eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
565 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴نوحه واحد روز عاشورای حسینی علیه السلام 🏴بند اول قلب زمین و آسمان گرفته بزم عزا،صاحب زمان گرفته شد روز عاشورای شاه عالم گرید به جنت فاطمه از این غم یک سو تمام لشکر     سویی غریب مادر              تنها و بی معین است بر نیزه تکیه گاهش     رفته دگر پناهش               تنها و بی معین است 《واویلتا آه و واویلا》 🏴‌بند دوم ای وای من آئینه اش شکسته پیشانی و هم سینه اش شکسته الشمرو جالس شد تمام...کارش مادر زند بر سینه در کنارش مویه کنان رسیده   زهرای قد خمیده                گوید غریب مادر لب تشنه سر بریدند  بر نیزه ها کشیدند              پیش دو چشم خواهر 《واویلتا آه و واویلا》 🙏التماس دعای خیر ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
میکُشه من رو،این وداع،آخر تو آخر تو بذار ببوسم،جای مادر،حنجر تو حنجر تو فدای تو خواهرت بشه،       نذار بشه غم نصیب من بمون کنارم برادرم            ،ای نور چشم و حبیب من نمیتونم بی تو سر کنم -   ،سخته که از تو جدا بشم مرو مرو ای برادرم آهسته تر تا نظر کنم  - ،من به قد و قامتت آخه برای تو من یه خواهرم (مهلاً مهلا حسین من)۴ میزنی دست،و پا عزیزم،توی گودال تو گودال دارم میبینم،از روی تل،رفتی از حال رفتی از حال پاره شده جسم اطهرت           ،بریده شد از قفا سرت بذار ببوسم برادرم،             بریده رگهای حنجرت پاشو ببین که نامحرما، - دور و برم صف کشیدن و دستشونه روی معجرم پاشو ببین که گوشواره از- ،گوش رقیه میکشن و هجوم آوردن سمت حرم (غریب مادر حسین من)۴ امیرحسین سلطانی
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه نوشته‌اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه چقدر چهره‌ی این مرد آشناست، ببین نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه؟ تنی شبیه گلی روی خاک افتاده سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه ز روی اوست که خورشید شام، نور گرفت طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه
تمام دشت روایت از آب می‌کردند به هر شراره دلی را کباب می‌کردند شبیه ماهی افتاده در کناره‌ی رود رقیّه‌های حرم آب آب می‌کردند به پیشواز حسین ابرهای خونباری قبای سرخ، تن آفتاب می‌کردند عصا و سنگ و سه شعبه...، خدا قبول کند! به هر طریق که می‌شد، ثواب می‌کردند سه ساعت است که گودال...، لااقل ای کاش برای کشتن مولا شتاب می‌کردند! سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت چقدر روی تن او حساب می‌کردند! غروب روز دهم اسب‌ها امامی را برای گندم ری آسیاب می‌کردند تو را اگرچه سر صبر کشته‌اند، امّا به وقت حمله به خیمه شتاب می‌کردند و هرکه گفته...، دروغ است! من که می‌دانم مخدّرات به هر رو حجاب می‌کردند ولی بمیر مسلمان! که مست‌ها با دست به آیه‌های نجابت عتاب می‌کردند شبی به خاک نشستند آسمانی‌ها که اقتدا به غم بوتراب می‌کردند ✍
گفتی که انا بن مصطفی، نشنیدند گفتی که انا بن مرتضی، خندیدند گفتی که انا بن فاطمه، طاقتشان سر رفت و تن تو را ز هم پاشیدند ✍
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز ✍
دیر آمدم، دیر آمدم سر را جدا کرد سر را جدا کرد و نظر در خیمه‌ها کرد خونی که مثل چشمه از هر زخم جوشید گودال را لبریز از خون خدا کرد در خون وضو کردی و افتادی به سجده یک نیزه از پشت سر آمد، اقتدا کرد از خاکِ شور مقتلت پر شد دهانت حق نمک را شمر، این‌گونه ادا کرد شمر است این که در میان قتلگاه است یا آن حرامی که مدینه شر به پا کرد دیشب سرت بر دامن من بود و حالا خولی به خورجینش سرت را برد و جا کرد چشم سپاه کوفه گریان تا ابد باد تو زنده بودی و نگاه بد به ما کرد ** دیر آمدم، دیر آمدم، سر را بریدند سر را بریدند و به سوی ما دویدند بستند با نیزه، دهانی را که از آن نام علی مرتضی را می‌شنیدند با نعل تازه روی جسمت اسب راندند ده‌تا حرامی، پای‌کوب شام عیدند شمشیرهایی که به کتف و شانه خوردند آثار بار نان و خرما را ندیدند با حرص افتادند به جان یتیمان آن‌ها که دیگر از غنیمت ناامیدند روزی شرر به چادر زهرا کشاندند امروز هم از دخترش معجر کشیدند این بی‌پناهان اهل و اطفال حسینند دنبالشان در دشت، اوباش یزیدند ✍
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دار و ندار مادرم زهرا ، حسینم آه ای غریبِ روزِ عاشورا ، حسینم ای بی کفن افتاده در صحرا ، حسینم ای تشنه کامِ بر لب دریا ، حسینم "من زینبم که آمدم دورت بگردم گشتم درین گودال پیدایت نکردم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ای آفتاب آسمان من کجایی دیدم که در گودال زیر دست و پایی سالار زینب هستی و از ما جدایی لعنت به دنیایی که تو بر نیزه هایی "جانم فدای جسم صد چاکت حسینم نگذاشت دشمن تا کنم خاکت حسینم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ از روی تَل گودال را با گریه دیدم تا قتلگاهت جان سپردم تا رسیدم فریادهای مادرم را می شنیدم صدبار افتادم ز پا اما رسیدم "دیدم که افتادند نامردان به جانت بودند در حال تعارف دشمنانت" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شمر سیه دل آن زمان دور و برت بود دیدم به دست دشمنت موی سرت بود دیدم هجومِ خنجرش بر حنجرت بود با چکمه در گودال روی پیکرت بود "میخاستم مانع شوم اما نمی شد من التماسش کردم و او پا نمیشد" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ پیراهنت در دستهای این و آن است انگشترت تاراج ظلمِ ساربان است پیشانی ات مجروحِ سنگِ دشمنان است آه از سر ببریده ات ، پیش سنان است "جانم دگر بر روی لبهایم رسیده که بوسه گاهم هست رگهای بریده" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ روضه همین مصراع ، جسمت بی کفن ماند یک جسم قطعه قطعه روی دست من ماند در خاطراتم از تو دست و پا زدن ماند زیر سمِ مرکب تمامِ این بدن ماند "بعد تو زینب هست و شهر کوفه تا شام سیلی ، اسیری ، تازیانه ، سنگ ، دشنام..." ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ امیر قربانی فر
بدنت روی خاک صحرا بود دور تا دور تو پر از نامرد نه فقط شمر هرکس آنجا بود از سر حرص زخمی ات میکرد مثل گیسوی درهمت دیدم ناگهان پیکر تو درهم شد نانجیبی به قصد کشتن تو از روی اسب سمت تو خم شد چشم خود بسته‌ام نبینم تا چه بلائی سر تو می آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله ی مادر تو می آید از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی ماند بعد از این غارتی که شد دیگر از تو جز اسم تو نمی ماند این یکی می‌کِشد تورا بر خاک قصد دارد تو را بیازارد آن یکی آمده در این اوضاع از سر عمامه ی تو بر دارد میزنم داد بس کنید این قدر بدنش را به خاک و خون نکشید با سر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان او نزنید
صراطِ مستقیمی و سِبط پیغمبری امرِ به معروفی و هم، نَهیِ از مُنکَری تشنه بودی و بی کس و مغموم یا ذَبیحَ الله، اَیّهاَ المَظلوم اَیّهاَ المَظلوم... دارد شهادت از تو و نام تو آبرو با خون خود گرفته ای بین مقتل وضو کرده ای تقدیم، در رَهِ داور قاسم و عباس، اکبر و اصغر اَیّهاَ المَظلوم... در بین گودال بلا دست و پا می زدی پهلو شکسته ی علی، را صدا می زدی ذکر جان تو، بین آن غوغا زیر خنجر هم، بوده یا زهرا اَیّهاَ المَظلوم...
برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صداگرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه! روضه‌خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب! مقتل‌ها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که از این داغ بر زبان آمد سه سیب را، سه هدف را، سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه‌جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هروله زینب دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد‌، یکی به نیزه؛ ولی یکی به قصد تبرک عصا زنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد.. ✍
کوتاه کن کلام... بماند بقیه‌اش مرده است احترام... بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام... بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام... بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟... بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام... بماند بقیه‌اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام... بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام... بماند بقیه‌اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام... بماند بقیه‌اش :: بر خاک خفته‌ای و مرا می‌بَرَد عدو من می‌روم به شام ...بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت بام... بماند بقیه‌اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام... بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام... بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام... بماند بقیه‌اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام... بماند بقیه‌اش