eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
شور عاشقانه امام حسین(ع) بند1️⃣ ملک مقرّب تو سلام‌مو میرسونه به سرمه باز هوای زیارت عاشقونه خطامو ندیدی انگار گفتی نگران نباشم گفتی بِینمون می‌مونه دستمو گرفتی پاشم اشکام از چشام جاری دوست دارم و تو هم آقا دوسم داری پشتم گرم به عشقت توی تنهاییا تنهام نمیذاری (به چشای تو که بیام ابی عبدالله چیز دیگه ازت نمیخوام ابی عبدالله) بند2️⃣ واسه تو به جز همین آه چیزی تو بساط من نیست چیزی به جز اشکِ روضه مایه‌ی نشاط من نیست همیشه برام سؤاله بی تو زندگی چجوره؟ به این عقیده رسیدم دنیا بی تو سوت و کوره مشتم وا شده پیشت پشیمونم و چشام دریا شده پیشت کار تو کرم هست و ببخش عاشقت اگه رسوا شده پیشت (یه موقع نکنی تو رهام ابی عبدالله چیز دیگه ازت نمیخوام ابی عبدالله) "به چشای تو که بیام... بند3️⃣ غصه‌مو توو این زمونه توو خودم اگه می‌ریزم سنگ صبور غم من همیشه تویی عزیزم خوبه حالم آقا وقتی با تو گرم صحبتم من همه چی‌مو تو میدونی خیلی با تو راحتم من کشته مردتم آقا اینو فهمیده هر کس دیدتم آقا روضه‌ت رو همیشه من میام با سر نه از روو عادتم آقا (تُو حرم که بدم یه سلام ابی عبدالله چیز دیگه ازت نمیخوام ابی عبدالله) "به چشای تو که بیام... 🖍️ ✍ 👇
. بخوان حسين غريبم ،كه سخت دل گيرم نگاه كن كه زداغت ،چه خسته و پيرم به رحل نيزه توقرآن بخوان ،عزيز دلم كه باز از نفس اطهرتو جان گيرم چه غافل ند چنين مردمی كه پندارند به سنگ كينه ی خود می كنند تحقيرم بخوان مفسر قرآن،« لِيُذهِبَ عَنكُم» بخوان و شرح بده آيه ای ز تطهيرم بخوان «ولّيكم الله»را،كه تا از جهل كسی دگر نگشايد زبان به تكفيرم كمان ابرويت از سنگ شاميان بشكست دگرمخوان كه غمت می زند به دل تيرم مخوان كه خون ز گلويت به نيزه می ريزد قسم به قطره ی خونت زعمرخود سيرم فرشتگان به تو کردند اقتدا ، ازعرش نمازعشق بخوان با صدای تكبيرم چگونه باتو بگويم كه غيرت اللهی كشيده ديده ی نامحرمان به تصويرم نوشته است«وفایی»به اشك خونين اش كه من رضا به رضای خدا و تقديرم .
. آئینۀ تقوا این امامی که چنین سلسله برپادارد به خداوند قسم دست توانا دارد گرچه از گردن آزردۀ اودخون ریزد در ره عشق دل و جان شکیبا دارد چهره اش سرخ شده گرچه زخون جگرش نور توحید در آئینۀ تقوا دارد آسمان ز آتش آه دل او می سوزد ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد اشک برغربت وتنهایی او می ریزد این هلالی که سر نیزه تماشا دارد لحظه هایش همه پر شورتر است ازشب قدر بر لبش زمزمه ای دارد و احیا دارد درره دوست به تقدیر خداوند رضاست باخداوند تو گویی سرِ سودا دارد گاه برعترت یاسین نگهش دوخته است گه نظر بر سر ببریدۀ بابا دارد شامیان! شرم نکردید زحق؟برسرتان آسمان گر که شرر بار شود جادارد هرچه خاکستروآتش به سراو ریزید شمع ازسوختن خویش چه پروا دارد هیچ دانید چه کس زیر غل وزنجیراست آن که اعجاز از او عیسی وموسی دارد هرکه امروز«وفایی» زغمش گریه کند چه غمی دردل خودازغم فردا دارد ✍ .
. در تمام عمر،از ناله نوایی داشتم در دل غرق نوايم، نينوایی داشتم سينه ام از داغ گل ها،پاره پاره بود و باز درميان سينه ی خودكربلایی داشتم بار سنگين غمت ،كرده كمانم ای پدر بعد تو ،هردم به جان تير بلایی داشتم روزهایی كه سرت، ای كعبه ام بر نيزه بود برنماز عشق خود قبله نمایی داشتم زير زنجيرگران ،با ياد زخم پيكرت روی ناقه، گريه های بی صدایی داشتم درميان سنگ های شاميان ازبام ها بهرحال عمه ام، برلب دعایی داشتم برتن صدچاك وعريان تو ناله می زدم هرزمان درپيش چشمم بوريایی داشتم من به يادكام عطشان توای روح حيات دركنارآب ها، بزم عزایی داشتم پاسدارنهضت تو بوده ام ،با گریه ام درهمه جا ناله ی عقده گشایی داشتم سال ها بيمار تو بودم وليكن عاقبت دردل از زهر ستم ،گردشفایی داشتم صد هزاران چون«وفایی»درعزايم سوختند دردل هرعاشقی، محنت سرایی داشتم ✍ .
. دوگل امان وداد از بیداد ای دل بزن از سینه ام فریاد ای دل دوگل برخنجر گل بوسه دادند یکی زینب یکی سجاد ای دل گریه می کرد کسی که مثل زهرا گریه می کرد میان دشت وصحرا گریه می کرد به یاد لاله های پرپر دین تمام عمر خود را گریه می کرد غم نامه امامی که در اندوه و الم ماند هزاران گل به خاک از دیده افشاند اگر می دید آبی گریه می کرد زسوز جان خود غم نامه می خواند
. علیه السلام امشب اگر دل ما، غمدیدگان غمین است در سوک ودرعزای، سیدساجدین است مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا خون گریه کن دل من،ازسوز غربت او که سرنهد امام، باقر به تربت او مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا گذشت عمر پاکش، به گریه وناله کسی که داشت در دل، هفتاد داغ لاله مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا آن کس که بعد بابا، امیر قافله بود برگردن وبه پایش،آثار سلسله بود مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا مسموم زهرکین شد،آن رهبر عقیده کسی که با قیامش،حماسه آفریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا رفت آن که داده بوسه، برحنجر بریده کسی که دیده برنی، هجده سربریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا ✍ 👇
. سکّه ها را سَرِ بُردت دادند آب نه، نیزه به خوردت دادند حُرمت ریش سفید تو شکست دست هر کودک خُردت دادند ✍ .
. ابر چشمان من پر از نم شد خانه ام باز، خانه ی غم شد به خودم آمدم ولی افسوس دهه ی سوم محرم شد جان زینب بیا که پیر شدیم در فراق تو عمر ما کم شد ما گنهکارها پشیمانیم این خجالت غمی مکرم شد با همان یاحسینِ اول ما آنهمه عهد سست، محکم شد فاطمه گریه کرد و تا دم صبح با دمش چای روضه ها دم شد خوش بحالش که در عزای حسین هرکه نااهل بود، آدم شد کربلای مرا درستش کن حال و روزم خراب و درهم شد من فدای سری که بر روی نی سنگ ها خورد و نامنظم شد دست زینب به نیزه ها نرسید گرچه خیلی به سمت سر، خم شد گفت رفتی اذیتم کردند معجرم چند تکه پرچم شد من به محمل ... تو بین دیر و تنور دیدی آخر همان که گفتم شد! ✍ .
زمینه؛ ما یه چیزی می‌شنویم.mp3
2.94M
علیه‌السلام 🔹ما یه چیزی می‌شنویم🔹 خیمه خیمه آتیش ظلم و بیداد و جور و کینه لحظه لحظه تازه می‌شه غما و غصه‌های شهر مدینه اینا یک طرف،‌ قتلگاه یک طرف روی نیزه‌ها سر ماه یک طرف سابقه نداشت سری بره رو نیزه‌ها سابقه نداشت سری بره کنج تنور سابقه نداشت سری توی تشت طلا سابقه نداشت قرآن زیر سمّ ستور ما یه چیزی می‌شنویم اما زین‌العابدین دیده ما یه چیزی می‌شنویم اما آقای ما چی کشیده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوچه کوچه درد و داغ و رنج و اشک و بی‌قراری منزل منزل سوار بر شتر بی‌محمل و بی‌عماری همه‌ش یک طرف، غم شام یک طرف نگاه یهود از رو بام یک طرف سابقه نداشت اسیر بشن مخدرات سابقه نداشت آل رسول و شهر شام سابقه نداشت بزم شراب و اهل‌بیت سابقه نداشت زینب بشه بی‌احترام ما یه چیزی می‌شنویم اما زین‌العابدین دیده ما یه چیزی می‌شنویم از غم شام موهاش سپیده شاعر و نغمه‌پرداز:
Akbari_Shab4Moharram1403[01].mp3
7.22M
🔖 | مثل وهب شبیه جون 🎤 با‌نوای | حاج سیدالشهدا علیهم‌السلام مث وهب شبیه جون مث حبیب مث زهیر الهی که ، به راه تو همه شویم ، عاقبت بخیر باید رها شد از قفس تا عاشقی شود ، آغاز باید گذر کنیم از خود به کربلا کنیم پرواز ای امامم مخاطب همیشه‌ی سلامم به شوق وصل تو کَندم از جان فقط به عشق تو در قیامم ............................... مث سعید ، شبیه حر مث انس ، مث بریر الهی که ، به راه تو همه شویم ، عاقبت بخیر باید رها شد از این نفس رها شد از دل زندان نمیفروشم آن دل که فقط تو باشی در آن آخر راه باید رسید به خیمه شهنشاه فداییش کنیم جان خود را باید گذشت از این عمر کوتاه ......................... مث نعیم ، شبیه زید طریق دوست ،رویم نه غیر الهی که ، به راه تو همه شویم ،عاقبت بخیر صدای اَین الهانی صدای این مسلم به گوش می رسد، باید به قتلگاه شویم مُحْرِم ادخلوها باید گذر کنیم از آبروها و ما رایت الا جمیلا چه باکی از بریدن گلوها
. ای خدا شد خزان گلشن من آمده وقت جان دادن من بر غریبی ی من خون بگرید جای زنجیر روی تن من آه شب غم سر آمد آه اجل از در آمد آه بوی مادر آمد یا سید الساجدین قد گردون ز داغم خمیده فلک از غم گریبان دریده دیده ام نوح و دریایی از خون دیده ام یوسفی سر بریده آه لاله هایم چیدند آه غربتم را دیدند آه به غمم خندیدند یا سید الساجدین ✍ 👇
. خدایا وارث خون خدایم ملائک نوحه خوان با گریه هایم وای غریبم وای غریبم شب و روزم به اشک و ناله سر شد فلک از دیدن من دیده تر شد منم یعقوب و هجده یوسف من همه یک روزه در خون غوطه ور شد وای غریبم..... خدایا وارث..... خدایا حرمت ما را شکستند دل ما را ز زخم طعنه خستند به لب "یا لیت امی لم تلدنی"ست که ناموس خدا را دست بستند وای غریبم..... خدایا وارث..... خودم دیدم که عمه دست بسته میان خیمه با قلب شکسته ز پا افتاده و احیا گرفته نماز صبر می خواند ، نشسته وای غریبم..... خدایا وارث.... ✍ 👇
. من باغبانم اما گلهایم از جفا سوخت در بین خیمه ها سوخت واویلا من حجت خدایم که حرمتم شکستند دستم ز کینه بستند واویلا غربتم با اشک و خون شد تفسیر دست و پایم بسته شد در زنجیر من غریبم آه و واویلتا با اذن من در عالم گردد خورشید و افلاک می روید لاله از خاک واویلا اما باید ببینم میخورد ظالمانه ناموسم تازیانه واویلا دیده ام با خاطری افسرده کاروانی همه سیلی خورده من غریبم آه و واویلتا کی میرود ز یادم بوسه بر جسم بی سر دفن آن پاره پیکر واویلا با بوریا شده جمع آن زخم بی شماره آن جسم پاره پاره واویلا دیده ام با داغ بی اندازه روی زخمش جای نعل تازه من غریبم آه و واویلتا ✍ .👇
. به سبک : راس تو می رود بالای نیزه ها ای دل شرار زهر شد میهمان من آه ای اجل بگیر این نیمه جان من گریه کن ای فلک با دیده ی ترم آخر تو دیده ای آمد چه بر سرم من غریبم....... گرید به حال من چشمان روزگار روزی که غرق تب گشتم شتر سوار شد دست و پای من بسته به سلسله نامحرمان شدند همراه قافله من غریبم...... با دست بسته ام رفتم به شهر شام در کوچه ی یهود در اوج ازدحام خاکستر عزا بر چهره ام نشست با سنگ کینه ها آیینه ام شکست من غریبم..... ✍ 👇
. نگاه از زائر خود بر نداری ز گریه نوحه‌ای بهتر نداری زیارت‌نامۀ بالای سر را کجا باید بخوانم؟ سر نداری ✍ .
هدایت شده از 
کار جهادی به معتای بی قانونی نیست گروه جهادی بسیج پیشکسوات شهرستان فلاورجان ثبت نام می کند بازنشستگان.لشکری و کشوری (تامین اجتماعی √ادارت√آموزش پرورش )و ایثارگران بلای ۵۰سال خدماتی √کشاورزی√پزشکی√خدمات رسانی به نیازمندان هدف جامعه جهت ثبت نام :نام و نام خانوادگی کد ملی و تولد و تخصص را پیامک کنید باتشکر ۰۹۰۱۴۲۰۴۹۸۰ فرهنگی اجتماعی بسیج پیشکسوتان شهرستان فلاورجان https://eitaa.com/joinchat/4016308347C2bc52b7b9c
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌ مجموعه فرهنگی هنری شهید آوینی افتتاح رادیو آوینی درفضای مجازی چیزی که من ازاین زندگی فهمیدم گوینده:مهدیه هماهنگی:سید مجتبی موسوی سرپرست گروه: علیرضا توکلی https://eitaa.com/joinchat/1052836529C35c977c7ed
. فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل، عاطفه اَش غرقِ آه شد هر جا رسید، کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادرِ سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچکترین، بزرگِ حرم شد ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله ی زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بی هوا یافاطمه که گفت، چَکی خورد بی هوا هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنُفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از اِهانتِ زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از مُشتِ محکمی، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله لُکنَت گرفته بود برگشته بود لهجه ی، بابایی گفتنَش داداشی اَش کجاست، به لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و خوش زبانیِ لالایی اَش پَرید در آخرِ مسیر، شد از یک نظاره شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو درد دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش، ز همان بوسه بسته شد ✍ .