eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
_حضرت علی اکبر(ع)_نوحه نهم آمـــد از حــــرم، شبــــه پیغمبـر روح مــن جـــدا، شـــود از پیکـر اکبـــرم رود، ســـوی قـــربــانگاه وا محمّــدا، یــــا رســول‌الله ۲ خــواهـرم بیــــا، بـه تمــاشایش تــا کنــی نگــاه، قــد و بـالایش اکبـــرم دگـــــر، بــــر نمی‌گــردد در حـــرم دگـــر، بــر نمی‌گـردد مـی‌رود علی، با رخی چون ماه وا محمّــدا، یــــا رســول‌الله ۲ تـــابـد از نقــــاب، چهــــرۀ اکبــر تـا کـه شـد عیـان، روی پیغمبـر او به جدّ من،اشبه الناس است بین لاله‌ها،چون گل یاس است مـاه هـاشمی است، بین آل‌الله وا محمّــدا، یــــا رســول‌الله ۲ پــرپـر ایـن گلـم، می‌شــود یارب پیــش دیــــدۀ عمــــه‌اش زینب بــــر فـلــک رســــد، نــالـۀ لیــلا مـی‌شــــود خـــزان، لالـــۀ لیـلا مـی‌سپــــارمـش بــه تــو یـا الله وا محمّــدا، یــــا رســول‌الله ۲ 👇👇👇
بحر طویل در رثای حضرت علی اکبر(ع)                                    عباس حداد کاشانی تا علی اکبر فرخنده لقا، گشت روان جانب میدان وغا، تاخت به سوی سپه و بست بر آن قوم ره و مردم کوفه همه دیدند، چوخورشید فروزنده عیان گشت، و سپه بر مه رویش نگران گشت، عدو گفت که این سرو روان در صف پیکار، بود احمد مختار، به صولت شده چون حیدر کرار، ندا داد که ای قوم منم، نور دل یوسف زهرا، که شبیهم به نبی سید بطحا، مه یاسین گل طاها، دُر دریای فضیلت، گهر بحر ولایت، ثمر نخل هدایت، همه بینید به ماه رخ من شمس ضحی را. منم شبه پیمبر(ص) / منم زاده ی حیدر(ع) / منم علی اکبر(ع) *    *    * این سخن گفت و سپس تیغ کشید از مز و نعره کشید از جگر و داد ندای ظفر و ریخت تن و دست سر و زد به دل خصم ستمگر شرر و کرد تماشا پدر و گفت زهی زین پسر و این قد و بالا و چنین نیرو و این بازو و این قدرت و این غیرت و این عشق و وفا صدق و صفا عزّ و شرف، عزم و هدف، ریخت به هم کرب و بلا را. علی سرو روانم / بجنگ آرام جانم / تویی تاب و توانم *    *    * شد به هرسوی در آن عرصه ی خون، خصم فراری، که علی داد به ابرو گره و ریخت به هم میمنه و میسره و گاه دریدی زره و قلب و دل و حنجره و خواست شود کار عدو یکسره ناگه زکمین جست یکی خسم ستمکار، که بُد منقذ خونخوار، زدی تیغ شرربار، به فرق خلف حیدر کرّار، که فواره زد از فرق علی خون و زد آتش جگر خون خدا را. علی نقش زمین شد / فدای ره دین شد / زخون گلگون جبین شد 💚شب هشتم محرم💚 متن ازاینترنت التماس دعا
دودمه حضرت علی اکبر (ع) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 علی ای مـــــاه لیلا مکش بر خاک پارا مسوزان قلب من را جـــــان بابا (2) بنی هــــاشم بیائید تنش خیمه رسانید (2) علیـــــه اکبـــــرم شــد اربـاً اربـا ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
تقدیم به سـرو سبـز عـاشـورا حضرت علی اکبر علیه السلام قسم به اول راهی که آخرش پیداست که واژه واژه ی این شعر منبرش پیداست قسم به یاد عزیزی که ذکر آینه هاست به چهره ای که شکوه پیمبرش پیداست همیشه عشق غریب است ودل نمی ماند برای هرکه در این راه دلبرش پیداست برای لیلی صحرا که سخت مجنون است و مادری که سر سرخ اکبرش پیداست هنوز بر تن تو، خار این بیابان است و باغ سبز دلت، صحن مرمرش پیداست فدای عشق شدن ماضی بعیدی نیست همیشه صیغه ی این فعل، مصدرش پیداست کانال روضه و نوحه ایام محرم https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
|⇦• روضه و توسل به اشبه الناس برسول الله حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• جبراییل نازل شد ، شنیدید گوسفندی رو آورد .. اسماعیل رو قبول کردیم‌ ابراهیم وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ .. دست و پا و چشماشُ باز کرد .. جبرئیل فرمود ابراهیم اسماعیل بنشینید روضۀ حسینُ بخوانم .. ای ابراهیم حسینُ طوری سر میبرن .. تا به حال هیچ انسانی رو اینطوری سر نبریدن .. انقدر بدون ، میزنن تا سر از پشت .. خوب گریه هاشونو کردن راه افتادن اومدن به سمتِ خانه ، دیدن وسط راه هاجر نشسته ، موهاشُ پریشان کرده .. دل تو دلش نیست .. تا چشمش به اسماعیلش افتاد دوید بغلش کرد .. دست و پایِ اسماعیلُ بوسید گفت عزیزم چرا جایِ طناب رو دستاتِ ؟!.. یه مرتبه هاجر سراسماعیلُ بالا آورد .. میگن خط قرمزی رو ، رویِ گلوی اسماعیل دید ، دو سه روز بیشتر زنده نموند ... ای پیکرِ پاره پارۀ تو چون این دل سفره سفره من از این تنِ چاک ارباً ارباست تا سینه حفره حفرۀ من داغ تو شبیه داغ زهراست ای آینۀ شکسته اکبر پخش است تنت میان این دشت ای ماه زهم گسسته اکبر از این جگرم نمانده چیزی از چیست که مایلم نگردی با من سخنی بگو علی جان برخیز که قاتلم نگردی *بعض حرفارو آدم نمیتونه بگه .. الله اکبر .. حضرت به رویِ خاک نشست .. اعضا و جوارحش سست شده بود .. دلش ازین دنیا کنده شده بود .. عَلَی الدُّنیا بَعدكَ الْعَفا .. صداش به گریه بلند شده بود .. هی میگفت علی .. یه وقت دیدن صورتش رو با خونِ علی اکبر خضاب کرد ..* از هلهلۀ سپاه دشمن فهمید حرم که رفته ای تو از طرز سلام آخرینت دریافت که پر گرفته ای تو ای تازه جوان پرپر من برخیز که عمه زینب آمد *بی بی تا رسید دید داداشش در حالِ احتضارِ .. صدا زد حسین .. تا صدایِ حیدریِ زینب رو شنید به خودش اومد .. اولین بار است زینب حرفِ معجر میزند .. مانده ام پیشِ تو بر چند بدن گریه کنم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم عبا رو پهن کرد ، همه میگن با این که زره تنش بود ارباً ارباً شد .. چید رویِ عبا ..* ___________ از خیمه یل حیدر آمد می گویند که پیغمبر آمد زمین شد لرزان ، به سویِ میدان علی اکبر آمد .. *دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن .. دیدی آخر همه بر گریۀ من خندیدن .. سایۀ خواهرِ من را زنِ همسایه ندید مانده در دایرۀ دیدۀ لشکر چه کنم ... پاشو ببین عمه ت بین این لشگر گیر کرده ..* وای علیِ اکبرم .. نور دو دیدۀ ترم ... ببین که من پیر شدم وای علیِ اکبرم .. داغ و زمین گیر شدم وای علیِ اکبرم .. تو قوت جان منی وای علیِ اکبرم .. تو روح و ریحان منی وای علی اکبرم .. ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
Babolharam Arzi.mp3
8.62M
|⇦• روضه و توسل به اشبه الناس برسول الله حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• ↶ بابُ الحَرَم https://eitaa.com/babolharam_ir
دودمه شب هشتم نور چشمان حسین با کام عطشان میرود بهر قرآن میرود ۲ از حرم زینب بیا اکبر به میدان میرود بهر قرآن میرود ۲
شعر مناجات با امام زمان (عج) صبح روز هشتم محرم الحرام ممنونم ای امام زمان یاد ما کنی حتی برای ثانیه‎هایم دعا کنی یک دَم ردم نکن که من از دست می‎روم تنها تویی که قلب مرا با خدا کنی می‎ترسم از جدایی دستان گرم تو دست مرا بگیر مبادا رها کنی بابای ما تویی مسیحای ما تویی با دست گرم خویش بخواهی چه ها کنی بد می‎شویم بی نظر رحمت شما خوبیم تا نگات به دل‎های ما کنی ما که حیا ز روی تو آقا نمی‎کنیم وقت گناه این تویی از ما حیا کنی تنها تو می‎توانی از این عبد بگذری تنها تویی ز بنده خدا را رضا کنی هیئت می‎آیی از نظرم بی‎خبر نرو تا در مصافحه به من آغوش وا کنی گردد سلام ما به سلام شما قبول وقتی که رو سوی حرم کربلا کنی با تو خوش است سِیر نجف بعد کربلا هم قصد کاظمین و هم سامرا کنی کانال روضه و نوحه ایام محرم ایتا لینک کانال👇 https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
اولین کسی که به میدان رفت ابوالحسن علی اکبر بود.علی اکبر ۲۷ سال سن داشت. او آینه زیبایی پیامبر و نمونه خلق و خوی والا و منطق بلیغ رسول اکرم(ص) بود. برای رفتن به جنگ آماده می شد اما زن ها نمی توانستند دوری او را تحمل کنند،چون او به عنوان حصون خیمه های امیدشان بعد از امام حسین بود. علی اکبر از پدر گرامی اش اذن گرفت تا به میدان برود.حضرت نیز اذن داد،سپس نگاهی مأیوسانه به او انداخته،چشمانش را به زیر انداخت و گریست.[در مقتل مقرم گریستن امام و متن دعایی که در ادامه آمده و سخن امام خطاب به عمرسعد را بعد از رجز خوانی علی اکبر در میدان نوشته است] سپس امام فرمود:"خداوندا شاهد باش پسری به جنگ آنان می رود که در صورت و سیرت و گفتار،شبیه ترین مردم به رسول تو بود.هر گاه مشتاق دیدار پیامبرت می شدیم به او می نگریستیم." سپس فریاد کشید و خطاب به عمرسعد فرمود: "چه از جان ما می خواهی؟خدا نسل تو را از زمین بردارد که نسل مرا بریدی و حق خویشاوندی من را با رسول خدا رعایت نکردی،امیدوارم خدا کسی را بر تو مسلط کند که سر از بدنت جدا نماید" 📚کامل الزیارات،ص۲۳۹ 📚علی الاکبر،مقرم،ص۱۴ 📚مقتل لهوف،ترجمه مجیری،ص۱۱۱ 📚مقتل مقرم،ص۳۱۸_۳۱۹_۳۲۰
علی اکبر پس از این گفت و گو در حالی که رجز می خواند و خود را معرفی می کرد به دشمن حمله برد: "انا علي بن الحسين بن علي_نحن و رب البيت أولي بالنبي_تاللّه لا يحكم فينا ابن الدعي_أضرب بالسيف أحامي عن أبي_ ضرب غلام هاشمي قرشي" علی اکبر بی درنگ به میمنه لشکر عمر سعد حمله می کرد،باز می گشت و به میسره یورش می برد و گاهی به دل لشکر می زد. هر گروهی که به طرف او می آمدند همه را می راند و هر کسی که ادعای شجاعت داشت وبه جنگش می آمد به قتل می رساند. علی اکبر ۱۲۰ نفر از دشمن را به هلاکت رساند.تشنگی تأثیر زیادی بر او گذاشته بود،نزد پدرش بازگشت تا کمی استراحت کند. به پدر عرض کرد که تشنه است.علی اکبر عرض کرد: "تشنگی مرا کشته و سنگینی سلاح آهنین مرا به رنج افکنده،آیا برای نوشیدن جرعه ای آب راهی هست؟" حسین(ع)گریست و فرمود: "ای امان،پسرم از کجا آب بیاورم؟،قدری دیگر بجنگ،به زودی به جدت((رسول خدا)) خواهی پیوست و از دست او آبی خواهی نوشید که پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد" 📚مقتل مقرم،ص۳۲۰_۳۲۱ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۶ 📚اعلام الوری،ص۱۴۵ 📚مثیرالاحزان،ص۳۵ 📚لهوف،ص۶۴ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۰ 📚مقتل عوالم،ص۹۶
علی اکبر با آن حالش پدر را صدا زد و گفت: "عليك مني السلام يا ابا عبدالله...." "ای اباعبدالله!خداحافظ،اکنون جدّم با ظرفی که در دست دارد مرا از شربتی سیراب نمود که بعد از آن دیگر احساس تشنگی نخواهم کرد، جدم می گوید:برای تو نیز ظرفی از آن شربت نگه داشته است" امام حسین(ع)خود را بالای سر علی اکبر رساند زانو زد،صورت به صورت او گذاشت و گفت: "دنیا خراب شود،این ها از خدا نمی ترسند و چه قدر به رسول خدا جسارت کردند که خون تو را ریختند و حرمت رسول خدا را نگاه نداشتند،سخت است برای جدت و پدرت که آنها را صدا بزنی ولی نتوانند جواب تو را بدهند و وقتی از آنها یاری و کمک بخواهی نتوانند به تو کمک برسانند" آن گاه امام حسین مقداری از خون پاک او را به دست گرفت و به سوی آسمان پرتاب کرد اما حتی یک قطره نیز از آن خون پایین نیفتاد. حسین(ع) از جوانان بنی هاشم خواست پیکر علی اکبر را تا خیمه ببرند،جوانان بنی هاشم آمدند و پیکر او را به چادری که شهدای دیگر در آن آرمیده بودند انتقال دادند. زنان بنی هاشم وقتی دیدند پیکر غرق به خون و پاره پاره علی اکبر را درون پارچه ای به سوی خیمه می آورند با سینه ای سوخته و موهای پریشان و شیون و زاری ای که به گوش ملکوت می رسید به استقبالش شتافتند. پیش تر از همه عقیله بنی هاشم زینب کبری (س)بود.زینب ضجّه زنان و گریه کنان آمد و خود را روی بدن علی اکبر انداخت،گویا زینب از دنیا رفته بود. امام حسین(ع) آمد و او را بلند کرد و بسوی خیمه زنان بازگردانید. 📚ریاض المصائب،ص۳۲۱ 📚مقتل عوالم،ص۹۵ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۱ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۵ 📚کامل الزیارات،ص۲۳۹ 📚مقتل لهوف،ترجمه مجیری،ص۱۱۱ 📚البدایه بن کثیر،ج۸،ص۱۸۵ 📚مقتل مقرم،ص۳۲۲
امام حسین زبان علی اکبر را به دهان گرفت و آن را مکید،آن گاه انگشترش را به او داد تا دردهانش بگذارد. علی اکبر به میدان بازگشت،این بار از مژده ای که امام حسین به او داد و فرمود جدش مصطفی را خواهد دید بسیار خوشحال بود. حمله ای به دشمن که یاد آور حمله های علی(ع)در میدان نبرد بود،چنان یورشی آورد که آنها نفهمیدند آیا او واقعا علی اکبر است که به جمع لشکر می تازد یا علی بن ابیطالب که چون شیر در میدان یکه تازی می کند و برق شمشیرش چون صاعقه ای می ماند که بر سر آنها فرود می آید! او ۲۰۰ نفر از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند.مرّة بن منقذ عبدی با دیدن این صحنه گفت:گناه همه مردم عرب به گردن من اگر داغ او را به دل پدرش ننشانم. ناگهان با نیزه اش به پشت علی اکبر زد و بلافاصله ضربه ای دیگر،اما با شمشیر به سر مبارک او زد و سر او را شکافت. علی اکبر تمام توانش را از دست داد و برای این که از روی اسب به زمین نیفتد دست خود را به گردن آن حلقه زد و اسب او را میان لشکر دشمن برد.دشمنان او را محاصره کرده و آن قدر با شمشیر بر پیکر نیمه جان او زدند که قطعه قطعه شد. 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۰_۳۱ 📚مقتل عوالم،ص۹۵ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۵ 📚مقتل مقرم،ص۳۲۱_۳۲۲
زن ها به دور علی اکبر حلقه زدند و دست به دامان او شدند و گفتند: در این غربت به ما رحم کن،ما طاقت دوری تو را نداریم. اما علی اکبر به آنها توجهی نکرد،چون می دید امام زمانش در محاصره دشمنان زیادی قرارگرفته و می خواهند او را به شهادت برسانند. علی اکبر سوار بر یکی از اسب های امام حسین به نام "لاحق" شد. "لیلا" مادر علی اکبر _دختر"میمونه" یعنی نوه دختری ابوسفیان بود.یکی از میان لشکر عمرسعد به همین جهت خطاب به علی اکبر گفت: ای علی!تو با یزید،رحم و نسبتی داری و ما می خواهیم حق این نسبت و خویشاوندی را رعایت بکنیم،تو اگر بخواهی به ما پناهنده شوی در امان هستی. علی اکبر(ع)فرمود: "رعایت خویشاوندی با رسول خدا سزاوارتر است از خویشاوندی مورد نظر شما" 📚مقتل مقرم،ص۳۱۹ 📚فضل الخیل،عبدالمومن دمیاطی،ص۱۷۸ 📚الاصابه،ج۴،ص۱۷۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام سبک داداش خوبم.... الله اکبر چی به سرِ موذنِ کربلا اومد الله اکبر پیغمبرِ خیمه ها با بوریا اومد اذان بگو به افق کربلا اذان بگو این دفعه رو بوریا اذان بگو که آروم بشه بابا علی علی'۲' علی ولدی ولدی ولدی'۴' الله اکبر دق می کنه اگه تورو ببینه لیلا الله اکبر چقدر علی اکبر دارم رو خاک صحرا زخم سرِ پسرم حیدریه پهلو و پَرْ روضه یِ فاطمیه رو بدنت جای تیغ و قیچیه علی علی'۲' علی... الله اکبر صدای وا محـمد از خیمه بلنده الله اکبر لشکر داره به اشکایِ عمه می خنده بچه شیرِ.... غیرتیِ لشکرم آتیش گرفت از غم تو جیگرم پاشو خودت عمه رو ببر حرم علی علی'۲' علی..
نوحه واحد هشتم محرم علی اکبر علیه السلام سبک روز ازل.... پیمبرُو میشه دید تو نگـاهِ اکبر مثل علی یک تنه یه سپاهه اکبر صدای تکبـیرِ... علیِ اکبر میاد لشکر از هم می پاشه میگن که حیدر میاد علیِ اکبر حسین حیدرِ لشکر حسین'۴' صف شکنه رجزهاش مثل شیرِ خیبر می باره با نفس هاش آیه های کوثر ساقی العطاشاست مثل عموش اباالفضل انگار آئینه گذاشته روبروش اباالفضل علی..... الهی شب تا سحر تو حرم بمونم پایین پا روضه با... دلبرم بخونم خدا قسمت کنه با روضه هات جون بدم رو به روی ضریحت پایین پات جون بدم حسین حسین یا مظلوم'۴'
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام سبک شکر لله.... ای خدا اِرباً اربا روی خاکه اذونم حق دارم دق کنم از... داغ تازه جـَوونم پُرشده کلِّ صحرا از عـلی اکبرِ ما روضه یِ امِّ لیلا حسین جان'۲' من لی غیرک حسین جان'۴' بس که پاشیده از هم رو حصـیر جا نمیشه تیکه هایی که گم شد دیگـه پیدا نمیشه به اشک چشم بابا می خنده لشکر اما... زینب می گه یازهرا حسین جان۲ من لی غیرک..... رو دل مکه داغِ... کرب و بلا گذاشتیم چه علی اکبرایی تو مِنا جا گذاشتیم عاشق دم از خدا زد رو به شاه وفـا زد مثل تو دست و پا زد حسین جان ۲ من لی غیرک....
انتظاری که ندارم سرِ پا برخیزی از علی اکبرِ من، هیچ نمانده چیزی بدنت را زِرِه اینگونه نگهداشته است گوشه اش باز شود روی زمین میریزی!! حبیب نیازی فروغِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد عصایِ پيری من زير دست و پا افتاد به زخم نيزه ای از روی اسب از پهلو مرا به خاک جگر گوشه ريخت تا افتاد كسی كه بين مژه كرده ام بزرگ آيا چنين ز هم شده پاشيده در عبا افتاد زدم بهم كف افسوس و زانويم تا خورد دلم شكسته و در ورطه ی بلا افتاد نه قطعه قطعه فقط... نقطه نقطه ات كردند تنت به پهنه ی اين دشت تا كجا افتاد خدا كُنَد كه خطای نگاهِ من باشد كه از تمام تنت چند تكه جا افتاد ميان هلهله و خنده ها كم آوردم به سانِ محتضری كه ز تن وَ پا افتاد بلند شو پسرم كه دو چشم نامحرم به خاکِ چادر ناموس كبريا افتاد زینب ز خیمه آمده تا یاری ات کند دستش نزن حسین,پراکنده میشود علی صالحی خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم پُر از علی شده خاکِ تمام دور و برم کنار جسم تو باید به داد من برسند تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم مصطفی متولی از اکبرم چه ریخت و پاشی نموده اند این تکه تکه در بغلم جا نمی شود اشکم کفافِ این همه زخمش نمی دهد جایی برای بوسه که پیدا نمی شود یک نیزه از بلندیِّ اسبش زمین زده جا کرده خوش به پهلو ی او پا نمی شود افتاده بس که فاصله در این "فَقَطَعوا" در یک ابا تمام تنش جا نمی شود یک پیرمردِ داغ ِجوان دیده هیچ جا اینگونه بین خنده تماشا نمی شود یارم شوید ، آه ،رفیقانِ اکبرم تا خیمه بردنش تک و تنها نمی شود تا گیسوان عمه پریشان نگشته است کاری کنید... اکبر من پا نمی شود تو را بريده بريده صداكند ،ولدَی اگر كه هلهله ها يک كمی امان بدهد بغل گرفته تو را و تن تو می ريزد خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد بلند شو پدرت را به خيمه برگردان وگرنه پيش تن زخمی تو جان بدهد محسن حنیفی
برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا.. بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا پر کنم جام دلم را از سبوی کربلا نه فقط من عاشق کرببلایم کزازل انبیا راهم به سر بود آرزوی کربلا هرشب جمعه ملایک با طبقهایی زنور می زنند آزآسمانها پل به سوی کربلا غرق اشک وزمزمه پهلو شکسته فاطمه می نشیند تاسحر برخاک کوی کربلا درنماز عاشقی شرط طهارت لازم است خون ثارالله شد آب وضوی کربلا کربلا یا کربلا درشادی وغم ذکر ماست بگذرد عمر دلم در گفتگوی کربلا بوی سیب از تربت پاک حسین آید کمیل برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶 واحد حماسی امام حسین وحضرت عباس ➖➖➖➖➖ ارباب ای روح تنم ارباب اینه سخنم از تو دل نمی کنم ؛ یا ثارالله عشقت بی نهایته این نصّ روایته برکت توی روضته ؛ یا ثارالله با تو خوبه زندگی لحظات بندگی داره واسم تازگی ؛ هر دم روضت تقدیرم تو دستته می دونی وابستته نوکری که مستته ؛ بین هیئت لبیک یا سیدی ابی عبدالله حسین ➖➖➖➖➖ ارباب ای نوای عشق ای صاحب لوای عشق هستی خونبهای عشق ؛ یا ثارالله خورشید هدایتی میشم با تو قیمتی ذکر بچه هیاتی ؛ یا ثارالله عشق رویایی من همه دارایی من یار تنهایی من ؛ دنیای من ای ارباب نازنین بارمو بستم ببین واسه یوم الاربعین ؛ آقای من ➖➖➖➖➖ عباس کانون ادب عباس مرد حق طلب شیر بیشه ی عرب ؛ یااباالفضل عباس ممدوح علی عباس مشروح علی ای در تو روح علی ؛ یااباالفضل وفاداری به حسین کاشف الکرب حسین مالک قلب حسین ؛ سرلشکر عشق به شامِ قلبم بتاب وزیر عالی جناب همه امّید رباب ؛ آب آور عشق ➖➖➖➖➖ ✍️به قلم:
. عباس ع ◼️◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴🌸🌸🌸🌸🌸🌴 بیا که دارم به لبم زمزمه بیا که آمد مادرم فاطمه سرم به زانو و بدل نوایم/ مرا پسر پسر کند صدایم بیا که ازکف رفته علمدار / حسین برادر خدا نگهدار ◼️◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴🔴🔴🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌴 شد کمرم خمیده از ماتمت شکسته پشت من زباره غمت بگو چسازم من داغت ایگل / شکسته پشتم ز فراغت ایگل بیا که ازکف رفته علمدار / حسین برادر خدا نگهدار ◼️◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴🔴♦️♦️♦️🌸🌸🌸 دستی ندارم من به تن برادر دارم به تو ایندم سخن برادر بیا حسین جان تو دمی برِ ِمن / به لحظه های مرگ و آخر من بیا که ازکف رفته علمدار / حسین برادر خدا نگهدار ◼️◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴🔴🌸🌸🌸🌸🌸 بغض غمم بسته رهه گلویم ریخته شد آب و بشکست سبویم مرا بخیمه گاه مبر برادر / شرمنده ام زتو . بحق داور بیا که ازکف رفته علمدار / حسین برادر خدا نگهدار ◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴♦️♦️♦️♦️♦️🌸🌸🌸🌸 گره کنم که بی پناه گشته ایی بی کس و بی خیل و سپاه گشته ایی غریب و تنها توئی ای برادر / شدی تو غریب میان قوم کافر بیا که ازکف رفته علمدار / حسین برادرخدا نگهدار شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
‍ ‍ ۱۳۹۸ توسّل به آستان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد به مَحضَرَت،این عاصیِ حقیر با کوهی از گناه،محزون و سر به زیر گنجینه کرم،محبوب بی نظیر دل بر غمت اسیر،تو شاه و من فقیر بی دست کربلا،دست مرا بگیر... یادِ غَمِ تو جُز،جاهم نمیدهد غیر از شَراره بر آهم‌ نمیدهد جُز تو کسی مرا،راهم ‌نمیدهد بر ذرّه هم بتاب،ای کوکبِ مُنیر بی دست کربلا،دست مرا بگیر... ای عَبدِ صالحِ،مَعبودِ عالَمین دِلگرمیِ حرم،ای نور هر دو عین گشتی به راه دین،قربانیِ حسین جانت شده فدا،با ضَربِ تیغ و تیر بی دست کربلا،دست مرا بگیر... نورِ تو مَکّی و،عطرت مدینه ای ای روشنای دل،تو سوز سینه ای شرمنده از رباب،هَم از سکینه ای وَز این خِجالَتت بودی تو ناگُزیر بی دست کربلا،دست مرا بگیر... ای بر لَبِ همه،نامِ تو زَمزَمه نامِ تو را بَرَد با گریه فاطمه سَقّای تشنه لَب،گشتی به عَلقمه با ضَربَتِ عَمود،از مَرکَبَت به زیر بی دست کربلا،دست مرا بگیر...
📝 🖊 | 🖊 ۱۳۹۸ 🖊 "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مشکت صد پاره شده قلبم اواره شده رفتی و برادر تو بیچاره شده گل وفای من شنو صدای من زمین و اسمان ببین می لرزد به ناله های من شدم غریب و قاتلت می خندد به گریه های من 🔗 بی تو من بی سپرم بی تو بی بال و پرم با دیدن پیکر تو خم شد کمرم یل دلاورم امیر لشکرم میان ناله های تو می اید صدای مادرم صدای وا مصیبتای زینب میاید از حرم 🔗 جان و جانان منی اما گریان منی از بس نگران من و طفلان منی چه شد پناه من یل سپاه من کجایی آن دمی که آید قاتل من به قتلگاه من کجایی آن دمی که آید آتش به خیمه گاه من 🔗 یاعباس جی بالماء لسکینه... یاعباس شوفه الخیم هرگوه... یاعباس شوفه الحرم تعبانه... یاعباس شوف الرضیع عطشانه... یاعباس راس حسین به نیزه ها... یاعباس آتیش زدن به خیمه ها... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ