره عالیهههه😍👏
رختخواب ها کنار هم پهن کردیم . امشب دلم خیلی هوای حسین رو کرده بود
به ماه نگاه کردم گفتم
ماه گردون ماه من الان کجاست چشمام گرم شده بود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
یه دره خیلی سبز بود
-خاله یعنی این پله ها کجا میخوره؟
خاله : نمیدونم میخوای با فاطمه برید ببینید
وقتی از پله ها رفتیم
یه مزار خیلی خوشگل بود که دور و برش پر از گل بود . روی سنگ مزار با خط خوش حکاکی شده بود " شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
چشمام رو باز کردم و از جا بلند شدم رفتم تو ساختمان تو دفترم نوشتم
ادامہ دارد...
نام نویسنده ؛ بانو مینودری
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #چهل_وپنجم
صبح که کامل از خواب دیدم تو رختخواب غلت میخوردم که عطیه گفت :
_کوفت مرگ مثل خرس اینجا قل میخوره.. نصف شب چرا از خواب بیدار شدی؟
در حالیکه دستام میکشیدم گفتم خواب دیده بودم
عطیه : چه دیدی تو خواب
-یه مزار شهید.. گوشیم کوش؟
عطیه : زینب بمیری اون چشمات باز کن بعد دنبال گوشی بگرد
_بیا اینم گوشیت
📲-سلام بهار خوبی ؟کجایی ؟
بهار : سلام عزیز دلم خوبی ؟کربلام
از معراج چه خبر؟
-خانواده شهید قربانخانی دعوت کردیم
بهار: چقدر عالی.. آفرین خواهر کوچولوی نازم😊
-بهار یه چیزی یادم رفت به مامان بگم.
چند روز پیش از سپاه زنگ زده بودن گفتن سال نو میبرنمون سوریه.. باید گذرنامه و ... ببریم سپاه
بهار : ای جانم عزیزدلم خوش به سعادتتون حتما به مامان میگم
-بهار راستی تو شهیدی به نام مهدی قاضی خانی میشناسی ؟😊
- آره عزیزدلم اون دختر شهیدی ک به آقا گفته بود این کلاه، مامانت برام خریده
-آره اسمش چی بود یادم نیست
بهار : نهال😊
-آره نهال
بهار : اون دختر کوچلو دختر شهید قاضی خانی بود
-اه چطوری بشناسمش؟
بهار : تو همون آرشیو مصاحبه با خانم قاضی خانی هست
-مرسی خواهر جان
بهار : زینبم
- جانم
بهار : محسن امروز حرف تو رو با مامان و من میزد.. بد نیست بهش یکم فکر کنی تو این دوره زمونه پسرای مثل محسن کمن یه متن برات میفرستم حتما بخون😊
-باشه مواظب خودت باش.. بوس
بهار : تو هم مواظب خودت باش
_یاعلی
عطیه در حالیکه از اتاق خارج میشد گفت :
_زینب امروز پنجشنبه است مدرسه هم که تعطیله من یه سر برم خونه مادر شوهرم اینا.. بعدم برم خونه خودمون جمع و جور و نظافت کنم مامان اینا هفته بعد میان تو هم یه تکونی به خودت بده اگه میخوای ولیمه بدی
-واااااااای خاک به سرم.. وایستا حاضر بشم تا یه مسیری بیام برم دنبال عاطفه اون هتل متل آشنا داره
عطیه : بدو تو روخدا
تو مترو نشسته بودیم،گوشیم رو درآوردم پیوی بهار رو چک کردم
هو الرحیم
قبل ازدواج ...
هر خواستگاری که میومد ،
به دلم نمی نشست...
اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...
دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف..
میدونستم مومن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله....
شنیدم بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده ...
این چله رو آیت الله حق شناس توصیه کرده بودن ...
با چهل لعن و چهل سلام ...
کار سختی بود
اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود ....
ارزشش رو داشت واسه رسیدن به بهترین ها سختی بکشم.
۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان ....
۴،۳ روز بعد اتمام چله...
خواب شهیدی رو دیدم..
چهره ش یادم نیست ولی یادمه ....
لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود ....
دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان..
ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار ...
یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت :
" حاجت روا شدی ..."
به فاصله چند روز بعد اون خواب ....
امین اومد خواستگاریم ...
از اولین سفر سوریه که برگشت گفت :
" زهرا جان...
واست یه هدیه مخصوص آوردم ..."
یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت :
زهرا ،این یه تسبیح مخصوصه
به همه جا تبرک شده و ....
با حس خاصی واست آوردمش...
این تسبیحو به هیج کس نده!
تسبیحو بوسیدم و گفتم :
خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش....
خوابم برام مرور شد ...
تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود.... .
✨همسر شهید امین کریمی چنبلو✨
تا مطلب رو خوندم و تموم شد، نیت کردم #چهل_شب_نمازشب بخونم تا خدا یه همسر زینبی نصیبم کنه
عطیه : زینب من اینجا باید پیاده بشم تا شب بر میگردم که بریم معراج برای تزیین فضای داخلی.. فعلا یاعلی
-یاعلی
تا شب که عطیه بیاد.. الحمد لله رب العالمین من تونستم یه هتل پیدا کنم
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #چهل_وششم
-الو عطیه کجایی؟
عطیه:
_تا ۴۵ دقیقه دیگه خونه ام.. تو هم بشین زندگی شهید قاضی خانی رو بخون
-باشه
با خوندن هر خط از زندگی 🌷شهید قاضی خانی🌷 میفهمیدم فدایی حرم بی بی زینب بودن ربطی به شغل و مکان و تحصیلات #نداره
🌷"شهید مهدی قاضی خانی "🌷
🕊نام : مهدی
🕊نام خانوادگی : قاضی خانی
🕊نام پدر : جمشید
🕊تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۸/۲۵
🕊تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۱۶
🕊محل شهادت : خان طومان حلب
🕊محل دفن : قرچک ورامین
🕊زندگینامه.. شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی..
شهید مهدی قاضی خانی فرزند دوم خانواده جمشید قاضی خانی در بیست و هشتم آبان ماه هزار و سیصد و شصت و چهار در روستای حیدر خان از توابع استان همدان در خانواده ای مذهبی و کشاورز به دنیا آمد..
و در سن ده سالگی به همراه خانواده اش به شهرستان قرچک نقل مکان کردند وی در سن پانزده سالگی درس و مدرسه را رها کرد..
و برای تامین خرج و مخارج خانواده هفت نفره شان در کوره پز خانه و گاراژ خرید و فروش ضایعات مشغول به کار شد تا بتواند به جای پدر بیمار ، مایحتاج زندگی را تامین نماید.
عضویت در پایگاه بسیج در آغاز دوره نوجوانی و حضوری فعال در صحنه های انقلاب.. به ویژه عضویت در گردان امام علی علیه السلام در فتنه ۸۸.. و فرماندهی گردان استشهادی شهید علمدار پایگاه انصار الشهدا برگ زرینی به زندگی سراسر عاشقانه وی بود
و سرانجام دعوت عقیله ی بنی هاشم را لبیک گفت و برای نبرد با تکفیری های خونخوار عازم سوریه شد...
و در شانزده آذر نود و چهار در خان طومان استان حلب به فیض شهادت نائل امد و پیکر پاک ایشان با بدرقه ی باشکوه مردم شهید پرور قرچک در گلزار شهدای امامزاده بی بی زبیده قرچک آرام گرفت.
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #چهل_و هفتم
چیزی که در مورد شهید قاضی خانی جالب بود...
این بود که درست زمانی که اعزام میشدن سوریه تازه به یک توانایی معقولی رسیده بودن ولی این چیز ها سد راههاشون نمیشه..😊👌
همسرشون تعریف میکردن:
باور کنید #دل_کندن از مرد جوانم که هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود برایم خیلی سخت بود اما وقتی شور و شوقش را برای رفتن دیدم دهانم بسته شد...
مهدی مردی بود که همیشه به من و بچه ها ابراز علاقه میکرد...
رابطه صمیمانه ای با بجه ها داشت . بچه ها همیشه از سر و کول او بالا می رفتند . حتی محمد یاسین اینقدر عادت کرده بود روی شانه های پدرش بنشیند که هنوز هم وقتی یکی از دوستان آقا مهدی به خانه ما می آید سریع می رود روی دوش او مینشیند.☺️👦🏻
اولین باری که ایشان موضوع رفتن را مطرح کردند ، من حال عجیبی پیدا کردم . حتی به خاطر اینکه یک جورهایی منصرفش کنم گفتم چطور دلت می آید از این بهشت کوچکی که تازه ساخته ایم دل بکنی و بروی؟(منظورم همان زمینی بود که با تولد محمد یاسین خریده بودیم ) اما مهدی انگار اصلا صدای من را نمی شنید . تصمیم اش را گرفته بود و همان موقع فهمیدم که کوه هم جلودار اراده اش برای رفتن نبود..
آنقدر غرق داستان زندگی شهید قاضی خانی بودم که قلبم با صدای زنگ در ریخت😨😅
دستم گذاشتم روی قلبم و به سمت در رفتم .🏃♀ با دیدن تصویر عطیه تو آیفون
-بیشعور تو بلد نیستی آروم زنگ بزنی😁
عطیه : وا چی میگی تو بیا پایین منتظرم
چادرم رو سر کردم ، کیف و گوشیم رو برداشتم و رفتم پایین
عطیه : بالا چی میگفتی؟😕
- داشتم مطالب شهید قاضی خانی رو میخوندم زنگ زدی ترسیدم😅
عطیه : دفعه بعد خبر میدم بعد زنگ میزنم خوبه؟😁
-هر هر گلوله نمک😜😆
به معراج که رسیدیم دیدیم آقای مقدم و آقای محمدی بودن
مقدم : دیشب با محسن حرف میزدم میگفت اصلا هنوز وقت نکرده بره زیارت
این یه هفته هم بگذره این پسره صحیح سالم بیاد من خیالم راحت میشه
محمدی : آره مخصوصا با این تهدید داعش درسته نمیتونه
احمدی : بچه ها خواهر عطایی فر اومدن
_سلام مگه داعش زائرین اربعین رو تهدید کرده؟
محمدی که سرش انداخت پایین ولی مقدم سریع گفت :
_نه نه منظورمون محسن چگینی نبود محسن ،...
-محسن کی؟
احمدی یهو پرید وسط گفت :
_منظورمون کربلایی محسن بود..
بعد مشکوک پرسید..
_شما نگران محسنید یعنی ؟
از سوتی خودم حرصم گرفت و با حرص گفتم
_نخیر
عطیه وار
د شد :
_سلام
بچه ها از عطیه حال محمد رو میپرسیدن
مقدم - چون این شهدا همزمان با اربعین میان بهتره یه گوشه حسینیه ماکت کربلا درست کنیم
_آقای مقدم اون حکم برای من و خانم اسکندری زدید؟
مقدم : بله.. فردا میارم مدرسه تون...
فقط چون اخوی محسن سفارش کرده با لباس فرم سپاه میان (همه اینا رو با یه خنده تو صداش گفت)
_اهم اهم خانواده داداش مجید چی شدن ؟
- اربعین ان شالله میان یه بسته نذری بدیم
عطیه : این وسایل رو که تهیه کردید بگید تا ما بیایم برای تزیین حسینیه...
خانم عطایی فر بریم خواهر جان ؟
- بله
از حسینیه که خارج شدیم
عطیه : میبینیم که هیچکس از ترس محسن حتی ته رویاهاشون بهت فکر نکرده
_🙈😊
عطیه : جان جان این لبخند و خجالت چی میگه.. یعنی داری بهش فکر میکنی؟
- نمیدونم شاید😅
روز ها از هم گذشتن...
من و زینب و چند تا ار دخترا داشتیم حسینیه رو تزیین میکردیم
که صدای مقدم و چند تا پسر میومد
صدای مقدم یواش شد :
_فقط مراقب باشید خواهر عطایی فر نفهمه .........
چادرم رو سر کردم و به سمت مقدم رفتم.. 😥دستام میلرزید.. با صدای لرزان گفتم :
_من چی رو نباید بفهمم😨
مقدم :
_خواهر عطایی فر هیچی نشده.. توروخدا آروم باشید.. خانم علوی تو رو خدا بیایید
عطیه : چی شده چرا زینب این حال و روزشه
مقدم : محسن .....
- شهید شده ؟😰
مقدم : نه بخدا نه به حضرت زهرا مجروح شده..اصلا پاشید حاضر بشید با خانم علوی ببرمتون.. ببینید مجروح شده😔😥
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #چهل_وهشتم
داشتیم سوار ماشین آقای مقدم میشدیم که احمدی با صدای لرزانی گفت :
_علی منم میام
مقدم : تو کجا.. بمون اینجا اگه کاری پیش اومد به من زنگ بزن.. اگه هم خانم رضایی یا سید محمد زنگ زدن بهشون بگو حال محسن خوبه فقط یه تیر به کتفش خورده اونم در آوردن.. من خواهرِ حسین و خانم سید رو میبرم تا محسن رو ببینن.. خیال خواهرِ حسین از سلامتی محسن راحت بشه
احمدی : باشه
نزدیک بیمارستان بودیم که عطیه گفت :
_آقای مقدم لطفا کنار یه گل فروشی نگهدارید گل بخریم
مقدم : چشم
عطیه : خانم عطایی فر لطفا بیا خواهر
-عطیه گل برای چی من نگرانم تو اومدی گل بخری ؟
عطیه :
_ آدم عشق و علاقه اش رو یه جوری نشون میده.. نگرانی خالی بدرد عمه چهارمی من میخوره😁
-خخخ.. خب حالا حرص نخور.. چه گلی میخوای بخری؟😃
عطیه :
_سید میگفت... آقا محسن عاشق رز زرد و نرگس هستن.. آقا لطفا یه دست گل با ده رز زرد ده تا نرگس و یه شاخه گل رز قرمز بدید
-رز قرمز چرا🤔
عطیه : ای خدا گل قرمز نماد عشقه😬
-زشته بخدا.. 😅شاید اصلا محسن دیگه من رو نخواد🙈
عطیه : میخواد.. من یه چیزی رو میدونم که این کارها رو میکنم😉
بالاخره دسته گل به دست از مغازه گل فروشی خارج شدیم💐
وقتی وارد بخش بستری شدیم مامان آقا محسن اولین نفری بودن که به استقبالمون اومدن..
خانم چگینی :
_دختر گلم خیلی خوشحالمون کردی.. برو تو اتاق محسن تازه بیدار شده😊
دسته گل به دست وارد اتاق شدم تا چشم محسن به من افتاد یه لبخند قشنگ زد
- حالتون خوبه؟
محسن : خیلی خوشحالم کردید که اومدید
عصر وقتی دیدار عمومی تموم شد رفتم بالای پیکر شهدا
روزی تصور کردم..
که حسینم میاد آخ #چقدرسخته یه شهید داشته باشی که #پیکرش بدستت #نرسیده باشه
دو روز بعد اربعین، خانواده ام از کربلا برگشتن و ما برای هماهنگی های سفر عید رفتیم سپاه
این بین ، امتحان های نوبت اول برگزار شد و من شاگرد اول مدرسه شدم☺️
ولی تلخی زمستان ، آنجا بود که اولین #سالگردشهادت برادرم رسید بدون اونکه پیکرش در خاک وطن باشه😞☝️
هوالمحبوب
🕊رمان #هادے_دلہا
قسمت #چهل_ونہم
مراسمی که سپاه صابرین گرفت و خیلی از دوستان و همرزمان حسین اومده بودن
و حضورشون از داغ نبودن حسین کم میکرد
ولی #سختی اون روز این بود که بعد از مراسم سالگرد، به جای مزار حسین رفتیم مزار شهید میر دوستی😔💔
شب وقتی همه دوستات و اقوام رفتن و ما خودمون تنها شدیم.
۱۰۰ شاخه گل رز قرمز خریدیم و رفتیم بهشت زهرا🌹
مرتضی:آجی الان میریم پیش آقا سید؟
-آره عزیزم میریم اونجا به یاد داداش# حسین میریم مزار شهدای گمنام نفری یه دونه شاخه گل میذاریم روی مزارشون😊
مرتضی: آجی من با تو بیام؟
- آره عزیزم
قبل از شروع اینکه گل هامون رو هدیه کنیم ،از گلها یه عکس گرفتم
هر شهید گمنامی که دیدیم یه شاخه گل رز قرمز گذاشتیم سر مزارشون.🌷
شب که برگشتیم خونه
یه پست تو صفحه اینستای #حسین گذاشتم.
" برادر شهیدم امروز اولین سالگردشهادتت بود😞
تمام ۳۶۵ روز گذشته را در انتظار بازگشت پیکر نازت بودم
امروز تمام دوستان و همرزمانت آمدن اما جای تو شدیدا خالی بود😭
ولی با تمام #سختی_ها
با تمام #انتظارها😞
با تمام #بغض_ها😢
با تمام #اشڪ_ها😭
به قول همسر شهید صدر زاده ، ما شهیدمان را تقدیم بی بی زینب کردیم🕊
مادر در حال پرورش یه پسر دیگر است
بر
ًَ 👇تقویم نجومی یکشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی،اسلامی.
✴️ یکشنبه👈17 مهر /میزان 1401
👈12 ربیع الاول 1444👈9 اکتبر 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥 انقراض حکومت غاصب بنی امیه به دست ابومسلم خراسانی " ۱۳۲ ه.ق ".
🌹 ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله " به روایت اهل سنت ".
💠 مرگ احمد بن حنبل " ۲۴۱ ه.ق ".
🔥 مرگ معتصم عباسی " ۲۲۷ ه.ق ".
🐫 ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هنگام زوال ظهر.
⭐️احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✅خرید رفتن.
✅مشارکت و امور شراکتی.
✅مسافرت.
✅دکان افتتاح کردن.
✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و دیدار با روسا خوب است.
👼مناسب زایمان و نوزاد صالح و عفیف و متدین خواهد بود.
🚘سفر: مسافرت خوب است.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓امروز : قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️صید و شکار و دام گذاری.
✳️اغاز درمان و معالجات.
✳️ آغاز به کار و شغل.
✳️خرید لوازم و مایحتاج زندگی.
✳️ختنه کودک.
✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است.
📛ولی امور زراعی کاشت خوب نیست.
💎 از کانال ما در فروش حرز و ادعیه همراه دیدن فرمایید مطمئن با قیمت مناسب.👇
@Herz_adiye_hamrah
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث هیبت و شکوه می شود.
💉🌡حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب سلامتی می شود.
💑مباشرت :
مباشرت امشب برای سلامتی مفید و فرزند حافظ قران گردد.
😴😴تعبیر خواب:
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 13 سوره مبارکه " رعد" است.
یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته....
و چنین استفاده میشود که برای دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه تقویم همسران را در تلگرام جستجو کنید و به کانال ما بپیوندید که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد صدقه بدهد تا بر طرف شود.ان شاالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
@taghvimehmsaran
💅 ناخن گرفتن:
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز:
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
@taghvimehmsaran
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب.
کتاب تقویم همسران:نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
025 37 747 297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد.
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال اصلی و فعال ما در تلگرام👇
@taghvimehmsaran
ای دی ادمین... 🆔👇
@tl_09123532816
لینک عمومی کانال در پیام رسان ایتا و سروش.👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🌸شهدای این چله🌸
۱🌷شهید ابراهیم همت
۲🌷شهیدسید محمد حسین میر دوستی
۳🌷شهید سجاد زبرجدی
۴🌷شهید حسین میر عطایی
۵🌷شهید سید رضا طاهر
روز اول👈🏼۱۲ مهر✔
روز دوم👈🏼۱۳ مهر✔
روز سوم👈🏼۱۴ مهر✔
روز چهارم👈🏼۱۵ مهر✔
روز پنجم👈🏼۱۶ مهر✔
روز ششم👈🏼۱۷ مهر✔
روز هفتم👈🏼۱۸ مهر
روز هشتم👈🏼۱۹ مهر
روز نهم👈🏼 ۲۰ مهر
روز دهم👈🏼 ۲۱ مهر
روز یازدهم👈🏼۲۲ مهر
روز دوازدهم👈🏼۲۳ مهر
روز سیزدهم👈🏼۲۴ مهر
روز چهاردهم👈🏼۲۵ مهر
روز پانزدهم👈🏼۲۶ مهر
روز شانزدهم👈🏼۲۷ مهر
روز هفدهم👈🏼۲۸ مهر
روز هجدهم👈🏼۲۹ مهر
روز نوزدهم👈🏼۳۰ مهر
روز بیستم👈🏼 ۱ آبان
روز بیست ویکم👈🏼۲ آبان
روز بیست دوم👈🏼۳ آبان
روز بیست وسوم👈🏼۴ آبان
روز بیست وچهارم👈🏼۵ آبان
روز بیست وپنجم👈🏼۶ آبان
روز بیست وششم👈🏼۷ آبان
روز بیست وهفتم👈🏼۸ آبان
روز بیست وهشتم👈🏼۹ آبان
روز بیست ونهم👈🏼۱۰ آبان
روز سی ام👈🏼 ۱۱ آبان
روز سی ویکم👈🏼۱۲ آبان
روز سی دوم👈🏼۱۳ آبان
روز سی سوم👈🏼۱۴ آبان
روز سی وچهارم👈🏼۱۵ آبان
روز سی وپنجم👈🏼۱۶ آبان
روز سی وششم👈🏼۱۷ آبان
روز سی وهفتم👈🏼۱۸ آبان
روز سی وهشتم👈🏼۱۹ آبان
روز سی ونهم👈🏼۲۰ آبان
روز چهلم👈🏼 ۲۱ آبان
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم ب خانم ام البنین سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
💫♥️🍃♥️🍃💫
z:
💫♥️🍃♥️🍃💫
♥️
🍃
♥️
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
❤️ختم توسل ب شهدا
🌷شروع ختم : ۱۲ مهر
🌷✅هر روز ۱۰۰ صلوات( یک دور تسبیح برای ۵ تا شهید باهم_ فقط یک دور تسبیح برای ۵ شهید با هم_ نه ۵ دور تسبیح _
🌷✅حق الناس نیستند ختم ها، نگران حق الناس نباشید ب هیچ وجه
🌷✅اگر یک روز فوت یا فراموش شد، فردا ب جا آورید.
🌷۴۰ روز، برای ۵ شهید تکرار می شود و ثواب ختم فقط ب همین ۵ شهید بزرگوار می رسد.
🌷✅ ان شاالله دراین چله ، چند تا حاجت روایی داشته باشیم
🌷چله سوم و چهارم و ..... هم در پیش داریم.
🌷✅نیازی ب اسم نویسی عزیزان گروه و حضوری زدن در گروه و پی وی من نیست( صرف حضور در گروه کافیست)
🌷ب اندازه ارادتت ب شهدا لینک رو ب اشتراک بزار
🌷اگه احساس دین می کنی ب شهدا ، تا حد توانت یک " یا علی" بگو و لینک رو ب اشتراک بگذار...." یا علی"
🌷مواقعی که دوستان نذر ۴۰ یس و۴۰ زیارت عاشورا ویا......ویا نذر ختم قران دارند ویا حاجت رواشدن ان شاالله
میتونن بانی ختم در گروه باشند
🌷✅پس از حضور در گروه، در گروه بمانید تا شروع را اعلام کنم، برنامه و شرایط رو کامل شرح دادم، لطفا ب پی وی من مراجعه نکنید ، صرف حضور در گروه، ب معنای مشارکت در چله است
🌷✅تاریخ شروع را اعلام می کنم.
🌷✅هر روز یادآوری می کنم.
🌷راس همه دعا هامون تعجیل در امر فرج مولامون ان شاالله
🌷✅گروه فقط ویژه بانوان( ورود آقایان ممنوع)
🌷✅برای هر چله، میتوانید یک حاجت
در نظر بگیرید یا هزار تا حاجت.
🌷آرامش قلبی دل من ب اینکه، ب هر
شهید( یک شهید ثابت) ، چهل روز متوسل بشم. ویا به هر ۵ شهید متوسل بشم
🌷لطفا هر عزیزی حاجت روا شد، حتما
حتما ب من اطلاع بده ک در گروه بزارم.
🌷ب اندازه ارادت به شهدا لینک رو منتشر کن🌷
🌷روز های پنج شنبه هر هفته ختم ثابت هدیه به جمیع شهدا وشهدای مدافع حرم واموات دست جمع داریم حالا هر هفته یک ختم یس الرحمن حشر و....
که هر کس دوست داشته باشه میتونه به نیت حاجت ویا به نیت امواتش بانی بشه
🌷در طی این ۴۰ روز مطلب از این ۵ شهید در گروه گذاشته میشه تا شما انس بیشتری با شهدای اون چله داشته باشید
🌷عزیزان برای نزدیکی بیشتر با شهدا وجلب نظر شهدا هر روز با شهدای اون چله انس داشته باشید در اعمال مستحبی تون مثل زیارت و..... ودرعبادت های مستحبی تون شهدا رو شریک کنید
در کارهای روزانه مثل پختن غذا آب دادن به گل محبت به عزیزانتون
حتی در ثواب دادن یک لیوان آب به عزیزانتون شهدا رو شریک کنید
به نیابت از شهدا تمام این اعمال رو هدیه کنید یا به امام اون روز یا به ۱۴ معصوم ع
محبت به شهدا دوطرفه است
شهدا مدیون هیچ کس نمی مونن
اون وقته که معجزه اشو در زندگیتون می بینید ان شاالله
🌷حتما عنایت شهدا به زندگیتون رو برام بفرستید تا من در گروه بزارم وهمه بهره ببرن
🌷به اندازه ارادت به شهدا یک بسم الله .. بگو رو لینک رو منتشر کن
تا همه به گروه شهدایی ما ملحق بشن
🌺eitaa.com/madadazshohada
🍁به نام خدایی که
✨مهر او قوت قلب ما
🍁و یاد او راحتی روح ماست
🍁آباد آن زبان
✨که بر آن ذکر اوست
🍁آزاد آن کس
✨که وی دربند اوست
🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁