#شهادت_حضرت_زینب_س
زمین کربلا و ... وای زینب
نوای نینوا و .... وای زینب
سر هجده بنی هاشم ز کینه
به روی نیزه ها و وای زینب
اباالفضل رشید و مشک بی آب
دو دست از تن جدا و وای زینب
رباب از داغ طفل شیر خوارش
شده صاحب عزا و وای زینب
سکینه نوحه خوانِ داغ بابا
رقیه در کجا و وای زینب
به زیر بوته از شدت ترس
دو کودک شد فدا و وای زینب
سر پاک حسینش نور عینش
جدا شد از قفا و وای زینب
تن صد پاره بر روی زمین و
کفن شد بوریا و وای زینب
هجوم دشمنان بی مروت
به سوی خیمه ها و وای زینب
اسیری و غم بی معجری و
عدوی بی حیا و وای زینب
سید مجتبی شجاع
#شهادت_حضرت_زینب_س
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ولادت من
عزیز مادر من ، یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریض درد فراقم بیا عیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
خدا گواست که یکسال و نیم مردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کند ای نخل سرو قامت من
تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دم شهادت تو شد دم شهادت من
ز خاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو ، از دست رفت طاقت من
شدیم وارد شام خراب یادت هست؟
به بازوی من خسته طناب یادت هست؟
به آستین که گرفتم حجاب یادت هست؟
تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟
زدند لطمه به روی تو و به عزت من
من و غم و من و ناله ، امان از این غربت
کفن نداشت سه ساله ، امان از این غربت
فدک نبود و قباله ، امان از این غربت
رخش کبود چو لاله ، امان از این غربت
گذاشت داغ روی داغ بی نهایت من
غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت
فراق یار و اسارت خدانگهدارت
عزای شام و جسارت خدانگهدارت
غم نگاه حقارت خدانگهدارت
هزار شکر که آخر روا شد حاجت من
علی سلطانی
#شهادت_حضرت_زینب_س
امان ز هجر امان از نبودن تو حسین
گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین
ز سینه ام نفس بی قرار افتاده
حسین عشق تو در احتضار افتاده
چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم
دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم
دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم
هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم
برای تو همه زندگیم سینه زدم
کنار دخترکان یتیم سینه زدم
نگاه کن چقدر چین به صورتم دارم
نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم
برات روضه ی هرروزه میگرفتم من
به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من
کسی مقابل من آب خورد غش کردم
و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم
اگرچه از همه کس احترام میبینم
به خواب اگر بروم خواب شام میبینم
به احترام سرت چشم من نشد روشن
تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن
پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر
شتر سوار شدن میکشد مرا آخر
زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم
به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم
میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم
به سایبان بروم من رباب را چه کنم
چقدر شام، سرت را عذاب میدادند
به قاتلت جلوی من شراب میدادند
لباس مادریات را گرفتم از دستش
مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش
در آفتاب نشانی غربتم برگشت
شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت
نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام
پی زیارت قبر رقیه آمده ام
همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است
بدان برادر من بی برادری سخت است
سید پوریا هاشمی
#شهادت_حضرت_زینب_س
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
محمدجواد شیرازی
#شهادت_حضرت_زینب_س
بعدِ عباس علمدار شدن کار تو بود
اینچنین قافله سالار شدن کار تو بود
هر چه کاخ اُموی بود خرابش کردی
زینبا ! فاتحِ پیکار شدن کار تو بود
کوفه تا شام علی گونه رجز می خواندی
دخترِ حیدرِ کرار شدن کار تو بود
از کسی غیرِ حسین بن علی دَم نزدی
به غمِ یار گرفتار شدن کار تو بود
اُسْکُتویِ تو جهان را به تَحَیُّر آورد
همه گفتند جگر دار شدن کار تو بود
یک تنه جای همه جام بلا نوشیدی
از ازل قله ی ایثار شدن کار تو بود
ای که در وصف تو حیران همه ی شاعرها
شاه بیتِ همه اشعار شدن کار تو بود
کار تو بعدِ برادر به کجاها نرسید..
راهیِ کوچه و بازار شدن کار تو بود
چه لگد ها که به جای همه طفلان خوردی
بعد از آن دست به دیوار شدن کار تو بود..
#احسان_نرگسی
#شهادت_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
حسین خواهر تو بر غمت دچار شده
دلم هوای تو کرده که بی قرار شده
تمام موی سرم ، پینه های دستانم
خودت بیا و ببین که چه گریه دار شده
مگر نگفتم عزیزم که بی تو می میرم
همیشه قاتل عاشق غم نگار شده
در احتضار کنار تمامتان بودم
برس به داد دلم وقت احتضار شده
اگر تو کشته ی اشکی دو دیده ی تر من
برای روضه ی تو سفره دار شده
ز خاطرم نرود خاطرات کرببلا
دوباره دور و بر من پر از غبار شده
به روی چادر من جای پای قاتل توست
لگد به روی لگد بر تنم نثار شده
دم غروب به آتش گرفته ای گفتم
بدو عزیز دلم موقع فرار شده
میان آن همه نامحرمان خودت دیدی
چگونه خواهری بر ناقه ها سوار شده
سر تو را سر بازار بس که رقصاندند
گلوی خشک تو دیدم که تار تار شده
زنان کوفه همه سنگ باز قهارند
چقدر راس تو با سنگها شکار شده
رباب موی سرش کند و داد زد زینب
ببین سر پسرم سهم نیزه دار شده
میان بزم شراب آمدم به دنبالت
یکی به طعنه صدا زد ببین چه خار شده
حرامزاده ای از دختران کنیزی خواست
از آن به بعد سکینه گلایه دار شده
#قاسم_نعمتی
#شهادت_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده
چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده
از گریه پینه بسته دگر چشم های من
عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده
موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست
غم های کربلاست چنین یاورم شده
من پیر سالخورده ام و دست های من
محتاج شانه های علی اکبرم شده
از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق
ناله زدی که وقت وداع از حرم شده
داغیِ بوسه از لب تو مانده بر لبم
خون گلوی تو نفس حنجرم شده
من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین!
این چند ماهه جان تو درد سرم شده
می خواستم بغل کنمت جان تو نشد
نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده
من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام
سر تا به پا تمام تنم پر ورم شده
دشمن همین که پا به روی چادرم گذاشت
گفتم به خویش ارثیه مادرم شده
جان خودت به زور کشیدند چادرم
شاهد ببین که پارگی معجرم شده
#قاسم_نعمتی
#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب_س
ای آسمون خون گریه کن -زینب غریبه
جون میده و باهر نفس_یاد حبیبه
ای غم کشیده زینب
قامت خمیده زینب
واویلتا واویلا
-------------------------
میگه کجائی یا حسین_سالار زینب
لحظه جون دادن بیا _دیدار زینب
شامم سحر شد ای یار
وقت سفر شد ای یار
واویلتا واویلا
-------------------------
کجائی ای دلدار من _با بی قراری
مونده برام پیراهن _تو یادگاری
میلرزه دستم ای یار
یاد تو هستم ای یار
واویلتا واویلا
-------------------------
لحظه های جون دادم _دیده به راهم
رو به سوی کرب و بلا _مونده نگاهم
ای کربلا ئی ای یار
آخه کجائی ای یار
واویلتا واویلا
-------------------------
خاطرهای قتلگاه _یادم نمیره
ناله زدم با سوز و اه _یادم نمیره
بر خاک صحرا ای وای
افتادی از پا ای وای
واویلتا واویلا
-------------------------
پیش نگام غارت شده _بال و پر تو
دیدم همه میچرخونن _رو نی سر تو
دیدم غمینی ای وای
نیزه نشینی ای وای
واویلتا واویلا
-------------------------
دیدم کنار قتلگاه _آشفته گیسو
میشه با نیزه جسم تو _پهلو به پهلو
تا قاتل امد ای وای
مادر صدا زد ای وای
واویلتا واویلا
#قاسم_نعمتی
4_5780909032751502907.mp3
2M
#شهادت_حضرت_زینب_س
#شور
شاگرد مکتب زهرا
پرچمدار، بعد عاشورا
کوفه رو از نفس انداخت
خطبه ی زینب کبری
خطبه میخونه توی مسجد
مثل فاطمه با صلابت
دختر زهرا با کلامش
توی کوفه کرده قیامت
زهرا خصاله / اوج کماله
حتی خدا به داشتن زینب می باله
بنت الولیِ / نور جلیه
حیرون شدن همه این صدای علیه؟
یا زینب یا زینب ۳
وارث خطبه ی مولا
مثل یک لشکره تنها
حیثیت یزید و برد
خطبه ی زینب کبری
ایستاده رو در روی دشمن
مقتدرانه مثل مولا
تحقیر کرد این جملش یزید و
ما رایت الا جمیلا
طبق روایات / از این بیانات
بند اومده زبون همه اهل شامات
شور قیامه / فاتح شامه
دیدن که دختر علی ذاتاً امامه
یا زینب یا زینب ۳
#میلاد_فاروقی
﷽
#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب_س
بند اول
به چه روزگاری افتادیم
کاش روزای خوشی برگرده
بی برادری چقدر سخته
میبینی باهام چیکار کرده
یک سال و نیمه که تو نیستی
حالمو ببین پریشونم
ای فدای غربتت داداش
من خودم روضه تو میخونم
حق بده برم من از حال
عشقم افتاده تو گودال
چرا من باید ببینم
روی سینه ت شمرو خوشحال؟
ای امون دل
زینب تو هم سفر شده با یه قاتل
ای امون دل
تو دو سه ساعت کنار شمر بودی من چهل منزل
یاور زینب ... یه کاری کن از کنارت نره زینب
بند دوم
غم و غصه ها فراوونه
سر غارت تو دعوا شد
راستی آخرش نفهمیدم
اصلا انگشت تو پیدا شد؟
قربون خشکی لبهات شم
تشنه بودی تشنه افتادی
قربون دلت برم داداش
مرکباشونم تو آب دادی
دسته شمره خاطراتم
خیلی دلتنگ نگاتم
حنجره تورو برید که
نشنوم دیگه صداتم
کار دنیا رو
جای ما نبود آخه کوچه و بازارو
کار دنیا رو
بارون سنگ می بارید از در و دیوارو
خواهرت زینب ... اونقدر کتک خورد جلو سرت زینب
بند سوم
هرکی هرچی دم دستش بود
به زور از تن تو برد آخر
درد من اینه که تو گودال
خولی ول کنت نشد خواهر
ای فدای درد و غم هات شم
فکر ما رو هم میکردی خب
به رقیه قول دادم رفتی
دو سه روزه برمیگردی خب
دختره آرزو داره
سر روی پاهات بذاره
ترس سیلی خوردن از زجر
لکنت زبون میاره
دیگه خوشبخت نیست
موهاشو ببین که سوخته و دیگه لخت نیست
دیگه خوشبخت نیست
داشت میدید سنان میگفت تموم کنید وقت نیست
پیر شده زینب ... دیگه از دنیا بدون حسین سیر شده زینب
📝 به قلم : حسین عیدی