eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. یکه بود و بی حریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت ، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابتدای هر اذان الله اکبر باب شد شیعیان توحیدشان را در ولایت یافتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علی ست ختم قرآن بین ما از جزء آخر باب شد گفت پیغمبر انا علمٌ علیٌ بابها در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد! هر چه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حیدر امیرالمومنین ارباب شد ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داد میزنی عموجونم میخوام بیام نمیتونم دور و برت چه خبره پرپر نزن مهربونم دارن میرن میان رو بدنت کش اومده همه تنت بازم دارن میزننت حاج 🎤 ابن_الحسن
2. کار من امشب.mp3
4.09M
میلاد_حضرت_رقیه ( سلام الله علیها ) 🎤 کار من امشب به جنون رسیده فرشته ای از آسمون رسیده دوباره فطرس بال و پر گرفته عمه ی صاحب الزمون رسیده نفسش کربلاییه آره دختر بابائیه کارش هی دلربائیه « حسین » نوه ی شاه خیبره دل ارباب رو میبره گل لبخند دخترِ حسین دست خودم نیست شادم انقده نخورده مستم کُنج میکده کوثر ارباب امشب اومده یا رقیه ، رقیه رقیه یا رقیه ، رقیه رقیه ... گدای خونش شده دیگه بیمه مثل عموش امام حسن کریمه ام البنین مادر بزرگش امشب براش توو خونه می پزه ولیمه عموعباس ، با وفاش میسازه گهواره براش میگه زینب ، بشم فداش « حسین » داره با کلی آرزو میده چشم روشنی عمو در گوشش اذان بگو « حسین » میخونه ارباب ، میوه ی دلم تو ای عزیز و ناز و خوشگلم کاش عروس شی ، دختر گلم یا رقیه ، رقیه رقیه یا رقیه ، رقیه رقیه ... اونایی که خیلی گِره به کارن با خودشون و تو قرار میزارن خدا بخواد مشکلشون حل بشه توو حرم تو عروسک میارن تویی زهرا و والسلام من ازت کربلا میخوام نمکِ سفره ی آقام « حسین » بی تو دنیا جهنمه دیوونت کل عالَمه تویی شورِ مُحرم « حسین » راه دمشقت ، کاشکی وابشه دوباره مثل کربلا بشه خونه ی بچه شیعه ها بشه یا رقیه ، رقیه رقیه یا رقیه ، رقیه رقیه ... 1400
3. صوتی قصولی ، خمسه.mp3
3.33M
🎤 عمریه سائلم ، به این درگاه حاجت میگیرم از سفرت والله امشب هم برای من دعا کن به حقِ ، ابا عبدالله یا رقیه : شب تولدت مجنونم یا رقیه : همیشه اسمتو میخونم یا رقیه : دوباره با امضات بی بی اربعین توو صحنِ حسین مهمونم ... ( مولاتی مدد ، یا رقیه ) تکرار کریمه ای و کرامت داری به همه ی ما ، عنایت داری بیشتر از تمومی اهل بیت به زهرا ، به زهرا ، به زهرا شباهت داری وقتی که به دیدن عمویش میرفت عباس ، به احترام او پا میشد صد حيف نشد بماند و رشد كند ميماند اگر ، « زينب كبري » مي شد بنتُ الکریم ، اُختُ الکریم وجهُ الکریم ، یا رقیه ... کعبه با اذان خواهد گفت تبریک ، زمین به آسمان خواهد گفت لبهای غمدیده خواهد خندید مهدی به رقیه عمه جان خواهد گفت پیوسته با بی فاصله میگم بینِ شادی و هلهله میگم امشب بعداز لعن زجر ملعون لعنَ الله ، لعنَ الله ، لعنَ الله ، حرمله میگم لعنَ الله : به قاتلین حق مولا لعنَ الله : به همه دشمنان مولا بردار کوله یِ ، آرزوهاتو امشب تو ببر ، بار دنیاتو اومد اونی که ، بابِ حاجاته امشب تو ببین ، کرَمه ساداتو دستای کوچیکش دستِ خالیمو پُر کرد ما کج رفتیم اما باباجونش ما رو ... همیشه توو زندگیمه همیشه حاضرو حی یِ قسمِ شبانه روزم الهی به رقیه ... .
1. گل لبخند 96.mp3
5.09M
سلام الله علیها 🎤 گل لبخند روی لبهامه شب پایان همه غمهامه دخت ارباب به دنیا اومد اونی که زیارتش رؤیامه دوباره شادم ، به تو دل دادم کویرِ خشکم ولی با تو آبادم چقدر خوشحالم ، ردیفه حالم غلامت هستم به نوکریم میبالم مدد یا رقیه ، مدد یا رقیه ( مولاتی یا رقیه .. ) تکرار « تکرار بند اول » در چهره ی خود هیبت زهرا دارد بر دوش ابالفضل علی « جا دارد » با این که سه ساله است « مانند عمو » در دادن حاجت ید طولا دارد ... خاك قدم رقیه باشی « عشق است » زیر علَم رقیه باشی « عشق است » با مهدیِ صاحب الزمان « از ره لطف » یك شب حرم رقیه باشی « عشق است » 🎼
. و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها ویژۀ روزهای پایانی به نفسِ حاج میثم مطیعی ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ وقتی صدایت میکنم بشنو صدایم را آورده ام اینجا برایت ، گریه هایم را آغوش بگشا بر غریبی بی کس و تنها تا بشنود عالم صدایِ ربنایم را *امشب با یه امیدی اومدم درِ خونه ت .. فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ... سمتِ تو فرار کردم .. مولایِ من ..* آری همانم که فراری بوده از دستت تو خوب میدانی تمام ماجرایم را *الان میخونی تو مناجات شعبانیه : وَ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ ...* آری همانم که سراپا غرقِ تقصیر است اما تو پوشاندی همیشه هر خطایم را * قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى .. جلو امامِ زمانم سرافکنده شدم ... نه فقط به خوبا غبطه می خورم ، برا گذشتۀ خودم دلم تنگ شده ... تو این دنیا پرده ها رو بالا نزدی جلو حضرتِ زهرا منو بی آبرو نکنی ...* جا ماندم از پرواز نه! اصلاً زمین گیرم! زنجیر نافرمانی‌ام بسته است پایم را من دور بودم از تو؛ ترسیدم ، زمین خوردم حالا ولی برگشته‌ام ... داری هوایم را؟ شاعر : زهرا نظری اولِ مناجات فقط یه قسمت میدم ، قسم به اون بانویِ مظلومی که پسراشُ نوکرِ حسین تربیت کرد .. قسم به اون بانویِ مظلومه ای که بشیر اومد مدینه همه رو جمع کرد بی بی ام البنین صدا زد : أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی جان چهار تا پسر داشتی همشونُ کشتن .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ ... اگه خبر بهت نرسید من بهت بگم : اون علمدارِ رشیدِ کربلا دستاشُ بریدن ... به چشماش تیر زدن .. عمود آهن به فرقش زدن ... پاهاشو بریدن .... بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی چرا انقدر اصرار می کنی ؟.. بینِ دو نهر آب با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردن ... صدا زد : قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی .. صدا زد قلبمُ پاره پاره کردی ... أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین ... ____________ علیه_السلام ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ .👇
. دل دیوونه ای که تو سینمه داره رسوای زمونم میکنه روز و شب فقط میگه کرب و بلا داره بدجوری دیوونم میکنه شبایی که دلتنگتم میشینم و به عکس کربلای تو زُل میزنم از تو دل حسینیه تا دلِ بین الحرمینِ تو آقا پل میزنم چجوری آرومش کنم دلی رو که با عکس گنبد تو هق هق میکنه چجوری آرومش کنم دلی رو که اگه زیارتت نیاد دق میکنه آرومم کن نذار گریه کنم تو حسرت کرب وبلا آرومم کن داره گِریَم میگیره وقتی میرن زائرا آرومم کن آقا تورو خدا ، تورو خدا ، تورو خدا ... ارباب من ، آقام آقام آقام ، آقام حسین ... میشینم با خاطرات سفرم شبمو صبح صبحمو شب میکنم شبایی که خیلی دلتنگت میشم باز یه روضه نذر زینب میکنم یاد زیارتم بخیر جلوی تل زینبیه چقدر سینه زدم یاد زیارتم بخیر حرم عباس علمدار تا سحر سینه زدم خاطره هام یادم میان پایین پات علی اکبرو چقدر صدا زدم ضریحتو گرفتم و دل شکستمو گره به اشک زائرا زدم آرومم کن دوباره بنویس اسممو بین زائرات آرومم کن بخدا میمیرم اگه نیام کرب و بلات آرومم کن بذار خیره بشم بازم به گنبد طلات ... ارباب من ، آقام آقام آقام ، آقام حسین ... شب جمعه کربلا دیدنیه تو حرم یکی عبادت میکنه ضریحت میگیره بوی گل یاس آخه مادرت زیارت میکنه برا تو روضه میخونه میگه بُنَیَّ قَتَلوکَ چرا تشنه جون دادی میگه با چشمام میدیدم که گوشه ی گودال با صورت روی خاکا افتادی اِنقده تشنه بودی که آسمون آبی رو از عطش مثه دود میدیدی بمیره مادرت برات آخه تو زیر دست و پا بودی چه زجری کشیدی ارباب من فدای گریه های لحظه های آخرت ارباب من میدیدی داره میکوبه به سینه مادرت ارباب من دیدی گیر افتاده بین نامَحرم خواهرت ... ارباب من ، آقام آقام آقام ، آقام حسین ... 👇
. و جدید السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سالی دگر گذشت و امامم نیامدی در شام تار ، ماه تمامم نیامدی یکسال کار دیده ی زارم،امید شد مویم در انتظار ظهورت سپید شد یکسال از فراق رخت دلشکسته ام جمعه به جمعه بر سر راهت نشسته ام قلب تو را شکسته اگر نوکرت ببخش شیعه ی تو نبوده اگر زیورت ببخش آقا بیا به نوکر خود اعتبار ده این سال را تو سال ظهورت قرار ده آقا بیا و عدل علی را دوباره کن این درد لاعلاج جهان را تو چاره کن تنها به یُمن ِ گوشه نگاهی، ولی عصر پایان بده به ظلم و سیاهی، ولی عصر ای تو بهار آخر گلزار فاطمه مرهم گذار بر دل تبدار فاطمه در پشت در هنوز تو را می زند صدا بر انتقام‌ محسن شش ماهه اش بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. چه می‌دیدی؟ بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می‌دیدی؟ شهید من! میان تیر و ترکش‌ها چه می‌دیدی؟ همان‌جایی که می‌گفتی بیا احمد، بیا احمد روایت کن که در آن صحنۀ زیبا چه می‌دیدی؟ نسیم رحمت آنجایی که پس زد پردۀ دنیا بگو آن لحظه‌ها در عالم بالا چه می‌دیدی؟ در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون‌ها به غیر از صحنه‌های سرخ عاشورا چه می‌دیدی؟ چه می‌دیدی که رفتن را به ماندن‌ها نمی‌دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می‌دیدی؟ بگو، دیروز از آن بالا بلندی‌های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می‌دیدی؟ شهید من! شهید من! که هم‌آغوش امواجی بگو در بی‌کرانی‌های آن دریا، چه می‌دیدی؟ ✍🏻 🏷بیاد 🇮🇷 .
. دارد هوای کرب و بلا می برد مرا بالاتر از بهشت خدا می برد مرا شب های جمعه فاطمه تا ناله می کند گویا به پای رأس جدا می برد مرا این دو سه قطره ی اشکی که فدایت کردم سببی شد که شب جمعه صدایت کردم مادرت آمده با چادر خاکی به حرم... که چنین من هوس کرب و بلایت کردم امشب به وسعت حرمت آسمانی ام با هر نفس برای تو در روضه خوانی ام با دعوتی که فاطمه کرده ز چشم من شب های جمعه کرب و بلا میهمانی ام کربلا این شب جمعه چه پریشان مانده در غم مادر ارباب چه گریان مانده بی سبب نیست که این هفته هوا دلگیر است حرمی در تب مهمانی باران مانده .
. در بین این شب ها شب تو فرق دارد چون بین ما اصلا تب تو فرق دارد از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد معلوم شد که منصب تو فرق دارد مثل علی مرد خدا مرد دعایی در سجده یارب یارب تو فرق دارد عباسیون را به بصیرت می شناسند آقا اصول مکتب تو فرق دارد تو پیر عشقی میر عشاق الحسینی با کل عالم مذهب تو فرق دارد با دست دادن عشق را اثبات کردی طرز بیان مطلب تو فرق دارد وقتی که زانو میزنی در پای محمل یعنی رکاب زینب تو فرق دارد در دست هایت آب بود اما نخوردی از تشنگی زخم لب تو فرق دارد وقتی به تو آقا به نفسی انت را گفت در آسمان جبرئیل فورا مرحبا گفت (سید پوریا هاشمی) .
144.2K
. چشمامو واکن آقا بیا ، فقط یه بار بهم نیگا کن دردِ فراق تو منو کشته، صِدام کن منو نیگا کن . از دوریه تو بیا ببین آقا منو، به اضطرابم همش بیاد سهله یا که جمکرانم به اضطرابم
. آخرین جمعه سال است بیا آقاجان حالمان رو به زوال است بیا آقاجان من غزلهای به یاد تو فراوان دارم که پر از درد و ملال است بیا آقاجان .......................... . آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا سوختیم از غم هجران و جدایی آقا ذکر ما لحظه تحویل همین است فقط چه شود جمعه ی امسال بیایی آقا ✍ ............ . ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟ شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین… بی تو چه زود میگذرد هفته های ما... .
. هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام از باد ها نشانی تان را گرفته ام عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت " شرمنده جوانی از این زندگانیم" با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام در این دهه اگر چه صدایت گرفته است یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام در روضه احتمال حضورت قوی تر است شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام هم پیر قد خمیدگی زینب توام  هم داغدار آن دو لب خیزرانی ام این روزها که حال مرا درک می کنی بگذار دست بر دل آتشفشانی ام در به دری برای غلام تو خوب نیست تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام ....................... . من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم   از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم   رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند   من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم   همه گویند این جمعه بیا ! اما درنگی کن   از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم ...  .
. (ع) آقا چه میشود به غلامت  کرم کنی با گوشه ی نگاه  دلش را  حرم کنی از بس که با گنه دلتان را شکسته ام لایق نیم  نگه  به دل  مضطرم  کنی یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی آقا   مدال  نوکریت  را  ز  من   نگیر من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین آیا  شود  مرا   تو  مقیم  حرم   کنی؟ یک جرعه ای  بده تو ز صهبای کربلا تا مست آن  شراب و مِیِ  کوثرم کنی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16782058661931466064820.mp3
4.27M
میگن از منجی دنیا اثری نیست که هست
میگن از حضرت مولا پسری نیست که هست
میگن این شام سیاه و سحری نیست که هست
میگن از مهدی زهرا خبری نیست که هست

من به ظهورش اعتقاد دارم
به اعتقادم اعتقاد دارم
سرباز دولت یارم
شیرین شیرین شیرین شور انتظارم

من بیشتر از هر روز امید به فردا دارم
من صاحب دارم مولا دارم آقا دارم

میگن امید به فردای جهان نیست که هست
زندگی روی زمین در جریان نیست که هست
بعضیا فکر میکنند زیارت اربعین
دعوت حضرت صاحب الزمان نیست که هست

یار که هست تا که یارش باشم
منتظره تا کنارش باشم
تا آخرین قطره خون ذوالفقارش باشم

من بیشتر از هر روز امید به فردا دارم
من صاحب دارم مولا دارم آقا دارم
. خدا کند که جهان خیر از این بهار ببیند به جای هر چه گل این بار روی یار ببیند به جای هر دل خونین، به جای هر دل غمگین خدا کند که فقط روزگار انار ببیند! خدا کند که ببیند تو را جهان و به قلبش پس از تمام تب و لرزها قرار ببیند نگاه هم سفرانی که محو جاده ی دور است تو را میان همین کوپه ی قطار ببیند خدا کند که چنان از میان ابر در آیی که آفتاب تو را چشم روزگار ببیند کسی که منکر روی تو شد به گوشه کنایه تو را دمیده به هر گوشه و کنار ببیند چنان در آیی از آغوش ابرها که به هر سو ‌ تو را نگاه گنه کار آشکار ببیند خوشا به پا به رکابی که در کنار تو خود را میان سیصد و آن سیزده سوار ببیند چقدر عید شود،غنچه بشکفد، تو نیایی چقدر باغ شود سبز و گل به بار ببیند چقدر جای عبور تو چشمهای پر از اشک میان جاده فقط خطی از غبار ببیند چه سخت می گذرد بر کسی که چشم به راهت تمام روز و شبش را در انتظار ببیند به زیر خاک برد آرزوت را و به جایت به روی سینه ی خود سنگی از مزار ببیند! خدا کند که پر از عطر گیسوان تو باشد که خیر از خودش امسال این بهار ببیند! ✍ .
. دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا رسید و چشم ما نشد روشن بر آن جمال پر از جلوه ی خدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تا ببینمت ای یار آشنا آقا بهار کن دل ما را محول الاحوال که بی تو رنگ خزان است سینه ها آقا بیا و درد دل بیقرار و شیدا را دوباره کن به نگاه خودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هرم گنه سوز مرتضا آقا "دلم برای مدینه بهانه می گیرد" برای لطف خدایی مجتبا آقا خدا کند که به اذن علی و مادرتان روم دوباره شب جمعه کربلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بی لشگر طواف قبر علمدار باوفا آقا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقا ✍ اجرا توسط استاد ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .
. ✍امام علی علیه السلام: الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْم كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ. وَعَلَى كُلِّ دَاخِل فِي بَاطِل إِثْمَانِ: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ، وَإِثْمُ الرِّضَى بِهِ. آن كس كه به كار جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در آن كار با آنها شركت كرده (منتها) آن كس كه در انجام كار باطل دخالت دارد دو مى‌كند: گناه عمل وگناه رضايت به آن (ولى شخصى كه بيرون از دايره عمل است و به آن راضى است تنها مرتكب يك گناه مى‌شود و آن گناه رضايت است). 📚نهج البلاغة حکمت 154. ‌
. ! اَلا ای یوسف زهرا! مرا درسيست از قرآن يقين که نیست بی‌حکمت، کلام خالقِ منّان خدا فرموده در ذکرش،روایت کرده این‌را که... زلیخا ماتِ زیباییّ یوسف گشت و شد حیران به‌شوق روی زیبایش قرارش رفت از دستش پس از آن کرد دعوت،حجّت حق را به یک‌عصیان چه شد‌؟ با تَركِ یوسف،صحنه را یکباره در آنجا خدا نگذاشت تا یابد زلیخا عزم را سامان زلیخا باز، ظلم دیگری یک طور دیگر کرد به کِذب و خُدعه،بی‌جُرم و خطا انداختش زندان ندارم کار با این قصّه و تنها بُوَد حرفم: همین آدم که اینسان کرد با پیغمبر یزدان... در آخر گشت اهل او، کنار او... برای او... کرامت را ببین و لطف‌ومِهر و بخشش‌واحسان! الا ای یوسفِ زهرا! مرا در هجرِ رویت بین... خيالِ حُسنِ وجهِ تو، شکارم کرده آقا جان! اگر چه روسیاهم از گناهانِ فراوانم یقین‌دارم اگر خواهی شوم من،مال تو یک‌آن تمام ها حرفم: " اباصالح! بخر من را " دعای می‌خوانم به شوقِ خَتم ِ اين‌هجران سگ دربان نمی‌خواهی؟ الا ای یوسف زهرا! نی ام بدتر از آن زن، تو، بِهی از یوسف کنعان ✍ جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .