eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
142 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
( مامان زهرا ۲.۵ ساله و هدی ۳ ماهه) من یه جدول هفتگی لازم داشتم برای یک ترم تحصیلیم. پس همه کارهای درسی و غیردرسی اون ترم که در طول هفته باید بهشون وقتی اختصاص می‌دادم رو لیست کردم؛ تمرین فلان درس، کلاس آنلاین، جلسه مجازی، پروژه، مطالعه آزاد کتاب و... تا جایی که میشد کامل و دقیق. مرحله بعد زمان‌دهی به هر کار بود. اول کارهایی که حتما باید در زمان خواب بچه انجام بشه. از بین اون‌ها با کارهای زمان‌دار شروع کردم. مثلاً مباحثه فلان درس ۱ ساعت، فلان جلسه ۱.۵ ساعت. حتی برای مقرری هفتگی دوره مطالعاتیم هم سرعت مطالعه‌م رو اندازه گرفتم و تخمین زدم که چقدر زمان در هفته باید براش بذارم. اما بعضی کارها مثل پروژه یا یادگیری یه کار هنری ته ندارن و هرچی زمان بیشتر باشه بهتره. برای همین دیگه هر چی زمان از ۲۰ ساعتم باقی موند رو بین این‌ها تقسیم کردم. مرحله بعد چیدن این کارها در جدول هفتگی‌ای بود که عکسشو می‌بینید، ساده و کار راه‌انداز! این جدول اجازه نمیده کاری جای کار دیگه رو بگیره و کاری روی زمین بمونه و به زمان‌های خالی نظم میده و ذهن رو از استرس این‌که حالا چی کار باید بکنم رها میکنه و... خلاصه خیلی به درد من می‌خوره. جدول من همون‌طور که گفتم بر اساس زمان خواب بچه‌هاست. اینجا هم باز اول، کارهای زمان‌دار رو می‌ذارم تو جدول. مثلاً دوشنبه ساعت خواب بچه‌ها جلسه دارم یا شنبه مباحثه دارم. تو این مرحله شاید مجبور بشم یک روز در هفته ساعت خواب بچه‌ها رو تغییر بدم چون خواب بچه کمی منعطف‌تر از ساعت مثلاً جلسه کاری هست. اما معمولاً از دوستان و همکاران خواهش می‌کنم اونا اگه مشکلی ندارن برنامه‌شون رو با ساعت خواب بچه‌های من هماهنگ کنن. اگه هیچ‌کدوم نشد هم با روش‌هایی جلسه رو تو بیداری‌شون برگزار می‌کنم! حالا نوبت کارهاییه که زمان ثابت ندارن ولی باید جای خاصی از جدول گذاشته بشن‌. مثلاً تحویل تمرین درسی موعد مشخص داره و باید حلش رو جایی از جدول بذارم که به موعدش برسه. این‌طوری میشه حتی با وجود تأهل و بچه داشتن نفر برتر دوره تحصیلی هم بشیم!😎 (جایزه‌م رو تو عکس دوم گذاشتم، خیلی کتاب ارزشمندیه) حالا بقیه جاهای خالی جدول رو با کارهایی که موندن پر میکنم. مثلا یادگیری یه کار هنری برای من در طول هفته محدودیت زمانی نداره و هر جایی از روزای هفته می‌تونم بذارمش. این‌ها نکاتیه که هرکس متناسب با کارهای خودش باید برنامه‌ش رو بالا و پایین کنه تا به حالت بهینه برسه. نکات ظریف و ساده ای هست که عدم رعایتشون برنامه‌ریزی رو ناکارآمد می‌کنه و ما رو دلسرد. اما نباید ناامید شد و باید هم‌زمان با اجرای برنامه، اون رو ارزیابی و اصلاح کرد. البته به شرطی که مشکل از برنامه‌ریزی باشه. چون شکست برنامه علل مختلفی می‌تونه داشته باشه که یکی از اون علل ایرادات برنامه‌ریزیه! ممکنه مشکل، ضعف اراده و کم بودن انگیزه‌مون توی اجرای برنامه باشه. یا اصلاً کارهایی که تعریف کردیم متناسب با روحیات یا شرایطمون نباشن‌. بنابراین اگر شکستی هست باید به دقت بررسی بشه. مثلاً در مورد همین یه جدول ناقابل که من کارم رو باهاش شروع کردم کلی نکات اصلاحی وجود داشت: ✅ ۱.۵ ساعت پشت سر هم برای یک کار گذاشته بودم و خسته می‌شدم و برای استراحت گوشی دست می‌گرفتم! پس اون زمان رو به دو تا کار اختصاص دادم که وقتی از اولی خسته شدم برم سراغ دومی. ✅یا اینکه عصر ها تمرکزم بیشتر بود و لازم بود کارهایی که نیاز به تمرکز بیشتر داشت رو عصر بذارم. ✅یا من برای ۱.۵ ساعت پر برنامه می‌ذاشتم و خب زمانم تموم می‌شد درحالی‌که کارهام انجام نشده بود. پس لازم بود زمانی رو برای حواشی احتساب کنم و کارها رو بیشتر پخش کنم. خلاصه نباید انتظار داشت که ابتدای کار با یه برنامه بی نقص مواجه بشیم. برنامه‌ریزی اولیه می‌کنیم، انجامش می‌دیم و هم‌زمان ارزیابی و اصلاحش می‌کنیم. در مورد ارزیابی تو قسمت‌های بعد توضیح میدم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان زهرا ۲.۵ ساله و هدی ۳ماهه) یه مدت کوتاه با اون تک جدول جلو رفتم تا دیدم کارهای دیگه‌ای در طول روز پیش میاد که خارج از جدوله و عدم مدیریتشون آرامشم رو به هم می‌زنه، مثلا فراموششون می‌کنم و انجام نمی‌شن و... کارهایی مثل پیام واجبی به کسی، پیگیری کاری از کسی، انجام یه کار اینترنتی و... خلاصه این یه حس شکست بود، اما راه حل داشت!😍 وقتش بود برنامه ریزیم رو به‌روز‌رسانی کنم و برای این کارها یه ابزار مدیریتی ایجاد کنم؛ چک لیست روزانه! همین دو تا جیبی که بالای آبسردکن می‌بینید که با جعبه‌ی شکلات درست شدن!😄 گاهی اول صبح، اگر نشد همون ساعات اولیه روز، همه کارهایی که به ذهنم می‌رسه رو توی این برگه‌های کوچیک لیست می‌کنم، این کارها اولا بر اساس همون جدول ترمی هست که قسمت قبل توضیح دادم، یعنی مثلا امروز عصر توی جدولم به حل تمرین اختصاص داره، توی لیستم می‌نویسمش، ثانیا هر کار دیگه‌ای که یادم میاد که اون روز یا نهایتا تا چند روز آینده باید انجام بشه رو میارم توی لیست.👌🏻 این چک لیست ذهن رو از درگیری خالی می‌کنه و تمرکز رو زیاد می‌کنه، مثلا من چند دقیقه به غذایی که برای شام می‌خوام درست کنم فکر می‌کنم و می‌نویسم توی اون کاغذ تا حین کارهای دیگه‌م دغدغه‌ی شام چی بپزم نداشته باشم، یا خرید‌هایی که برای خونه در طول روز یادم میاد رو سریع انتقال می‌دم به کاغذم.👌🏻 این کاغذ چندین بار در طول روز چک می‌شه و تیک می‌خوره یا چیزی بهش اضافه می‌شه البته همین چک‌لیست هم بعد از مدتی به نظرم اومد که ایرداتی داره؛ ❌ مثلا هی کاغذ پر می‌شد و تعداد زیادی از کارهاش خط نخورده باقی می‌موند. به نظرم اومد که بهتره کارها رو بر اساس معیار اهمیت و فوریت تقسیم‌بندی کنم و هر کدوم رو توی کاغذ مخصوص خودشون بنویسم! یعنی الان دو دسته کاغذ دارم؛ کاغذ کارهای فوری کاغذ کارهای غیر فوری ❌ مشکل بزرگ دیگه این بود که کارهایی که توی این لیست‌ها می‌اومد مهمان‌های ناخوانده‌ای بودن که انجام برنامه‌های ثابت منو با اخلال مواجه می‌کردن. چون زمانی رو توی جدول هفتگیم برای انجام این کارها در نظر نگرفته بودم. پس من توی برنامه‌ی مربوط به زمان خواب زهرا حدود یک ربع رو برای انجام یکی دو تا از این کارها گذاشتم و بقیه‌شون رو توی بیداری بچه‌ها انجام می‌دم. الان برنامه‌م چند بخش دیگه هم داره که به مرور اضافه شده؛ ✅ مثلا می‌دیدم من برای یه کاری توی جدول ۱ ساعت وقت گذاشتم و گاهی پیش میاد اون کار رو سریع‌تر انجام می‌دم یا توی بیداری بچه‌ها زمان‌هایی پیش میاد که همه‌چی امن و امانه و با خودشون مشغولن. برای اینکه از این زمان‌ها استفاده‌ی بهتری بکنم، لیستی درست کردم از کارهای غیر فوری که بشه سریع و در زمان کم بخشیش رو پیش برد. مثل مطالعه‌ی دو صفحه کتاب یا نوشتن یه خاطره. اینطوری این وقت‌های پیش اومده قربانی فضای مجازی نمی‌شن! ✅ یه سری لیست غذا و میان‌وعده و بازی‌های با زهرا هم روی در یخچال نصبه برای رهایی از سوال ای وای حالا چی بازی کنیم و ای وای شام چی بپزیم؟ 🔄 در مورد ارزیابی برنامه؛ به جز این ارزیابی‌هایی که حسی متوجه می‌شیم برنامه‌مون یه ایرادی داره، خوبه در شروع اجرای برنامه تا مدتی یه کاغذ و خودکار کنار دستتون بذارید و کارهایی که انجام می‌دید رو دقیق ساعت بزنید. مثلا ۷ تا ۷:۱۰ گوشی- ۷:۱۰ تا ۷:۴۵ مطالعه و... با نگاه کردن به این کاغذ متوجه می‌شین که برنامه‌ای که برای خودتون ریختین رو دارین درست اجرا می‌کنین یا نه. و اگه نه با کمی واکاوی و تحلیل متوجه اشکال کارتون می‌شین. در کنار این کار، ارزیابی نفس هم خیلی کمک‌کننده و لازمه. یعنی آخر شب یا اگه وقت نشد اول صبح فرداش تو یه کاغذ حستون نسبت به خودتون در اون روز رو با جزئیات بنویسید و سعی کنید دلیل هم برای کارها و رفتارهاتون پیدا کنید؛ مثلا امروز با دخترم بداخلاقی کردم، چرا؟ چون کلافه بودم، چرا؟ چون صبح به خوابم غلبه نکردم و از برنامه‌م جا موندم... پ.ن۱: من قسمت‌های مختلف برنامه‌م رو روی در یخچال نصب کردم! با شناختی که از خودم داشتم، می‌دونستم اگه جلوی چشمم نباشه احتمالش زیاده که به جای روزی چند بار، چند روز یه بار برم سراغش... هم اینکه دوست داشتم کاغذهایی که دیگه باهاشون کاری ندارم مثل چک لیست‌ها به سرعت دور انداخته بشن! با این حال شاید روزی به این نتیجه برسم که دفتر گزینه مناسب تریه برام.👌🏻 پ.ن۲ : مطمئنم تا نرین سراغ نوشتن برنامه‌ی خودتون و بعد هم اجراش خیلی از حرف‌هام براتون مبهمه. این توصیه رو جدی بگیرین😉 پ.ن۳: اگه خدا بخواد توی قسمت آخر "منِ با برنامه" در یک روز رو به تصویر می‌کشم تا ماجرا براتون ملموس‌تر بشه. به علاوه‌ی نکات تکمیلی و نکاتی در مورد مدیریت فضای مجازی. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
بعد از نماز صبح، یه کاغذ برمی‌دارم و ۵ تا کاری که باید تا بیدار شدن بچه‌ها انجام بدم رو می‌نویسم: ۱. ۵ دقیقه قرآن ۲. ۳۰ دقیقه کار الف ۳. ۴۵ دقیقه کار ب ۴. ۱۵ دقیقه فضای مجازی به این ترتیب : جواب دادن به فلانی- پیگیری از فلانی- خرید اینترنتی (اگه برای فضای مجازی برنامه نذارم مغلوبش می‌شم، حتی اگه می‌خوام مدتی توی فجازی بچرخم به این کار زمان میدم، هرچند هنوز برای مدیریت فجازی به جمع بندی دقیقی نرسیدم ، اگه شما به راه حل خوبی رسیدین بگین؟) تا رسیدن به گزینه ۴ سراغ گوشی نمی‌رم مگر اینکه برای کار الف و ب نیاز باشه. همسرم همون موقع میرن سر کار و معمولا صبحانه رو خونه نمی‌خورن، اگه بخوان خونه بخورن یا خودشون آماده می‌کنن یا من آماده می‌کنم و تنها می‌خورن... این وضعیت برام ناخوشاینده، چون دوست دارم لحظات خونه بودنشون رو با هم بگذرونیم، با این حال قبلا در مورد اینکه من تا بیدار شدن بچه ها به کارهام برسم با هم صحبت کردیم و من هر چند وقتی از ایشون جویا می‌شم و ایشون هربار ابراز رضایت می‌کنن.🤔 بعد از رفتن همسرم، نمی‌ذارم ساعت از ۸ بگذره و زهرا رو بیدار می‌کنم که عصر مجدد بخوابه. توی ساعات بیداری بچه ها تنوع کارا زیاده؛ معمولا نرمش صبحگاهی ، شعر خوندن و بالا و پایین پریدن داریم که سرحال بیایم. بعدش مرتب کردن خونه و شستن ظرف‌ها، صبحانه و بازی و... تا اذان و نماز. نهار درست نمی‌کنم و هرچی تو یخچال باشه می‌خوریم، شده یه لیوان شیر و خرما و یه کم میوه و ... اینجوری زهرا صبحانه و شام رو بهتر می‌خوره و خودم هم سنگین نمی‌شم که خوابم بگیره! این وسطا هر کاری به ذهنم بیاد رو به کاغذم اضافه می‌کنم و هرچقدش رو بشه انجام میدم و خط می‌زنم.✅ بچه‌ها رو می‌خوابونم، این لحظات اوج غلبه خوابه که واقعا دلم می‌خواد بخزم زیر پتو! 😴تو همون حالت خواب و بیدار ناخودآگاه میرم تو فکر، به ذوق فکرهام نسبتا برق گرفته بلند می‌شم، تجدید وضو می‌کنم و با یه دمنوش و خوراکی خوشمزه میرم سراغ کاغذم و دوباره گوشه‌ش یادداشت می‌کنم: ۱. ۵ دقیقه قرآن ۲. کار ج ۱.۵ ساعت ۳. ۱۰ دقیقه فضای مجازی و دوتا از کارهای خارج از جدول هفتگی که تو چک لیست هست. بعد از بیدار شدن بچه‌ها تا اومدن همسر، میان وعده رو با کمک زهرا آماده می‌کنیم.🍟 خونه رو مرتب می‌کنیم، بعضی روزا حموم کردن بچه ها، درست کردن شام و معمولا یه کار جذاب مثل پارک رفتن یا کیک درست کردن که علاقه خودمه یا انجام یه بازی جدید جزو برنامه روزانه‌مونه. (یه کانال بازی تو پیامرسانم درست کردم و جایی ایده بازی ببینم میفرستم به کانالم) اون وسطا من گاهی خیلی خسته می‌شم و یه چرت ۱۰ دقیقه‌ای می‌زنم در حالیکه دستم رو حایل کردم برای در امان بودن سرم از عبور و مرورهای زهرا!🙅‍♀ گاهی هم دوست دارم فقط بشینم و نه حرفی باشه و نه بازی‌ای، این وقتا معمولا تلویزیون روشن می‌شه شاید روزی نیم ساعت. تا حدودای ۸ - ۸.۵ که همسرم میان و شام و حرف و بازی و ساعت ۱۰ پیش به سوی رختخواب که تا ۱۰:۳۰ خواب باشیم همگی. امان از وقتی که خواب صبح یا عصر بهم غلبه کنه و نتونم به برنامه‌م برسم، یا بیدار باشم و کاری خارج از برنامه انجام بدم که به نظرم بیهوده باشه، تا آخر شب دمق می‌شم و بی‌نشاط (و این شاید از آسیب‌های برنامه ریز بودن باشه) برعکس گاهی جسمم واقعا خسته ست اما حالم خیلی خوبه ... مصرم که خارج از برنامه نخوابم و به انجام برنامه پایبند باشم، یه جوری که قبحش برام نریزه! اما اگه یه هفته خیلی خسته باشم به خودم قول میدم مثلا فردا بعد از نماز بخواب و با بچه‌ها بیدار شو! جمعه ها هم برنامه اینه که برنامه کاری نداشته باشیم. این تصویر برای روزهای عادیه که با بچه‌ها خونه تنهام، اما روزایی که کلاس آنلاین دارم یا وقتایی که فشار روم زیاد می‌شه و نمی‌تونم شرایط رو مدیریت کنم از یه عامل خارجی مثل دوست، مادر و... کمک می‌گیرم! نیاز به گفتن نیست که این ۶ قسمت تمام وجوه زندگی من نیست، من هم انسانم، گاهی کم میارم، انگیزه‌م ضعیف میشه... اما بازیابی می‌کنم و برمی‌گردم. یکی از کارهای مهم برای بازیابی گفت و گو با همسره و یادآوری اهداف و آرمان‌های مشترکمون و انگیزه دهی به هم برای ادامه مسیر.💪 پ ن: اگه می‌خواین برنامه ریزی رو با جزئیات بیشتری دنبال کنین، پیشنهاد می‌کنم کانال من با برنامه رو توی پیامرسان بله دنبال کنید. @manebabarname 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام 🌷 یه خبر خوب براتون داریم. به درخواست شما عزیزان، می‌خوایم کتاب تربیت دینی کودک رو باهم بخونیم. برای ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر به آیدی خانم مسگری در پیام‌رسان بله پیام بدید: @zeinab_msgr 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام🌷 آیا از نامرتبی خانه‌ی خود رنج می‌برید؟! آیا هر روز خانه‌تکانی می‌کنید ولی جا برای راه‌رفتن هم نیست روی زمین؟! نگران نباشید!😎 ما هم مثل شما هستیم😆⁦💪🏻⁩ حالا ببینید خانواده‌ی دوازده نفره‌ی فیلدز این بحران رو چطور مدیریت کردند؟! می‌دونم که شما هم با دیدن این کلیپ تنها نکته‌ای که ذهنتون رو مشغول می‌کنه اینه که ۲۵۰۰ فوت مربع ، چند متر مربع می‌شه؟!😅⁦👌🏻⁩ جواب رو خودم می‌گم⁦👇🏻⁩⁦👇🏻⁩ خونشون ۲۳۰ متر مربع هست. حالا با فراغت خاطر کلیپ رو ببینید! باشد که رستگار شویم 😍⁦👏🏻⁩ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
همیشه قبل ماه رمضان بحث داغ مامان‌هایی که بچه‌ی شیرخوار دارن اینه که روزه بگیرن یا نگیرن؟!🤔 اگه بگیرن، برای خودشون یا بچه آسیب داره یا نه؟! اگه نگیرن، عذرشون موجه هست یا نه؟!⁦🤷🏻‍♀️⁩ فارغ از این‌که شرایط جسمی هرکسی منحصربه‌فرده و هرکس خودش باید برای خودش تصمیم بگیره،😉 می‌خوام چندتا نکته‌ی جالب که تو یه مقاله‌ی هلندی دیدم این‌جا بگم، شاید تو تصمیم‌گیری‌تون مؤثر باشه!🥰 البته تو این مقاله فرض اینه که مادر می‌خواد روزه بگیره و نکاتی رو می‌گه تا روزه‌داری و شیردهی هم‌زمان ممکن بشه. مشخصه که هرکسی باید با توجه به نظر مرجع تقلید و پزشک متعهد، درباره‌ی اصل روزه گرفتن یا نگرفتن خودش تصمیم بگیره.💚 باید بگم، پنج درصد جمعیت هلند، مسلمان هستند و این مقاله تو یه نشریه منتشر شده! 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
روزه داری در حین شیردهی کار نسبتا سختیه! تولید شیر از بدن شما انرژی زیادی می‌گیره! (بین ۵۰۰ تا ۱۰۰ کیلوکالری در روز) این مقدار انرژی معادل اینه که تمرین ورزشی سنگین انجام داده باشید. اما موقع روزه‌داری نمی‌شه با خوردن آب و غذا در طول روز سطح انرژی رو حفظ کرد. پس ممکنه خیلی احساس خستگی بکنید. اما جالبه که بدونید روزه‌داری روی کیفیت شیر شما اثر نمی‌ذاره، البته ممکنه مقدار ترشح شیر کم بشه. بنابراین خیلی باید حواستون رو جمع کنید که کودک بعد از شیردهی سیر می‌شه یا نه. پس اگر می‌خواید روزه بگیرید به نکات زیر توجه کنید: 🔶 شیرتون رو از قبل ذخیره کنید! قبل از ماه مبارک رمضان اقدام به ذخیره کردن شیر توی فریزر یا یخچال کنین. اینجوری اگه در طول ماه مبارک ترشح شیرتون کم شد، دیگه نگران نیستین چون از قبل ذخیره کردید. نکات ذخیره‌سازی شیر رو بخونید که تا جایی که می‌شه کیفیت شیر حفظ بشه. 🔶 بعد از افطار شیرتون رو بدوشید. می‌تونید در فاصله‌ی افطار تا سحر بدوشید و در طول روز به فرزندتون بدید. 🔶 در طول شب شیر بدید. در فاصله‌ی افطار تا سحر به فرزندتون هر چقدر می‌تونید شیر بدید. اینجوری احتمالا در طول روز کمتر از مقدار معمول شیر بخواد. اگه کودکتون بیشتر از ۶ ماهشه می‌تونید در طول روز بیشتر بهش غذای جامد کمکی بدید و بعد از افطار بیشتر شیر بدید. 🔶 به اندازه‌ی کافی بنوشید. در فاصله‌ی افطار تا سحر مرتب مایعات بخورین (حداقل دو لیتر). مصرف نوشیدنی‌های کافئین‌دار مثل چای و قهوه رو حداقل کنین. 🔶 غذاهای متنوع بخورید. تا جایی که می‌تونید غذاهای سالم بخورین. خیلی چیزهای شیرین نخورید. غذاهای سرشار از فیبر مثل میوه‌ها و سبزیجات و نان‌های کامل و سبوسدار بخورید. 🔶 حواستون به خودتون هم باشه. حواستون به دفع ادرار خودتون باشه. اگه تیره شده و بوی خیلی تندی می‌ده، نشون می‌ده که به مقدار کافی مایعات دریافت نکردید. 🔶 در صورت لزوم بین روزه‌داری فاصله بندازید.  اگه حالتون خوب نیست، می‌تونید یک یا دو روز به خودتون رسیدگی کنید و بعد دوباره روزه بگیرید. 🔶 مطمئن بشین که نی‌نی به اندازه‌ی کافی شیر می‌خوره یا نه. معمولا بچه‌ها وقتی خوب سیر شده باشن، خودشون سینه رو رها می‌کنن یا به خواب می‌رن یا مکششون سطحی می‌شه. اگه نوزاد شما بعد از شیردهی ناراحته یا گریه می‌کنه ممکنه هنوز گرسنه باشه. پس یه مقدار از شیرهایی رو که ذخیره کردین بهش بدید. 🔶 مراقب کمبود آب بدن نی‌نی باشین! اگه آب بدن نوزاد کم بشه می‌تونه خیلی خطرناک باشه. اگه فرزند شما خوب شیر می‌خوره و مرتب پوشکش رو خیس می‌کنه و صدای غان و غونش بلنده و هر وقت لازم باشه بلند بلند گریه می‌کنه، لازم نیست در مورد از دست دادن آب بدنش نگران باشین ☺  ولی اگر روزه می‌گیرید باید بیشتر از قبل به علائم بچه دقت کنید. 🔶 بعضی وقتا رطوبت اضافی لازمه. اگه هوا گرمه و کودک بیشتر از قبل عرق می‌کنه، رطوبت بیشتری هم نیاز داره. در این حالت می‌تونین یه خرده شیر خشک هم به برنامه‌ش اضافه کنین. ولی نه خیلی زیاد. چون در اون صورت ترشح شیر شما کمتر می‌شه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
برای ذخیره کردن شیر این نکات رو رعایت کنین تا کیفیت شیرتون حفظ بشه: توی ظرف‌های مختلفی می‌تونین شیر رو فریز کنین. توی شیشه‌های مربا یا حتی ظرف‌های پلاستیکی. اگه از ظرف‌های پلاستیکی استفاده می‌کنین دقت کنین که بدون BPA (bisphenol A) باشن. روی ظرف شیر تاریخ بزنید تا بعدا متوجه بشید که شیر هنوز قابل استفاده‌ست یا نه؟! شیر مادر تا ۸ ساعت در دمای اتاق قابل نگه‌داریه و تا ۸ روز توی یخچال سالم می‌مونه (توی در یخچال نذارید و ترجیحا در قسمت‌های انتهایی بذارین که خنک‌تره) ولی اگه می‌خواید بیشتر نگه دارید هر چه سریع‌تر فریز کنید. معمولا بعد از اینکه شیر رو از فریزر در آوردین بوی متفاوتی می‌ده. اما به این معنی نیست که خراب شده (اگه خراب شده باشه خیلی بوی بدی می‌ده و شیر دلمه می‌شه!). شیر مادر توی فریز ۱۸- درجه‌ی سانتی‌گراد تا ۱۲ ماه می‌تونه بمونه! ولی توی جا یخی‌هایی که بالای یخچال هستن فقط دو هفته سالم می‌مونه. برای یخ‌زدایی از شیر فریز شده چند تا راه هست. بهترینش اینه که بذارین توی یخچال تا یخش باز بشه (حدود ۱۲ ساعت طول می‌کشه و می‌تونین تا ۲۴ ساعت مصرف کنین). یه راه دیگه اینه که اول ظرف شیر رو بذارین توی آب سرد و بعد بذارین توی آب گرم. روش سریع‌تر هم اینه که از اول بذارین توی آب گرم (حداکثر ۸۵ درجه). ترجیحا توی ماکروویو یخ‌زدایی نکنین. چون بعضی از خواص شیر از بین می‌ره. باقی مانده‌ی شیری که یک بار گرم شده رو هرگز بعدا استفاده نکنین و اصلا توی فریزر یا یخچال نذارید. اگه بعد از یخ‌زدایی حالت لایه‌لایه داشت نگران نباشین چون لایه‌های چربی هستن که از بقیه شیر جدا شدن و اگه آروم تکون بدین دوباره شیر یک‌دست می‌شه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۶.۵ساله، ۵.۵ساله، ۲سال و ۹ماهه) با بچه‌ها، خواسته و ناخواسته پیاده‌روی زیاد داشتیم. گاهی در تشییع پیکر شهدا گاهی در دسته‌های عزاداری تجربه‌ی هم داشتیم.😍 به راهپیمایی اربعین هم فکر می‌کردم... مسیر خانه تا مترو هم که حدود یه ربع می‌شد و جاهای دیگه برای خریدهای خیلی ضروری غالباً پیاده بودیم باهم. البته خیلیییی جاها هم نمی‌تونستیم بریم! یا مثل لشکر شکست خورده با هم نبودیم. یا با اعمال شاقه و به زووور، با هم بودیم😁 تک و توک از اطرافیان حرف‌هایی به گوشم می‌رسید که دلمو خالی می‌کرد: -داری ظلم می‌کنی به بچه‌ها! بعدها که ماشین‌دار شدیم خیلی جاها که نمی‌شد بریم رفتیم👌🏻 حتی وقتایی که خسته بودیم، تو بارون و سوز و سرما وسط روز و آفتاب سوزان تو شرایط قرنطینه کرونا و... و تو همه‌ی این شرایط با بچه‌ها خدا رو شکر می‌کردیم که ماشین داریم.😊 اما از خودم می‌پرسم که آیا این نگاه بودن بچه‌ها و لذت بردنشون از نعمات خدا، اگه از ابتدا و همیشه در بودن هم به این اندازه وجود داشت؟! اگه همیشه خونه‌مون بزرگ بود، اینقدر بچه‌ها از داشتن اتاق و پذیراییِ فراخ لذت می‌بردند؟ اصلا به چشم می‌اومد؟! آیا با وجود محدودیت‌های کرونا و پارک و مسجد و مهمونی و سفر نرفتن، این حد از نشاط و رضایت رو داشتند؟ به نظر می‌رسه نه!! یادمه یه بار، دوتا پنجشنبه پشت هم پیتزا درست کردم، رضا گفت مامان چقدر داریم پیتزا می‌خوریم!! تو دلم گفتم دلتم بخواد! حالا یه ماه نمی‌پزم تا قششششنگ لذتشو ببری بگی ممنوووونم مامان آخ جوووون! اینا رو که با خودم مرور می‌کنم سعی می‌کنم حالا هم که ماشین داریم، یه جاهایی رو پیاده باشیم و هر از گاهی برای خودمون لذت نعماتی که داریم رو بیشتر کنیم.❤️ سرد و گرم روزگار رو بچشیم، و آستانه‌ی تحمل سختی‌مون رو بالا نگه داریم.☺️ پ.ن: خوشحالم که رضا برای پذیرش سختی روزه‌داری اعلام آمادگی کرده.😍 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
بچه بغل چه کارایی می‌شه کرد؟😌 می‌شه گوشی دست گرفت و مشغول (یه فعالیت مفید😌) شد. می‌شه کتاب دست گرفت و خوند📖 یا صوت گوش کرد. می‌شه خونه رو جمع و جور کرد. آشپزی کرد و غذا رو هم زد. حتی می‌شه بچه رو با بازو گرفت و دو تا دست رو آزاد کرد، برای کارایی مثل سبزی پاک کردن یا میوه پوست کندن! می‌‌شه لباس پوشید و درش آورد. یا بچه‌ی بزرگتر رو غذا داد. یا حتی دستشویی برد!!🤦🏻‍♀️ البته همه‌ی اینا وقتیه که مجبور باشی... مجبوووور!!!😅 تو اجبار، اصلا یه توانمندی‌های جدیدی آدم پیدا می‌کنه😆 شما بگید وقتی مجبور شدید، با بچه چی کارا کردید؟😊 پ.ن۱: ابزارهایی هستن به نام پستونک و گهواره، که از الطاف ویژه خداوند هستند.😌 می‌شه ازشون کمک گرفت تا کار به بغل کردن نکشه!! آغوشی و کریر هم همینطور☺️ پ.ن۲: وقتی بچه بغل یه کار دیگه هم انجام می‌دی، خوبیش اینه که دیگه کمردرد اینا نمی‌فهمی!! می‌بینی نیم ساعته، بچه بغل، داری با گوشی کار می‌کنی، بچه هم خیلی وقته خوابیده، نفهمیدی! پ.ن۳: اگه این وسط، بچه، بچه‌ی خوبی بشه و بذاریش زمین، آی سرعت کارات بیشتر می‌شه.🤪 مثل کسی که هی سوزن به خودش می‌زد می‌گفت آخه نمی‌دونید وقتی نمی‌زنم، چه کیفی داره.😅 پ.ن۴: البته وسط این بغل کردنا، به معنی واقعی کچل می‌شی!!😆 از بس که این بنده خدا، موها رو می‌کشه! اصلا فک کنم علت اصلی ریزش موها بعد زایمان، دسته موی تلف شده، بین انگشتان این عزیزانه!!!🤔 پ.ن۵: توصیه می‌شه موقع بغل کردن نوزاد، شکم رو تو بدیم و سینه رو جلو، تا در طولانی مدت، به کمر فشار نیاد. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله) سال ۶۸ در تبریز به دنیا اومدم. پدرم سپاهی بودن و مامانم حوزوی. یه خواهر داشتم که ۵ سال ازم بزرگتر بود. اما چون فاصله سنی‌مون خیلی نزدیک نبود، تا قبل از نوجوانی با هم صمیمی نبودیم. البته دعوا هم نمی‌کردیم! هیچ‌وقت ناراحت نبودم که چرا خواهر و برادر بیشتری ندارم.😏 از اول بچه دوست نداشتم😁 حتی گاهی به مامانم می‌گفتم من چرا به دنیا اومدم😅 زیاد شدیم که...😂 از اونایی بودم که می‌گفتم بچه یکیشم به زور باید بیاری😅 و نمی دونستم که خودم یه روزی می‌شم مشوق بچه‌داری اونم با اعمال شاقه!😁 ابتدایی به یه مدرسه دولتی رفتم که بیشتر خانواده‌ها مذهبی بودن و مدیر خیلی خوبی داشت. اما راهنمایی و دبیرستانم، نمونه دولتی بود و با اینکه از لحاظ علمی خوب بود، ولی از لحاظ مذهبی تعریفی نداشت.😑 حتی نمازخونه، هم نداشت!! ما هم گاهی تا نزدیک غروب، برای درسای فوق برنامه، مدرسه می‌موندیم و با پنج شش نفر از دوستان، یه موکت می‌گرفتیم و تو سالن پهن می‌کردیم و نماز می‌خوندیم!!🤦🏻 خواهرم ۱۸ سالگی ازدواج کرد و رفت شهر دیگه و من از ۱۳ سالگی دیگه تک فرزند شدم.😍 همون طوری که دوست داشتم.💪🏻 اولین باری که تونستم با یه بچه‌ی کوچیک ارتباط برقرار کنم، سال کنکور بود. اون سال نزدیک عید بچه‌ی خواهرم به دنیا اومد و یک ماهی اومدن تبریز، پیش ما. اون مدت کلی باهاش بازی کردم. بچه‌ی خواهر هم که شییییرین😍 البته کنکور رو دیگه نگم براتون🙈 من یه دوست داشتم که همیشه نتایج آزمونای سنجشمون نزدیک هم می‌شد و بعد عید بین رتبه‌هامون، صدتا صدتا فاصله افتاد.😅😂 با این حال، خداروشکر، تونستم به رشته‌ای که علاقه داشتم، برسم💪🏻 و فیزیک شریف قبول شدم.😊 دوران خاطره‌انگیز دانشجویی من از سال ۸۶ شروع شد. فکر کنم کاری که کمتر از همه انجام می‌دادم، درس خوندن بود.😅 با جمع دوستان، تو گروه‌های دانشگاه، حسابی فعال بودیم. سال ۸۸ تو بیست سالگی، ازدواج کردم.👰🏻 جالبه که با همسرم هم‌ورودی و هم‌رشته بودیم ولی به روش کاملاً سنتی و از طریق بستگان به هم معرفی شدیم.😏 یادمه تو دوران دبیرستان، کتاب‌های خاطرات شهدا رو زیاد می‌خوندم. نه اینکه خیلی برم دنبالشون ولی به خاطر شغل پدرم از این کتابا زیاد تو دست و بالمون بود. از اون موقع این ذهنیت برام ایجاد شد که منم می‌خوام ازدواج ساده‌ای داشته باشم.🙂 و همین کار رو هم کردم.😊👌🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری مادرانه‌های یک خانم معلم 🔸 قسمت اول 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله) خانواده‌ی همسرم هم معتقد به ازدواج آسون بودن؛ ولی بازم من کلی سر خرید‌های عروسی باهاشون بحث می‌کردم و هی می‌گفتم نه نمی‌خوام، گرونه، لازم نداریم...😆😅 مثلاً سر آینه شمعدون! واقعا برام سوال بود که فلسفه‌ی وجودیش چیه؟ ملت می‌خرن ولی نمی‌دونن کجا بذارن. پس به دردمون نمی‌خوره...☺️ یا سر حلقه💍 اونا معتقد بودن باید حلقه‌ی عروسی یه کم سنگین باشه؛ ولی منم کوتاه نمی‌اومدم و هرچی که اونا برمی‌داشتن، من می‌گفتم نه بزرگه! هرچی هم که من برمی‌داشتم، اونا می‌گفتن نه دیگه اینم خیلی ساده‌ست😆 مراسم عقدمون رو خیلی ساده تو منزل پدری برگزار کردیم. سال ۸۸ ما برای عمره دانشجویی ثبت‌نام کرده بودیم و دقیقا سالی که قرار ازدواجمون بود اسممون در اومد.😇 خانواده ما رو از فرودگاه تبریز بدرقه کردن و رفتیم عمره و از همون‌جا رفتیم تهران سر خونه و زندگیمون... خوابگاه متاهلی شریف!😍 سال اول تا تو مسئولیت جدیدم جا بیفتم😁، از فعالیت‌های فرهنگیم تو دانشگاه کم کردم. ولی از سال بعدش کنار درس دانشگاه، جامعه‌الزهرا رو هم به صورت غیرحضوری، شروع کردم. علاوه بر اون، با تعدادی از دوستان، یک پروژه‌ی فرهنگی هم شروع کردیم؛ اوایل تنها از روی دغدغه بود، بعدا حقوق ناچیزیم می‌گرفتیم. ترم آخر دانشگاهم بود که باردار شدم. درس دانشگاهی من و همسرم با هم تموم شد و ما باید خوابگاه رو تحویل می‌دادیم. دوست داشتیم برای ادامه‌ی زندگی بریم قم ساکن بشیم. اما قبل از اینکه بریم شهر جدید، به اصرار مامانم ۲ ماه آخر بارداری رو رفتیم تبریز و طبقه‌ی پایین خونه‌ی مادرشوهرم ساکن شدیم. روزهای خوبی بود.😊 منی که همیشه توی غربت و دست تنها بودم یهو برگشته بودم بین خانواده‌ها.😍 گل‌پسرم تیرماه ۹۱ تو یه بیمارستان دولتی به دنیا اومد. لازم بود یه هفته‌ای تو بیمارستان بستری بشه. اون مدت، شرایط خیلی سختی بود. هم اینکه خودم تازه زایمان کرده بودم؛ هم اتاق بچه جدا بود و من خودم کاراشو می کردم. هر نیم ساعت، باید می‌رفتم بهش سر می‌زدم؛ چون تو دستگاه بود و اگه گریه می‌کرد، متوجه نمی‌شدم. برای همین هم، خواب درستی نداشتم. ولی خداروشکر، گذشت...🤲🏻 گل‌پسرم بچه‌ی آرومی بود. اون مدتی که تبریز بودیم، تقریبا خودم غذا درست نمی‌کردم؛ مادرشوهرم و مادرم می‌آوردن. ولی تو بچه‌داری خیلی نیاز نبود کمک کنن. شهریور ماه بود که اومدیم خونه‌ی جدیدمون تو قم. و روزهای جدیدی برامون شروع شد... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری مادرانه‌های یک خانم معلم 🔸 قسمت دوم 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله) به غیر از چند تا از دوستان، کسی رو‌ تو قم نداشتیم. بچه‌ی اول هم بود و خیلی ناشی بودیم.🙈 مثلا خیلی شیر می‌خورد و من فکر می‌کردم وقتی شیر می‌دم نباید کار دیگه‌ای بکنم و اگه می‌دیدم غذام داره می‌سوزه، دلم نمی‌اومد اونو از شیر بگیرم و برم غذامو خاموش کنم.😅 البته بعدها سر بچه‌های دوم و سوم، توانمندی‌هام خیلی بیشتر شد. طوری که هم‌زمان یه بچه رو شیر می‌دادم، سوال اون یکی بچه رو جواب می‌دادم، آشپزی هم می‌کردم.😁 آدم گاهی فکر می‌کنه که نمی‌تونه! ولی بعدا متوجه توانمندی‌هاش می‌شه... توانمندی‌های یه خانم خیلی فراتر از این چیزهاست.👌🏻 گل پسر شش ماهه بود که احساس کردم بدنم کاملا خالی شده.😵 وقتی می‌خواستم چیزی خرد کنم، دستم بی‌حس می‌شد و گزگز می‌کرد. تازه متوجه شدم که از بعد زایمان خیلی کم به خودم رسیدم. شروع کردم به خوردن قرص‌های مکمل و حالم بهتر شد.🙂 بعد یه ترم مرخصی، درس‌های جامعه‌الزهرا رو دوباره ادامه دادم. خودِ همین درس خوندن، بهم روحیه می‌داد.🥰 درسامون غیرحضوری بود. یعنی حتی مجازی هم نبود که یه استادی درس بده. فقط عنوان درس رو انتخاب می‌کردیم و خودمون از رو کتاب می‌خوندیم و آخر ترم امتحانشو می‌دادیم. هر چند بعضی درسامون CD داشتن، ولی من خیلی استفاده نمی‌کردم. از شریف عادت داشتم خودم درسو بخونم.😄 آخه اونجا هم استادا می‌اومدن یه ربع حرف می‌زدن، بعد می‌گفتن خوب بچه‌ها، تا صفحه‌ی ۷۰ جزوه‌ی انگلیسی رو گفتم😲😂 و ما مجبور بودیم خودمون بخونیم! البته خداروشکر من یه جوری بودم که خیلی برای درس خوندن انرژی نمی‌ذاشتم و با مطالعه‌ی کم، به نتیجه می‌رسیدم؛ هم تو شریف هم حوزه. موقع امتحاناتم که می‌شد، مامانم از تبریز می‌اومدن پیشم و بچه رو نگه می‌داشتن تا من هم درس بخونم هم برم سر امتحان...🙇🏻‍♀️ به جز زمان امتحانات، بقیه اوقات فقط تو زمان خواب گل‌پسرم درس می‌خوندم و وقتی بیدار بود، کامل برای اون وقت می‌ذاشتم. حس می‌کردم باید از نهایت مادریم، استفاده بکنم. گل‌پسر بیرون رفتنو خیلی دوست داشت. دو تا مسجد، نزدیک خونمون داشتیم. یکی از اونا، دورتر بود و یه ربعی باهامون فاصله داشت. هر روز ظهر، با کالسکه می‌رفتیم اون مسجد دورتر، نماز می‌خوندیم و بعد برمی‌گشتیم. هم یه جور پیاده‌روی برای خودم بود هم گل‌پسر هوا می‌خورد و سرگرم می‌شد.😉 گل‌پسر حدودا یه ساله بود که دوباره باردار شدم... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif