eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
565 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً .🔸 به هر منبر که گرم خطبه ی کوبنده ای بودی حماسه خلق کردی رهبر پاینده ای بودی تو ای خورشیدزاده در شب ظلمانی تزویر درخشیدی و ماه کامل تابنده ای بودی علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ! به میدان می زدی مثل پدر رزمنده ای بودی به حکم مصلحت دست خدا بسترنشینت کرد و الّا قبل عاشورا یل سرزنده ای بودی همان دستان در زنجیرت اسباب گشایش شد عجب مشکل گشایی و عجب بخشنده ای بودی به موج گریه طوفانی به پا می کردی از اشک ات چنان دریای از اندوه و غم آکنده ای بودی تو را کشتند در یک روز هفتاد و دو بار آقا تو از فردای عاشورا شهید زنده ای بودی میان مجلس نامحرمان یک مرد لازم بود تو ماندی در حرم دلواپس آینده ای بودی پس از غارت فقط پیراهنی خونین برایت ماند اسیر دشمن آن هم دشمن درّنده ای بودی غلام شمر دستان تو را با ریسمان می بست چه مولایی غریبی که اسیر بنده ای بودی تو بودی و سنان با سنگ می زد عمه جانت را چهل منزل برادرزاده ی شرمنده ای بودی به یاد نیشخند شمر افتادی ز هر لبخند تمام عمر خود آزررده از هر خنده ای بودی بگو از علتش با ما به وقت ذبح قربانی چرا در جست و جوی خنجر برّنده ای بودی؟ تو خیلی گشتی انگشت پدر پیدا شود آخر بمیرم که شبیه بسمل پرکنده ای بودی
بسم الله الرحمن الرحیم زبان حال امام سجاد علیه‌السلام تمام عمر یادت کرده‌ام با هر دعا حتی تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی پس از تو روضه‌های هفتگی نه  لحظه‌ای دارم پس از تو گریه‌ام  در جمع‌ها در انزوا حتی تمام داغهای چارشنبه از  دوشنبه بود* تمام عمر خواندم روضه‌ها را بی صدا حتی میانِ آتش خیمه  صدای دومی آمد که آتش می‌زنم با اهل آن  این خانه را حتی نه در بازارِ قصابان نه از آهنگران شهر که می‌ریزد دلم با دیدن قدری عبا حتی که می‌افتم کنارِ راهِ دختر بچه‌ها بر خاک که آتش می‌شوم با دیدن مُشتی طلا حتی دو دست و گردنم درگیرِ غُل بود و سرم می‌سوخت نمی‌شد تا که بردارم کمی از شعله را حتی.... به سی و پنج سالی که برایت سوختم سوگند وداع تو به یادم هست  دادِ عمه‌ها حتی نمی‌آمد به جز جان بر لبم وقتی که می‌رفتی نمی‌شد تا بمانم لحظه‌ای بر روی پا حتی تمام عصر  جان می‌کندم  اما جان نمی‌دادم  نمی‌شد تا کشم جسمِ تو را از زیرِ پا حتی حجاب خیمه را بالا زدم دیدم عجب وضعیست نمی‌شد دید حجم نیزه‌ها را در هوا حتی به سختی بر عصایی تکیه دادم دیدم از خیمه... شیوخِ شام و کوفه می‌زدندت با عصا حتی چه‌ها کردند جمعا آن جماعت در سه ساعت که نشد جمعت کنم بابا میان بوریا حتی *بنابر بررسی تقویمی چهارشنبه روز عاشورا دوشنبه روز سقیفه
در مرثیت امام سجّاد ( ع ) ------------ نیست از نخل بلا جز اشک غم حاصل مرا لاله گون از خون دل گردید آب و گِل مرا از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا گرچه کم شد آفتاب روی بابا از سرم لیک می انداخت رأسش سایه بر محمل مرا طایری با بالهای بسته بودم ، داد خصم گه به زندان گاه در ویرانه ها منزل مرا غرقِ در دریای غم بودم ز داغ لاله ها موج زهر خصم خواهد بُرد تا ساحل مرا گرچه دشمن داد بر من زهر از راه جفا لیک شد داغ جگرسوز پدر قاتل مرا زندگی«یاسر»برایم سخت مشکل می گذشت مرگ آمد از ره و حل گشت این مشکل مرا محمود تاری «یاسر»
4_6046369115797460792.ogg
زمان: حجم: 2.84M
چل ساله که دارم برات با گریه و ناله میمیرم فرصت نشد تو کربلا راحت برا روضه بگیرم آه نرفته یاد من بودی تو مظلوما غریبا عریان و بی سر شد رها تنت بدست نا نجیبا عریان شدی ، ذبیح عطشان شدی رو نی پریشان شدی ، ای پدرجان من پیر شدم ، بسته به زنجیر شدم رفتی زمین گیر ، ای پدر جان من روضه هام ناموسیه لعنت به شهر شام نامرد رفتم محله یهود هر کی رسید ما رو کتک زد آه از این درد و بلا پیشم شده حرف کنیزی گفتم یزید میشه روی سر بابام شراب نریزی شیپور زدن ، ماها هر جور زدن تو مجلس سور زدن ، سخته گریه عمامه سوخت ،  سرم که سوخت جامه سوخت این غصه  همرامه سوخت ، آخ رقیه حالا دیگه دارم میرم آه ای مدینه شهر غم‌ها الهی هیشکی نبینی غمی که دیدم منه تنها تنها ترین مردی که بود با قافله همراه زنها سخته ببینی ناموست گیر افتاده میون مردا آه ای خدا ، صبوری تا کی خدا تو مجلس می خدا ، من که مردم افطارم اشک ، حماسه و کارم اشک گلایه ها دارم اشک ، کم آوردم غم هست من ، با دستای بسته من رقیه رو دست من ،  جون سپرده شد بی  کفن ، خاک شده با پیرهن رقیه ای وای من   ،  سیلی خورده
ای تمام آفرینش تشنه اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت باب رحمت باب ایمان باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین
ز دیده اشک خود را پاک می کرد از این ماتم گریبان چاک می کرد نه پیراهن نه حتی یک کفن داشت پدر را در حصیری خاک می کرد
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی از صبح زود تا به سحر گریه میکنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفـر گـریه میکنی وقتی که چشمهات میافتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی این طفل را به جان خودت آب داده اند دیگر چـرا میان گـذر گریه میکنی از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند داری به قتل صبر پدر گریه میکنی چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده یعقوب کــربلا چقدر گریه میکنی؟ با دیدن اسیر کجا میرود دلت با دیدن فقیر کجا میرود دلت
السلام علیک یا عقیلة العرب می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
زمان: حجم: 292.7K
: موج پرچم به فرمان ام البنینه .... ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ مــوج دریــا بــه فـــرمان صـــاحبْ زمـــانه دشت و صحــرا به فرمان صــاحبْ زمـــانه وقتی می بینی عالــم ســـر جاشـــه یعـــنی کـــل دنیــــا بـه فـــرمـــان صــاحبْ زمـــانه به فرمان صاحبْ زمان ، عشــق ، معنا میشه به فرمان صاحبْ زمان ، درد ، درمـون میشه اگـه لحظـــه ای چشمـــشو بــرداره از عـــالم بیکبـــاره عالــم دگــرگــون میــشه برگرد ای حقیقت روشن ! العجل پرچمــــدار نهضـت ســـرخ کربلا محتـــاج نگــاهتـــیم از روز ازل برگرد و قدم بذار رو چشمای ما(۲) یا صاحب الزمان(۳) ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ بیا یابن زهرا که چشم انتظاریم آقا ، از غــم دوری ات بیقـراریم بتاب ای مَــهِ عــالم آرای زهـــرا که بی تو گرفتـــار شبهای تاریم گواهــی میـــده قلبـــم آقــا ! بزودی میـــای تو عصری که عطر ظهورت داره حس میشه چقـــد  دوست داریم خادم پا رکابت باشیم که دیگه حضــورت داره حس میشه دنیا رو به چشم ما زیبا می کنی چشمای عاشــق رو دریا می کنی با تیغ علــــی نشــان یکبـــار دگر در کوفه عــدالتـــو برپا می کنی(۲) یا صاحب الزمان(۳) ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
بی حب حسین که زندگی بی معناست هرچند بگرید وببیند دریاست هر کس نرود بسوی این اهل کرم تا روز قیامت تو بدان نابیناست -----'----- زندانی این حال وهوا عاقل نیست گر دور شد از حسین او کامل نیست ‌پیمانه ی صبر او هم اندک بشود آن دل که نشد یار حسین آن دل نیست ---------- چشم ترم از حسین می‌گیرد آب ازتشنه لبی که اصغر ش شد بی تاب درمانده منم که بر حسین میگریم اومست می ازجام الست ومی ناب ، ---------- بی ‌مهرحسین زمانه مرگ ازلی است اول پسر شجاع زهرا وعلی است وادار شد آن دشمن وتحسین اش کرد ‌ گفتا که بحق شیرخدا وند جلی است ---------- صحرای عطش بود وحسین وزینب درخیمه ی بی آب وسجاد به تب اصغر که بدون شیر مانده است و رباب روزش شده تاریک وتف دیده چو شب ----------- عباس پی آب وسکینه بی تاب زینب به دعا مانده کنون در محراب لشگر همه با تیر وسنان آماده شب صبح شد ونبود چشمی پی خواب ------------- تا نام حسین بر لبت هست بگو خون نامه توبنویس وبهر بست بگو هرگز نشود تمام درد من‌و تو با اهل کسا بمان وسرمست بگو
یا قتیل العبرات... با نگاهت دردهایم را دوا کردی حسین خیر عالم را به این نوکر عطا کردی حسین دست هایم را گرفتی و نجاتم داده ای تا مرا با روضه هایت آشنا کردی حسین مثل بابایی که بخشیده گناه بچه را با منِ آلوده دامن خوب تا کردی حسین روز و شب فکر گناهم ، دم به دم فکر منی بی وفا بودم ولی هر دم وفا کردی حسین من اگر در بین مردم آبرو دارم هنوز مطمئنم تو برای من دعا کردی حسین روسیاهم ، شرمسارم، سر به زیرم پیش تو جای راندن از درت ، من را صدا کردی حسین زنده باشم اربعین اینگونه نجوا میکنم عاشقت را راهی کرب و بلا کردی حسین