eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ما فراموش کرده ایم آقا کار دنیا بدون تو لنگ است بی حضور تو تا صف محشر جلوی پای این جهان سنگ است ما فراموش کرده ایم آقا با تو دنیا بهار می گردد با تو بر روی موج خوشبختی همه دنیا سوار می گردد ما فراموش کرده ایم آقا که تویی رهنمای این مردم بی تو در فتنه های رنگارنگ می شود اعتقاد و ایمان ، گم ما فراموش کرده ایم آقا کعبه یعنی امام یعنی تو آیه آیه تمام قرآن را شرح و تفسیر و روح و معنی تو ما فراموش کرده ایم آقا دردها از تو نسخه می گیرد بی تو ای صاحب زمانه ی ما روح و جان زمانه می میرد ما فراموش کرده ایم آقا با تو پا تا به سر همه دردیم بی تو در کوچه های گمراهی با تو ختم بخیر می گردیم ما فراموش کرده ایم آقا تو بهار علی و زهرایی رگ رگت خون مرتضا دارد تو سحرگاه شام دلهایی ما فراموش کرده ایم آقا کن حلال این همه فراموشی آخرین ماه فاطمه برگرد کن پر از نور ، قلب خاموشی ما فراموش کرده ایم اما تو فراموشمان نخواهی کرد می کشد انتظارت این عالم ای سفر کرده از سفر برگرد شعرِ بی روضه شعرِ بی نمک است یا اباصالح ای بهار حسین می رسد آن زمان که می خوانی روضه ای بر سر مزار حسین بی گمان در کنار شش گوشه از تن و آفتاب می خوانی با دوچشم ترت برای همه روضه های رباب می خوانی پرده ی خیمه را کناری زد دید قرص قمر به دست حسین ناگهان دید دست و پا می زد روی دست حسین هست حسین کاش دیگر نبیند این مادر روی غرق به خون اصغر را یا نبیند به روی سرنیزه غنچه ی ناشکفته پرپر را .
. عج با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی *
. نماز، پشت سرِ تو چه عالمی دارد نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد ز خواب ناز گذر کردن و تماشایِ- -نیایش سحرِ تو چه عالمی دارد نشسته ام به هوای نگاه مرحمتت که بر دلم نظر تو چه عالمی دارد چه می شود سفری من ملازمت باشم؟ به کربلا سفر تو چه عالمی دارد میان روضه ی ارباب بی کفن، شور- -دم پُر از شرر تو چه عالمی دارد بیا که زینب کبری تو را صدا میزد سر بریده ی آقا تو را صدا میزد تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد چرا به گوشه ی صحرا نموده ای منزل؟ مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد برای معصیت بی شمار من... آقا همیشه اشک تو جاری، خدا مرا بکشد میان روضه می آیی ولی منِ غافل ز دیدن تو فراری... خدا مرا بکشد شنیده ام که کسی با سر برادر گفت: چرا به نیزه سواری؟ خدا مرا بکشد کسی ندیده به بزم شراب و تشت طلا سر بریده ی قاری، خدا مرا بکشد هنوز سوز صدایی غریب میآید صدای قاری شیب الخضیب میآید مجتبی روشن روان .
با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم از خاکساری درت رو برنتابم لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا امروز دیدن دارد این حال خرابم "از تو به غیر از تو تمنایی ندارم" نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم مشتاق دیدارم بِنَفْسِی‏ أَنْتَ‏ مولای یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم وقت گرفتاری به سویم می شتابی شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست من دورم از تو با گناهم در حجابم من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم زهرم شده این روزهای بی زیارت فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش در مجلس روضه نشستن شد جوابم روز و شبت وقف غم جدت حسین است مثل شما گریان داغ آن جنابم می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت: ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم من زنده ام سمت خیامم حمله کردید ای وای زن های حرم... زینب... ربابم... علی سپهری *............ عشاق دلخوشند به دنیا نداشتن پرواز می کنند فقط با نداشتن وقت نزول درد و محن شکر می کنند هستند شُهره بر اگر اما نداشتن باید برای غفلت خود چاره ای کنیم رسوایی است آخرِ تقوا نداشتن رنجیده شد امام زمان بارها ز ما بس نیست فکر یوسف زهرا نداشتن؟! مثل یتیم گم شده ای زار می زنیم باید چه کرد با غم مولا نداشتن؟! بیمارهای دردِ جدایی دلبریم خسته شدیم ما ز مداوا نداشتن بر زائران کرب و بلا غبطه می خوریم خسران واقعی است حرم را نداشتن ** تنها دلیل خجلت باران شده همین بهر حسین، آبِ گوارا نداشتن از تشنگی زمین و سما می شود دخان این است ختم ماتم سقا نداشتن آنقدر نیزه خورد که روضه رسید به دیگر برای بوسه زدن جا نداشتن محمدجواد شیرازی .
. آخر امام شیعیان می آیی از راه ای ماهِ از دیده نهان می آیی از راه از این سفر محض دعای بی قراران ای مهدیِ صاحب زمان می آیی از راه تا که بخوانی بر فرازِ بام کعبه نام علی را در اذان می آیی از راه در هیبتت از حیدر و در چهره ی خود از مادرت داری نشان می آیی از راه تا که بگیری انتقام عمه ات را از کوفیان و شامیان می آیی از راه با ذوالفقار از پای کعبه سمتِ شامات پای ضریح عمه جان می آیی از راه تو وعده دادی که بیایی حتم دارم روزِ قرارِ عاشقان می آیی از راه آقا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟ یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه حس می کنم با نوحۀ معروفِ عباس : ... " ای ساقیِ لب تشنگان " می آیی از راه شاعر: .
. آه دلم به آینه زنگار می‌زند پیراهن وصال تنش زار می‌زند عمرم، جوانی‌ام، همه خرج گناه شد این گریه‌ها زیان مرا جار می‌زند دیگر چرا اجل، به خدا که همین فراق عکس مرا به سینه‌ی دیوار می‌زند حالم شبیه حالِ بد مجرمی‌ست که سیلی نخورده دست به اقرار می‌زند چون ورشکسته‌ای شده‌ام که به هستی‌اش چوب حراج از سرِ اجبار می‌زند بر روی من حساب نکن جمعه‌ی ظهور سنگت به سینه، نوکر غم‌خوار می‌زند خون هزار عاشق این شهر پای توست خال لب تو دست به کشتار می‌زند با اینکه رو به قبله شدم، دل‌خوشم هنوز گاهی سری طبیب به بیمار می‌زند شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها خیلی بد است کارگر از کار می‌زند لعنت به نانجیب مدینه که بی‌هوا سیلی به پابه‌ماه عزادار می‌زند چون روز روشن است از امروز کوچه‌اش فردا سه‌ساله را سر بازار می‌زند پنجاه سال بعد به اسم سه‌شعبه‌ای مسمار را به چشم علمدار می‌زند شاعر:
. نوشته سردر کرسی و سردر لاهوت دعا برای فرج کن سحرزمان قنوت بدون لذت همسایگیِ حضرت دوست چه فرق میکند اصلاً بهشت با برهوت سپید گشت دو چشمش ز گریه چون یعقوب جوان منتظری که ز هجر شد فرتوت برای شستن روحت به دوست عرضه بدار تبرکاً برسان قطره ای ز آب وضوت ** میان روضه ی عباس، چشم مان به در است که گفته است می‌آید بدون شرط و شروط همیشه یاد ابالفضل کن در این دنیا چه در زمان صعود و چه در زمان سقوط چه قدر نیزه به تشییع پیکرش آمد به عزت و شرفِ ؟ نه ! به خنده و کف و سوت امان گریه برید از غم امان نامه نداشت شمر حیا پیش صاحب جبروت به ساحتی که ندارد در او تحیر راه چه شد که شد ز تماشای جسم او مبهوت برای خاطره اش، زنده کرد چوبه ی تیر دوباره یاد تنی را که دوخت برتابوت شعر از گروه .
. هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد لخته به لخته جمع شد خون جگر شد دور از تو هر کاری که کردم خبط کردم سودی اگر هم برده ام آخر ضرر شد درمان درد خشکی چشمم تو بودی نام تو را بردم دو چشمم باز ، تر شد از دوریت با هیچ کس حرفی نگفتم عالم ولی از چشم خیسم باخبر شد پروانه قصد ترک عادت کرد یک شب اسم شما آمد وسط پروانه تر شد دل سوخت و من سوختم،پروانه هم سوخت هر شب برای ما سه تا اینگونه سر شد گفتم حرم درمان دردم میشود ، حیف دوری از کرببلا خود دردسر شد ** مقتل نوشته در کنار علقمه بود وقت خسوف کامل قرص قمر شد او تیر خورد اما تو دردش را کشیدی یک جا تمام تیر ها درد کمر شد خون دلش را بین چشمش جمع کرد و داغ میان سینه اش خون بصر شد آخر ، سر از پهلو به روی نیزه ها رفت دردسر نیزه نشینی زخم سر شد از روی نیزه با سر پاشیده دیده در غارت خیمه سر خلخال شر شد شاعر: ✍ .
. اگرچه داغ غمش جانگداز و سنگین است اگرچه عالم از این غم هنوز غمگین است اگرچه از غم او پشت آسمان خم شد اگرچه صورت اهل اشاره پُرچین است ولی حسین عزا، نه حماسه ایست عظیم که دین به لطف قیامش هنوز هم دین است حسین کشته راه بصیرت افزایی ست حسین کشته راه جهاد تبیین است حسین از رخ باطل چنین نقاب انداخت اگر که درپی حقی حسین آیینه است حسین دست و سر و پا و پیکر و تن نیست حسین مختص زاری و گریه کردن نیست قیام پرخطر او فراتر از جنگ است حسین راه رسیدن حسین فرهنگ است حسین چشمه جاری حسین اندیشه ست حسین برگ و بر و شاخه است، نه ریشه است به لطف خون ترش کاخ ظلم رسوا شد حسین مقصد و مقصود اهل معنا شد حسین گفت که از رتبه ات هبوط مکن و در مقابل ظالم دمی سکوت مکن حسین گرچه ز پیکار در هراس نشد حریف کوری یک عده از خواص نشد قیام کرببلا را ببین پیامش چیست محب خون خدا مست و بی تفاوت نیست مسیر پیرو راه حسین معلوم است تمام ثانیه ها فکر خون مظلوم است تو هم به نوبه خود روبروی ظالم باش میان معرکه ها مثل حاج قاسم باش نگاه کن تو به فرموده امیر بیان در اوج فتنه چونان اشتر دو ساله بمان ولایت است چراغ مسیر خوف و رجا نگاه کن که پر از عبرت است عاشورا همان کسان که به خود نور را فراخواندند به صبح روز دهم از امام جا ماندند در این مسیر کسی غرق معرفت چینی ست که داغدار غم کودک فلسطینی ست کسی که پیراهن عاشقی به تن دارد به سینه داغ جوانانی از یمن دارد که حرف غزه و هند و دمشق و کابل نیست برای عاشق این راه مرز بی معنی ست نگاه عالم و آدم به گام دوم ماست هدف نماز جماعت به مسجد الاقصاست بیا که از قدمت بوی نور می آید از این مسیر شمیم ظهور می آید بیا اسیر شو اما فقط اسیر حسین چراغ ها همه سبزند در مسیر حسین شاعر: ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) قدری به سینه آه برایم بیاورید پیراهن سیاه برایم بیاورید اخبار بین راه برایم بیاورید تربت ز قتلگاه برایم بیاورید دارد حسین می رود انگار کربلا دارد دل رسول خدا می شود مذاب میریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب شد نوحه های فاطمه هم نالۀ رباب کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب دارد عجیب قصۀ غمبار ، کربلا این نالۀ دمادم زهرای اطهر است زینب بدان که کربوبلا پر ز لشگر است تا چند روز بعد،حسینِ تو بی سر است آنروز روز غارت خلخال و معجر است بدتر ز روضۀ در و دیوار ، کربلا گریان توست مادر تو ای حسین من بر نیزه می رود سر تو ای حسین من گردد اسیر خواهر تو ای حسین من گردد یتیم دختر تو ای حسین من تا شام و کوفه همره اغیار ، کربلا عباس من تو دور و بر کاروان بمان همراه زینب و کمک بانوان بمان پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان پیش حسین من به تمام توان بمان بی تو نداشت سید و سالار ، کربلا این قافله بسوی شهادت روانه است شب نامه های مردم کوفه بهانه است از غربت حسین هزاران نشانه است در انتظار زینب من تازیانه است زینب کجا و کوچه و بازار ، کربلا انگار بوی پیرهنی را شنیده اند اینها حدیث بی کفنی را شنیده اند این سمّ اسبها بدنی را شنیده اند این نیزه ها لب و دهنی را شنیده اند رفت از مدینه تیزیِ مسمار ، کربلا مادر هنوز پهلوی من درد میکند این زخمهای بازوی من درد میکند جای کبودیِ روی من درد میکند خوردم زمین و زانوی من درد میکند وای از حدیث سیلی خونبار ، کربلا روزی که وقت آمدنِ لشگرم رسد ایام دادخواهیِ از داورم رسد مهدیِ من به داد دل مضطرم رسد هم انتقام غنچه گل پرپرم رسد پس مرگ بر منافق و کفار ، کربلا شعر از: حاج محمود ژولیده .................. چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد و قطره نيز به درياي بيكران برسد محرم است بيا تا كه چشم مرده ما براي گريه در اين روضه ها به جان برسد چقدر نزد تو با آبروست دستي كه براي خرجي اين ماه بر دهان برسد شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي براي مجلس جد تو ميهمان برسد به كربلاي شب دومت ببر ما را خبر رسيده قرار است كاروان برسد به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد حسين آمده و راس او قرار شده به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد محمد علي بياباني .
. هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدیم نام حسین آمد و از نو، جوان شدیم گفتند کربلا وطن ماست بر زمین شکر خدا که هموطن آسمان شدیم چون فرش پادری دم مجلس نشسته‌ایم پاخورده‌ایم و آخر عمری گران شدیم هر غم که دیده‌ایم فدای غم حسین عمری به داغ کرببلا امتحان شدیم باید گریست خط به خط عمر رفته را جز او اگر برای کسی روضه‌خوان شدیم .
. ... گریه میکنم ‍ امین عسگری حسینیه معلی تا دلم از کرده های خویش نادم می شود بیش تر از پیش چشمم گریه‌لازم می شود "اشک"،بال پر زدن در وادی معراج هاست گریه‌کُن در روضه جبریلِ عوالم می شود شمع باشی یا که پروانه..،چه فرقی می کند سوخت هرکس که درونش "عشق" حاکم می شود هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد حتم دارم شیشه هم باشد،مقاوم می شود گرچه هِی در می زنم..،کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد..،مزاحم می شود این خرابت را بیا و لطف کن..،بیرون نکن قول خواهد داد که یک روز سالم می شود تا گناهی می کنم،زهرا وساطت می کند پُشت مادر،طفلِ بازیگوش قایم می شود آه ای ماهِ هزار و چند صد ساله بگو سهم ما تا کِی سیاهیِّ مُداوم می شود هر زمان "ناحیّه" می خوانم تصور می کنم روح من تا کربلایش با تو عازم می شود گریه..،تنها در میان روضه ی جدَّت "حسین"... اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود ▪️ ▪️ لااقل "این‌جسمِ‌عریان‌مانده" را..،دفنش کنید نامروَّت ها کسی این‌قدر ظالم می شود آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود... کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟ شاعر: ┄┅═══••↭••═══┅┄ زمزمه از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ... تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ... گریه میکنم ... تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ... بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم ... برات قتیل العبرات ، گریه می کنم ... « حسین وای ...» یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم با یا حسین یا زینبا ، سینه میزنم ... با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم ... سینه میزنم ... تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ... به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ... که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم... « حسین وای ... » اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟ به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ... بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ... لطمه میزنم ... از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ... من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ... فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ... « حسین وای ... » ____
. ✍️ هوای کهنه‌ی این شهر تازه دم کرده گناهکاریمان «تُنزل النِقم» کرده «ظلمتُ نَفسی» ما را شنید دلبر و گفت: امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده به شوق یوسف اگر چشم‌مان چو یعقوب است هنوز گریه به درد فراق کم کرده چه می‌شود سحری دیده بارد و بیند کریم، بارش باران به ما کرم کرده ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن گناه کرده اگر شیعه، توبه هم کرده به توبه‌های محرم قسم که شوق ظهور فدائیان تو را با تو هم‌قسم کرده محرم آمد و غم شد فزون‌تر و دیدم کتیبه‌ای هوس شعر محتشم کرده دوباره چادر مشکی وصله‌دارش را زنی برای پسربچه‌اش علم کرده هوای کرب و بلا جان تازه‌ام داده دل حزین مرا راهی حرم کرده امام عشق و محبت! خدا کند بینم نسیم کرب و بلا آسمانی‌ام کرده 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. ... گریه میکنم ‍ امین عسگری حسینیه معلی تا دلم از کرده های خویش نادم می شود بیش تر از پیش چشمم گریه‌لازم می شود "اشک"،بال پر زدن در وادی معراج هاست گریه‌کُن در روضه جبریلِ عوالم می شود شمع باشی یا که پروانه..،چه فرقی می کند سوخت هرکس که درونش "عشق" حاکم می شود هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد حتم دارم شیشه هم باشد،مقاوم می شود گرچه هِی در می زنم..،کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد..،مزاحم می شود این خرابت را بیا و لطف کن..،بیرون نکن قول خواهد داد که یک روز سالم می شود تا گناهی می کنم،زهرا وساطت می کند پُشت مادر،طفلِ بازیگوش قایم می شود آه ای ماهِ هزار و چند صد ساله بگو سهم ما تا کِی سیاهیِّ مُداوم می شود هر زمان "ناحیّه" می خوانم تصور می کنم روح من تا کربلایش با تو عازم می شود گریه..،تنها در میان روضه ی جدَّت "حسین"... اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود ▪️ ▪️ لااقل "این‌جسمِ‌عریان‌مانده" را..،دفنش کنید نامروَّت ها کسی این‌قدر ظالم می شود آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود... کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟ شاعر: ┄┅═══••↭••═══┅┄ زمزمه از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ... تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ... گریه میکنم ... تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ... بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم . برات قتیل العبرات ، گریه می کنم تا زخم بشه پلکِ چشام گریه میکنم تا خوب بشه زخمِ تنت تا خون نیاد از بدنت برای تشنه کشتنت حسین وای یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم با یا حسین یا زینبا ، سینه میزنم . با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم . سینه میزنم تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ... به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ... که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم اشک چشام بشه روون ... اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟ به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ... بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ... لطمه میزنم ... از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ... من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ... فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ... ____ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: «حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ -علیهما السلام- هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْ‌ءٌ؟ فَقَالَ: یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَهٍ عبد اللَّه‌بن‌بکیر با امام صادق (ع) گفتگو می‌کرد. در ضمن گزارش این گفتگوی طولانی آمده است که راوى مى‌گوید: محضر امام عرض کردم: اى پسر رسول خدا اگر قبر حضرت حسین‌بن‌على را نبش کنند، در قبر به چیزى برخورد مى‌کنند؟ حضرت در جواب فرمودند: «چه سؤال بزرگى کردى، حضرت حسین با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهره‌مند مى‌شوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مى‌کند: «یا ربّ أنجز لی ما وعدتنى (آنچه را به من وعده دادى روانما)» و آن حضرت به زوار خود نگریسته و به آن‌ها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان است، آگاه‌تر از خودشان به فرزندانشان است و نیز آن جناب به گریه‌کننده‌گانش نظر فرموده و براى آن‌ها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان درخواست استغفار براى ایشان مى‌کنند و خطاب به کسانى که برایشان گریه مى‌کنند، مى‌فرمایند: اى کسى که گریه مى‌کنى اگر بدانى خداوند چه [پاداشی] برایت آماده نموده، مسلما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مى‌گردد و قطعا خدای تعالی تمام گناهان و لغزش‌های تو را به‌واسطه این اشکى که ریخته‌‌اى مى‌‌آمرزد.» ..👇👇
. تا گریه بر حسین تمنای خلقت است بین من و تمام ملائک رقابت است نزدیک می‌کند دل ما را به هم، حسین این اشک روضه نیست، که عقد اُخُوَّت است مقبول اگر شده‌ست نمازی که خوانده‌ایم مهر قبولی‌اش به خدا مُهر تربت است ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم این دست‌های رو به خدا دست بیعت است پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم یعنی فقط حسین چراغ هدایت است از دخلِ آبروی حسین است خرج ما نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است قرآن و منبر و دوسه خط روضه‌ی عطش ساعات خوب هفته همین چند ساعت است حالا كه بُغض بسته به من راه حرف را مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است :: افتاده بود روی زمین زیر دست و پا شعرم تمام می‌شود اینجا روایت است "نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نكنم عرش بر زمین افتاد" ✍ .