eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
565 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود لهیب تشنگی‌ات، روح دشت را می‌سوخت فرات موج‌زنان گرچه در کنار تو بود به رزم، قصد فنای جهان، گرت می‌بود نه آسمان، نه زمین، مردِ کارزار تو بود اگر شجاعت و ایثار، جاودانی شد ز خون پاکِ دلیران جان‌نثار تو بود به جای ماند اگر نامی از جوانمردی ز پایمردی یاران نام‌دار تو بود به پیشواز اجل آن چنان کمر بستی که مرگ، مضطرب از طفل شیرخوار تو بود شُکوه نام بلند تو، جاودان باقی‌ست که سربلندی و آزادگی، شعار تو بود به روی دست تو پرپر شد از خدنگ ستم گلی که از چمن حُسن، یادگار تو بود اگرچه گلشنت ای باغبان به غارت رفت خزانِ باغِ تو، آغازِ نوبهارِ تو بود درخت عدل و مروّت که آبیاری شد رهین منّت شمشیر آبدار تو بود به جز دل تو که بود از وصال، خرّم و شاد جهان و هر چه در او بود، سوگوار تو بود به غیرِ داغ محبت به دل نبود تو را اگرچه سینهٔ هر لاله داغدار تو بود...
دقیقه‌های پر از التهاب دفتر بود و شاعری که در اندوه خود شناور بود به روی خاک، گلی بود از عطش سیراب که هُرم گرم نفس‌هاش شعله‌پرور بود مرور کرد تمام مسیر ذهنش را که صفحه صفحه پُر از خاطرات پرپر بود چه چشم‌ها که ندیدند چشم‌های ترش چه گوش‌ها که برای شنیدنش کر بود ز خون او همهٔ نیزه‌ها حنا بسته لب تمامی شمشیرهایشان تر بود در اوج کینه کسی داشت سمت او می‌رفت و دست‌های پلیدش به دست خنجر بود به روی تلّی از انبوه غصه‌های جهان به جستجوی برادر، نگاه خواهر بود که با نگاه غریبانه‌اش گره می‌خورد و ابتدای غم از این نگاه آخر بود زمان زمان قیامت، زمین... زمین لرزید گمان کنم که همان روز، روز محشر بود کسی شنیده شد از لابه‌لای هلهله‌ها که نغمه‌های لب او «غریب مادر» بود کسی به دست، سری، آن طرف به سر دستی بس است روضهٔ لب تشنه‌ای که... حدود ساعت سه شاعر از نفس افتاد دقیقه‌های پُر از التهاب دفتر بود
شبِ آخره گمونم امشب جونم اومد بر لب اینجوری که معلومه فردا داغت رو میبینه زینب 2 ببین که داداش داره خواهرت دلهُره چه جوری ببینم سرت رو قاتل داره می بُره داره می بُره فردا چه بلایی به سرت میاد حسین چی به حال و روزِ خواهرت میاد حسین تشنه میکُشن تورو جونِ من به قتلگاه نرو 2... ای وای (یاحسین،حسین حسین) ➖➖➖➖➖➖➖➖ فردا بعد از ظهر میونِ گودال میشه جسمت پامال تو رو زمین می افتی و روی تَل میره زینب از حال 2 میگن داره شمر خنجرش رو تیز میکُنه خولی داره با حرمله صحبت از کنیز میکُنه کنیز میکُنه فردا بعدِ تو چه خاکی میشه بر سرم میریزن یه عده مستِ وحشی تو حرم سیلی میزنن به من موی دخترت رو میکِشن 2... ای وای (یاحسین،حسین حسین) ➖➖➖➖➖➖➖➖ مجید خانی
⚫️ اللهم عجل لولیک الفرج ⚫️ 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 ✔️بند اول حرفی از رفتن نزن ، ای نورعین من خواهرو تنها نزار،داداش  حسین من اگه تو  بری  ندارم  دیگه چاره توی این   بیابونا  میشم  آواره زینبت بین  نامحرم  پا  میزاره حسین من،فکری کن به حال زاره خواهرت بگو چطور ، ببینم  که   شمر  می‌بره  سرت ◼️واویلتا،آه و واویلتا ◼️ ««»» ✔️بند دوم اللهی بمیرم ، که  تو اینقدر غریبی فردا در مقتل ، داداش خدالتریبی بین   گودال   میزنندت  بی هوا میخوری از هر طرف تو نیزه ها پیکرت    می‌ره   به زیره   مرکبا ای وای من ، بدنت میشه بر روی خاک رها خواهره تو،دست بسته بین مشتی بی حیا ◼️واویلتا آه و واویلتا ◼️ ««»» ✔️بند سوم داداش سخته برام،سفر با اشقیا وای  از   شام  بلا ، کوی   یهودیا تن   دختران   تو    کجا   اسارت دوره محملای ما رقص و شرارت ببینن راس تو و چوب و جسارت حسین من،نکنه   رقیت  بد بزنن سه سالتو،بجای نوازش لگد بزن ◼️واویلتا آه و واویلا◼️ ✍: ۱۴۰۲/۰۵/۰۴کربلای معلی
⏺ اللهم عجل لولیک الفرج ⏺ 🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴🏴🏴 🚩بند اول باوره من  نمیشود یاحسین این شب آخره منه باحسین عصر فردا أخا،سرت گردد جدا آواره   میشوم    بدینجا خواهره تو غریب و تنها ⏹واویلتا آه و واویلا ⏹ 🔲 🚩بند دوم بوی جدایی میدهد این زمین خواهرت و  تنها نزار اینچنین بین نامحرمان،کوفی و شامیان طاقت ندارم بری میدون پیکره تو بشه غرق خون ⏹واویلتا،آه و واویلا⏹ 🔲 🚩بند سوم بگو چیکار کنم به وقت غارت ناموس  مصطفی  کجا اسارت به دستم سلسله،به دورم هلهله خاکستر و سنگه روی بام دخترت و سیلی و دشنام ⏹واویلتا آه و واویلا ⏹ ✍: ۱۴۰۲/۰۵/۰۴کربلای معلی
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــ • بند ۱: دارم می بینم، رمق نداری تنت چه نامرتبه میون گودال ده تا سوار و، نعلای تازه به زیر سم مرکبا شدی لگدمال یه جای سالم، برات نذاشتن خواهر برات بمیره پیرهن نداری انقده نیزه، خوردی که دیگه جایی برای بوسه های من نداری زنده بودی و، بی هوا زدن یکی با نیزه میزد یکی با عصا جلوی همه، سرت و برید اَلسَّلامُ عَلَی المَنحوُرِ فِی الوَریٰ [ای حسین من(۲) ای حسین(۲) ای حسین من...] • بند ۲: این چه بلایی، بود سرت اومد یه بی حیا با چکمه رو پیکرت اومد از روی مرکب، خوردی زمین و از بالا گودال صدای مادرت اومد سه ساعته که، گذشته اما هنوز به زیر دست و پای شمر اسیری بس که جراحت، داره تن تو کاشکی یه فرصت میدادن نفس بگیری یادته داداش، با چه زحمتی مادرم یه پیرهن دوخته بود برات حالا پیرهنت، دست قاتله اَلسَّلامُ عَلَی الاَجسٰادِ العٰاریٰات [ای حسین من(۲) ای حسین(۲) ای حسین من...] ــــــــــــــــــــــــــــــــ شعروسبک: علیرضا عابدی ۴ مرداد ۱۴۰۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دار و ندار مادرم زهرا ، حسینم آه ای غریبِ روزِ عاشورا ، حسینم ای بی کفن افتاده در صحرا ، حسینم ای تشنه کامِ بر لب دریا ، حسینم "من زینبم که آمدم دورت بگردم گشتم درین گودال پیدایت نکردم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ای آفتاب آسمان من کجایی دیدم که در گودال زیر دست و پایی سالار زینب هستی و از ما جدایی لعنت به دنیایی که تو بر نیزه هایی "جانم فدای جسم صد چاکت حسینم نگذاشت دشمن تا کنم خاکت حسینم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ از روی تَل گودال را با گریه دیدم تا قتلگاهت جان سپردم تا رسیدم فریادهای مادرم را می شنیدم صدبار افتادم ز پا اما رسیدم "دیدم که افتادند نامردان به جانت بودند در حال تعارف دشمنانت" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شمر سیه دل آن زمان دور و برت بود دیدم به دست دشمنت موی سرت بود دیدم هجومِ خنجرش بر حنجرت بود با چکمه در گودال روی پیکرت بود "میخاستم مانع شوم اما نمی شد من التماسش کردم و او پا نمیشد" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ پیراهنت در دستهای این و آن است انگشترت تاراج ظلمِ ساربان است پیشانی ات مجروحِ سنگِ دشمنان است آه از سر ببریده ات ، پیش سنان است "جانم دگر بر روی لبهایم رسیده که بوسه گاهم هست رگهای بریده" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ روضه همین مصراع ، جسمت بی کفن ماند یک جسم قطعه قطعه روی دست من ماند در خاطراتم از تو دست و پا زدن ماند زیر سمِ مرکب تمامِ این بدن ماند "بعد تو زینب هست و شهر کوفه تا شام سیلی ، اسیری ، تازیانه ، سنگ ، دشنام..." ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ امیر قربانی فر
میدیدمت داداش از دور به زیر پاش خونت رو پاک میکرد با زیر چکمه هاش موهاتو میکشید خنجر نمیبرید ول کن نبود که شمر ای وای سنان رسید دوازده ضربه زد سرت سرت برید خط و نشونم برا زینبت کشید ناله های مادرتو نمی شنید جسارتاشو خواهرت رو تل میدید سرت رو سمت خواهرت نشون میداد گرد و خاکِ لباسشو تکون میداد با خنده هاش به لشگرش توون میداد پیکرتم به روی خاک که جوون میداد حسین من حسین من پاشو داداش ۲ ۲ بند دوم دعوا شده سرت میبینه دخترت هر کی رسید داداش پا زد به پیکرت محشر شده به پا آه و واویلتا تازه شرو شده حمله به خیمه ها مَحرمی دور و بر خیمه ها نبود صورت دخترات یکی یکی کبود دامنامون گرفته داداش بوی دود گریه میکردیم و فرار اما چه سود خلخال و گوشواره رو میبرن داداش سنان تو مجلس شراب با خنده هاش مارو اذیت میکنه با اون نگاش گذاشته بود سر تو رو به زیر پاش حسین من حسین من پاشو داداش ۲ ۲
بسم رب الشهید بند اول: شب مصیبت و غمه وای وای وای عزا گرفته فاطمه وای وای وای میاد صدای زمزمه وای وای وای شب ده محرمه وای وای وای در حیرته چشمای رقیه به خدا انگار داره بابا می شه از عمه جدا چشم خواهر و برادر از گریه مایل شد به نیلی قرآن زینب رسیده به آیه ی کم من قلیلی حسین داره می خونه یا دهر اُفٍّ لک من خلیلی یعنی وا میشه پای دشمن به خیمه با ضرب سیلی (آه و واویلا از عاشورا ، سر حسین به نیزه ها) بند دوم: نگاه من به حنجره وای وای وای نگاه تو به معجره وای وای وای زینب بمیره و نبینه فردا گلوت به زیر خنجره وای وای وای داداش دل من بعد حسن با تو خوشه خواهش بکن از شمر که منو جات بکشه سامون دلم رو می برن ، بی پیرهن ، خونین بدن یه تیر به قلبش می زنن و آتیش به قلبم می زنن می گیره گیسوشو توی مشت مقابل چشمای من داداش حسینم رو می کشن با یتیم داداش حسن  (آه و واویلا از عاشورا ، سر حسین به نیزه ها) بند سوم: هوای کربلا پسه ، وای وای وای دیگه صداش نمی رسه ، وای وای وای شروع غصه های زینب فرداست «نزن دیگه نزن بسه» وای وای وای افتاده گره دیگه توی کار دلم می ری،نمی مونی پی اصرار دلم می افتی از پا توی گودال می ره نژادال مادرتو چه خاکی بر سرش بریزه بعد غمت خواهر تو بعدش خون می چکه از نوک خنجر و از حنجر تو ساربان می افته به طمع ، بگیره انگشترتو (آه و واویلا از عاشورا ، سر حسین به نیزه ها)  شعر و سبک: مظاهر کثیری نژاد
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶 سبک شور قتلگاهی اباعبدالله الحسین علیه السلام بند🌹 کشتن تشنه تو رو بین دو نهر آب کشتن تشنه تو رو داداش واسه ثواب کردن بی حرمتی بر روی تن تو یکی دستشو بُرد سمت پیرهن تو شمر از گودی بیرون اومد پر از خون بود رو آستینش جلو چشمام سر تو رو خولی گذاشت تو خورجینش دیدم لای پنجه ی شمر چند تار از موی سر تو رَدّه چکمه های سیاش مونده روی پیکر تو 📿 آه... یارالی آقام~ 📿 بند🌹🌹 غریب کربلا بمیره خواهرت نامرتّب شده زیر سم پیکرت تنت رو خاک داغ مونده امّا سرت رفته رو نیزه و دلخونه مادرت پیچیده تو تموم دشت عطر یاس و شمیم سیب مشغول رقص و شادی اَن یک عده پست و نانجیب گودی قتلگاه شده لبریز از تیغ و نیزه ها انگشتت رو یه بی حیاء کرده از پیکرت جدا 📿 آه... یارالی آقام~ 📿 بند🌹🌹🌹 بین آتیش و دود میسوزه خیمه ها مردای مست شدن کابوس بچّه ها غرق خون میکُنن گوش و گوشواره رو غارت کردن حسین حتّی گهواره رو تو بُهت و حیرتم هنوز از این همه ظلم و جفا چی کار کنم با این خونا که پاشیده تو قتلگا دارن میان دخترکات به سمت جسم بی سرت کاش میشد پنهونت کنم با خاشاک دور و برت 📿 آه... یارالی آقام~ 📿 «التماس دعای خیر» 🖋
************************ شبِ عاشورا رسیده ، دوباره به شور و شینم فاطمه اجازه داده ، سر سفره ی حسینم اومدم دوباره روضه ، تا پر از زمزمه باشم اومدم با گریه کردن ، کمکِ فاطمه باشم حالِ من دستِ خودم نیست، نمیشه آروم بگیرم کمه این لطمه و گریه ، پای روضه کاش بمیرم شبِ اشک و آهه امشب ، دلِ آسمون کبابه آخرین شبه که اصغر ، توی آغوشِ ربابه روضه رو میخوام بخونم ، با کنایه و اشاره شب آخره رقیه ، داره گوش و گوشواره شب آخره که عباس ، پاسبان خیمه گاهه فقط امشب و برای ، بچه ها پشت و پناهه شبِ آخره که ارباب ، داره انگشترِ زیبا داره یک جوون رعنا ، داره اکبر داره سقّا گفتم از امشب و حالا ، باید از فردا بخونم باید از شاهی که میشه ، غریب و تنها بخونم ظهرِ فردا دیگه ارباب ، نداره قاسم و اکبر نداره دیگه سپاهی ، نداره ساقیِ لشکر ظهر فردا دیگه زینب ، می خونه شعر جدایی خیلی سخته بخونم که ، می بینه چه کربلایی روضه های ظهر فردا ، روضه خونو برده از حال آروم آروم بکشونیم ، خودمونو سمت گودال تو گوشم پیچیده سوزِ ، صدای ناله ی مادر می بُرَن سرِ حسینو ، جلوی چشای خواهر ضربه می زنه مکرر ، نمیشه جدا چرا سر آخه این زیر گلو هست ، جای بوسه های خواهر پشت و رو نکن تنش رو ، از قفا نبُر سرش رو کاش یکی بود که بگیره ، جلو چشم خواهرش رو ******************** رضا یزدی اصل
امشب ای آفتاب من با من بگو از لحظه های فردایت کاش جان مرا هم ای جانم بگذاری برای فردایت آسمان منی و می دانی می خورم من زمین اگر بروی من نبینم که ماه زندگی ام بر روی نیزه ها به سر بروی بگو ای همسفر که بعد تو و ابوفاضل کفیل زینب کیست امشب ای شاه تشنه در صحرا این همه خوار کندنت از چیست تو نباشی که می‌برد زین دشت دختران نحیف قافله را ابوفاضل اگر نباشد من چه کنم زجرهای حرمله را من به معجر به چادر طفلان به علی عمری است حساسم حرم و غارتش نگو حتمی ست مگر آنکه نباشد عباسم سفر ما نگو که پایانش ختم خواهد شود بر این گودال سوره ی فجر من ز مرکب ها آیه های تنت شود پامال؟ با من از شیرخواره می گویی قلبم از غربت تو میگیرد بشنود از سه شعبه گر که رباب همین امشب ز غصه می میرد زینب از کودکی حسین جانم بی تو یک روز هم نرفته سفر تا مرا شمر ساربان نشده حرمت را خودت بیا و ببر