#محرم_۱۴۰۳
#شب_سوم
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#زمینه
〰〰〰〰〰〰〰
بند اول
رمق ندارم
خسته ی خستم
اروم نداره
دل شکستم
عمه کمک کرد
که من نشستم
نمیبینه چشمام از روزی که سیلی خوردم
بسکه عذابم دادن روزی هزار بار مردم
از درد پهلو بابا خدایی کم اوردم
نبودی تا ببینی که دستامو بستن
ادمای حقیری که دنیا پرستن
همونا که تو گودال رو سینت نشستن
〰〰〰〰〰〰〰
بند دوم
دلم گرفته
از این زمونه
از مادر تو
دارم نشونه
موهام سفیده
قدم کمونه
کاشکی می شد بابایی منو بغل میکردی
تلخی این روزا رو مثل عسل میکردی
سختی این شب ها رو با خنده حل میکردی
یادته ناز من رو چقدر میخریدی
دست پر مهر تو رو سرم میکشیدی
چی آوردن سر من چی خوب شد ندیدی
〰〰〰〰〰〰〰
بند سوم
خدا میدونه
که چی کشیدم
وقتی سرت رو
رو نیزه دیدم
شکر خدا که
به تو رسیدم
تا که لباتو دیدم دلم کباب شد بابا
انگار که دنیا روی سرم خراب شد بابا
آرزوهام بعد از این نقش بر آب شد بابا
منو بردن اسیری و گفتن ثوابه
اگه دستام کبوده برای طنابه
بیا بابا بریم با هم از این خرابه
شعر و سبک:
#میرزامحسن_احمدیان