#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_حر_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#دودمه
بخش اول - طفلان حضرت زينب (س)
١
واى من از داغ اكبر چشم شاه دين، تر است
اى برادر يا حسين (٢)
از على، خون پسرهايم مگر رنگين تر است
اى برادر يا حسين (٢)
٢
امدم در كربلا با إذن تو محشر كنم
يا حسين و يا حسين (٢)
عون و جعفر را به قربان سر اصغر كنم
يا حسين و يا حسين (٢)
٣
وقت قربان امده، امروز حجم كامل است
اى برادر يا حسين (٢)
پيش تو شرمنده ام، قربانى ام ناقابل است
اى برادر يا حسين (٢)
٤
بعد از اين جان مى دهد با غصه تو، خواهرت
من به قربان سرت (٢)
عون نذر اكبرت، جعفر فداى اصغرت
من به قربان سرت (٢)
٥
روى لب معنا ندارد بعد اكبر، خنده ام
ياحسين و ياحسين (٢)
كاش من يك طفل ديگر داشتم، شرمنده ام
ياحسين و ياحسين (٢)
٦
سوى ميدان ايه هاى (قل هو الله) آمدند
ياعلى و ياعلى (٢)
نوه هاى حيدر كرار از راه امدند
ياعلى و ياعلى (٢)
بخش دوم - حر عليه السلام
١
آب را بستم به روى تو، ملامت مى كشم
يا حسين ابن على (٢)
تا قيامت از على اصغر خجالت مى كشم
يا حسين ابن على (٢)
٢
اذن ميدان گر دهى امروز جبران مى كنم
يا حسين و يا حسين (٢)
مثل قتال العرب اهنگ ميدان مى كنم
يا حسين و يا حسين (٢)
٣
از زبان مستمعين :
مثل حر مى گويم اقا اشتباهم را ببخش
يا حسين و يا حسين (٢)
جان زهرا مادرت امشب گناهم را ببخش
يا حسين و يا حسين (٢)
٤
حضرت صديقه فكر ابرويم كرده است
يا حسين ابن على (٢)
يك نگاه زينب تو زير و رويم كرده است
يا حسين ابن على (٢)
#پيمان_طالبى
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#مسمط_مخمس
کیست این اُمِ ابیهایِ حسین
کیست این حضرتِ زهرایِ حسین
کیست این سایه یِ هَمپای حسین
کیست پیغمبرِ فردایِ حسین
کیست جز زینب کبریٰ یِ حسین
چادرش خورد تکان طوفان شد
کوه برخاست زمین حیران شد
ماه چرخی زد و سر گردان شد
کعبه هم دست بر آن دامان شد
کیست این مریم عذرای حسین
مادری که دو جگر آورده
هرچه دارد به نظر آورده
پیش خورشید،قمر آورده
زحمتش را به ثَمر آورده
آمده جان بدهد پایِ حسین
جان خود بر دو کبوتر داده
هر دو را سَمتِ خدا پَر داده
اذن اگر زود برادر داده
قسمِ چادرِ مادر داده
دل خوش است او به دو امضای حسین
هر دو مَرد اند و صاحب عَلَم اند
ذوالفقار اند که هم پُشتِ هم اند
هر دوتا پشت و پناهِ حرم اند
هر دو در معرکه ثابت قدم اند
خویش را کرده مُهیایِ حسین
پرده ی خیمه کشیده خانوم
کَم کَم انگار خمیده خانوم
رَزمِشان را که ندیده خانوم
فقط از دور شنیده خانوم
گوئیا هست خودش جایِ حسین
خنده ها زود خبر آوردند
بادها یکسره پَر آوردند
سَرِ این دو ، چه مگر آوردند
تیغها را همه در آوردند
هر دو اُفتاده به صحرایِ حسین
مادر است اینکه سَرَش درد گرفت
خواست خیزد کَمَرش درد گرفت
که دو جایِ جگرش درد گرفت
ناگهان بال و پَرَش درد گرفت
گفت ای وایِ من و وایِ حسین
قصدِ جانِ دو برادر کردند
نیزه ها را دو برابر کردند
ضربه ها را که مُکَرَر کردند
بعد هم نیَّتِ خنجر کردند
به شماره است نفسهای حسین
این طرف یک پسر اُفتاد زمین
قبل از آن یک تبر اُفتاد زمین
آن طرف آن دِگَر اُفتاد زمین
دشنه ای دوروبَر اُفتاد زمین
غرقِ خونابه سراپایِ حسین
بِینِ میدان چقدر بَلوا بود
دو بدن بود هزاران پا بود
دو گلو بود و دو نِی بالا بود
دو سر اما سَرِشان دعوا بود
وای از خنده به غمهایِ حسین
از یکی زود زِرِه را کَندَند
از یکی جوشَنَش از جا کَندَند
وقتِ غارت همه یِکجا کَندَند
بود دایی تکُ تنها کَندَند
آه از حالتِ سیمایِ حسین
بینِ خون دید امانت ها را
بعد از آن غربت و غارت ها را
دست گردانِ غنیمت ها را
باز هم گفتنِ قیمت ها را
خواهرش در پِیِ سقایِ حسین
شد غروب و دو پسر را می دید
بر سرِ نیزه دو سر را می دید
دو سرِ خورده تبر را می دید
دورِ خود چند نفر را می دید
مانده اما به تماشای حسین
غمِ فرزند نمیدانی چیست
دو سه تا چین رویِ پیشانی چیست
در پیِ نیزه پریشانی چیست
بین نا محرم و حیرانی چیست
کیست زینب تک و تنهای حسین
#حسن_لطفی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#قصیده
هر که دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است
اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است
از حرم آمدهام با تو بگویم هر کَس
بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است
دهمین روز شد و شد دهِ ذیالحجهی من
شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است
خیمهات آمدهام بسط نشستم گویم
خیمهی خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است
به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهر توست
به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است
دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر
باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است
همهی غیرتشان قامتشان رفته به من
بچه عقاب ببین بال و پرش بیشتر است
آنکه چون ماست که بی چون و چرا میماند
آنکه باید رود اما اگرش بیشتر است
آنکه مانندِ علی شد زرهاش پشت نداشت
آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است
به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم
از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است
کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست
آنکه آوازهی تیغِ پدرش بیشتر است
تیغ را کرده حمایل که بفهمد آن قوم
هرکه شاگرد علی شد هنرش بیشتر است
از علمدار بپرس از دو جوان میگوید
بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است
میشناسم جگرت را به تو از خواهشِ من
قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است
هر دو میدان زده خواندند رجزها اما
چه کنم آنهمه لشگر نفرش بیشتر است
خبرِ رفتنشان زود به هرسو پیچید
به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است
غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغِ پسر
پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است
ناله توام که شود اهلِ حرم مینالند
ناله توام که شود هم اثرش بیشتر است
عون اُفتاده زمین پیکر او پیچیده
ازدحامیست ولی روی سرش بیشتر است
و محمد نَفَسش کمتر و کمتر میشد
زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است
آه برسینه شان قاتل و قاتل پُر شد
وای از ضربه شان سخترش بیشتر است
پُرِ زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی
از میان همه زخم تبرش بیشتر است
پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد
از علیاکبر هم دردِ سرش بیشتر است
بیشتر میشود این حجم اگر جمع شود
تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است....
همه جای بوی تنِ عون محمد دارد
همه جایند ولی دور و برش بیشتر است
مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت
اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است ....
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
اگر خواهرت اذن میدان ندارد
نمی خواهیش پای تو جان سپارد
در این جا كه وا غربتایت بلند است
دو گلدسته دارد برایت ببارد
غم بی كسی تو ای مرد تنها
در این جا گلوی مرا می فشارد
الهی نبینم در این جا غریبی
الهی نبینم كه چشمت ببارد
دو گلدسته می آورم تا نگویند
مگر این بلا پیشه خواهر ندارد
ببین سرمه بر دیده هاشان كشیدم
ببینم كه دائیشان می گذارد
به رویم میاور كه وسعم همین بود
مگر خواهرت – زینبت – دل ندارد؟!
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#مربع_ترکیب
بهترین بنده ی خدا زینب
هل اتی زینب، انمّا زینب
ریشۀ صبر انبیا زینب
زینبا زینبا و یا زینب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
گفت ای مصطفای عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
تو علی هست و منم زهرا
پس فدایت تمام پهلوها
سر خواهر فدای این سر تو
همه ی ما فدای اکبر تو
گفت ای شاه ما اجازه بده
حضرت کربلا اجازه بده
جان این بچه ها اجازه بده
جان زهرا اجازه بده
قبل از آنکه سر تو را ببرند
این سر خواهر تو را ببرند
من هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبی تو خبر دارم
دو پسر نه، دو تا سپر دارم
زحمتم را بیا به باد مده
اشتیاق مرا به باد مده
در دل خیمه خسته اند این دو
سر راهت نشسته اند این دو
دل به لطف تو بسته اند این دو
با بزرگان نشسته اند این دو
این دو با یار تو بزرگ شده اند
با علمدار تو بزرگ شده اند
در کرم سائلی به دست آور
زین دو تا حاصلی به دست آور
سپر قابلی به دست آور
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
نظرت هم اگر نمی باشد
ای فدایت تمامی سرها
سر چه باشد به پای دلبرها
از چه در اشتیاق خواهر ها
تو نظر می کنی به دیگرها
آخرش یا اجازه می گیرم
یا همین کنج خیمه می میرم
ای برادر اشاره ای فرما
ذوقشان را نظاره ای فرما
رد مکن راه چاره ای فرما
لااقل استخاره ای فرما
شاید این بچه های من بروند
شاید این دو به جای من بروند
زار و گریان مکن مرا جانا
ردّ احسان مکن مرا جانا
مو پریشان مکن مرا جانا
باز طوفان مکن مرا جانا
ورنه نیزه به دست می گیرم
جان هر آنچه هست می گیرم
تو اگر مبتلا شوی چه کنم
پیش چشمم فدا شوی چه کنم
پیش من سر جدا شوی چه کنم
کشته ی زیر پا شوی چه کنم
وای اگر حنجرت شکسته شود
پیش من پیکرت شکسته شود
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#غزل
هجران گرفته دور و برم را برای چه؟
خون می کنی دو چشم ترم را برای چه؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را برای چه؟
گر نیستی غریب، مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را برای چه؟
دارد سرت برای چه آماده می شود؟
پس آفریده اند سرم را برای چه؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را برای چه؟
من التماس می کنم و تفره می روی
شاید عوض کنی نظرم را برای چه؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلاً گذاشتند کرم را برای چه؟
باشد نمی روند، ولی جان من! بگو
آورده ام دو تا پسرم را برای چه؟
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#غزل
ای فدای دلِ منوّرتان
ای به قربان چشم كوثرتان
وای بر حال جبرئیل، او را
گر برانید، روزی از درتان
تو سلیمان و موری آمده است
تا مشرّف شود به محضرتان
من كیم؟ دوره گردِ چشمانت
زینبم من همان كبوترتان
كودكانم چه ارزشی دارند؟
جانِ عالم، تصدق سرتان
كرده ام یا اخا دو آئینه
نذر چشم علیِ اصغرتان
ظهر دیدی چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به امیدی بزرگشان كردم
تا به دستم شوند، پرپرتان
گر بگویی بمیر، می میرند
دست بر سینه اند و نوكرتان
پای تفسیر، شیرشان دادم
پای تفسیرِ گریه آورتان
پای تفسیر سوره ی مریم
سوره ی زخم های پیكرتان
تا كه راضی شوی و اذن دهی
پر بگیرند در برابرتان
یادشان داده ام، قسم بدهند
بر ضریح كبود مادرتان
بگذار اینكه ذبحشان سازم
پای رگ های سرخ حنجرتان
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#مربع_ترکیب
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
جلوۀ واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسینی است که در غالب من ریخته اند
ما دو تا آینه رو به روی یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم
ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها
ای به قربان موی خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند به پایت سرها
آه در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفته است که زینب داری
حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی
شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!
تن تو گر که بیفتد تن من می افتد
تو اگر جان بدهی گردن من می افتد
دلم آشفته و حیران شد و... حرفی نزدم
نوبت رفتن یاران شد و... حرفی نزدم
اکبرت راهی میدان شد و... حرفی نزدم
در حرم تشنه فراوان شد و... حرفی نزدم
بگذار این پسران نیز به دردی بخورند
این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند
نذر خون جگرت باد، جگر داشتنم
سپر سینه ی تو "سینه سپر" داشتنم
خاك پای پسران تو پسر داشتنم
سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم
سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست
خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست
راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند
به حرم بر روی بال و پر تو برگردند
له شده مثل علی اکبر تو برگردند
دست خالی اگر از محضر تو برگردند...
دستمال پدرم را به سرم می بندم
وسط معرکه چادر، کمرم می بندم
تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم
تو خریداری و من از تو خریدارترم
من که از نرگس چشمان تو بیمارترم
به خدا از همه غیر از تو جگردار ترم
امتحان کن که ببینی چه قدر حساسم
به خداوند قسم شیرتر از عباسم
بگذارم بروی، باز شود حنجر تو؟!
یا به دست لبه ای کند بیفتد سر تو
جان انگشت تو افتد پی انگشتر تو
می شود جان خودت گفت به من خواهر تو؟
طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد
ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد
#علی_اکبر_لطیفیان
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#مربع_ترکیب
به یا قدوس به یارب به زینب
عبادت میکند هرلب به زینب
خدارا دیده ام امشب به زینب
بدهکار است این مذهب به زینب
دوعالم تکیه دارد بر عصایش
میوفتم شصت و نه دفعه به پایش
وقار آمد به پابوس وقارش
علی حظ میکند از اقتدارش
خدا بوده فقط آموزگارش
برون زد از دهانش ذولفقارش
نگو یک زن بگو یک مرد آموز
شده زینب ولی زهراست امروز
نخی از چادرش نور است زینب
ولی الله مستور است زینب
ز فهم این و آن دور است زینب
میان خیمه در طور است زینب
چه بهتر از حرم لشگر بسازند
برادرها به این خواهر بنازند
همه رفتند تنها مانده حالا
و دردش بی مداوا مانده حالا
ز زنهای حرم جا مانده حالا
به یادش حرف زهرا مانده حالا
تمام دشت پیچیده خبرها
رسیده نوبت رزم پسرها
عزیزم یار آوردم برایت
گل بی خار آوردم برایت
علاج کار آوردم برایت
دوتا سردار اوردم برایت
نگو نه! تا به شب رو میزنم من
به پیش پات زانو میزنم من
نزن تکیه به نیزه خواهرت هست
سر ناقابلم نذر سرت هست
تنی لاغر فدای پیکرت هست
ببین پشت سرت را لشگرت هست
بده شمشیر را دستم بگیرم
رجز خوان باشم اینجا دم بگیرم
به میدان میروند این دو برایت
زمین خوردند اگر اصلا فدایت
نبینم بغض مانده در صدایت
نبینم لرز افتاده به پایت
نبینم شرمت از چشمان زینب
فدای تار مویت جان زینب
چه بهتر جان دهند اینها به پیکار
نبینند ازدحام جمع اشرار
همان وقتی که میبینند انظار
همان وقتی که می آیم به بازار
نبینند احترامم را شکستند
مرا در پیش مردم دست بستند
#سید_پوریا_هاشمی
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#اشعار_محرم
#ترکیب_بند
وقتی که در دور و برت لشگر نباشد
وقتی برایت یک نفر یاور نباشد
وقتی که هَل مِن ناصر تو بی جواب است
وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد
خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت
دیگر به جان تو قسم خواهر نباشد
باید که قربانی شوند این دو جوانم
باور بکن راهی از این بهتر نباشد
وقتی که عبدالله هم داده رضایت
عذری نمانده صحبتی آخر نباشد
وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده
از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد
بگذار تا کامل شود عشق من و تو
بگذار بین ما کسِ دیگر نباشد
کاری بکن ای عشق من در روز محشر
تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد
من هر چه را دارم اگر ریزم به پایت
جبران یک موی علی اصغر نباشد
هستند اولاد من ، اما خون اینها
رنگین تر از خون علی اکبر نباشد
گفتی همیشه خواهرت را دوست داری
حالا نباید روی حرفش نه بیاری
از غربتت مولا خبر دارند هر دو
بر حال امروزت نظر دارند هر دو
تنهایی ات اینجا درآورد اشکشان را
از غصه ات چشمان تر دارند هر دو
پوشانده ام بر تن لباس رزمشان را
بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو
من که حریف بی قراری شان نبودم
شور عجیبی بین سر دارند هر دو
از لحظه ای که گفته ای "نه" ای برادر
حال و هوای محتضر دارند هر دو
از بسکه شوق پر زدن تا دوست دارند
بر تن به جای دست پر دارند هر دو
از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند
در دستشان تیر و تبر دارند هر دو
وقت رجز خواندن شبیه شیر هستند
وای از دمی که نیزه بر دارند هر دو
مانند خورشیدند و آتش می فشانند
شیران جنگند و شرر دارند هر دو
با خونشان آمیخته شور شجاعت
مانند عباست جگر دارند هر دو
بگذار اینها سوی میدان پر بگیرند
من راضی ام هر دو به پای تو بمیرند
#مجتبی_شکریان
🔘 اللهم عجل لولیک الفرج 🔘
🔳🔳🔳🔳🔳🔳
#زمینه
#شب_چهارم
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #بمیره_خواهرت
🔳🔳🔳🔳🔳🔳
⏺بند اول⏺
بمیره خواهرت،که هستی بی پناه
کسی رو نداری،شده ای بی سپاه
گلای زینب میشن فدات برادر
میجنگن برات مثال علی اکبر
تا به راهه تو بشن شهید بی سر
به روی خاک،حتی اگه جون بدن غرق به خون
من نمیآم ، بیرون از خیمه برا دیدنشون
▪️واویلتا،آه از دل زینب▪️
⬛️⏹⬛️
⏺بند دوم⏺
افتادن به زمین،این دوتا نور عین
هردو شدن شهید،به قربونه حسین
پاره پاره بدنن غریب و تنها
بال و پر زدن جلو چشای مولا
خندیدن به حالشون لشکر اعدا
وای از دمی،که میکرد نگاهشون با آه و حسرت
توی دلش،میکشید از خواهرش زینب خجالت
▪️واویلتا،آه از دل زینب▪️
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۷
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک
◽️ اللهم عجل لولیک الفرج ◽️
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#نوحه_شب
#دوطفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #گل_های_زینب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
⚫️بند اول
گلهای زینب آمدند به میدان
تا در ره حسین فدا کنند جان
دوتا شیر جوان،سمت میدان روان
وارثِ مردی و دلیری
شعارشان حسین امیری
🔘واویلتا،آه و واویلا🔘
✓✓✓
⚫️بند دوم
این دو مبارز نوه ی مرتضی
هیبتِ رزمشان چونان مجتبی
به لب این زمزمه،مدد یا فاطمه
گردیده اند شهید مکتب
گلهای عبدالله و زینب
🔘واویلتا،آه و واویلا 🔘
✓✓✓
⚫️بند سوم
الگوی صبر و استقامت زینب
اسطوره ی درس شهامت زینب
به راهه برادر،داده دو دلاور
به وقته تشییع دو طفلش
از خیمه بیرون کس ندیدش
🔘واویلتا،آه و واویلا🔘
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۷
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک