eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
565 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
خُمار غَمکده‌ ها ساغرِ شعف کم داشت طنین شادی عُشاق ضرب و دف کم داشت نشست چهره‌ی دلبندِ عشق در قابی... برای داشتنش ، عرش ، قوسِ رَف کم داشت تمام هَست به خط شد زمان اِجلالش فضای کون و مکان جا برای صف کم داشت سَرِ کلافِ کلام از اساس گم شده بود همیشه تیر بیانِ بشر ، هدف کم نداشت خمیره‌ی خِرَدِ خَلق تازه شکل گرفت شعورِ ناقص ما خِصلتِ شرف کم داشت برای فخر‌فروشی به عالم لاهوت زمین در عمق وجودش فقط نجف کم داشت خدای کعبه علی را به خانه دعوت کرد خدا چُنین گوهری را در این صدف کم داشت اگر شریعت حیدر ، طریقت همه بود "جهان" به بَطن خودش طفل ناخَلف کم داشت کسی که منکر عشق علی‌‌ست..، عاقل نیست پس از مباحثه با او بگو : طرف کم داشت! شروع علم لَدُنّی‌ست عَینِ نام علی " علی امام من است و منم غلام علی" به نام نامی حیدر به نام شمشیرش شکست هِیمنه ی کُفر را تدابیرش کسی که سر به سر ذوالفقار بگذارد نوشته اند دَرَک را برای تقدیرش یلی که عَبْدُوَدِ دَهر را زمین کوبید کشید ظلم زمان را به بندِ زنجیرش کنار در ، دل خود را به مرتضی داده... چقَدر قلعه‌ی خیبر شده است درگیرش! گرفت آیه‌ی تطهیر دامن او را گرفت خاک نجف را برای تطهیرش مسیر حرکت خورشید باب میلش نیست... خدا به میل علی داده است تغییرش علی‌ست رازِ پسِ پرده ی شب معراج نبی شناخت صدا را بدون تصویرش کسی که حضرت عیسی ،  مسیح گفته به او کسی که خضرِ پیمبر صدا زده پیرش خدا به دست یدالله داده کوثر را علی اجازه گرفته برای تکثیرش امیر عالم و آدم غذای سیر نخورد... غم مَعیشت ما کرده از جهان سیرش به شوق دیدن لبخند او یتیم شدیم طمع نداشت دل ما به کاسه‌ی شیرش شفیعِ محشرِ ایتامِ مرتضیٰ ، زهراست خدا کند که نباشیم دست و پاگیرش کنار جلوه‌ی خورشید ، ماه هم داریم علی و فاطمه داریم ما ، چه کم داریم! علی رسید ، نبی دید یار یعنی چه حریم آینه را پرده‌دار یعنی چه دُکان کاسبی اهل زُهد تخته شده است به وقت مدح علی کسب و کار یعنی چه؟! زمان حمله‌ی حیدر به قلب لشکر کفر نگاه‌ کن که بفهمی فرار یعنی چه یکی زده است ، دو تا جسم بی سر افتادند خودت محاسبه کن ذوالفقار یعنی چه علی‌ کنار نبی ماند و آن دو در رفتند که شاهد است اُحُد ، یار غار یعنی چه! قسم به مومن آل قریش ابوطالب حرامزاده چه داند تبار یعنی چه تمام حیثیت مأذنه ، اذان علی‌ست بلال شرح دهد اعتبار یعنی چه کشیده است مرا جذبه‌ی ضریح پدر به جبر تن بدهم ، اختیار یعنی چه! نجف به هجده ذِی‌الْحَجّه خوب ثابت کرد طواف حضرت پروردگار یعنی چه نگفته ایم خداوند ما علی ست..،ولی شبیه ذات خداوند کیست؟! شخص علی! مقام چشمه‌ی او را کویر می فهمد لباس کهنه ی او را حریر می فهمد بزرگ مکتب ما عشق تاج و تخت نداشت بزرگ مکتب ما را حصیر می فهمد علی غنی است ولی فقر را بغل کرده... فقیر را چه کسی جز فقیر می فهمد! شبیه کارگران چاه آب می کنده خطوط دست علی را اَجیر می فهمد زره به پشت نمی بست حیدر کرار شجاعت علوی را ، دلیر می فهمد شگرد رزم علی را حسن مسلط شد چه زود معرکه را بچّه‌شیر می فهمد کسی به زور غلام علی نمی گردید گذشت کردن او را اسیر ، می فهمد نماز بود که هوش از سر علی می بُرد کجا قیام علی دردِ تیر می فهمد! نبی به آینه ی خود ، علی ، نگاه انداخت امیر بودن او را امیر می فهمد همیشه دستِ یدالله دستِ بالا بود... حقیقتی که جهان در غدیر می فهمد بدون عدل علی ، کار عالمی زار است ولی چه فایده ، این قوم دیر می فهمد پس از رسول ، علی در حریق غم‌ها سوخت چه خوب شد که پیمبر ندید ، زهرا ...
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ مسلمم حامل پیام حسین مسلمم یاور قیام حسین بر سرم تا همیشه بوده و هست سایه ی لطف مستدام حسین از ازل هستم از مریدانش عاشق مسلک و مرام حسین همه ی زندگانی خود را میزنم یکسره بنام حسین میشوم خاک با اشاره ی او می دهم جان به احترام حسین ظاهرا من سفیر اربابم سمت اصلی ام غلام حسین «سرفراز تمام دنیایم که سفیر عزیز زهرایم» ◾️◾️◾️◾️◾️ از دلیران هاشمی نسبم شیرمرد مبارز عربم نام ارباب نقش سربندم نام شیرخداست ورد لبم بر تن و جان لشکر کوفه لرزه افتاده است از غضبم مثل عباس بی هماوردم بین میدان حریف می طلبم میزنم به سپاه دشمن حق مثل ابری که غرق تاب و تبم نه فقط فن رزم و شمشیرم شده ضرب المثل نماز شبم «کعبه ی من حسین و چشمانش پدر و مادرم به قربانش» ◾️◾️◾️◾️◾️ زور و بازوی حیدری به تنم من که با اهل بیت هم وطنم سنگ ارباب را به سینه زدم که محالست ازو جدا شدنم می چکد نام پاک ثارالله مثل نقل و نبات از دهنم هست برتر ز سجده های ملک در هوایش نفس نفس زدنم قدری از خاک پای آقا را بگذارید گوشه ی کفنم چه مقامی فراتر از اینکه بفدایش شود سر و بدنم «باعث فخر عالمین شدم اولین کشته ی حسین شدم» ◾️◾️◾️◾️◾️ تشنه و بی پناه و بی یارم پر و بال شکسته ای دارم خوب فهمیده بودم آخر کار تشنگی میکند گرفتارم کوچه به کوچه دست و پا بسته کوفه چرخانده بین بازارم بیش از تیر و نیزه و شمشیر سنگ ها داده اند آزارم من که این لحظه ها برای حسین مثل ابر بهار می بارم کاش میشد بگویمت برگرد چکنم دست بسته بر ، دارم «نامه دادم بیا ولی برگرد پسر حضرت علی برگرد » ◾️◾️◾️◾️◾️ هیچکس نیست یار و یاور تو همه با کینه در برابر تو آن طرف ایستاده با خنجر شمر چشم‌انتظار حنجر تو می رود زیر تلی از نیره بین گودال جسم پر پر تو می شود غارت اراذلشان پیرهن کهنه ات ز پیکر تو می زند زجر ، بی شمار اینجا" ضرب سیلی به روی دختر تو عده ای با طناب در فکر بستن دست های خواهر تو... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت جون غلام سیدالشهدا علیه السلام ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ چه قشنگ است محو یار شدن عبد این ایل و این تبار شدن خادم آل مصطفی بودن مورد رشک روزگار شدن در هیاهوی مردم دنیا به غم عاشقی دچار شدن هم کلام بهشتیان بودن از غم دوست بیقرار شدن در تکاپوی عالم فانی بین تاریخ ماندگار شدن ظاهرا رخت خادمی بر تن باطنا صاحب اختیار شدن «سرفراز تمام دنیایم خادم اهلبیت زهرایم» ◾️◾️◾️◾️◾️ برتر از نجم و ماه و خورشیدم که خودم را غلامشان دیدم مثل پروانه ای همه عمرم دورشان لحظه لحظه چرخیدم دستهای یکی یکی شان را از روی افتخار بوسیدم غیر مهر و محبت و احسان من ازین خاندان نمیدیدم هم غذای امام ها بودم به مقامم همیشه بالیدم گریه کردم زمان گریه ی شان مثل ابر بهار باریدم «در این خانه چون مرید شدم بخداوند روسفید شدم» ◾️◾️◾️◾️◾️ گفته ام آب و شربتم دادند شرف بی نهایتم دادند چونکه وصل به اهلبیت شدم هر کجا رفتم عزتم دادند گر چه رنگم سیاه بود اما در سماوات قیمتم دادند با غلامی آستان حسین بیش از پیش شهرتم دادند خوش بحالم که در جوار حسین اذن و وقت زیارتم دادند شده ام ریز خوار احسانش جای در بین جنتم دادند «ذکر لبهای این دل بیتاب السلام علیک یا ارباب» ◾️◾️◾️◾️◾️ شده ذکر تمام ارض و سما یا حسین ای غریب عاشورا تشنگان را نمی دهند آبی ننگ بر بی وفایی دنیا وای از قحط آب ، در خیمه آه از غصه های کرببلا من که بودم غلام آل الله مانده یک حرف در دلم حالا سالها بوده ام درین خانه و ندیدم هنوز زینب را آه یارب درین دیار غریب چه میاید به روز آل عبا «نکند خواهرش اسیر شود زینب از رنج و درد ، پیر شود» ◾️◾️◾️◾️◾️ یا حسین ای عزیز لیل و نهار غمتان از دلم گرفته قرار تا که دیدم شما غریب شدید شده افلاک بر سرم آوار آن دعای نزول بارانت رفته از یاد شهر بدکردار همه حالا هجوم آوردند به قتال تو از یمین و یسار تا که هستم نمیدهم رخصت غربت کوچه ها شود تکرار بده رخصت به خاک‌ و خون بکشم تن این کوفیان بی مقدار «بعد یک عمر حاجتم بدهید شاه ، اذن شهادتم بدهید» ◾️◾️◾️◾️◾️ بین میدان فتاده ام از پا بی پناه و شکسته و تنها مانده بودم درین میانه تو را با چه رویی صدا کنم آقا باورم نیست وقت جان دادن آمدی در کنار من اینجا سر من را گرفته ای به بغل بیقرارم برای تو مولا ساعت دیگری سر خودتان میرود روی نیزه ی اعدا خنجر کند شمر نامرد و حنجر پاک یوسف زهرا «وای از جسم گوشه ی گودال که شود زیر دست و پا ، پامال...» ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بمناسبت روز بیستم محرم سالروز دفن حضرت جون غلام سیدالشهدا علیه السلام ✍امیر قربانی فر
فرازی از یک خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست گلدسته‌ها منادی شوق پگاه توست آری شگفت نیست که بی‌سایه می‌روی خورشید هم ز سایه‌نشینان ماه توست از چشم آهوان حرم می‌توان شنید این دشت‌ها به شوق شکار نگاه توست بالای کاشی حرم تو نوشته است هرجا دلی شکست همان بارگاه توست با این که سال‌هاست سوی طوس رفته‌ای اما هنوز چشم مدینه به راه توست یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود دیگر مسافرم ز سفر بازگشته بود هرچند سبز مانده گلستان باورت آیینه‌ای جز آه نداری برابرت راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است با شوق دیدنت شده آواره خواهرت دیگر دلی به یاد دل تو نمی‌تپد بالی نمانده‌است برای کبوترت مثل نسیم می‌رسد از ره جواد تو یعنی نمی‌نهی به روی خاک‌ها سرت تنها به خاک کرب‌وبلا سر نهاده بود مردی که داشت نوحه‌گری مثل مادرت اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما تا کربلاست همسفر کاروان ما
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ای آفتاب عرش خدا صاحب الزمان ای آخرین سپهر هدی صاحب الزمان ما سالهاست دل به نگاه تو بسته ایم دار و ندار فاطمه یا صاحب الزمان لحظه به لحظه در طلبت بوده ایم و بس در جمکران و کرببلا صاحب الزمان خوشبخت ما که نان و نمک خورده ی توایم خیلی رسیده از تو به ما صاحب الزمان ای ماهِ چارده ، غزل نابِ حیدری حُسنِ ختام آل عبا صاحب الزمان مهرت همیشه از سرِ ماها زیادتر ماها کجا و لطف شما صاحب الزمان "داری دل از تمام فلک میبری چقدر طاووس جنت از همه زیباتری چقدر" 🌹🌹🌹🌹🌹 اهل بهشت تحت لوای امامتت مشتاق هست کعبه برای امامتت اوج نزول لطف الهیست بر زمین لحظه به لحظه ثانیه های امامتت راهِ خوشسیت ، راهِ رسیدت به محضرت حالی نکوست حال و هوای امامتت روز غدیر و خاطره اش زنده می شود وقتی به شانه هست عبای امامتت یابن الحسن نگاه کنی ، بین آسمان پیچیده است مدح و ثنای امامتت ای آخرین سلاله ی زهرا و مرتضی آقا مبارک است ردای امامتت "کعبه تویی ، بهشت تویی ، آسمان تویی شمعِ دلِ تمامِ علی دوستان تویی" 🌹🌹🌹🌹🌹 یک رور میرسد به دل عاشقان قرار بر کعبه تکیه میزنی آقای روزگار بانگِ انابن فاطمه ات می شود بلند دیگر تمام می شود این عمرِ انتظار شاهان شوند پا به رکابت یکی یکی دنیا شود فدای تو روزی هزار بار آن ذوالفقار که سرِ دوشت حمایل است حتما ز دشمنانِ تو بَر آوَرَد دَمار سیمای مصطفایی و بازوی حیدری جانم به این اصالت و جانم به این تبار خیر الکلام ارض و سما از تو گفتن است لبیک یابن فاطمه زیباترین شعار "لبیک یابن فاطمه ذکر مدام ما روز ظهور میشود عالم به کامِ ما..." 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 می نویسم بهارمان بانو صاحب اختیارمان بانو آنکه بین تمام خلق خدا داده است اعتبارمان بانو آنکه مهر و عطوفتش عمری میشود سایه سارمان بانو آنکه به خادمیش مفتخرند همه ایل و تبارمان بانو با دعاهای خویش وا کرده گره از کار و بارمان بانو با شما عطر فاطمی دارد همه شهر و دیارمان بانو «سوره ی کوثر امام رضا بهترین خواهر امام رضا» 🌹🌹🌹🌹🌹 می سرایم برای معصومه جان عالم فدای معصومه عرش و فرش و بهشت و ملک و ملک همگی خاک پای معصومه میشوم عاقبت بخیر یقین با نگاه و دعای معصومه با رضای خود امام رضا گره خورده رضای معصومه حس و حال بهشت را دارد پای ایوان طلای معصومه سرمه ی چشم دوستان خداست خاک صحن و سرای معصومه «سوره ی کوثر امام رضا بهترین خواهر امام رضا» 🌹🌹🌹🌹🌹 در ضریحش بهشت جا دارد عطر سلطان طوس را دارد در و دیوار و گنبد حرمش دائما ذکر یارضا دارد هرکسی زائرش شده برلب فاطمه اشفعی لنا دارد کرمش را چگونه بنویسم مگر این سفره انتها دارد؟ بنویسید مثل این بانو در زمین و زمان کجا دارد؟ هرکسی زائرش شده حتما نزد او حاجتی رَوا دارد "سوره ی کوثر‌ امام رضا بهترین خواهر امام رضا» 🌹🌹🌹🌹🌹 ای بهاران طلیعه ی قدمت آسمان خاک پای محترمت ابر و خورشید و باد و ماه و فلک همه هستند سائل کرمت مورد رحمت خدا هستیم با دعای غروب و صبح دمت جمع هستند تا ابد علما همگی زیر پرچم و علمت می برد هوش از سر افلاک این ضریح قشنگ و با عظمت عطر پاک بهشت می آید از حوالی گنبد حرمت «سوره ی کوثر امام رضا بهترین خواهر امام رضا» 🌹🌹🌹🌹🌹 جلوه ی دیگری ز اعطینا غزل دیگری ز عرش خدا ای مقامت فراتر از مریم ای وجودت تجلی زهرا خادمانت ملائک عرشی دوستدارت خدای بی همتا ابر با لطف تو شود باران قطره با لطف تو شود دریا نامتان هست هر شب و هر روز ضربان دل امام رضا پرچم تو فراتر از افلاک کرمت تا همیشه پا بر جا «سوره ی کوثر امام رضا بهترین خواهر امام رضا» 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✍امیر قربانی فر
نفس باد صفا پشت صفا آورده ساقی این بار دگر آب بقا اورده گل نرگس همه را مست وغزلخوان کرده با شمیمی که پراز بوی خدا آورده عشق امشب به سوی سامره افتاد به خاک دل به آن کعبه عبادات به جا آورده تانیفتد به زمین تکیه زند درتعظیم پسرآسیه همراه عصا آورده مادری آئینه سیرت پسری زیبارو بهر ورّاثی آن تیغ دوتا آورده انتظار همه ی دین پیمبر آمد آخرین وارث تیغ شه خیبرآمد دیده واکرد همانکه نگهش دریائی است گرچه مخلوق ولی خالق هر زیبائی است می شود سرو خجالت زده از دیدارش بسکه سرو قد این سرو سهی رعنائی است قافله قافله مجنون شده ی او لیلا بسکه شیرین سخن و عشوه گر ولیلائی است نام اولرزه فکنده ست به هربتخانه قدرت بت شکن بازوی او مولائی است بیشتر ازهمه کس ارث زمادر برده قدرت جاذبه ی هر نظرش زهرائی است حاکم اصلی دلهاست خدا می داند هدف آخر دنیاست خدا می داند او بود پرده نشین و زهمه پیداتر پیش او جلوه ی خورشید شبیه اختر آخرین تیر خدا در شب ظلمانی اوست درحقیقت بو او پایه گذار محشر کعبه برپاست فقط تاکه شود تکیه گهش تشنه اش زمزم و سعی و عرفات و مشعر همه ادیان الهی به ظهورش مؤمن جز به دستش نرسد فتنه گری ها آخر در سپاهش نفراتی چو خمینی باشد سیرت وصورتشان هست هزاران لشگر عاقبت ابرسیه از رخ او دور شود از نگاهش همه افلاک پرازنور شود جاء حقّ وزهق الباطل قرآن مهدی است ماه شق القمر نیمه ی شعبان مهدی است او که آید شو آغاز همه خوبی ها به غم و ظلم وستم خاتم وپایان مهدی است رهروان پسر نوح بدانید همه موج طوفان کش ورعد آور و طغیان مهدی است رسدآن روز که اسلام شود عالمگیر همگی عبد ، ولی صاحب فرمان مهدی است رسد ان روز که در هر ورق مطبوعات عکس وتصویر وسخن صفحه و عنوان مهدی است او که آید به یتیمان برسد خمس و ذکات پر شود خاک زمین از دم خیر وبرکات آید آن شاه که عزّت دهد انسانی را کند احیا به جهان شیوه ی ربّانی را چون که در بند ستم رکن عدالت بیند کندآزادچنین مرجع زندانی را می کَندریشه ی دجّال زبن باقدرت می نشاند سرِجا حمله ی سفیانی را می شود جلوهگر از یمن قدومش ثروت پُرکند درهمه جا دکّه ی ارزانی را می زند بادمِ شمشیر عدالت گردن عالم بی عمل مُهر به پیشانی را با وجودش همه جا خوب تر از خوبی هاست بودنش خوبترین ثانیه های دنیاست او می آید که صفا بر سر هرکو بدهد بال پرواز دوباره به پرستو بدهد او می آید که گلستان شود این دشت کویر تا فضا عطر دعا جلوه ی شب بو بدهد او می آید به مدینه سرِ آن کوچه ی تنگ تا که بر ادر خود فاطمه دارو بدهد او میآید که به آن دیده ی سیلی خورده بعد آن پنجه ی تاریک کمی سو بدهد او می آید که رقیّه ز رخش غم برود شود آیا که به آن غمزده گیسو بدهد؟ پس بزن شب بارلها برسان مهدی را جان زینب بارلها برسان مهدی را
چشم بر آمدنت گنبد گردون دارد شعف از گفتن یا فاطمه خاتون دارد بانی خلق زمین شاخه ی طوبا هستی خبر از آمدنت شاخه ی زیتون دارد جای دارد که بپرسیم همه از لیلی چه کسی دور و برش این همه مجنون دارد هر کسی دل بدهد دست تو دیگر چه زمان دل مضطر دل غمگین دل محزون دارد ؟؟ باید از صحن گوهرشاد به فیضیه رسید عتبه بوسی ات انگار که قانون دارد ساغر ما همگان کاسه ی سقاخانه ست هرکسی خورده از آن حال دگرگون دارد ما که از خانه ی پرفیض تو بیرون نرویم اصلا این خانه مگر راه به بیرون دارد؟ نرود حب تو از سینه برون رمز حیات عاشقت مهر تو را در رگ و در خون دارد هر چه ما روز و شب از خوبی تو بنویسیم باز هم کشف کمالات تو مضمون دارد شاعر عاشق شد اگر شعر پراکنده نوشت عشق با دست تو بر طالع من بنده نوشت نقشی از فاطمه در صفحه ی مرآت تویی قره العین نبی کوثر بالذّات تویی هر دم و بازدمت آیه ی نوری بانو باء بسم الله تفسیر کمشکات تویی حجت الله به مدحتگری ات مشغول است ذکر لبهای رضا اکثر اوقات تویی از همان جا که تو هم اُمّ ابیها بودی می توان گفت که یوکابد تورات تویی دختر باب حوائج که شبیه پدرش وقت احسان و کرم می کند افراط تویی کعبه دارد به سرش قصد طواف حرمت حرم الله تویی قبله ی میقات تویی کم ندارد به جهان شاه خراسان خواهر ولی ای اُمّ کرم عمه ی سادات تویی بار سوهان مرا داده حلاوت نامت راز سربسته ی شیرینی سوغات تویی جان به قربان تو که جانِ " رضاجان " هستی ما همه عبد و تو همشیره ی سلطان هستی نجم و نور و قمر و شمس و ضُحا معصومه تالی حضرت اُمُّ النُّجبا معصومه شعر می خوانم و از محضر تو شرمنده م "تو" نشسته ست اگر جای "شما" معصومه بر در خانه ی تو دست توسل بزنم باز کن پنجره ای رو به خدا معصومه در دلم پهن شده سفره ی ختم صلوات هر نفس زمزمه ام صَلِّ عَلی معصومه چه قدر راضیه و مرضیه و زهرایی چه بخوانیم تو را فاطمه یا معصومه ؟ مادرت حضرت صدیقه نگه داشته است جای خالی تو را زیر کسا معصومه ما به نام تو بخوانیم امام خود را حضرت کاظم ما هست اَبامعصومه نامه در نامه جواب همگان را دادی در غیاب پدر خود حبذا معصومه ان یکاد لب ما عرض سلامی به تو شد می کنی از همگان دفع بلا معصومه مرده هم در وسط صحن تو جان می گیرد عطر و بوی حرمت روح فزا معصومه اِشفَعی لی که به غیر از تو ندارم یاری چشم امید همه روز جزا معصومه کاش می شد که خودت عیدی مان را بدهی کاظمین و نجف و کرببلا معصومه دل بی تاب تماشای دو تا مرقد رفت قبل مشهد سفری جانب قم باید رفت
از اینکه باز، مرا خوانده ای خدا را شکر دوباره پای گدا مانده ای خدا را شکر مرا ز غیر خودت رانده ای خدا را شکر دلم شکسته، تو نشکانده ای خدا را شکر دوباره مشکل من را نگفته حل کردی مرا میان حرم، باز هم بغل کردی پر شکسته و زخم، التیام می خواهد کسی که خسته شده، همکلام میخواهد فقط گدای حرم، احترام میخواهد همیشه درگه سلطان، غلام میخواهد شبیه چشم حسن، کارِ چشم تو کرم است برات کرببلا رزق من در این حرم است نمانده از کرمت، دست بینوا خالی دلم گرفت و نکردی دل مرا خالی نشد کنار تو از خادم الرضا خالی شلوغ شد حرم و شد برام، جا خالی برای لحظه ی آخر، خودت همیشه بسی تو قول داده ای آنجا به داد من برسی بنازم آن کرمت را که بار نوکر بُرد مرا از آتش دوزخ، زیارتت در بُرد مَلَک نه! در حرمت باز هم کبوتر بُرد مرا اذان سحر، بین صحن حیدر برد دلت نیامده انگوری از نجف نخورم مرا ببر که غم دوری از نجف نخورم دوا رسیده به تو، تربت شفا به حسین مرا ببر حرم علقمه ترا به حسین ببین که دلهره دارد کمی ربابِ حسین همیشه می رسد اینجای روضه ها به حسین دو دست خالی من را به پرچمش برسان مرا به گریه ی ماه مُحرّمش برسان نشسته ای دم در، پرچم عزا بزنی جواد، را وسط روضه ات صدا بزنی تو سوختی که در آن حجره دست و پا بزنی وَ ناله ی جگر از روضه ی قفا بزنی طنین ناله ی یابن الشبیب ... ما را کُشت کسی که بوده سه ساعت غریب ... ما را کُشت صدا زدی نفسم سوخت، از نفس زدنش گرفت ضرب لگدها و نیزه را دهنش در آمد از تن او پاره پاره پیرهنش کفن نداشت و شد خاک کربلا کفنش صدای خواهر او را سنان نمی فهمید و شمر لعنتی آنجا زبان نمی فهمید
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم هرچه داریم ز آقای خراسان داریم با دم قدسی معشوق ؛نفس تازه کنم تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار سر سودایی خود زینت دروازه کنم سرگذشت من وتو گشته کرمنامه ی عشق هر سحر ،پای مناجات ،دلی تازه کنم تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد اولین بار که دیدم حرمت را گفتم: ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی راهم از حادثه در دولت منصور افتاد تابه خود آمده دیدم که دل از دستم رفت وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد نه بگویم که کلیمم،حرمت عرش خداست اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی در بهشت تو نهم پای، چو با کوهی درد تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم دل بیمار مرا فرصت درمانی ده با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده همچنان زلف پریشان تو آواره شدم به دل خانه خرابم سر و سامانی ده شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم سر این سفره به من رزق فراوانی ده حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده از تو من روزی شبهای محرم خواهم چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن عصر روز عرفه فرصت قربانی ده در حریمت خبر از عرش خدا می آید بوی سیب حرم کرببلا می آید آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود آمدی تا  سند شیعگی ما باشی با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود یاد آوارگی شام بلا زنده شود پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین تا غم بی کفن کرببلا زنده شود جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند خواهرش دیدو به گیسوی پریشان کشتند
گرماست اما می وزد عطر بهاری از لابلای شاخه دل بیقراری این سوت آخر ترمز پای قطار است           یعنی به پایان آمده چشم انتظاری خوش آمدی زائر به اینجا، زود وا کن         آن کوله بار حرف هایی را که داری وقتی پیاده می شدی آیا ندیدی                پا روی بال صد فرشته می گذاری؟ آن گنبد خورشید را وقتی که دیدی          حتما بگیر از دور عکس یادگاری بنویس زیر عکس خود این قبله این بارگاه حضرت شمس الشموس است                       با من بیا دور حرم خانه بگیریم مانند یک همسایه کاشانه بگیریم هرچند مثل خار اما می شود که از این گلستان بوی ریحانه بگیریم در طوف این شمع فروزان الهی حالی شبیه حال پروانه بگیریم باید شبیه انبیا در پشت این در اذن دخول از شاه فرزانه بگیریم از کودکی که گندم اینجا می فروشد بهر كبوتر ها كمي دانه بگيريم با اشک وارد شو بگو که خوب یا بد آمد گدای کهنه کارت شاه مشهد           پیش تو آقا با گدایی خو گرفتم دار و ندارم را من از این کو گرفتم وقتی تو را دیدم نمی دانم چه شد که مستانه و دیوانه ذکر هو گرفتم با روسیاهی آمدم کن رو سفیدم از روی تو شرمنده هستم رو گرفتم عمریست مستم کرده سقاخانه ی تو آقا شرابم را من از این جو گرفتم درس ضمانت کردنت را روز محشر از ماجرای تو و آن آهو گرفتم وقتی که از لطف و عطایت وامدارم هیچ احتیاجی جز تو بر ضامن ندارم                                                                اینجا بهشت است یا حرم، یا طور سینا که حضرت موسی به خاک افتاده اینجا در روبه روی پنجره فولاد دیدم بهر شفا بسته دخیلش را مسیحا بال و پر جبریل از چه گرد و خاکی ست خادم! مگر جارو ندارد صحن آقا در این فضا عطر و شمیم یاس پخش است حتما که در یک گوشه ای بنشسته زهرا من با زبان کودکانه حرفم این است من دوستت دارم تو را قد یه دنیا دنیای من عقبای من آقا تو هستی ممنون از اینکه در به روی من نبستی با این حریم و گنبد زرد و طلایی مانند کعبه هستی و قبله نمایی تو آمدی ایران زمین شد پایگاهت پیغمبر مبعوث کل انبیایی من که یقین دارم خدا حرفی ندارد آنجا که تو از بندگان خود رضایی شاگرد سلمانی بین راه هستم در وقت مردن برسرم بگذار پایی در وقت جان دادن جواد آمدکنارت یعنی گریز روضه ای از کربلایی وقتی جوانان بنی هاشم رسيدند یک اربا اربا را میان دشت دیدند
در آسمان مدینه ستاره باران بود ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود ملائکه همگی آمدند روی زمین از ازدحام ملک شهر راه بندان بود فرشته ها هم از آن سفره شام میخوردند ولیمه علی و فاطمه فراوان بود شبی که صاحب مجلس خود پیمبر بود چه مجلسی! که در آن جبرئیل مهمان بود چه افتخار بزرگی نصیب ایران شد عنان مرکب زهرا به دست سلمان بود در آسمان و زمین شور و جشن و همهمه است شب عروسی و عقد علی و فاطمه است شب عروسی و عقد دو دُرّ ناب خداست همه مخارج این جشن با حساب خداست اگر که هردو جهان خواستگار زهرا بود علی میان همه اول انتخاب خداست برای دادن پاسخ اگر تامل کرد رسول منتظر دیدن جواب خداست سزات مهریه فاطمه، علی باشد برای اینکه علی مظهر کتاب خداست ظهور فاطمه را هیچکس نخواهد دید چرا که نزد علی هست و در حجاب خداست کسی که باعث رنج علی و فاطمه شد همیشه مستحق آتش عذاب خداست به پیشگاه خدا مصطفی ستایش کرد به فاطمه چقدر از علی سفارش کرد از این به بعد تو همخانه علی هستی علیست شمع و تو پروانه علی هستی نبی سپرد به دست وصی نگینش را از این به بعد تو دردانه علی هستی اگر که ساقی کوثر علی شده، کوثر... تویی و صاحب میخانه علی هستی بخاطر تو علی روزیش دوچندان شد تو رزق و روزی روزانه علی هستی اگر که شان تو برتر نباشد از حیدر بدون شک که تو هم شانه علی هستی فرشته آمد و قرآن به دورشان چرخاند خدای عزوجل نیز عقدشان را خواند خدیجه نیست کنارش که مادرش باشد شب عروسی او پیش دخترش باشد خدیجه نیست که یاری کند پیمبر را خدیجه نیست که همراه همسرش باشد چه روسری و لباس عروسیش ساده است خدیجه نیست به فکر گل سرش باشد کنار چادر او میکشد به روی زمین خدیجه نیست نگهدار معجرش باشد چقدر جای خدیجه مقابلش خالیست کنار سفره عقدش برابرش باشد خدیجه نیست برایش حنا درست کند برای شام عروسی غذا درست کند