eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای که در حُسن، کسی همسر و همتای تو نیست! جلوه‌ی ماه فلک چون رخ زیبای تو نیست سرو افراخته چون قامت رعنای تو نیست کیست آن کاو به جهان، واله و شیدای تو نیست؟ گر چه پنهان ز نظر روی نکوی تو بوَد چشم ارباب بصیرت همه سوی تو بوَد 🌹 آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی؟ همه شب از غم هجر تو نخفتن تا کی؟ طعنه ز اغیار تو ای یار! شنفتن تا کی؟ روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی؟ چهره بگشای که رخسار تو دیدن دارد سخن از لعل تو ای دوست! شنیدن دارد 🌹 اگر ای مه! ز ره مهر بیایی چه شود؟ نظری جانب عشّاق نمایی چه شود؟ غنچه‌ی لب به تکلّم بگشایی چه شود؟ هم‌چو بلبل به چمن نغمه‌ سرایی چه شود؟ بی گل روی تو گلزار ندارد رونق از صفای تو صفا یافته گیتی الحق 🌹 روی زیبای تو ای دوست! ندیدیم آخر گلی از گلشن وصل تو نچیدیم آخر نغمه‌ی روح‌فزایت نشنیدیم آخر چون هلال از غمت ای ماه! خمیدیم آخر روز ما تیره‌تر از شب بوَد از دوری تو زده آتش به دل ما غم مستوری تو 🌹 دل بوَد شیفته‌ی طرّه‌ی مویت ای دوست! چشم ما هست شب و روز به سویت ای دوست! جان به لب آمده از دوری رویت ای دوست! کس نیاورد خبر از سر کویت ای دوست! ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما رفت بر باد فنا از غم تو، حاصل ما 🌹 خاطر ما ز فراق تو پریشان تا چند؟ دوستان از غم تو بی ‌سر و سامان تا چند؟ خانه‌ی دل بوَد از هجر تو ویران تا چند؟ در پس پرده‌ی غیبت شده پنهان تا چند؟ پرده، ‌ای ماه فروزنده! ز رخسار فکن تا جهان را کنی از نور جمالت روشن 🌹 شب تار همه را ماه دل‌افروز تویی عارفان را به خدا! معرفت‌آموز تویی داور و دادرس و دادگر امروز تویی مصلح کل تویی و بر همه پیروز تویی هر که آزاده و دانش‌ور و صاحب‌نظر است بهر اصلاح جهان، منتظِر منتظَر است 🌹 ما همه بنده، تویی صاحب ما، سرور ما نبوَد جز تو کسی قائد ما، رهبر ما چون تویی در همه جا حامی ما، یاور ما در پناه تو بوَد ملّت ما، کشور ما سایه‌ی لطف تو تا بر سر احباب بوَد دل ز مهر تو چو خورشید جهان‌تاب بوَد 🌹 ما همه عاشق دل‌داده و جانانه تویی رهبر مردم آزاده و فرزانه تویی صدف دین خدا را دُر یک‌دانه تویی قدمی رنجه نما، صاحب این خانه تویی خانه‌ی صبر ز هجران تو گردید خراب ای شه! از لطف و کرم منتظران را دریاب 🌹 خاطرْآشفته چنین پیرو قرآن مپسند بی‌پناه این همه افراد مسلمان مپسند بیش از این ذلّت این جمع پریشان مپسند دوست را دست‌خوش فتنه‌ی دوران مپسند تا به کی نزد کسان بی‌کس و یاور باشیم؟ چند از دوری روی تو در آذر باشیم 🌹 سوی ما کن نظری از پی دل‌داری ما که کند غیر تو از مهر و وفا یاری ما؟ تا تو از لطف نیایی به هوادارای ما که دهد خاتمه آخر به گرفتاری ما؟ ما همه منتظر مقدم فرخنده‌ی تو تا ببینیم مگر چهره‌ی تابنده‌ی تو 🌹 دل افسرده‌ی ما را ز غم آکنده ببین مسلمین را ز هم ای شاه! پراکنده ببین آشنا را بر بیگانه سرافکنده ببین از غم بی‌هنری یكسره شرمنده ببین چه بگویم؟ که تو خود آگهی از راز نهان باری؛ آن‌جا که عیان است، چه حاجت به بیان؟ 🌹 سال‌ها دم زند از مهر و ولایت، «قدسی» می‌کند صبح و مسا مدح و ثنایت، «قدسی» فکند کاش! سر خویش به پایت، «قدسی» تا کند جان خود از شوق فدایت، «قدسی» چون شود گر کنی از لطف به «قدسی» نظری تا که از نخل وصال تو بچیند ثمری .
‍ . خانه وحی شده جنت اعلا امشب کرده مه در کف خورشید تجلا امشب از زمین یکسره بر عرش معلا امشب این بود ذکر خوش اهل تولا امشب که رباب امشب، قرص قمری آورده پدر پیر خرد را پسری آورده غم گنه، خنده ثواب است ثواب است امشب بخت اندوه بخواب است بخواب است امشب در گُل دیده گلاب است امشب غرق در وجد رباب است رباب است امشب روح از شادی و از شوق نگنجد به تنش بوسه گیرد زلب اصغر شیرین دهنش اهل دل جلوه جان از نظرش بِستانید داروی درد خود از خاک درش بستانید بوسه از روی ز مه خوبترش بستانید عیدی از فاطمه و از پدرش بستانید عالم از وجد و صفا جنت دیگر آمد گل بیارید که امشب علی اصغر آمد مهد او کعبه و چشم همگان زمزم اوست زندگی بخش دو صد عیسی مریم دم اوست ماه من مدح و ثنای همه عالم کم اوست آشنای دل خوبان دو عالم غم اوست گر به لب خنده و گر اشک فشانی دارد با حسین بن علی راز نهانی دارد عطر گل از نفس او به چمن می آید بوی خون از دهنش جای لبن می آید گه پدر را زدمش روح به تن می آید گاه لب بسته و چشمش به سخن می‌آید بر لبش جام بلا خوب تر از شیر آید نگران است که کی حرمله با تیر آید مفتخر می کند این طفل بنی الزّهرا را نه بنی الزّهرا بلکه همه دنیا را می برد خنده اش از شوق دل بابا را آورد یاد پدر قصّه عاشورا را آیه عشق به خال و خط و رویش پیداست مرگ خونین ز سپیدی گلویش پیداست ماه رخسار نکوتر زمهش را نگرید بر رخ یوسف زهرا نگهش را نگرید شرف قرب وی و بُعد رهش را نگرید بسر دوش پدر قتلگش را نگرید طفل را دامن مادر همه دم جا باشد او زند بال که بر شانۀ بابا باشد گُل رخساره او لاله علیّین است بند قنداقه او طُره حورالعین است پدرش بوسه زند بر لبُ ذکرش این است: «دهنت باز ببوسم که لبت شیرین است» خاندان نبوی دست بدستش دادند بوسه ها بود که بر نرگس مستش دادند کیست این طفل که توحید بود مرهونش عشق، دلداده و ایثار و وفا ممنونش می دهد نور به خورشید رخ گلگونش سرخ رو وجه خداوند بود از خونش این همان است که در قلزم خون خنده کند خنده اش حجّت حق را کُشد و زنده کند این چه ماهی است که خورشید سرافکنده اوست این چه طفلی است که استاد خِرد بنده اوست این چه کشته است که جان دو جهان زنده اوست این چه ذبحی است که خون را شرف از خنده اوست «میثم» این کودک شیریست که پیرش گویند پیشتازان صف عشق امیرش گویند علیه السلام علیه السلام ‌ .👇
. علیه‌السلام 🔹یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر🔹 ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان «یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی دانۀ اشكی چنان آیینه صافت می‌كند سوز آهی محرم بزم عفافت می‌كند رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند ذات حق دعوت برای اعتكافت می‌كند معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی چون سر آمد اعتكافش، عشق شد هم‌دوش او تا برآمد آفتابی بود در آغوش او ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر چون صدف این گوهر یك‌دانه را در بر بگیر خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین چهرۀ چون ماه و ابروی هلالش را ببین خط بكش بر روی بت‌ها خطّ و خالش را ببین بر سر دست رسول‌ الله مقالش را ببین كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد از نگاهش عقدۀ غم بر پیمبر باز شد شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد حجت داور لبش با نام داور باز شد ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین اختیارش با خدا و عالمش در اختیار مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار كاش می‌شد یك علی وین ویژگی‌ها آشكار این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او 📝 ✍ .
. شهادت آقا صلی الله علیه و آله پیچیده بوی غم  همه جا وامحمدا عرش خدا گرفته عزا  وامحمدا گریان دو چشم ارض و سما ، وامحمدا امشب شده است نوحه ی ما وامحمدا بر غربت پیمبرمان گریه می کنیم محض رضای مادرمان گریه می کنیم دنیا چه کرد با زحمات پیمبرش امشب میان عرش زَنَد حمزه بر سرش ای روزگار پست ...که می گشت باورش روزی شوند قاتل آقا دو همسرش مّردم ! رسول عالم و آدم شهید شد رحلت نکرد احمد خاتم ، شهید شد اصحاب ، پشت پا به حق آسان زدند ، آه چه زود دم ز دولت شیطان زدند آه آتش به جان عالم امکان زدند آه بر روح وحی ، تهمت هذیان زدند آه ای دیده بر محمد مظلوم گریه کن با چار کعبه زاده ی معصوم گریه کن دوران حق کشی ِ زمانه شروع شد دوران کفر خانه به خانه شروع شد توهین به صد دلیل و بهانه شروع شد دوران تلخ دفن شبانه ، شروع شد ای روزشان سیاه ، نبی شد شبانه دفن یک تن نگشت یار علی ، در زمان دفن مولای ما به سوگ برادر نشسته است جایش ببین که بر روی منبر نشسته است روباه جای شیر دلاور نشسته‌ است آتش به جان حضرت کوثر نشسته است امت ز یاد برده چه راحت غدیر را دادند زود اجر رسول و امیر را چیزی نمانده تا که شود یاس بی قرار قنفذ رسد به نان و نواهای بی شمار آتش گرفت میخ در از آه ذوالفقار آمد خزان فاطمه در اول بهار چیزی نمانده تا که بماند از او خیال گردد جوان خانه ی مولا قدش ، هلال چل بی حیای پست و لعین ، آه فاطمه بی حرمتی به صاحب دین ،آه فاطمه پهلو شکسته، زار و حزین ، آه فاطمه دو گوشواره ، روی زمین  آه فاطمه چیزی نمانده تا که زند ناله از جگر : فضه برس به داد دل مادر و پسر یا ایها الرسول شود حق تو ادا گاهی میان کوچه و گاهی به کربلا وای از غروب روز دهم ، وامحمدا شمشیر ،کهنه خنجر و سر نیزه و عصا آه از دمی که ناله زند زینب حزین : "ای مونس شکسته دلان حال ما ببین شهریور ۱۴۰۲ را یاد کنیم .
ای رتبه ات فراتراز ادراک ازعقول آیینه ی بصیرت چشمت جهان شمول حلم توبی نهایت و علم تو لایزول یاکاشف الحقایق ویا جامع الاصول کوچکترم ازآنکه بخواهم بخوانمت یا برترین سروده ی عالم بدانمت علم اصول و علم قرائت ازآن توست تفسیر و فقه پله ای ازنردبان توست علم نجوم در رصد کهکشان توست راز علوم کل جهان برزبان توست شیخ الائمه هستی و دریای بی کران ای باقرالعلوم ترین صادق جهان مردان سرزمین تو عاشق نبوده اند در باب عشق با تو موافق نبوده اند چون آشنا به کُنه حقایق نبوده اند در پیشگاه درس تو صادق نبوده اند تو درعلوم عقلی و نقلی سرآمدی تا روز حشر صادق آل محمدی حکام جور خلوتتان را به هم زدند گردونه ی زمین و زمان را به هم زدند سرچشمه های اشک روان را به هم زدند باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند ای جای پای غربت تو در دل بقیع هرکس که گشت دور تو گردید مستطیع
نگاه کن جَلواتِ کتاب ناطق را به کوه طور ببین سجده‌ی شقایق را امام پنجم شیعه پدر شد و حالا گرفته در بغل خویش امام صادق را ز گوشه‌ی لبش، از خنده‌اش عسل ریزد به جای نقل، خدا بر سرش زُهَل ریزد مدینه بود و شبی مثل ماه، نورانی شبی که گشت زمان غرقِ نور افشانی شبی که حضرت باقر لبش شکوفا شد نداشت مثل همان شب مدینه دورانی خبر رسید ملائک به شور آمده‌اند ز عرش روی زمین سمت نور آمده‌اند مدینه شاهد مولود بی‌نظیر شده عروس حضرت زهرا به او اسیر شد به کف گرفته علوم تمام عالم را مرید جاذبه‌هایش ابابصیر شده کرامت و حسناتش شبیه حیدر شد بلاغتِ نفسش هم، زُراره پرور شد تولدش خبر از نورگستری دارد شرافت قدمش ذره پروری دارد ملائکه همه در عرش یک صدا گفتند عروس حضرت زهرا چه گوهری دارد چه گوهری، که ربوده‌است قلب عاشق را به صولتش زده حق مُهر و مومِ حاذق را کرشمه‌های نگاهش بهشت می‌سازد برای دلشده‌ها، سرنوشت می‌سازد خودش حرم که ندارد، ولی دل ما را شبیه صحن و سرا خشت خشت می‌سازد شمیم عطر تنش بوی یاس را دارد تمام زندگیش بوی ربنا دارد به یمن مقدم صادق، خزان تمام شد و رسیده موسم شادی و، غم حرام شد و رسیده‌اند همه بهر تهنیت از عرش مسیر خانه‌اش امروز ازدحام شد و همینکه بوسه ز پایش فرشته می‌چیند ترانه روی لب جبرئیل می‌شیند رسید و جامعه را شیعه کرد و انسان کرد مطیعِ امر خدا را شبیه ِ سلمان کرد لطافت از نفحاتش چکید و، عالم را به خلصت نبوی یک شبِ مسلمان کرد رسید و داد خدا دست او شفاعت را نوشته‌اند به خاک رهش هدایت را نوشته‌اند به وصفش شفاعتش حتمی است گدا که داشته باشد کرامتش حتمی است به ما که شیعه‌ی اثنی‌عشر شدیم، حتماً به حشر و محشر کبری عنایتش حتمی است مسیر خانه‌اش از آسمان گذر دارد بدیهی‌است که از عرش هم خبر دارد
. گلستان امامت را گلی یکدانه پیدا شد یَمِ مواج رحمت را یکی دُردانه پیدا شد به گِرد شمع عشق و معرفت پروانه پیدا شد برای جان عالم جان و هم جانانه پیدا شد که از بیت علی امشب نوای شوق می آید که طبع من ز شادی بر سریر ذوق می آید علی امشب ز خوشحالی تبسم بر لب آورده غم هجران زهرا را به پایان زینب آورده به دنیا فاطمه نوزاد خود را امشب آورده علی گردیده شادان ، فاطمه زِینِ اَب آورده همه خوشحال و خندانند از میلاد نور امشب شده چشم نبی روشن ازین جشن و سرور امشب به دنیا کوثر پیغمبرِ حق کوثر آورده برای مرتضی زهرای اطهر دختر آورده ز دریاب ولایت شیر حق را گوهر آورده حسین بن علی را اُمِّ اَب یک خواهر آورده قدم زد در جهان زینب که الگوی زنان گردد که روشن از وجود او زمین و آسمان گردد به دنیا آمده تا رهبر خیل زنان گردد چراغ روشنی در ظلمت مُلک جهان گردد که استاد وفاداری به هر پیر و جوان گردد که عشق آموز خیل کاروان عاشقان گردد علی را مونس و بر فاطمه جان است این دختر حسین بن علی را جان و جانان است این دختر امیر کاروان عشق و ایمان است این دختر به مُلکِ معرفت سرخیل و سلطان است این دختر سفیر عاشقان و محو جانان است این دختر زبانش بهر دشمن تیغ برّان است این دختر علی را وارث نطق و بیان و علم و دین باشد چو زهرا مادرش حُورایِ در روی زمین باشد کجا وصفش توان کردن که حُورائیست چون زهرا کجا مدحش توان گفتن که زهرائیست چون زهرا به علم و معرفت دردانه ی یکتائیست چون زهرا به گلزار ولایت گلشن آرائیست چون زهرا بُوَد زَینِ اَب این دختر که مادر بر جهان باشد که دین از نطق شیرینش همیشه جاودان باشد مبارک باد یا زهرا که نورِ بحر و بر زادی تو هستی کوثر و کوثر بر ابناءِ بشر زادی تو زهرا هستی و زهرا و مانندی دگر زادی حسین بن علی را یاور و نور بصر زادی خدا از بهر قرآن یاور و یار آفرید امشب برای قهرمان کربلا دلدار و غمخوار آفرید امشب به روی دوش زهرا یاور دین خدا را بین فراز عرش حق محبوبه ی عرش خدا را بین به روی دست زهرا مصدر مهر و وفا را بین به گلزار ولایت غنچه ی سرخ ولا را بین که نخل عصمت پیغمبری امشب ثمر داده خدا بر آسمانِ غیرتِ هستی قمر زاده چه شور محشری در خانه ات برپاست یا زهرا که بر بال ملائک پای انسان هاست یا زهرا ز تبریک ملائک خانه پر آواست زهرا مبارک بادشان تا عرصه ی اعلاست یازهرا مبارک باد یا زهرا تو را میلاد فرزندت هزاران آفرین بر جان این محبوب دلبندت علی جان زینبت آمد مبارک باد مولا جان که جان در این تنت آمد مبادک باد مولا جان صفای گلشنت آمد مبارک باد مولا جان صفای دامنت آمد مبارک باد مولا جان برای جسم عشق و معرفت او جان جانان است برای حفظ ارزش های عاشورا نگهبان است سلام الله علیها .
. ولادت امام محمد باقر علیه السلام پهن شد سفره ی رحمت ، ولی الله آمد آب و آیینه بیارید شهنشاه آمد خیره شد چشم فلک ، ماه تر از ماه آمد اولین مژده ماه رجب از راه آمد از حسد دشمن این قوم به جان آمده است پنجمین حیدر کرار جهان امده است ای دل و دلبر و آرام و قرار حسنین باقر آل عبا ، باغ و بهار حسنین ماه دو فاطمه و دار و ندار حسنین با تو سادات شدند ایل و تبار حسنین می رسد عطر دل انگیز پیمبر از تو ما ندیدیم حسینی حسنی تر از تو ای بزرگ همه ، یاس دو علی بر تو سلام شاه دین ، سرّ ِ خفی ، نور جلی بر تو سلام پنجمین سید و سالار و ولی بر تو سلام قبل میلاد تو داده است نبی بر تو سلام پیش علم تو زده دشمنت آقا زانو مدعی را نفس حق تو برده از رو عشق یعنی ز همه غیر تو آزاد شدن به فدای سر تو با همه اولاد شدن کار تو سروری عالم ایجاد شدن ای برازنده ی تو نایب سجاد شدن ما مسلمان احادیث توایم و پسرت مثل پروانه بگردیم فقط دور سرت چون حسن دست بگیری ز همه بی منت می دهی بر همه بی چون و چرا تو حاجت می کند از کرمت حاتم طائی حیرت همچو مهمان بگذاری سر سائل عزت سیدی کوه وفای تو چه غوغایی کرد هر که شد سائل تو تا ابد آقایی کرد ای به میخانه عشقت دو جهان حلقه به گوش موقع وصف تو شیرین سخنانند خموش خط به خط زندگی ات برده جهان را از هوش شاه دیده است کسی بیل بگیرد بر دوش داده ای یاد به هر رهرو توحید و کمال که بُوَد عین عبادت ، طلب رزق حلال حب تو خیر العمل ، نوکریت آقایی هیبتت حیدری و مرحمتت زهرایی طینتت کرببلایی ، دلت عاشورایی چون حسن قبلگه بی حرم دنیایی قبر خاکی تو از هر دو جهان سیرم کرد روضه کودکی تو به خدا پیرم کرد گرچه ناپاک ترین سائل بیت الکرمم گرچه نه سینه زن واقعی این علمم گرچه نه دعبل و عمانم و نه محتشمم نظری کن بشود مثل کُمِیتت قلمم نظری کن برود بی سر و سامانی ها کربلایی بشوم مثل سلیمانی ها .
از دامن دو فاطمه و دو علی رسید جانها به لب رسید به شوقش، ولی رسید اصلا نه پنجمین که همان اولی رسید تا دومین محمدِ نوری جلی رسید در جام مجتبی شده پُر باده‌ی حسین قربانت نامت ای حسنی زاده‌ی حسین خوش آمدی شبیه ترین‌ها به مصطفی ای رفته در جمال سراپا به مصطفی ای بهترین هدیه‌ی زهرا به مصطفی ای خنده‌ی خدای تعالی به مصطفی شُکر خدا به خاک شما سر رسانده‌ام من جابرم سلام پیمبر رسانده‌ام در هر نظر محمد و از هر نظر حسین نیمی علی و فاطمه نیمی دگر حسین ای رفته بر امام حسن رفته بر حسین یعنی رسیده است حسن ضربدر حسین نوری میان نور، نسب در نسب سلام حُسن شروعِ روشنِ ماهِ رجب سلام ای عین و لام و میم و الف لام میم‌ها حیرانِ موشکافی‌ات عبدالعظیم‌ها زانو زده به طور کلامت کلیم‌ها آفاق پُر شد از معارف تو از قدیم‌ها از آنچنان پدر پسری اینچنین خوش است از چهارده علی، علیِ پنجمین خوش است یک نقطه از معانیِ تو آفتاب شد یک نکته از مباحث تو بی حساب شد درسی نداده‌ای و هزاران کتاب شد تو جلوه کردی و همه جز تو سراب شد برهان تویی دلیل تویی مدعیٰ تویی احمد تویی حسین تویی مرتضی تویی جبریل را دوباره به حیرت کشانده‌ای اِدریس را برای کتابت کشانده‌ای ما را به پای درس محبت کشانده‌ای دل را برای فهم امامت کشانده‌ای زهرِ هلائل‌اند همه جز شما قسم بی راهه است غیر ره کربلا قسم فرموده‌اید غیر شما جمله باطل‌اند دریا فقط تویی همه شن‌های ساحل‌اند درسی بگو برای قلوبی که مایل‌اند تا عالمان شهر بفهمند جاهل‌اند این چشم را برای تو ویرانه ساختیم ما را ببخش صحن شما را نساختیم
فصل بهار و عید طرب آمد پایان عمر رنج و تعب آمد وقتی هلال ماه رجب آمد نور خدا به سینه ی شب آمد خیر کثیر حاصل این ماه است دریای فیض در دل این ماه است مستی کنید شب شب یلدایی است هفت آسمان به جلوه تماشایی است سرشار از حقیقت زیبایی است شهر مدینه باغ شکوفایی است باغی که می برد دل جنت را دارد از او بهشت ، طراوت را پیک سعادت این خبر آورده باغ ولا شکوفه در آورده خورشید مژده ی سحر آورده امشب عروس دین پسر آورده در پای او ز عرش خدا گل ریخت روی سر زمین ز تفضل ریخت بر خاتم شهود ، نگین آمد کهف الامان روح الامین آمد روح صفا به جسم زمین آمد حق‌الیقین به باور دین آمد علم الیقین به وقت سخن باشد تلفیقی از حسین و حسن باشد حُسن حَسن ز صورت او پیدا توحید در عبادت او پیدا ایثار در کرامت او پیدا علم است در حقیقت او پیدا آئینه کمال خدا رویش عطر بهشت می وزد از بویش او باقر العلوم پیمبر شد فیض زلال چشمه ی کوثر شد در علم و حلم ، حیدر دیگر شد زهرا ، حسن ، حسین مکرر شد حکمت نمی ز وسعت علم او صبر خدا تجلی حلم او ایام جهل رو به زوال آمد سرچشمه ی علوم ، زلال آمد در معرفت تمام و کمال آمد سر تا قدم شکوه و جلال آمد آمد که مقتدای زمین باشد بعد از پدر امام مبین باشد ✍️ کمیل کاشانی
. (ع) جود و کرم طفل دبستان توهستند کبر و ریا محصور زندان تو هستند باب المراد عالمی خیرالعبادی امثال حاتم از گدایان تو هستند نورالهدی خیرالامم ابن الرضایی باحرزخود برشیعیان دفع بلایی فضل ابن شاذان محو زیبایی رویت صفوان زشاگردان اخلاق نکویت دعبل ز انفاس ملیحت گشته شاعر راوی درس مکتبت حتی عدویت داده عصایت بر وجود توشهادت بهرخدا درهرزمان هستی تو حجت ای چهره ی ماهت شبیه روی موسی دادی به مرده روح تازه مثل عیسی منفورگشته ازعلومت ابن اکثم ازقطره ای چون او نیاید کار دریا بادست تو گردیده نقره برگ زیتون گشته خراب ازهیبت توکاخ مامون توپادشاه طوس را دردانه هستی تو دامن ریحانه را ریحانه هستی آقاگدا پیش شما فرقی ندارد مشکل گشای هردل بیگانه هستی هستم (بهار) اما کم از برگ خزانم بگذار چون خاری در اطرافت بمانم (بهار)✍ .
. (ع) از شکوهت زبانم الکن شد آمدی و زمین مزیّن شد علت بندگی معیّن شد با تو تکلیف چَشم روشن شد.. حضرت نور ، خانه ات آباد السلام علیک یا سجاد علی‌اکبر چه شاد و خندان است چشم هایش دو ابر باران است بغلش مثل رحل قرآن است به لبش آیه های ایمان است وَان‌یکاد است بر لب اکبر جمع شد جمعِ آل پیغمبر آمدی محتوا درست کنی بندگی را بنا درست کنی ‏ربّنا ربّنا درست کنی کار را با دعا درست کنی افتخاریست نوکرت هستیم هم وطن های مادرت هستیم ماهِ ایران زمین جهان‌بانو هم‌وطن را ببین جهان‌بانو ای امام آفرین جهان‌بانو با علی همنشین جهان‌بانو یاس فرموده انتخابْ تورا فاطمه بوسه زد به خوابْ تورا از چنین مادری چنین فرزند- بر میاد- فدای این دلبند دور قنداقه دود کرد اسپند قاب این چهره پر شد از لبخند غرق نور است خانه سر تا سر جان به قربان این پدر مادر ای فدای تو مهربانِ حسین اسم‌ تو هست در اذانِ حسین ذکر تو لذت بیانِ حسین ای صفا بخش خاندانِ حسین عرض حاجات با شما داریم ما تمنای کربلا داریم رحمتِ عام ، حضرت باران هر سه شنبه شدیم زائرتان لذت بندگی به ما بچشان کم کم از راه میرسید رمضان پُر کن این کاسه ی سفالی را پُر کن این دستهای خالی را دست تو ربنای زندگی است در صحیفه صدای زندگی است خط به خط اش بنای زندگی است رفع و دفع بلای زندگی است از دل ما طلا درست کنید حال مارا شما درست کنید بله شعرم اگرچه آئینی است شعر من غیرِ شرمگینی نیست شأنت اوصاف اینچنینی نیست کار این شاعر زمینی نیست مِهر تو بر دلم تَرَحُّم کرد شاعرت باز دست و پا گم کرد رو به محراب دست من باده سفره ی عشق هست و سجاده قرعه اکنون به نامم افتاده تا بیفتم به پای شهزاده شَه و شهزاده را غلام شدم متوسّل به دو امام شدم 🖍️ .
. وقت باران و وقت رحمت شد رُخ او تا همینکه رؤیت شد به صحیحُ‌السَّند روایت شد دوزخ از یُمن او چو جنت شد حا و سین ، یا و نون ، رسید از راه عرش حق را ستون رسید از راه سیبِ کالِ جنان رسیده شده فاطمه دست بُرد و چیده شده بینِ آغوشِ او ‏که دیده شده روحِ عشقی بر آن دمیده شده عطر سیب آمد از گریبانش جان عالم همه به قربانش حلقه ی عشق را نگین آمد چار تن نور و... پنجمین آمد مَلَکی پَر زنان زمین آمد نزد گهواره همنشین آمد فطرسش بال و پر درآورده پیش ارباب سر درآورده کار و بارت نگو بهم خورده سر نوشتت به او رقم خورده هرکسی که بر او قسم خورده جرم هایش همه قلم خورده چشم پوشیده و بها داده جایِ تأدیب، کربلا داده کارمان دست دولت عشق است بُرد کرد آنکه رعیتِ عشق است رزق ما دست حضرت عشق است رعیت، ارباب، نسبت عشق است ما رکاب و نگین شده ارباب با گدا همنشین شده ارباب مشق مان نام حضرت مولاست هر کجاییم صحبت مولاست در دل ما محبت مولاست کام مان مستِ تربت مولاست دردمندیم و او دوا داده بار ها تربتش شِفا داده سجده بر تربتش اگر داریم سربلندی جز این مگر داریم؟ ذکر او تا خودِ سحر داریم سفره پهن است و توشه برداریم معنیِ توشه چیست؟ شش گوشه لذّتِ زندگیست شش گوشه او که ما را قدم قدم بخرد بار مان مانده، از کرم بخرد در مرامش که نیست کم بخرد کاش ما را چو محتشم بخرد شاعرش می‌شوم به دربارش شکر.. افتاده ام پیِ کارش نوکریم و تویی امام‌ْحسین ذکر هر صبح ما سلام‌حسین گفت زهرا به ما غلام‌حسین حرف ما چیست؟ یک کلام: حسین... یا حسین است بر لبم امشب متفاوت شده شبم امشب سرمان هست روی دیوارت واجب العینی است دیدارت خاکِ عالَم... که من شدم یارت عشق یعنی رَوَم سرِ دارت میثم‌ات نیستم ولی بپذیر جانِ بابایمان علی بپذیر . . . شب میلادِ اشک و لبخند است آه قلبم برایش آکنده است زینب از او چگونه دل کنده است تار حلقوم او به مو بند است ما به این روضه مبتلا هستم همه دل‌خون کربلا هستیم ✍ .👇
آی ای خسته دلان پنجره ها بگشایید چشم بر این شب پر مهر و صفا بگشایید عقده ها از دل افسرده هلا بگشایید لب به شعر و غزل و مدح و ثنا بگشایید و بخوانید : " مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید " چون پرستو سوی سامره به پرواز شدم خیره بر روشنی این شب پر راز شدم از صفای قدم دوست سخن ساز شدم همنوا با نفس حافظ شیراز شدم "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد" شب دیدار شب شادی و شور است امشب غم درون دل ما زنده به گور است امشب فصل نوشیدن از جام حضور است امشب سامره جلوه ی رویایی طور است امشب "موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد دلبر ماست که با حسن خدا داد آمد" طرقوا از نفس کون و مکان می شنوم بانگ تبریک ز حلقوم زمان می شنوم نغمه ی شادی از اهل جنان می شنوم "بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد" خبر آورد که امشب شب میلاد گل است نغمه سر کن شب میلاد فرحزاد گل است باور دشت و دمن جلوه گه یاد گل است دل حسرت زده ی مرغ چمن شاد گل است "ساقیا آمدن عید مبارک بادت و آن مواعید کردی نرود از یادت" "نفس باد صبا مک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد" شب قدری است که موعود عیان خواهد شد " او سلیمان زمان است که خاتم با اوست لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست" ز آسمان خیل ملک بهر خوش آمد آمد شهر سامره چو فردوس مخلد آمد به بشر ناب ترین هدیه ی سرمد آمد قائم و منتقم آل محمد آمد " نازنین تر ز قدش در چمن ناز نرست به از این هدیه ندادند به ما روز نخست" مهدی فاطمه ای آبروی اهل نیاز مهدی فاطمه ای ماه عرب مهر حجاز "بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز دل آزرده ی ما را به نسیمی بنواز شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست هستی آشفته ی گیسوی خم اندر خم توست" چکنم با غم هجران تو در این شب سرد سوختم در تب تنهایی و در شعله ی درد شاهد قصه ی من اشک من و این رخ زرد "مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد نیت خیر مگردان که مبارک فالی است حال هجران تو چه دانی که مشکل حالی است" عاشق روی تو شب تا به سحر بیدار است جام چشمان من از اشک غمت سرشار است گر نیایی به خدا کار دل من زار است "هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی" این به صحرای غم افتاده ز پا را مددی ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ 🔹ابیات داخل گیومه از حافظ شیرازی وام گرفته شده است 🔹
. سلام الله علیها ما نبودیم و دل ما بود جای اهل بیت شکر حق شد کار و بار ما ثنای اهل بیت شکر حق تا پای جان هستیم پای اهل بیت ما همه هستیم تسلیم رضای اهل بیت زیر دین حیدر و زهرای ایرانیم ما بنده معصومه خاتون و رضا جانیم ما ساقیا کوثر بده ، خیر فراوان آمده مژده از قم می رسد بانوی ایران آمده زینب کبرای آقای خراسان آمده قبله گاه دختران نسل سلمان آمده آمده تا بر کنیزان علی یاور شود مثل زهرا مثل زینب شیر زن پرور شود جان ما قربان این دریای عشق و گوهرش هست آری معجز موسای ما این دخترش هر زمان گردد رضا دلتنگ روی مادرش زائر زهرا شود با یک نظر بر خواهرش من یقین دارم نیاورد و نمی آرد خدا حضرت معصومه ای تر از علی موسی الرضا این کریمه هست سر تا پا شبیه مادرش می دهد بوی نجف این خاک عالِم پروَرَش می شود العبد ، بهجت با گدایی درش ما که جای خود همه علامه هامان نوکرش تا قیامت شیعه اثنی عشر ممنون اوست کل توضیح المسائل های ما مدیون است هر که سلطانش رضا شد رعیت معصومه است هر چه ما داریم ، لطف هجرت معصومه است راه آزادی ِ زن در عفت معصومه است فقه ما کل اصولش حضرت معصومه است حضرت معصومه در ایران نمی آمد اگر ما نبودیم عاشق زهرا و حیدر این قَدَر دختر باب الحوائج زود حاجت می دهد قبل حاجت خواستن  بی هیچ منت میدهد هیچ می خواهیم ما و بی نهایت می دهد این کریمه یاد حاتم هم کرامت می دهد ما ز لطفش آب می خواهیم و کوثر می دهد دست و دلبازی او بوی برادر می دهد چادرش چون چادر زهرا قیامت می کند چادرش مردانه از حیدر حمایت می کند چادرش هر نامسلمان را هدایت می کند رشته ای از آن دو عالم را شفاعت می کند کی ز فردای قیامت واهمه داریم ما سایه سار رحمت دو فاطمه داریم ما ای فراتر از همه ای بی کران در بی کران مهربانانه به ما تو راه را دادی نشان داده ای هدیه به ایران سهله ای در جمکران با تو می گردند مردم زائر صاحب زمان با دعای فاطمه کی راه گم داریم ما جمکران و مشهد و شیراز و قم داریم ما ای تمام دردهایم را مداوا فاطمه ای همه سرمایه ی روز مبادا فاطمه می شود با گوشه چشمت قطره دریا فاطمه اشفعی لی فاطمه یا فاطمه یا فاطمه آبرویم را بخر ای دختر باب المراد وقت مرگ من بیا جان رضا جان جواد ✍ اردیبهشت ۱۴۰۳ .
میلاد امام رضا هر روز دل پر میزند در ساعت هشت محکم گدا در میزند در ساعت هشت دلتنگ تر سر میزند در ساعت هشت یعنی که ساغر میزند در ساعت هشت هشتم امام من فدایت هفت جدم بودند عاشق بی‌نهایت هفت جدم "حِصنی" که فرموده امامم "لا‌ اِلٰه" است حِصنِ حَصین من فقط این بارگاه است هر گوشه‌ی صحنش برایم خانقاه است ذکرم در آن گوشه فقط از مدح شاه است شعری که در صحنش سرودم لذتی داشت شعرم عنایات و نگاه حضرتی داشت لب وا نکردم در حرم ، قبل از دعایی _ سنگ حریمت میکند حاجت روایی تا در مسیر مرقدت آیم گدایی حاجت روایم میکند شیخ بهایی قبل از تمنا ابتدا حاجت گرفتیم ما از همین علامه ها حاجت گرفتیم اصرار کردم اشتباهم را همیشه اما نشان دادی تو راهم را همیشه هربار عوض کردی نگاهم را همیشه در حوض تو شُستم گناهم را همیشه آلودگی های مرا اصلا ندیدی دست تو را دیدم در اوج نا امیدی یک پیر مرد روستایی صاف و ساده بار خودش را بسته و کرده اراده سمت خراسان راه افتاده پیاده از دوور می‌بیند تو را در بین جاده او سالهای سال در این رفت و آمد حاجت گرفته از تو شاهنشاهِ مشهد حالا قرارم با تو فصل مشترک شد شور وصالم آه خیلی کم نمک شد ای خوش عیارِ من ، دلم سنگ محک شد روی عقیق زرد من اسم تو حک شد شمس الشموس عالمِ امکان رضا جان روزی رسانِ کشور ایران رضا جان ما دیر پیشت میرسیم و شرمساریم ما را ببین آقا همین گوشه کناریم در راه وصلت لحظه ها را می‌شماریم با خانواده مشهدت را دوست داریم با ویلچر مادربزرگ پیرم آمد می‌گفت اینجا چیزهایی گیرم آمد مانند گلهای حرم من را عوض کن از شیشه، دل نازکترم من را عوض کن با ربنای مادرم من را عوض کن مولای عاشق پرورم من را عوض کن مست نفس های بهشتی‌ات دو عالم حال مرا هم خوب کن قبل از محرم 🖍️ ✍ .
مسیر نور در اوج رهایی رسیده تا افق های جدایی شنیده شد صدای آشنایی ز اطراف حریم کبریایی... ندا آمد:الا یا اهل العالم چهل شب مانده تا ماه محرم شراب سرخ با پیمانه ای گفت کبوتر وقت ترک لانه ای گفت جنون عشق در دیوانه ای گفت شنیدم شمع با پروانه ای گفت بسوزی پا‌به‌پای من در این غم چهل شب مانده تا ماه محرم سرِ بازار با قدی خمیده عصای پیری بابا رسیده خودش با شانه ای بیرق‌کشیده برایم پیرهن مشکی خریده عجب رختی شود این رخت ماتم چهل شب مانده تا ماه محرم از این دنیای پوچِ هیچ‌مقدار ز دست روزگار مردم آزار گرفتارم گرفتارم گرفتار اجل دست از سرم بردار..،بردار به من مهلت بده ای مرگ..،این دم چهل شب مانده تا ماه محرم شبیه بادها باشیم ای کاش رهاتر از رها باشیم ای کاش شکوهِ ربنا باشیم ای کاش مُحرم کربلا باشیم ای کاش همین امشب بده اذن مرا هم چهل شب مانده تا ماه محرم هبوط ماه،چشمِ روشن تو چه بد بوده‌است طرز کشتن تو به دست کیست آن پیراهن تو دگر وقتی نمانده تا تن تو شود در زیر سم اسب درهم چهل شب مانده تا ماه محرم نوشته چکمه رویِ بال بُردند تنت را تا تهِ گودال بردند تو را با نیزه ای از حال بردند سرت را بین آن جنجال..،بردند بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم" چهل شب مانده تا ماه محرم چه می شد دور تو بلوا نمی شد برای غارتت دعوا نمی شد رقیّه خانمت تنها نمی شد سنان پایش به خیمه وا نمی شد کنارِ زینب تو نیست مَحرَم چهل شب مانده تا ماه محرم 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. (ع) جود و کرم طفل دبستان توهستند کبر و ریا محصور زندان تو هستند باب المراد عالمی خیرالعبادی امثال حاتم از گدایان تو هستند نورالهدی خیرالامم ابن الرضایی باحرزخود برشیعیان دفع بلایی فضل ابن شاذان محو زیبایی رویت صفوان زشاگردان اخلاق نکویت دعبل ز انفاس ملیحت گشته شاعر راوی درس مکتبت حتی عدویت داده عصایت بر وجود توشهادت بهرخدا درهرزمان هستی تو حجت ای چهره ی ماهت شبیه روی موسی دادی به مرده روح تازه مثل عیسی منفورگشته ازعلومت ابن اکثم ازقطره ای چون او نیاید کار دریا بادست تو گردیده نقره برگ زیتون گشته خراب ازهیبت توکاخ مامون توپادشاه طوس را دردانه هستی تو دامن ریحانه را ریحانه هستی آقاگدا پیش شما فرقی ندارد مشکل گشای هردل بیگانه هستی هستم (بهار) اما کم از برگ خزانم بگذار چون خاری در اطرافت بمانم ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍ .
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو منایی دیکر کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم من شاعر آری راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر همه ی سال پی یک شب تقویم توایم ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین کربلا جلوه غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم من تو را در همه مرثیه ها می بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت ، روضه او را تو بگو پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
شکر خدا غدیری ام و حیدری شدم در عاشقی و نوکری ام قنبری شدم سوختم از عشق حیدر و خاکستری شدم! خاک قدوم زائرشان پادری شدم مجنون شده‌ست این دل و لیلا بیاورید عکس از نجف برای تماشا بیاورید هر دم صدا بزن صد و ده بار یاعلی روح نبی و معدن اسرار یاعلی بابای ما و حضرت غمخوار یاعلی ذکرلب تمامیِ زوّار یاعلی قند مکرّر اسم تو باشد علی مدد به‌ به که حیدر اسم تو باشد علی مدد دستی مگر ز دست تو بالا تر است؟ نه... تنها علی تویی ز تو اعلا تر است؟ نه... صحنی بغیر صحن تو زیبا تر است؟ نه... مولا تویی بغیر تو مولا تر است؟ نه... علامه‌ی امینی تان گفته هر نفس تنها علی است سرور و مولا ، همین و بس مست از حدیث قدسی لولاک میشوم گرم فضیلت تو شوم پاک میشوم با اسم توست راهی افلاک میشوم روزی کنارصحن نجف خاک میشوم من با وجود می‌کنم اقرار یا علی هر دم صدا زند در و دیوار یا علی جنّت برای من شده ایوان طلای تو آقاشوم اگر که بیُفتم به پای تو بر منبر نبی چه کسی رفت جای تو ای‌جانِ هرکه گشت خلیفه فدای تو روز غدیرخم شده ثابت به ما علی تنها تو جانشین نبی هستی یا علی جبریل هم به درگه تان تا کمر خم است کعبه مقابل حرم تو مجسم است مستی برای زائرتان هم فراهم است چیزی‌که نیست در حرم عرشی ات، غم است اصلا حرم شبیه خودت مستی آور است این خاک‌های فرش فراتر ز مرمر است مولا تراب مقدم تان توتیای چشم ابر بهار گشته برایت هوای چشم این اشک شوق ما شده آب بقای چشم تنها ندیدن حرمت شد بلای چشم اسم علی ز کودکی ام گفته مادرم این گونه شد که عاشق اولاد حیدرم 🖍️ ✍ .
. شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی باز کردم من زبان با نام دلجوی علی آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی هر که ام یا هر چه ام اهل غدیر حیدرم هست این عشق علی میراث زهرا مادرم ای غدیر ای بی تو بیراهه ، تمام راه ها آرزوی روزها و سال ها و ماه ها ای نشانده بر روی لب های شیطان آه ها ای مقام تو فزون از کل عید الله ها آی عید آسمانی کار را کردی تمام دین ما نازد به ادیان با چنین حسن ختام شب کجا پوشاندن ِخورشید تابان غدیر نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر صد سلیمانند چون مور سلیمان غدیر ای هزاران عید قربان باد قربان غدیر البشارت آی از ماه خدا جامانده ها فرصت نابی در عیدالله اکبر مانده ها... هر چه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر حضرت حق داد بیش از پیش عزت بر غدیر بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر آری آری آن جماعت که غدیری تر شدند تا ابد بالانشین گشتند و پیغمبر شدند بعد احمد بر جهان مولا ، علی مرتضی کعبه زاده ،کعبه ی زهرا ، علی مرتضی مرد میدان،  اسوه ی تقوا ، علی مرتضی لا امیرالمومنین الا علی مرتضی بوی شیطان می دهد حتی نبوت بی علی هیزم دوزخ شود حتی عبادت بی علی من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است هست تنها مومن آن کس که امیرش حیدر است دست ِ خالی نیست آن که دستگیرش حیدر است ای بز  ِکوهی نباشد جای تو اقلیم شیر یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر ای همیشه مقتدای مومنین و مومنات کار تو مشکل گشایی در حیات و در ممات هر کجا پا می گذاری می شود دارالنجات هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات باز هم نازل شده مدح تو بر پیغمبرت می زند جبریل پر ، دور سر انگشترت غیر تو این گونه سر ، سردار دیگر بود ؟ نه غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود ؟ نه غیر تو اصلا کسی در شان کوثر بود ؟ نه غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود ؟ نه کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم محرم هم، همدم هم ، دین هم ،دنیای هم هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است عرش تا فرش خدا ، فرمانروایش حیدر است بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علی است بر رکاب دین پیغمبر نگین ِ یا علی است تا ابد می ماند حق پنهان اگر حیدر نبود نه پیمبر بود و نه قرآن اگر حیدر نبود کفر میشد فاتح میدان اگر حیدر نبود بود عالم بنده ی شیطان اگر حیدر نبود دین و دینداران تماما ریزه خوار حیدرند تا ابد ممنون ِ تیغ ذوالفقار حیدرند کس نداد عشق علی را یاد ما ، چون فاطمه کس نشد پای غدیر و دین فدا ، چون فاطمه کس نداده پای این مکتب بها ،چون فاطمه کس نزد بر سینه سنگ مرتضی چون فاطمه محسن و جان و جوانی داد در راه علی کرد حک بر میخ در ، لعنت به بدخواه علی .
. شکر خدا که شامل ِ این دست گیری ام از بند غم رها شده ام با اسیری ام این است شور کودکی و عشق پیری ام بر سینه ام نوشته شده من غدیری ام مارا خدا اسیر نجف آفریده است قربانی امیر نجف آفریده است دست خداست؛ دست علی ؛فوق دست ها آقای ماست مرشد یکتا پرست ها حیرانی است در طلبش این نشست ها انگور چیده اند ازاین شاخه مست ها بوسیدن ضریح علی مستی آور است با کعبه شأن ِ مدفنِ حیدر برابر است گفتیم یا علی و دعا مستجاب شد غوره به جذبه ای ز نگاهش شراب شد هرکس مقابل قدم او تراب شد عزت گرفت ، جلوه نمود آفتاب شد بر وصله های کفش علی بوسه واجب است باید چو خاک بر کف نعلین او نشست مرد خدا نموده علی، جبرئیل را بیرون کشید از دل آتش خلیل را او کرده مهر فاطمه اش سلسبیل را پس می زند ز سفرهٔ مردم عقیل را او‌نوح را ز ورطه طوفان نجات داد او دست خضر کاسهٔ آب حیات داد ایوب را عنایت حیدر صبور کرد موسی ز نیل با مدد او‌عبور کرد سجده اگر کلیم به انوار طور کرد گفتند مرتضی علی آنجا ظهور کرد تأثیر ذکر یونسیه در سکوت اوست زیباترین عبادت عالم قنوت اوست خورشید و ماه دانهٔ تسبیح حیدر است هرکس محب اوست ضمیرش مطهر است فضه اگر بزرگ کنیزان مادر است پس کار نوکران همگی دست قنبر است در پینه های دست علی سِرّ اعظم است تفریح دستهای علی خلق آدم است فتاح جنگ حضرت مرهب شکار علی کوه وقار ، راکبِ دلدل سوار علی جنگ احد میانه آن گیرودار علی هدیه برایش آمده یک ذوالفقار علی این جمله هست در همه تاریخ مستند یک ضربه بیشتر به کسی مرتضی نزد مثل عقیق سرخ فرود آمد از اُحد هرگز کسی حریف علی تن به تن نشد باب گریز روضه شود باز خود به خود ماندم چگونه بازوی این مرد بسته شد این غصه می کُشد بخدا اهل درد را بستند پیش چشم زنی دست مرد را حیدر زمین که خورد مغیره دلیر شد وقت تقاص عزت روز غدیر شد در پنجه های میخ ، لباسی اسیر شد از آن به بعد شیر خدا سر به زیر شد این لحظه گشت تلخ ترین روز مرتضی افتاده بود فاطمه اش زیر دست و پا این ارثیه رسید به گودال قتلگاه زینب به سر زنان وسط اینهمه سپاه با چادر لگد شده تنها و بی پناه می کرد سر بریدن آقای خود نگاه او‌پای بوسه ای زگلو تازیانه خورد تادست زیر آن بدن پاره پاره برد فریاد زد حسین چرا نا مرتبی شک دارم ای عزیز ، تو سالار زینبی؟! از چه هلال هلال چنان ماه ، در شبی شخم ت زدند با کف هر نعل مرکبی رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب همرنگ پیکر تو شده صورت رباب ✍ .
روز نخست مُشتِ غباری فرشته‌ها بُردند با نسیمِ بهاری فرشته‌ها قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشته‌ها قدری هم از گلاب دیاری فرشته‌ها برداشتند و آب و گل ما درست شد گفتند یاعلی و دل ما درست شد سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه سوگند بر ترنم فردای فاطمه ما را بیافرید مسیحای فاطمه با معجزات حضرت موسایِ فاطمه شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم از خشتهای خانه‌ی موسی‌بن جعفریم رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است خورشیدی از فراز اُفقها  رسیده  است از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است این نو رسیده  فاطمه را نورِ دیده است از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است ساقی بریز باده که این دورِ هفتم است ای هفت هفته‌های دلم هفتمین امام ای هفت‌سینِ لطف و کرم هفتمین امام هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست گرچه در از دحام گدایان این درم عمری گدای سفره‌ی موسی‌بن جعفرم واکرده است هر گره‌ام را برابرم نان و  پنیر و سبزیِ  نذریِ مادرم بر دست ما عنایتِ بالحوائج است با ما همیشه برکت باب الحوائج است *حمیده نام مبارکه مادر امام کاظم علیه‌السلام 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
صالح ترین عبد خدا موسی بن جعفر حق است هرکس هست با موسی بن جعفر ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر محتاج‌ها گویند یا موسی بن جعفر در پای جودش اغنیا محتاج هستند قربانیش در ماه حج حجاج هستند مستیم مست باده باب الحوائج هستیم ما دلداده باب الحوائج قربان خانواده باب الحوائج آقاست آقا زاده باب الحوائج با بچه هایش صاحب سرمایه هستیم با مشهد و شیراز و قم همسایه هستیم بال ملائک هست فرش زیر پایش ایزد مسخّر کرده هستی را برایش هستند در ایران ما فرزندهایش معصومه‌اش آمد به دنبال رضایش انوار او تقسیم شد بر مشهد و قم او را زیارت میکنم در مشهد و قم او آیت عظمای آیات خدا بود شب تا سحر گرم مناجات خدا بود مات رخش شد عرش او مات خدا بود واضح ترین تصویر از ذات خدا بود او جلوه رب بود اما بندگی کرد انسان کامل بود و ساده زندگی کرد «والکاظمین الغیض»، صبرش حد ندارد خوب است و در بین صفاتش بد ندارد در مومنینش یک نفر مرتد ندارد در صحبتش با خادمان «باید» ندارد خاری رَوَد در پای فرزند عزیزش اخمی نخواهد کرد بر روی کنیزش تابوده این بوده ست «آقا؛ تو، گدا؛ من» مدح تورا گفتن کجا آقا کجا من؟ تو جان بخواه و مابقی کار با من بدکاره آمد محضرت شد پاک دامن با دیدنت ذکر خدا ورد لبش شد از تو سرودن کار هر روز و شبش شد تو آمدی از عرش بر دامان مادر دست تو را دادند بر دستان مادر مثل طلای خالص است ایمان مادر جان امام کاظم است و جان مادر وقت ولادت مادرت تکبیر می‌گفت این عالمه بهر زنان تفسیر می‌گفت در عشق حق عاشق ترین عاشق تو هستی مجرای فیض عالمی، رازق تو هستی هرچند مخلوقی ولی خالق تو هستی تنها وصی حضرت صادق تو هستی علم لدنّی پدر در سینه توست جود و کرامت عادت دیرینه توست تا پای جانت پای قرآن ایستادی در فتنه‌ها، ای کوه ایمان ایستادی رودرروی بدعتگذاران ایستادی با رنج و زحمت کنج زندان ایستادی... ...تا یازده رکعت نماز شب بخوانی در کنج زندان روضه زینب بخوانی جان ها فدای آستان عمه جانت دارد میآید کاروان عمه جانت ای کاش بودم در زمان عمه جانت تا می‌شدم قربان جان عمه جانت تا روضه گودال ها چیزی نمانده تا غارت خلخال ها چیزی نمانده 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
. سلام الله علیها ما همیشه ریزه خوار خوان مولاییم و بس از عناوین جهان مجنون و شیداییم و بس تا خدا باشد خدا ممنون زهراییم و بس بنده ی زینب سلام الله علیهاییم و بس بانوی آزادگان ، آزادمان کرد از جهان بیشتر مدیون او هستیم در این دودمان ای مسلمانان مسلمانی ما از زینب است هم قرار و هم‌ پریشانی ما از زینب است بین میدان ها رجز خوانی ما از زینب است نام جاوید سلیمانی ما از زینب است زینبی ها پای حق تا پای جان می ایستند مانده عالم تا بفهمد زینبی ها کیستند هر که دارد در دلش شوق شهادت زینبی است هر که در عمرش نداده تن به ذلت زینبی است در جهان هر زن که باشد اهل عفت زینبی است مرد اگر شد فاتح میدان غیرت زینبی است آی مردم هر چه آید پیش ، میزان زینب است چون خداوند اشتراک کل ادیان ، زینب است افتخار دین و قرآن است بانوی دمشق چون خدا پیدا و پنهان است بانوی دمشق تکیه گاه شیرمردان است بانوی دمشق جان و جانان حسن جان است بانوی دمشق از جمل تا کربلا میدان به دست زینب است آرزوی باطل دشمن شکست زینب است زینب آزاده است مردم ، در عمل نه در شعار او قیامت آفریده با حیا و با وقار خطبه هایش بود برّان مثل تیغ ذوالفقار زن به این مردی ندیده است و نبیند روزگار هر چه از خوبان شنیدی هست در او جلوه گر اوست زهرا یا علی یا که خدا یا که بشر ؟ او پیامش را به گوش کل این دنیا رساند او اگر مظلوم واقع شد ولی ساکت نماند ایستاد و دشمن حق را سر جایش نشاند بی جهت او را خدایش زینت مولا نخواند حیدری که زینت ِ از عرش تا فرش ِ خداست زینتش تنها در عالم بانوی کرببلاست زینب آمد راه را بر ما نمایان کرد و رفت زینب آمد عاشقی ها را دو چندان کرد و رفت زینب آمد کربلا را شهر شیران کرد و رفت "زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت" زینب آمد عشق را جور دگر تفسیر کرد زینب آمد راه و رسم عاشقی تغییر کرد زینب کبراست فخر عترت و قرآن و دین زینب کبراست بانوی رقیه آفرین در مقامات جنابش بس بُوَد تنها همین در رهش عباس قربان می کند ام البنین هر کسی گشته حسینی ، هست زینب مرجعش ملجاء اهل حرم عباس و زینب ملجأش گریه کن ای شیعه بر او ، گریه کن با مادرش بی حسینش ماند ... این اصلا نمی شد باورش بر سرش آمد چه ها ، نشناخت او را همسرش بود باران ، دم به دم ، یکسال و نیم آخرش آمدم دنیا که بر زینب عزاداری کنم مانده ام که بر کدامین غصه اش زاری کنم ✍ .
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده... 📝
قنوتم شده با دعای خدیجه ... پُر از ربّنا ربّنای خدیجه خریده مرا هم خدای خدیجه برای پیمبر، برای خدیجه شدم مست کوثر به قرآنِ زهرا رود مصطفی هم به قربانِ زهرا امین بود و اصل و نسب داشت احمد دعا در دل نیمه شب داشت احمد ز قرآن سه آیه طلب داشت احمد «فداها ابوها» به لب داشت احمد نه تنها که امیّد ماهاست زهرا کس بی کسی های طاهاست زهرا ببین قبل خلقت، خدا طالبش شد چه انسیه ای! نور او قالبش شد نبی محو آن جلوه ی جالبش شد علی یار شعب ابوطالبش شد ندیدم به عمر خود اینگونه زن را کسی که بسازد ز صبرش، حسن را یقین کرد و او را خدا ممتحن کرد به دست علی دُر، بجای یمن کرد مرا وامدار حسین و حسن کرد لباس شفا را تنِ پنج تن کرد زدم در، که باب المرادم رسیده حدیث کسایش به دادم رسیده خریدار گوهر، صدف خواست از او دل مستمندان، شعف خواست از او خوشا هر کسی که شرف خواست از او گدای رجب هم نجف خواست از او اگر من فقیرم، اگر کمترینم ... نجف روبروی علی می نشینم شدم خاک سلمان و سلمان زهرا مسلمان حیدر، مسلمان زهرا به ما آبرو داده احسان زهرا دعا کرد و ایران، شد ایران زهرا برو قم زیارت که دستور زهراست در ایوان طلای رضا، نور زهراست نگاهی به چشمان بارانی ام کن از آن چادرت خاک، ارزانی ام کن اگر میشود زود قربانی ام کن مرا مثل قاسم سلیمانی ام کن همه ثروت ما گدایی زهراست فدای کسی که فدایی زهراست فدای کسی که برای علی سوخت همان پشت در، پیش پای علی سوخت عجب مادری که بجای علی سوخت پس از محسنش در عزای علی سوخت نشد مثل قبلش دگر آن رشیده شهید علی شد، خمیده خمیده مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■■کانال ایتا ╭┅───────────┅╮ 🕌https://eitaa.com/madahanpirbakran ╰┅───────────┅╯
فصل بهار و عید طرب آمد پایان عمر رنج و تعب آمد وقتی هلال ماه رجب آمد نور خدا به سینه ی شب آمد خیر کثیر حاصل این ماه است دریای فیض در دل این ماه است مستی کنید شب شب یلدایی است هفت آسمان به جلوه تماشایی است سرشار از حقیقت زیبایی است شهر مدینه باغ شکوفایی است باغی که می برد دل جنت را دارد از او بهشت ، طراوت را پیک سعادت این خبر آورده باغ ولا شکوفه در آورده خورشید مژده ی سحر آورده امشب عروس دین پسر آورده در پای او ز عرش خدا گل ریخت روی سر زمین ز تفضل ریخت بر خاتم شهود ، نگین آمد کهف الامان روح الامین آمد روح صفا به جسم زمین آمد حق‌الیقین به باور دین آمد علم الیقین به وقت سخن باشد تلفیقی از حسین و حسن باشد حُسن حَسن ز صورت او پیدا توحید در عبادت او پیدا ایثار در کرامت او پیدا علم است در حقیقت او پیدا آئینه کمال خدا رویش عطر بهشت می وزد از بویش او باقر العلوم پیمبر شد فیض زلال چشمه ی کوثر شد در علم و حلم ، حیدر دیگر شد زهرا ، حسن ، حسین مکرر شد حکمت نمی ز وسعت علم او صبر خدا تجلی حلم او ایام جهل رو به زوال آمد سرچشمه ی علوم ، زلال آمد در معرفت تمام و کمال آمد سر تا قدم شکوه و جلال آمد آمد که مقتدای زمین باشد بعد از پدر امام مبین باشد ✍️ کمیل کاشانی مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا ┏━━☘️🌺☘️━━┓ https://eitaa.com/madahanpirbakran ┗━━☘️🌺☘️━━┛
روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم روشن ترین ستاره ی دنیای معرفت ای در حدیث ناب تو دریای معرفت در محضر تو ای گل رعنای معرفت زانو زده جهان به تماشای معرفت مهر تو بوده است صراط جهانی ام مدیون باقر است همه زندگانی ام ما پای منبرت به سعادت رسیده ایم ما با تواییم اگر به هدایت رسیده ایم هستیم زنده چون به ولایت رسیده ایم دنبال نور عشق به هیأت رسیده ایم علم از کلام توست نفس می کشد هنوز آری به نام توست نفس می کشد هنوز غرق اند اهل علم به دریای منبرت چون قطره ای ست علم همه پای منبرت نوری جهان نداشته منهای منبرت ما را ببر همیشه به ژرفای منبرت ای سایه سار جنت الاعلا بقیع تان محراب آسمانی دنیا بقیع تان ای آبروی علم، جهان وام دار تو حرفی نداشتند بزرگان کنار تو پایان نداشت معرفت بی غبار تو خورشید شمع سوخته ی بر مزار تو دستی بکش به شانه ی بی تکیه گاه ما خورشید باش مثل همیشه به راه ما رؤیا شده مدینه و صبح زیارتت ما را ببر به دیدن شرح کرامتت دلتنگ گشته ایم برای سخاوتت قربان فصل فصل غم بی نهایتت خون گریه های کرببلا یادگار توست در ما صدای کرببلا یادگار توست مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا ┏━━☘️🌺☘️━━┓ https://eitaa.com/madahanpirbakran ┗━━☘️🌺☘️━━┛