eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
6.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
186 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram ارتباط با مدیریت👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
انتظاری که ندارم سرِ پا برخیزی از علی اکبرِ من، هیچ نمانده چیزی بدنت را زِرِه اینگونه نگهداشته است گوشه اش باز شود روی زمین میریزی!! حبیب نیازی فروغِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد عصایِ پيری من زير دست و پا افتاد به زخم نيزه ای از روی اسب از پهلو مرا به خاک جگر گوشه ريخت تا افتاد كسی كه بين مژه كرده ام بزرگ آيا چنين ز هم شده پاشيده در عبا افتاد زدم بهم كف افسوس و زانويم تا خورد دلم شكسته و در ورطه ی بلا افتاد نه قطعه قطعه فقط... نقطه نقطه ات كردند تنت به پهنه ی اين دشت تا كجا افتاد خدا كُنَد كه خطای نگاهِ من باشد كه از تمام تنت چند تكه جا افتاد ميان هلهله و خنده ها كم آوردم به سانِ محتضری كه ز تن وَ پا افتاد بلند شو پسرم كه دو چشم نامحرم به خاکِ چادر ناموس كبريا افتاد زینب ز خیمه آمده تا یاری ات کند دستش نزن حسین,پراکنده میشود علی صالحی خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم پُر از علی شده خاکِ تمام دور و برم کنار جسم تو باید به داد من برسند تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم مصطفی متولی از اکبرم چه ریخت و پاشی نموده اند این تکه تکه در بغلم جا نمی شود اشکم کفافِ این همه زخمش نمی دهد جایی برای بوسه که پیدا نمی شود یک نیزه از بلندیِّ اسبش زمین زده جا کرده خوش به پهلو ی او پا نمی شود افتاده بس که فاصله در این "فَقَطَعوا" در یک ابا تمام تنش جا نمی شود یک پیرمردِ داغ ِجوان دیده هیچ جا اینگونه بین خنده تماشا نمی شود یارم شوید ، آه ،رفیقانِ اکبرم تا خیمه بردنش تک و تنها نمی شود تا گیسوان عمه پریشان نگشته است کاری کنید... اکبر من پا نمی شود تو را بريده بريده صداكند ،ولدَی اگر كه هلهله ها يک كمی امان بدهد بغل گرفته تو را و تن تو می ريزد خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد بلند شو پدرت را به خيمه برگردان وگرنه پيش تن زخمی تو جان بدهد محسن حنیفی
هدایت شده از کانال سی جزء قرآن ومناجات(رمضان المبارک)
شعر۱۸ گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن شبِ هشتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم مرا یا جابرالعظم ‌الکسیر امشب مداوا کن شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن به فضل تو پناه آورده‌ام یا نور و یا قدوّس تو بخشنده ترین بخشنده‌ای من را تماشا کن مسیرم گم شده افتاده‌ام در جاده‌ی غفلت به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن به هر در می‌زنم نفسَم نمی‌گردد جدا از من رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن ز خجلت سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از تو دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده می‌ترسم گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم مرا امشب اسیرِ روضه‌ی فرزندِ لیلا کن زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن نمی‌خواهد برای من ز روی خاک برخیزی تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن مناجات باخدا واهلبیت رمضان المبارک ایتا لینک👇 http://eitaa.com/joinchat/1039400970Cf063df4f1c
. . . برای دسترسی به روضه و نوحه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. .
(ع) امام زمان(عج) •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اول مجلس دعای سلامتی امام زمان (عج)را باهم زمزمه می کنیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَک طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا یا صاحب الزمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَدا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 🔸هیچ امیدی نباشد بر من و احوال من 🔸مستحق هیــچ پروازی نباشد بال من 🔸کارهای من وصالت را به تاخیر افکند 🔸بوی هجران می دهد پرونده اعمال من 🔸من دگر آن نوکر خوب و قدیمی نیستم 🔸این لباس نوکری گرید بر این احوال من 🔸بارها خوردم زمین از جا بلندم کرده ای 🔸بارها شد جای من تو آمدی دنبال من یابن الحسن 🔸بارها دستم گرفتی و نمک گیرت شدم 🔸شکر یک نعمت نکرد آخر زبان لال من 🔸تا دم آخر منم شرمنده احسـان تو 🔸من گنه کردم،تو کردی گریه براحوال من ⬅️حسین جان شب علی اکبرِ .. میگن همه کارایِ پدر دست پسر بزرگه .. میدونی چقدر علی اکبر مودب بود مقابل باباش؟ آی جوونایی که امشب گرۀ دلتون باز نشد زود نیت کنید بگید ما امشب میریم دستُ پای باباهامونُ می بوسیم بزار بابات تعجب کنه بگه چرا اینجوری میکنی بگو اخه رفتم فهمیدم اقام علی اکبر دوست داره پسر نوکر باباش باشه منم میخوام نوکرت باشم .. بگو اگه بابا من باهات بلند حرف زدم غلط کردم .. غلط کردم!!!کیه مثل بابای من و تو که نون حلال به بچه اش بده؟ نون حلال و شیر پاکِ که تو میگی صلی الله علیک یا عبدالله دلت میلرزه اونایی هم که مادر ندارن ، بابا ندارن خدا رحمتشون کنه .. به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی.. ما همه امشب اومدیم بگیم يا علی اکبر! حلقه به‌گوشمون کن در خونت.. روضه بخونمُ از همه التماسِ دعا .. فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونشُ میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسینِ .. امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه .. گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه؟ فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره .. بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم ⏪اما امان از اون لحظه ای که اباعبدالله کنار بدن پاره پاره علی اکبر رسید... 🔅 پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد 🔅 پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد 🔅 پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت 🔅پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد، انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.   اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد.  آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.    لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.  لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.    هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...  گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا  پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.  اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد .همان آن ساعتی امام حسین به بالین پسرش علی اکبر امد سربه علی زانو گذاشت دلش ارام نشد خم شد صورت به صورت علی گذاشت از سوز دل صدا می زد پسرم علی اکبر هرکاری کرد نتوانست بدن علی را به خیمه برساند صدا زد😭 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بردر خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بردر خیمه رسانم علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ۱۴۰۳/۱/۲۶ •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• اختصاصی ...ایتا👇 ┈••✾••✾••┈ @madahi_moharram
 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• بادی وزید و پیرُهنت را بهم زدند یکباره کافران بدنت را بهم زدند تا تیغ و نیزه کل تنت را بهم زدند با نعل اسب ها دهنت را بهم زند مصطفی گودرزی انتظاری که ندارم سرِ پا برخیزی از علی اکبرِ من، هیچ نمانده چیزی بدنت را زِرِه اینگونه نگهداشته است گوشه اش باز شود روی زمین میریزی!! حبیب نیازی فروغِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد عصایِ پيری من زير دست و پا افتاد به زخم نيزه ای از روی اسب از پهلو مرا به خاک جگر گوشه ريخت تا افتاد كسی كه بين مژه كرده ام بزرگ آيا چنين ز هم شده پاشيده در عبا افتاد زدم بهم كف افسوس و زانويم تا خورد دلم شكسته و در ورطه ی بلا افتاد نه قطعه قطعه فقط... نقطه نقطه ات كردند تنت به پهنه ی اين دشت تا كجا افتاد خدا كُنَد كه خطای نگاهِ من باشد كه از تمام تنت چند تكه جا افتاد ميان هلهله و خنده ها كم آوردم به سانِ محتضری كه ز تن وَ پا افتاد بلند شو پسرم كه دو چشم نامحرم به خاکِ چادر ناموس كبريا افتاد زینب ز خیمه آمده تا یاری ات کند دستش نزن حسین,پراکنده میشود علی صالحی خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم پُر از علی شده خاکِ تمام دور و برم کنار جسم تو باید به داد من برسند تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم مصطفی متولی از اکبرم چه ریخت و پاشی نموده اند این تکه تکه در بغلم جا نمی شود اشکم کفافِ این همه زخمش نمی دهد جایی برای بوسه که پیدا نمی شود یک نیزه از بلندیِّ اسبش زمین زده جا کرده خوش به پهلو ی او پا نمی شود افتاده بس که فاصله در این "فَقَطَعوا" در یک ابا تمام تنش جا نمی شود یک پیرمردِ داغ ِجوان دیده هیچ جا اینگونه بین خنده تماشا نمی شود یارم شوید ، آه ،رفیقانِ اکبرم تا خیمه بردنش تک و تنها نمی شود تا گیسوان عمه پریشان نگشته است کاری کنید... اکبر من پا نمی شود   تو را بريده بريده صداكند ،ولدَی اگر كه هلهله ها يک كمی امان بدهد بغل گرفته تو را و تن تو می ريزد خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد بلند شو پدرت را به خيمه برگردان وگرنه پيش تن زخمی تو جان بدهد محسن حنیفی •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• اختصاصی ...ایتا👇 ┈••✾••✾••┈ @madahi_moharram