eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
428 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
روی بام آفرینش آفتاب زینب است  رونق هر سفره ای از نان و آب زینب است  تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است "ما رایتُ" گفت؟! نه! کوبید برروی یزید. وحشت آل امیه از جواب زینب است گرچه شد پوشیه اش غارت رخش مستور ماند بال جبراییل در واقع نقاب زینب است گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد گریه کردن درس اول از کتاب زینب است دستهایش در طناب افتاده اما بسته نیست تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است چادر خاکیش خاک سینه زنها را سرشت هرکسی اباد شد خانه خراب زینب است تا همه گفتند زینب گفت زینب یا حسین این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است ای که دنبال برات کربلایی اربعین کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است
آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود شرط عقد خواهری چون او فقط این بود که هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود در مقابل محض همراهی این خواهر حسین ترک پیکر کرده و بر نیزه با سر میرود خون حیدر در رگش جاریست وقتی اینچنین در اسارت هم چنان فاتح به منبر میرود هیبت زینب به حیرت برده دشمن را که او روی منبر میرود یا فتح خیبر میرود!؟ خطبه میخواند تمام شهر میریزد به هم آنچنان که انتظار روز محشر میرود تیغ بران بیانش ذوالفقاری دیگر است آن زمانی که به جنگ جهل لشگر میرود کوه صبر است او که از داغ دل پر غصه‌اش کاسه‌ی صبر تمام غصه‌ها سر میرود
ما رایت الا جمیلاً کوهی از جنس غم و درد، در اینجا خفته است آسـمـانی چـو افـق زرد، در اینجا خفته است عطش‌آلود لبی، سوخته‌جانی بی‌تاب کمری خم‌شده از درد، در اینجا خفته است گُلی از شرم و حیا سـرخ ولی پژمرده با خس و خار هماورد، در اینجا خفته است دلی از صبر، ولی ساخته با سوز و گداز یک جهان شعلهٔ دلسرد، در اینجا خفته است ابری آکنده ز باران، دلی آغشته به خون شبنمی بر رخ پُر گَرد، در اینجا خفته است خنجرِ حنجر و شمشـیرِ زبان آهخته به خدا شیرزنی مرد، در اینجا خفته است آنکه از داغیِ خورشید در این شام سیاه خبـری داغ‌تر آورد در اینجا خفته اسـت
بند اول حاصلِ زینب آخرم دیدی خرابه شد  حسین منزلِ زینب اون چی بود آخه می‌ریخت روی سرت مقابلِ زینب ؟ حاصلِ زینب حاصلِ زینب شمر و خولی رو ببین دور و بر محملِ زینب سر تو میگرده دست این و اون خونِ دلِ زینب راه دور رفتی بغل خواهر تو بود حسین چرا تنور رفتی؟ ای مسیحِ من؟ خولی هم مهمون نوازی میکنه راستی شبیه من؟ ای مسیح من یاوره زینب...برادره زینب بند دوم با وفا داداش آخرم نگفتی خوش گذشت بهت رو نیزه ها داداش؟ آخه خیلی خوش گذشت به بچه هات شام بلا داداش با وفا داداش با وفا داداش سرت اینجاعه ولی پیکر تو مونده جا داداش من که گفتم بیا برگردیم از این کرب و بلا داداش با وفا داداش بی خبر رفتی ما رو لایق ندونستی آخرم تو طشت زر رفتی زینبت غم داشت بغل خواهر تو چی آخه از درخت مگه کم داشت زینبت غم داشت یاوره زینب... برادره زینب
غزل مناجات من اگر که دارمت دوست، ندارم اختیاری چه خوش است دل سپردن، به چنین بزرگواری نکند به گلشن خود ، تو اضافه ام ببینی نشود کم اعتبارش ، گل اگر که داشت خاری نه به شوق گندم آیم ، نه به کار مردم آیم مگر از سر محبت ، تو بگیری ام به کاری من از این خوشم بدان که ، بشناسی ام به آنکه ز غم تو در مجالس زده شب به شب هواری نفسی بساز با من ، متکان مرا ز دامن که به یک تکان ساده ، شکند دل غباری تو مخوان مرا حقیرم ، تو مبین مرا فقیرم دل من حسین دارد ، تو که خویش را نداری تو بر آن شدی بگیری،  شده دست شمر را هم تو فراتر از تصور ، تو بزرگمردی آری ... خبری ز قاتلت نیست، ز تو غیر منزلت نیست تو نشسته ای به دلها ، که همیشه ماندگاری
یا ابالفضل العباس  ع هر که شد مأنوس با تو با ارادت می شود هرکسی خاک درت شد با لیاقت می شود خانه ای که روضه ات را داشت شد بیت الکرم معبد عشق است هر جا از تو صحبت می شود طرز گفتار تو با  ارباب، آداب ادب طرز رفتار تو ،آداب زیارت می شود سفره ی ام البنین کارش گره واکردن است چه دعاهایی که با نذرش اجابت می شود رزق اشک گریه کن ها ، با دعای مادرت... با همان دستی که افتاده ست قسمت می شود  زور بازو قوت زانو و بعدش آبرو ... این علامت کش کنارت با نجابت می شود نوکرت پای علم بار تعصب می کشد دستگیرش تیغه های این علامت می شود روز محشر روز حسرتهاست پس با این حساب قسمت هرکس غلامت نیست حسرت می شود من خدا را زیر این بیرق فقط می بینمش یا ابالفضلی که می گویم عبادت می شود پشت ارباب دوعالم را نبود تو شکست سهم زینب هم بدون تو اسارت می شود یاد قبری کوچک و یک مشک پاره می کنیم در میان روضه تا حرف از خجالت می شود دست هایت را بریدند و تماشا می کنی خیمه های بی عمودی را که غارت می شود بوسه می زد شاه عالم روی خاک علقمه دستهایی را که اسباب شفاعت می شود
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به پرچم روضه ی تو / پناه آوردم ۳ گرفتی دستای منو / زمین که خوردم۳ نذار بیفته اسمت از / روی زبونم ۳ خیلی بدهکارم بهت / خودم می دونم۳ مرده زنده مو - ببر حرم حسین پناه آخرم حسین توو شلوغیا - صدام بزن حسین ای شاه بی کفن حسین حسین - تنها یارم // حسین - دوست دارم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ همین که اسم تو میاد/ دلم می ریزه ۳ آخ که چقد خاطر تو / برام عزیزه ۳ بغل برام وا می کنی / دلم که خونه ۳ دلت میاد نوکر تو / تنها بمونه ۳ عاشقت شدم - من از قدیم حسین تموم زندگیم حسین غیر روضه هات - کجا برم حسین همه ی باورم حسین حسین - ای غمخوارم // حسین - دوست دارم حسین - تنها یارم // حسین - دوست دارم
زمانِ ظلمتِ قابیل رد شد شهید از کوچهٔ هابیل رد شد به کِشتی، نوح از طوفان نترسید که با امدادِ میکائیل رد شد خلیل ایمانِ محض آورد؛ چاقو، چه تند از ذبحِ اسماعیل رد شد شبِ فرعون، در ظلمت فرو ماند که موسیٰ با عصا از نیل رد شد مسیحایی کتابی تازه آورد ز توراتِ یهود انجیل رد شد هراسِ مکه را پَر زد ابابیل ز فرق ابرهه سجّیل رد شد کنارِ مسجدُالاقصی، شبانگاه بُراق از شه‌پَر جبریل رد شد ندیدی ظلم را از کوچه با ترس، شتابان رفت و با تعجیل رد شد؟ ندیدی برف‌ها را آب کردیم، که از قشلاقِ سرما، ایل رد شد؟ ندیدی؟! صبح، فریادِ رهایی چطور از صورِ اسرافیل رد شد؟ خدا با ماست، می بینی؟! شهیدیم ز ما عُشّاق، عزرائیل رد شد فلسطینی که محکم گام برداشت ز روی نعشِ اسرائیل رد شد
بی تو رسیده است به لب جان بیا بیا مُردیم ما ز دوری و هجران بیا بیا حتی بهار بی‌تو، شبیه خزان بُوَد عالَم به یمن توست گلستان بیا بیا دین شد غریب، العجل آقای منتقم اسلام گشته بی تو پریشان بیا بیا تا کی به روی خاک، بدنهای چاک چاک تا چند جسم جد تو عریان بیا بیا تا چند پا برهنه عزیزان مصطفی باشند روی خار مغیلان بیا بیا تا کی سر حسین بوَد روی دست شمر جاری ست خون از آن لب عطشان بیا بیا ای باطن حقیقی قرآن و دین بگو تا کی به نیزه قاری قرآن بیا بیا تا کی به دست ابن زیاد است چوب کین تا کی زند بر آن لب و دندان بیا بیا