eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجات_ ویژه شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و شب های قدر_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• شب قدرِ آقا، دلم بیقراره کسی نیست که من رو، تا خیمه ات بیاره شب قدرِ آقا، که دارم هوا تو میخوام پا رکابت، بمیرم برا تو بگو امشبی رو، کجا روضه داری بگو رو کدوم خاک، سرت رو میذاری شب قدرِ آقا، برات گریه کردم چقدر توی روضه، باهات گریه کردم بیا یابن الزهرا.... شب قدرِ آقا،الان داری میری که تو مسجدِ کوفه احیا بگیری اجازه میدی تا منم پر بگیرم کنار تو قرآن روی سر بگیرم میگی به بِعَلِیٍّ کنار میره پرده می بینی خودش رو یکی مخفی کرده یه نامرد با شمشیر که چشم انتظاره تا مولا سرش رو به سجده بذاره ما داریم میگیم و،تو داری می بینی که چه جوری از هم جدا شد جَبینی تو داری می بینی چه زخمی به دین خورد همون وقت که مولا با صورت زمین خورد تو دیدی که شمشیر با اَبرو چه کرده بگو که غلافش با بازو چه کرده؟ الهی سَرِ گُل با آهن نریزن چهل تا تو کوچه سَرِ زَن نریزن الهی بشکنه دست مغریه.... ┈┈••✾••✾••┈┈ .
. ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج مهدی رسولی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کوفه ای دیار علی محرم اسرار علی شاهد جهاد و ایثارِ علی کوفه شهر بی بدل ، تویِ دلاوری مثل یاور علی تو غوغایِ جمل کوفه ای باغِ بهشت ، ای حرم شیرِ خدا یادته علی به تو گفت هذه مَدینَتُنا چرا از راه رفته برگشتی چرا خوردی فریب دنیارو چند قدم تا به خیمۀ دشمن چرا تنها گذاشتی مولارو تو عبرتی به دلِ بیدار فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ .. کوفه شهر قیل و قال پُر آرزو رو به زوال پر از مردایِ اشباع الرجال تو که دیدی دل شب با کیسه نون و رطب علی بود فکرِ یتیمایِ عرب تو که دیدی همه جا سجده و عبادتشُ تو چشیدی کمی از مزه ی عدالتشُ تو که پای علی شهید دادی چرا همراش نموندی تا آخر چرا راحت طلب شدی کوفه چرا بیعت شکستی با حیدر قصه میشه دوباره تکرار فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ .. کوفه عجب دیاریه قصه پر از بی عاریه تویِ خط به خط تاریخ جاریه کاش مثل اونا نشیم از علی جدا نشیم کاشکی مثل کوفه بی وفا نشیم ما تو راهیم نکنه رو به دنیا بزنیم نزدیک مقصد عشق نکنه جا بزنیم شیعه مرتضی شدن سخته قیمتش مال و آبرومونه شیعه یعنی کسی که تا آخر پشت حیدر میون میدونه باید بشیم مالک و عمار فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ .. ______ .
. ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج محمود کریمی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ از خون فرق مولامون محرابِ کوفه پر خونه تو سجده کشته شد اون که گفتن نماز نمی خونه ... به حَسن اقتدا کرد نمازِ آخرو تو قنوتش صدا کرد خود پیمبرو با سر غرق خون رویِ سجاده می خوند روضۀ بین دیوار و درو عمرم' پیش' چشمام می سوخت از شرم' از سر' تا پام می سوخت عشقم می سوخت' زهرام می سوخت تا صبح با ذکر یا زهرا دردی که داشت تحمل کرد مثل تمام این سی سال به فاطمه توسل کرد پر زخمی تو بستر شبیه فاطمه چشای نیمه بازش ضریح فاطمه هِی می خونه بیا ای مسیحای علی بی قراره مسیح فاطمه بی من' رفتی' من جا موندم بی تو' مردم' اما موندم تنها رفتی' تنها موندم از خون فرق مولامون محرابِ کوفه پر خونه تو سجده کشته شد اون که گفتن نماز نمی خونه ... عمرم' پیش' چشمام می سوخت از شرم' از سر' تا پام می سوخت عشقم می سوخت' زهرام می سوخت کوفه یه روز عزیزامو تنها میذاری عین من بابا فدای لب های عطشانت ای حسین من تک و تنها می مونی غریب و بی سپاه زینبم بی تو می مونه بین خیمه گاه تشنه لب دست و پا می زنی با نالۀ من و زهرا کنار قتلگاه رو خاک ؛ عباس ؛ قاسم ؛ اکبر خیمه ؛ غارت ؛ چادر ؛ معجر تو توو گودال عریان ؛ بی سر __________ .
. 🔹صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت یابن الحسن... آقاجانم... شب شهادت جد غریبتون امیرالمومنین... کجا خیمه ی عزا بر پا کردید... کجا برا جد غریبتون دارید اشک میریزید... 🔹صاحب عزا کجایی، گویم سرت سلامت 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت آقا... خیلی برامون سخته... هر سال برا جد غریبتون امیرالمومنین مجلس بگیریم... اما شما در کنارمون نباشید... ای... صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی... 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت ان شاء الله یک روزم شما بیایید آقا... حرم آقامون امیرالمومنین... خودتون مصیبت جد غریبتون رو بخونيد... روضه آقامون امیرالمومنین رو بخونيد... ما بشینیم در کنار شما... زار زار گریه کنیم... 🔹ای آفتاب زهرا، کی شام تار غم را 🔹چون صبحدم نمایی، گویم سرت سلامت یا صاحب الزمان... فایل صوتی👇
🔸شبهای احیا در فراق تو گذر شد 🔸عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد عمرم داره تموم میشه... یابن الحسن... اما شما نیومدید آقا... 🔸ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی 🔸آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد یک عمری... ادعای نوکری شما رو کردم آقا... اما آخرم شما رو نبینم و... از این دنیا برم... آقا... من این مصیبت رو کجا ببرم... من این مصیبت رو به کی بگم... 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم امام زمان... 😭 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم 🔸اما چرا این ناله هایم بی اثر شد مردم بیایید امشب... از ته دل برا آقامون دعا کنیم... از خدا... فرج آقا رو بخواهیم... خودشون فرمودند: أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‌»«بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31 امشب یک طوری آقا رو صدا بزنیم... وقتی خود امام زمان صدامون رو میشنوه... بگه من غریب نیستم... شیعیانم به یاد من هستند... 🔹یابن الحسن کجایی 🔹ای وای ازین جدایی حالا از سوز دل صدا بزن آقا رو... خدا ميدونه یک روز غبطه میخوریم... میگیم ای کاش بهتر صدا میزدیم آقا رو... چشم به هم بزنیم جوونی تموم ميشه... این دو روز دنیا تموم میشه... خوش بحال اونهایی که... به عشق آقا زنده بودند و... با عشق آقا هم از دنیا رفتند... وقتی چشم از این دنیا ببندیم... تازه میفهمیم هر چی بود... در خانه این خانواده بود... حالا دستها رو بلند کن صداش بزن... یا بن الحسن... ( برای ورود به روضه👇) 🔸آقا اجازه شب، شب قدر است و روضه 🔸از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد آقای من...امام زمان... 🔸مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد 🔸در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد دیگه دلت اینجا نباشه... بریم خانه امیرالمومنین... بیاد اون لحظه ای که... فایل صوتی👇
🔸مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید 🔸صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید شب شهادت آقامون امیرالمومنینه... امشب با پای دل بریم خانه امیرالمومنین... خدایا امشب خانه حضرت چه خبره... 🔸علی در بستر مرگ است و مشغول نماز امشب 🔸بگو خادم به مسجد، خسرو خوبان نمی آید شب یتیمی اربابمون حسینه... شب یتیمی خانم زینب کبری است... خواهرها امشب با زینب کبری هم ناله شید... هی مياد کنار بستر بابا... مثل پروانه... دور بستر بابا میگرده... به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... هی میگه بلاخره خوب میشی بابا... بلاخره زخم سرت خوب ميشه بابا... بلاخره از جات بلند میشی... بابای خوبم... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند... هی میگن مادر اون آقایی که... هر شب برای ما نان و خرما میآورد... چرا ديگه نمیاد... مادر ... اون آقای که مثل پدر... هر شب ما رو نوازش میکرد... چرا نیومد... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد 🔸که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید تا یتیمان کوفه فهمیدند... برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه... هر کدوم از این بچه ها... یک ظرف شیر رو به دست گرفتند... اومدند پشت درب خانه امیرالمومنین... () اما دلها بسوزه برا... اون طفل شش ماهه ای که کربلا... از شدت تشنگی داشت جان میداد... یا صاحب الزمان منو ببخشید... بجای اینکه براش آب بیارند... با تیر سه شعبه جوابش رو دادند... من فقط همینو بگم... بین زمین و آسمان علی اصغر روی دستهای بابا... یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش داره بال و پر میزنه... دید علی اصغرش داره جان میده... 🔸دست و پا کم بزن اصغر که پریشان نشود 🔸پدر پیر تو آزرده و حیران نشود فایل صوتی👇
. () لحظات آخر امیرالمومنین... صدا زد حسنم پسرم... بیا... میخوام وصیت کنم... یکی یکی حرفهاش رو گفت... تا جایی که صدا زد... منو شبانه دفنم کن... (میدونید برای چی) آخه اگه خوارج قبر آقا رو پیدا میکردند... بدن مطهر حضرت رو سالم نمی گذاشتند... حتما بدن مطهر رو آتش میزدند... میخوام بگم آقا جان امام حسن... خوب شد شما... بدن امیرالمومنین رو شبانه دفن کردید... اما ... ای کاش امام سجاد هم... میتونست بدن باباش حسین رو... مخفیانه دفن کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... قبل از اینکه بدن بابا رو دفن کنه یکدفعه ببینه... ده نفر اسب هاشون رو نعل تازه زدند... (زبانم لال بشه...) انقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب تاختند... تمام استخوانها شکست... یا صاحب الزمان منو ببخشید... یک کاری با بدن کردند... وقتی خواهرش زینب... اومد کنار جنازه قطعه قطعه برادر... یک نگاهی کرد... باتعجب صدا زد... آیا تو برادر منی... 🔸زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد 🔸به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست 🔸چه بلائي سر ِ اين شاهِ غريب آورديد 🔸كه شناسائيِ او بسته به يك ديدن نيست الا لعنه الله علی القوم الظالمین. .
🍁🍂روضه قمر بنی هاشم علیه السلام _ویژۀ شب بیست و یکم و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام_96_حاج حسن شالبافان🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود * وقتی بری حرم عباس،یکی از کاشی هایی که القاب عباسُ روش نوشتن، نوشته: " یا کَفیلَ الزینب "... مثل امشب مولا فرمود: همه از حجره برن بیرون،فقط بچه های فاطمه بمونن،دید عباس سرش رو انداخته پایین داره میره،یه اشاره به امام حسن کرد،گفت: بابا به عباس بگو صبر کنه،کجا داری میری؟ امشب شبِ توئه عباس! اومد پایین پای مولا دو زانو نشست،ادب کرد،امیرالمؤمنین همه حرفارو زد،ودیعه ی امامت رو تحویل داد،بعد گفت: عباسم بیا جلوتر...تا عباس اومد جلو،دیدن دست حسین رو گذاشت تو دست عباس...* {همه بیرون برن اما،شاخه ی یاسم بمونه زینب و حسین ِ زهرا، گُلم عباسم بمونه عباس جان!* این حسین صحیح و سالم،قامت زینب کشیده مبادا این بشه بی سر،اون بشه قدش خمیده مبادا سر حسین و بزنن به نیزه هاشون مبادا زینب ِ من رو ببرن توی بیابون} *امان از اون ساعاتی که همین حسین نگاه کرد دید عباس رو زمین افتاد،از کنار بدنِ عباس بلند شد،تا برگشت سمت خیمه ها، خانوم زینب دید دیگه رنگ تو صورت حسینش نیست،اینجا کسی جرأت نمیکنه از امام سئوال کنه، میدونی چیکار کرد زینب؟ اومد صدا زد:رقیه جان عزیز ِ دلم،تو برو از بابات سئوال کن... دیدن دخترِ حسین اومد جلو،ابی عبدالله بغلش کرد،آروم با این چارقدش این خونها رو از روی صورت حسین پاک کرد، زیر لب سئوال کرد گفت:بابا... "اَینَ عَمّیَ العباس؟ " بابا عمو عباس چی شد؟ اینجا دیگه حسین جواب کسی رو نداد، دخترش رو آروم گذاشت زمین، از جاش بلند شد، اومد کنار خیمه ی عباس،عمود خیمه رو خوابوند،میدونی یعنی چی؟ یعنی زینب جان! برا اسیری آماده شو... اینجا عمه ی امام زمان دستاش رو گذاشت رو سرش، دیدن زینب صدا میزنه: " وا ضَیعَتَنا " اَمان از اسیری ِ زینب، حالا ناله بزن:حسین.... به ناله ی دلِ زینبِ کبری، بگو:حسین........ 👇
|⇦• ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج حسین سیب سرخی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» یابن الحسن .. یا ایها الکریم ببین بی بضاعتم مهمانِ نامناسبِ ماهِ ضیافتم دیدم که بار رحمتِ عام است آمدم هرگز به رویِ من نزدی بی لیاقتم لطف تو بود این که مرا پرده در نمود با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد مثل همیشه می کند آقا شفاعتم حسین .. هر بار بر محاسن خود دست میکشی موی سپید مادرم آید به یاد من حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی امشب برس عزیز دل من به داد من مانند مویِ خویش دلم را به هم نزیر خون شستن از سرت چقدر کار میبرد آن شب بگو چرا وسطِ غسل مادرم دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد پا بر زمین مکوب دلم شور میزند ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است مرهم برای زخم تو درمان نمیشود شمشیر با شکافِ سر تو چه کرده است شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند هر دو برایِ زخم زدن ساخته شدند در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو اینها برای کشتن من ساخته شدند *آماده ای ناله ت رو رها کنی .. اما میان این همه ابزارهای جنگ بر خنجری که کند شده اکتفا کنند آداب ذبح را که رعایت نمیکنند آنقدر میزند که سر را جدا کنند امشب علی بوسید چشم مست عباس دست حسینش را سپرده دست عباس امشب سخن از هر دری می گفت مولا از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا امشب حکایت از یزید و ملک ری بود صحبت ز قرآن خواندن سر رویِ نی بود *شب جمعه ست بریم گودال ..* چکمه بردار از این سینه رها کن مویش حرمتِ کعبه ی من جز به پرستیدن نیست کمتر از بوسه به این حجم گلو کم لطفیست بوسه گاهِ عَلَوي جايِ خراشيدن نيست زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست خودش از داغ ِ جگرسوز ِ عطش سوخته است آي خورشيد برو موقع تابيدن نيست مادرش مويه كنان خاك به سر مي ريزد دست و پا مي زند او موقع خنديدن نيست همه دعوا سرِ يك پيرهنِ پاره شده است مبرش خاكِ زمين جامه ی پوشيدن نيست غارت او كه كفافِ همه لشگر ندهد چاره اش ريختن و بردن و پاشيدن نيست شاعر: لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش *نیره شکسته ها رو کنار زد ..شمشیر شکسته ها رو کنار زد .. رسید بالاسرِ یه بدنی .. دید بدن پاره پاره ست ..* مادرش آمده گودال نچرخان بدن استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم *شب جمعه ست همه رو دو کنده ی زانو دست روی سینه یه سلام به آقا و مولامون بدیم .. همه گذشتگان ، مدافعان حرم ، حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدا همه فیض ببرن ..* السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ____________ .
. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ کربلایی محمدحسین پویانفر ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ عاقبت جان به لبِ صبر رساندند، علی! پای آن قول که دادند نماندند، علی! واقعاً مَردمِ این شهر نمک نشناسند جایِ جبران به دلت داغ نشاندند، علی! اُجرتِ این همه چاهی که تو کَندی این بود قطره‌ای آب به اصغر نرساندند، علی! پسرت را ته گودال کشیدند به زور دخترت را سَرِ بازار کشاندند، علی! تازه با اینکه حُسینت سرِ نِی قرآن خواند بهتر از خارجی‌اش کوفه نخوانند، علی! کودکانی که عسل خورده ی دستت بودن برتنِ بی کفنش اسب دواندن، علی! *اون آقایی که با یه دست،دَرِ قلعه ی خیبر رو بلند کرده،دیدن زانوهاش دیگه توانی نداره،عباس سر به محراب گذاشته،ابی عبدالله کناری نشسته،آقا امامِ مجتبی فرمود: این گلیم یا حصیر رو بیارید، بابا رو رویِ گلیم قرار دادن،اطراف گلیم رو بلند کردن، کوچه پس کوچه های کوفه یه وقت چشماش رو باز کرد،حسن جانم! بایست می خوام خودم بیام،دخترم تحمل نداره من رو در این حال ببینه... بعضی ها نقل میکنن:امام حسن با شالش خونهای سر و رویِ بابارو پاک کرد،با این حال نوشتن تا چشم زینب به باباش افتاد، از حال رفت. یا صاحب الزمان! یه ساعتی رسید،همین زینب،ازبالایِ بلندی،نگاه کرد،دید نیزه دار با نیزه میزنه* این همه راه دویدم پیِ دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنارِ بدنت جان بدهم فکرِ همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پایِ خود از سینه ی او بردارید من هم از این تنِ بی سر شده سهمی دارم ــــــــــــــــــ 👇
. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج حنیف طاهری ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ قصه ی رفتن تو، چقدر گریه داره که قاتلِ تو آقا، خودش روزه داره دنیا بی علی شبیه،زندونه هر جارو می بینی دیگه،تاریکه وقتِ رفتنِ علی که امشب نیست مولارو کشتن او وقتی که فاطمه بود و یه شهرِ نامرد یه دستِ سنگین،که بی هوا زد فاطمه بود و هاله ی دلگیر علی رو کشته، غلافِ شمشیر اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم... زینبِ بی قرارت، دلش میشه غوغا وقتی رفتنت رو، میخوای مثلِ زهرا یادِ اون همه غمایِ تو قلبت کارِ آسمون شده اشک و ناله کوه و در میاره از پا داغی که ذره ذره کرده پیرت سی ساله یادت نمیره، غسلِ تو خونه یادت نمیره، دفنِ شبونه یادت نمیره، زخمِ رو بازو یادت نمیره، غصه ی پهلو اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم... اَجَل برایِ دردِ، تو تنها دوا بود این آخرین دقایق، دلت کربلا بود روضه میخوانی برایِ عباست از این کوفیایِ پست و بد کینه خیلی دلواپسی برایِ، وقتی که داره زینب از روی تَل می بینه حسین و گودال،حسین و غربت آبش ندادن، به قصد قُربت حسین و گودال،حسین و مادر به روی حنجر، نشسته خنجر اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم اَلسَّلامُ عَلَی العَطشان اَلسَّلامُ عَلَی المَغْمُوم اَلسَّلامُ عَلَی العُریان 👇
. |⇦•هیچکی نبود بگه... و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ماه مبارک رمضان به نَفسِ کربلایی سیدرضا نریمانی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بُردن باباشون رو دفن کردن،از تشییع که بر می گشتن دو تایی ،دو تا داداش چه حالی داشتن،یکی از این طرف،یکی از اون طرف، شبانه،تو دلِ سحر،داره هی قصه ها تکرار میشه،حسن که حرف نمیزنه،تویِ خودشِ،اما حسین دست گردنِ حسن میندازه،داداش!یادته یه شبی هم تو مدینه این حال رو داشتیم،حسن جان یادته چه زندگیِ خوبی داشتیم،چه مادری،چه بابایی،دیدی چیکار کردن،حسن جان!یادته اون شب چه دلی داشت بابام، وقتی بدنِ مادر رو تنهایی بلند کرد رو دست گرفت،حسن جان!ما که خیلی کوچیک بودیم،یادته بابا سر به دیوار گذاشته بود،هی می گفت: فاطمه جان! حلالم کن. تو همین لحظاتی که این دو تا داداش با هم دارن بر می گردن از تشییع،یهو دیدن از خرابه ای صدایِ ناله ای میاد،صدایِ ضعیف،یکی هی داره میگه:رفیقم!حبیبم!عزیزم! چرا امشب نمیایی به من سر بزنی؟ تا صدا رو شنیدن،رفتن سراغِ صاحبِ صدا،ببینن کیِ؟ امشب تو هم ناله بزن،آقا بیاد ببینه صاحبِ این ناله کیِ،چی می خوای؟ سریع امام حسن اومد کنارِ این پیرمرد نشست،دید نابیناست، حسین این طرفش،چی شده آی پیرمرد؟چی میخوای؟گرسنه ای؟تشنه ای؟ گفت:چقدر شماها صداتون شبیه اون آقایی است که هر شب می اومد به من سر میزد،الان دوسه شبِ نیومده،دلم خیلی هواش رو کرده،شب ها می اومد لقمه دهنم می گذاشت، سرم رو رویِ پاهاش میذاشت،نوازشم می کرد،قربون صدقه ام می رفت،آخرش هم که می خواست بره باهام حرف می زد،یادمِ هر شب بهم می گفت:خوش به حالت که نمی بینی،کاش من هم کور بودم،نمی دیدم. می گفتم:چرا آقا این حرف هارو میزنی؟آخه آی پیرمرد! من یه چیزهایی با چشم هام دیدم...* هیچکی نبود بگه، این گُل که پَرپَرِ این زن که می زنید، ناموسِ حیدرِ از عَمد مادرُ، پیشِ پسر زدن از عَمد با لگد، محکم به در زدن کجا رفته بودی بدونِ من؟ شنیدم تو کوچه تو رو زدن چه کابوسِ تلخی دیده حسن دعا کن عزیزم، برا حسن آروم بگیره همش میگه نامرد بَسِ دیگه نزن همش میگه ای وای مادرِ من داره میمیره هیچکی نبود بگه، این گُل که پَرپَرِ این زن که می زنید، ناموسِ حیدرِ دلم با مدینه نمیشه صاف بازم زندگیمُ بهم بِباف با دستی که رفته زیرِ غلاف علی بمیره بهت گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نَفَسِ مَنُ بگیره از صبرِ شوهرت،سوء استفاده کرد دیدی که نَقشَشُ آخر پیاده کرد پشتش مغیره رو،ملعون نگاه کرد چند تا لگد زد و کار رو تمام کرد داری تو چشمات یه دلهره چقدر قطره ی خون رو چادره حسینت چرا آب نمی خوره؟ با اینکه تشنه است چقدر گریه کردی با پیرهنش با پیراهنی که می برنش می بینی که رگ هایِ گردنش به زیرِ دشنه است هی کُند می بُره،لشکر کلافه شه فکر کن سنان که هست،خولی اضافه شه این نیزه میزنه،اون تیغ میکشه با گریه خواهرش، هی جیغ میکشه ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•حیدر بابا دونیا یالان .. و توسل به امیرالمومنین اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حیدر بابا دونیا یالان دونیا دی سنه قالان زهرا سیز خراب اولان دونیا دی حیدر بابا خدا برای تو سوامون کرده اصالت ما به تو برمیگرده حیدر بابا حیدر بابا سلام اولا شوکتیوه آدیوا منیم ده بیر آدیمی سال یادیوا حیدر بابا من بی علی دنیا برام دنیا نیست نگاه من به دنیا جز علی و زهرا نیست حیدر بابا دونیا یالان دونیا دی سنه قالان زهرا سیز خراب اولان دونیا دی ـــــــــــــــــ حیدر بابا عاقبتم به خیره تا وقتیکه دلم به ایوون نجف نزدیکه حیدر بابا حیدر بابا محبتین سوو دا داغین داشیندا حلال چؤرک سفرامیزین باشیندا حیدر بابا باید یه روز دلو به دریا زد و رفت مث تو باید شب قدر پا روی دنیا زد و رفت حیدر بابا دونیا یالان دونیا دی سنه قالان زهرا سیز خراب اولان دونیا دی ـــــــــــــــــ حیدر بابا تو روضه هات شدیم نمک پرورده شهید مکتب تو خیلی مرده حیدربابا حیدر بابا حسینیوه فدا منیم اولادیم حسین حسین ذکری دی هر فریادیم حیدر بابا آقا دلم شده کرفتار نجف الهی باشم تا ابد نوکر دربار نجف حیدر بابا دونیا یالان دونیادی سنه قالان زهرا سیز خراب اولان دونیادی شاعر: ــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•تو‌روضه ها دل خونه ی.... و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی سلحشور ●━━━━━━─────── تو روضه ها دل خونه ی رحمتُ لِلعالمینِ، الحَمدُالِلّه تو هر نفس ذِکرم فقط یا امیرالمومنینِ، اَلحَمدُالِلّه با یادِ مولا روز و شب در عبادتم با یادِ مولا همیشه توی جَنَّتم «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّه» یا مولا، یا مولا، یا امیرالمؤمنین... ای دل ببین روشن شده عالمی به نورِ مولا اَلحَمدُالِلّه شد خونه ی مولای ما روشن از نگاهِ زهرا اَلحَمدُالِلّه این خانواده همه نور هدایتند این خانواده آبروی قیامتند «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّه» یا مولا، یا مولا، یا امیرالمؤمنین... خوب میدونم‌ هر چی دارم صدقه سرِ حسینِ اَلحَمدُالِلّه این‌ خونه و این زندگی نذرِ خواهرِ حسینِ اَلحَمدُالِلّه با اشک‌ِ روضه تو‌ دلم‌ کربلا بپاست این اشک‌ِ جاری، چشمه ی رحمتِ خداست «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ» یا مولا، یا مولا، یا ابا عبدالله... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•شب آه‌ و گریه و ... وتوسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج محمد رضابذری ●━━━━━━─────── شبِ آه و گریه و شبِ هق هق بارونه سرِ مرتضی شکسته و دلِ همه خونه رنگِ صورتش شده مثه غروب خورشید و جبرئیل تو آسمون داره، روضشو میخونه امشب توی دلِ بچه ها شده غوغا افتاده توی بستر غریبونه مولا میباره بارون براش حضرت زهرا سی سال هر شب، مرگش، رو خواست از خدا اما امشب، حیدر، شد حاجت روا "تَهَدَّمَتْ وَ اللهْ اَرْکانُ الْهُدَیٰ" حانَ في سَمائِنَا الْغُروبْ، يَسْطُو بِنَا الْآهُ غابَ شَمسُنا مِنَ الْوُجودْ، نَضيعُ لَوْلاهُ بَعدَ ما بَكىٰ حَياتَهُ، يَنْعَىٰ عَلَى الزّهراءْ قَدْ مَضىٰ اِلىٰ زَكيَّتَهْ، وَ الْكَوْنُ يَنعاهُ يَرْوي لَنا الْحُسَينُ، وَ دَمْعَهُ الْحَمْراء مُصيبَةَ الجَبينِ، بِفَجْرِهِ الْغَبْراء وَ سَقْطَةَ الْجَنينی، وَ لَطمَةَ الزّهراء ماتَ الْقرآن، وَ الدّين، وَ الْجَوْرُ بَدَىٰ ماتَ الْاِسلام، وَ الْعَدلْ، مَخْنوقَ الصَّدَىٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ لحظه ی وداع شده ولی، انگاری معلومه که دلش پُر از تلاطمه، با اینکه آرومه افتاده یادِ وصیّت و سفارشِ زهرا که میگفت حسینِ من توی، کربلا مظلومه میگفت که زخمیِ تیر و نیزه ها میشه میگفت اسیرِ درد و غم و بلا میشه میگفت جلوی چشمام سرش جدا میشه جسمش بی سر، روی، خاکِ کربلا اِرْباً اِرْبا، عریان، زیرِ دست و پا تَهَدَّمَتْ وَ اللهْ اَرْکانُ الْهُدَیٰ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦• و توسل جانسوز ویژه شب جمعه و شبهای محرم با نوایِ کربلایی سیدمهدی حسینی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اگر چه نوکری نکردم هوایِ کربلاتُ کردم یه بار دیگه بگو بیامُ دوباره دورِ تو بگردم از این زمونه سیر شدم یه برات امضاء کن حالا که سر به زیر شدم یه برات امضاء کن تو روضه ی تو پیر شدم یه برات امضاء کن تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ هر کی کربلا نره ناکامِ حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ ای آقا.... *شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت... آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش... دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد.... کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...* خاک به سَرِ من از غم حسین شکست کَمَرِ من زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من خاک به سَرِ من مادرش صدا می زد:پسرِ من تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من نا نداشت،سقا نداشت برایِ دست و پا زدن تو قتلگاه جا نداشت جون نداشت،سامون نداشت طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت *هر کجا نشستی صدا بزن:حسین..... •┄┅══༻○༺══┅┄ 👇
. |⇦•بی همنفس آقای کوفه... امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدراجراشده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── "السَّلامُ عَلَیکَ یا أَمِیرِالْمُؤْمنین السَّلاَمُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّه وَ خَلِيلِ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ، السَّلاَمُ عَلَى يَعْسُوبِ الْإِيمَانِ وَ مِيزَانِ الْأَعْمَالِ ..." شبِ ضربت خوردن مولامونه...ای مولای مهربونم، همه ما رو به تو میشناسند یاامیرالمؤمنین... دلم برای حرمت تنگ شده.. دلم میخواد یه نجفی بیام بگم: آقا! سلام، دارم پیاده میرم کربلا... عجب شبی است، شب قدره، شب ضربت خوردنِ امیرالمومنین، شب زیارت مخصوص امام حسین هم هست.. ای اباالایتام! ای پدر یتیمان! ما هم امشب توي خونه ات پناهنده شدیم، یا علی...* یک مرد تنهای خمیده، از دیگران طعنه شنیده داغ غریبی را چشیده، یک عمر بیخوابی کشیده دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده *آخه مثل امشبی وقتی مولا ضربت خورد، آقا رو بردند صحن مسجد کوفه، امیرالمؤمنین از حال رفته بود، امام حسن سر بابا رو به دامن گذاشت، گریه می کرد. اينقدر از آقای ما خون رفته بود، بی رمق شده بود.‌‌ قطرات اشکِ حسن بن علی، روی صورت بابا میریخت. امیرالمؤمنین چشما رو باز کردفرمود: پسرم چرا گریه میکنی؟ فرمود: پدر! کمرم شکست... فرمود: گریه نکن! این مادرت زهراست که به استقبال علی اومده، این حمزهٔ سیدالشهداست، این جَدّت رسول خداست...برا علی غصه نخور...* در شهر محنت‌زای کوفه شبگرد خسته پای کوفه بی همنفس آقای کوفه این رهبرِ تنهای کوفه رد می‌شود از خوابِ شُومِ بی خیالی‌های کوفه *وقتی اومد مسجد، رفت بالای مأذنه قبل از اذان یک نگاهی به افق کرد. فرمود:ای افق کوفه! نشد تو طلوع کنی چشم علی در خواب باشه بعد اذان گفت. وارد مسجد شد، اون ملعون ازل و ابد رو دید که به روخوابیده، دستور خواب داد فرمود:این جوری نخواب، این خواب شیاطینه. بعد فرمود:قصدی در سر داری، شمشیری زیر لباس پنهان کردی که از اثر این ضربه آسمون رو میخواد به زمین بیاره...* سی سال اشکِ بی تبسم سی سال دردِ مرقدی گم سی سال تنها بینِ مردم سی سال خونِ دل، تلاطم سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نانِ گندم *زهرای من رفتی، نديدي جواب سلام علی رو هم نمی دادند. روایت داريم، هم شیعه و هم سنی نقل کردند:"وَ کانَ لِعَلیٌ مِنَ النّاسَ وَجهُ حیاتَ فاطمه" تا زهرا زنده بود علی بین مردم آبرویی داشت. "فلَمّا تُوُفّیَت اِسْتَنکَرَ علیٌّ وُجوهَ النّاس"وقتی بی بی از دنیا رفت، نه مردم علی رو میخواستند نه دیگه علی میلی داشت بین مردم باشه...* این مظهرِ عشق و عبادت شبها به گریه کرده عادت مردِ میاندار رشادت بسته کمر بهر شهادت یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سویِ سعادت با مردم از فردایشان گفت از قصه ی آخر زمان گفت از راه های آسمان گفت حرف خدا را بی امان گفت آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت بیتاب آمد پیش منبر نیّت نمود الله اکبر با تیغِ بُرّان خصمِ کافر آمد به سوی فرقِ حیدر ناگه امیرِ لافتی شد در میان خون، شناور صدیقه‌ی پهلو شکسته از آسمان بازو شکسته فریاد می‌زد: او شکسته شد جِلوه‌ی یاهو شکسته فرقِ امیرالمؤمنین تا اوّلِ ابرو شکسته... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بی همنفس آقای کوفه .... وتوسل به امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدراجراشده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── *دو صدا شنیده شد، اول صدای علی بود، صدا زد: "فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه..."صدای جبرئیل ازآسمان بلند شد: "تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى وَ انْفَصَمَتْ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى، قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى، قُتِلَ الوَصِیُّ الْمُصْطَفَی..." علی رو کشتند. این ندا در گوش زینب موند. یه جای دیگه صدای منادی رو از آسمان شنید وقتی عصر عاشورا آسمان تیره و تار شد منادی صدا زد:"اَلا یا أهلَ الْعَالَم! قُتِلَ الحُسَین بِکربلاءعَطْشانا" امام باقر فرمود:"وَ قَد قُتِلَ باللسَّیفِ والسَّنانِ والحَجارَةِ وَالعَصا..." پسر امیرالمؤمنین، حسين رو کشتند‌‌‌... یکی نیزه می زد، یکی شمشیر می زد، یکی سنگ میزد، پیرمردهاي ناتوان هم حتی با عصا می زدند...* *دلم میخواد بیام نجف، آماده بشم برا پیاده روی بعد از زیارت پدرت..* پشت سر مرقد مولا روبه رو جاده و صحرا بدرقه با خودِ حیدر پیشِ رو حضرت زهرا *یا زهرا! به حق دو لحظه امشب برای ما دست به آسمون بلند کن. بحق اون لحظه ای که پسرِ اُم البنین بالای اسب، به چپ و راست متمایل میشد...دست در بدن نداشت...یک وقت با عمود آهن به سرش زدند... و بحق اون لحظه ای که صدای مبارکت از کنارِ گودی قتلگاه شنیده شد:"بُنیَّ قَتَلوکَ ذَبَحوکَ وَ مَنَ المَاءِ مَنَعوک‌َ..."* بگو، یاحسین، یا حسین گوی بلند لال نمیره....شب اول قبر زبانش باز باشه... شهادت بده..." اللّه رَبّی و مُحمد نَبیی والِاسلامُ دینی و القُرآنُ کِتابی و الکَعبةُ قَبلَتی و علیًّ المُرتضی امامی و الحَسن امامی والحُسین امامی...." ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🔸بسم الله الرحمن الرحيم یا رحمن و یا رحیم... 🔸اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن... 🔸(یا صاحب الزمان)... 🔸کاش در این رمضان لایق دیدار شوم در این ماه ضیافت الهی... ماه مهمانی خدا... ببین حرف دلت هست یا نه... 🔸کاش در این رمضان لایق دیدار شوم 🔸سحری با نظر لطف تو بیدار شوم یعنی میشه... مثل یه همچین شبها و روزهایی... وعده خدا محقق بشه و... نزدیکای اذان صبح... صدای زیبات رو بشنوم... آقای خوبم... یا بن الحسن... 🔸کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان امشب اومدم اینو بگم آقا... 🔸کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان 🔸تا که همسفره ی تو لحظه افطار شوم یا بن الحسن... .......... ایام شهادت آقامون امیرالمومنین... از همینجا دلها رو روانه کنیم کنار حرم با صفاش... (شعر متن) 🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند 🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود تا صدای ناله امیرالمومنین بلند شد... حسنین دوان دوان اومدند... دیدند ای وای... فرق امیرالمومنین شکافته شده... محراب مسجد غرق خون... صدای منادی بلنده «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» ▪️حسن از یک طرف میکرد زاری ▪️حسین از سوی دیگر بی قراری الا لعنه الله علی القوم الظالمین -
. شب نوزدهم ماه مبارک رمضان،  شب ضربت خوردن اول مظلوم عالم، امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام،  و از طرفی هم مصادف با اولین شب از لیالی باعظمت قدر است... خدای متعال توفیق درک این شبهای با عظمت رو به همه ما عنایت بفرماید به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد. ایام و لیالی منسوب است به امام العارفین، قطب السالکین، امام المتقين، یعسوب الدین، اخ الرسول، زوج البتول، ابوالحسن، امیرالمومنین علیه السلام... عنایت کنید هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آنحضرت و... تسلای دل داغدار آقامون حجت بن الحسن ارواحنا له الفداء اجماعا صلوات بلندی ختم بفرمایید.  .
. 🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند 🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه... 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد...  یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... 🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد 🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... 🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه 🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی 🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود 🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... .👇
. (ادامه روضه بالا) صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... اول👇 عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... شعر پایان👇 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود 👇
. () عرضه بداریم آقا جان... یاامیرالمومنین... طاقت نداشتید دخترتون زینب... شما رو در اون حالت ببینه... کجا بودی آقا... وقتی زینبت... توی شهر کوفه... سوار بر محمل... یکدفعه پرده رو کنار زد... دید سر بریده برادر بالا نیزه... ( یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا) ای ماه زینب... (مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا) برادر میدونستم شهیدت میکنند... میدونستم اسیر میشم... ولی باور نمیکردم... یک روزی... سرت رو بالای نیزه ببینم... 🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب -
. |⇦•تب گرفته تمام جسم.... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── بریم در خونه ی مولا...اما نه بذار بریم در خونه ی دخترش آخه امشب علی خونه ی دخترش مهمون بوده..هی میدید بابا میره وسط حیاط به آسمون نگاه میکنه.."إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ" هی زیر لب میگه دارم میام..دوریمون دیگه داره تموم میشه..اومد وسط حیاط باباجان با کی داری حرف میزنی؟ بعد این همه وقتم که اومدی خونه ی دخترت نمیای بشینی چرا اینجوری میکنی بابا!؟ فرمود: دخترم امشب شب وصله منه...خیلی دلم برا مادرت تنگ شده... خدا حافظی کرد راه افتاد..همچین که اومد از در بیرون بره دید این مرغا دور حضرت روگرفتن...میفهمن امیرالمومنین کجا داره میره.خیلی عجیبه میگه امیرالمومنین به دخترش سفارش مرغابیا رو‌کرد. گفت اینارو بهشون آب و غذا بده... تا اومد بره لباسش گیر کرد به دستگیرهٔ در حضرت لباس رو از دستگیره درآورد. نمیدونم شاید اونجا زمین نشست..آهی کشید..چی شده؟ علی نگاش به در افتاد..اینجا لباس علی به در گیر کرده اما یهو دلش رفت سی سال پیش..اون لحظه ای که فاطمه اش پشت دره.. * تب گرفته تمام جسم مرا همه‌جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند! او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه‌هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه! بگو از حال و روز غمبارم! کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم! این حسین است چهره‌ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید! سر رخت و لباس او نکُند کشمکش بین قتلگاه کنید! سنگ از روی بام‌ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سَری مَعجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود! صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید! اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید! نیزه می‌رفت و برمی‌گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس توی مقتل اومد اونقدر می‌زد خسته میشد زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه می‌دونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید بالحسین..الهی العفو... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇