34.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸حضور سه عضو از گروه مادران شریف در برنامه عصرانه شبکه افق🔸
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
صفحه ما در اینستاگرام:
instagram.com/madaran_sharif?igshid=1k58fummcttse
ارتباط با ما:
@hm255
🔸حضور سه عضو از گروه مادران شریف در برنامه عصرانه شبکه افق🔸
🔹🔹 شکوری:
📍ما از دوران دانشجویی نسبت به مسائل کشور دغدغه و فعالیت داشتیم و بعد از مادر شدن، فعالیتمان را هماهنگ با بچههایمان کردیم. چون اولویتمان خانواده است.
📍تصمیم گرفتیم برای حل مسئله جمعیت کشور خودمان نقش داشته باشیم و به دو یا سه فرزند اکتفا نکنیم.
📍میخواهیم مسیر را برای افرادی که هم میخواهند مادر یک خانواده چند فرزندی باشند هم فعالیت اجتماعی داشته باشند، هموارتر کنیم.
📍تجربیات و راهکارهایمان را با بقیه مادران در صفحهی مادران شریف ایران زمین به اشتراک میگذاریم.
🔹🔹 بهروزی:
📍یک عده میگویند ما در مخارج یک بچه ماندیم شما چطور به بچههای بیشتر فکر میکنید؟
📍ما سبک زندگیمان را تغییر دادیم و خیلی از خرید های غیر ضروری را حذف کردیم و فقط مطابق با نیاز واقعی بچهها خرید میکنیم.
📍از طرفی اعتقاد داریم و در عمل هم دیدیم که هر بچه روزیاش را با خودش میآورد.
📍چون برای شروع زندگی باید از تهران میرفتم، بین مدرک شریف و تشکیل خانواده و فرزندآوری گزینه دوم را انتخاب کردم.
🔹🔹 اکبری:
📍من حدود ۳ ترم درسم را با دو فرزندم خواندم. دوستان در دانشگاه از بچه ها مراقبت میکردند و من به کلاسم میرفتم و بین کلاسها به بچهام شیر میدادم.
📍الان هم چه در فضای واقعی چه مجازی ما هرچقدر بتوانیم به همدیگر کمک میکنیم.
📍مثلا برای اینکه یک نفر بتواند روی تزش کار کند، دوستان دیگر به خانه اش میروند و در مراقبت از بچهها و بقیه کارها به او کمک میکنند.
📍تجربهام را به دیگر دوستانم هم گفتم، که سعی کنید وقتی میخواهید با وجود بچهها درس بخوانید، حتما وقت اختصاصی برای بچهها قرار دهید و بیشتر با بچهها بازی کنید تا روحیهشان شاد بماند.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
صفحه ما در اینستاگرام:
instagram.com/madaran_sharif?igshid=1k58fummcttse
ارتباط با ما:
@hm255
خداروشکر برف⛄❄ هم اومد و علی آقا دو تا کاپشن خیلی خوب 👌 داره امسال.
البته ما براش نگرفتیم!😏
برای محمد هم نبوده!😶
یکیش برای دخترعمه جان بوده (که به نظر من کاملا پسرونه هست😁😛) و اون یکی برای یه فامیل دور! (پسرِ خواهرِ همسر ِدایی آقامون😁😅)
این فرهنگ که لباسها توی فامیل بچرخه و همه بچهها یه تنی به همه لباسا بزنن😅😂 تا همین چند سال پیش خیلییییی رایج بوده، حالا چی شده که حتی خواهرها و برادرها هم اگر لباسای همو بپوشن ظلمه!!؟!(این جمله رو بارها شنیدم که آخی طفلک کهنه پوش داداششه!😯😯😯)
پ ن:میشه از چارچوبها بیرون اومد و ساده گرفت و راحت زندگی کرد. برای بچه چه فرقی میکنه لباسی که تنشه کاملا نو هست، یا چند باری پوشیده شده؟! گاهی حس میکنم ما اومدیم دور خودمون یه دیوار بلند و مستحکم کشیدیم، حالا هی میزنیم تو سر خودمون که وااااااای گیر افتادم!😱😶😐
#پ_بهروزی
#ریاضی_۹۱
#عمادالدین_علی
#برف #کاپشن #خود_آزاری #کاهش_هزینه
#فرهنگ_مصرف_گرا #فرهنگ_مصرف_زده #سبک_زندگی
#خرید_کمتر_زندگی_بهتر😆
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_سوم
من هم داشتم #مادر میشدم😇
روزای پر از خاطره و پر از تجربهی دانشجوی فیزیک بودن🎓 داشت تموم میشد و من با کولهباری که توش یه چیزایی از تجربه 👓 و رفاقت 👥 ریخته بودم، وارد مراحل جدید زندگیم میشدم...
تصمیمم رو برای آینده تا حدی گرفته بودم و نقشههای کوتاه مدت و بلند مدتی رو توی ذهنم کشیده بودم👍
اولین قدم مادری بود 👶❤️
امتحانات پایان ترمِ ترم آخر رو در حالی دادم که حالا دیگه یه مادر بودم 💖
از همون دوران دانشجویی، توی فعالیتهای غیر درسیم به موضوعات خاصی از مسائل فرهنگی گرایش داشتم🤔
حالا دیگه میدونستم باید از فیزیک دل بکنم و برم جایی که باید باشم 😌
کم نبود... ۳ سال طول کشید تا بفهمم کجا باید باشم 🤔🔍
این تصمیمی بود که با شناخت از خودم و جامعهم و شرایط خانوادگیم بهش رسیده بودم💡
مادر بودن برای بچهای که تو راه بود، فقط از عهده من برمیومد؛ نه هیچکس دیگه
فقط از عهده من برمیومد؛ پس اولین و اصلیترین بود اما تنها کاری نبود که بر عهده من بود...
از همون اواخر دانشجویی به خاطر #فعالیتهای_فرهنگی که داشتم کم و بیش #موقعیتهای_شغلی بهم پیشنهاد میشد🏫💻🎓
اما تا اواسط بارداری به خاطر استراحت مطلقی که دکتر تجویز کرده بود، بدون تردید دست رد به سینهشون زدم 😌
بعد از تصمیمم برای تغییر رشته شاید این اولین باری بود که خیلی جدی خودم رو، زندگیم رو، آیندهم رو تحت تاثیر نقش جدیدم، یعنی #مادری میدیدم 😌
زهرا دختر یکدانه و دردانه فامیل 💝 قرار بود آخرای شهریور به دنیا بیاد 👼که من از اردیبهشت شروع به کار کردم 💼
دیگه کار کردن من مشکلی برای دخترم که وجودش به وجود من وابسته بود💗 ایجاد نمیکرد؛ از طرفی موقعیت شغلیای برام پیش اومد که به ایدهآلها 🌟 و نقشههایی که توی ذهنم کشیده بودم نزدیک بود...✨ کاری بود که من رو با همه ابعاد وجودیم به رسمیت میشناخت 👑
پ ن ۱: در مورد تصمیمم برای ادامه ندادن فیزیک اینو میتونم بگم؛ #مسیری که من باید توی زندگیم میرفتم تا به #هدفم برسم از دانشگاه شریف رد میشد! 🚶من، با همه روحیاتی که تا ۱۸ سالگی و بدو ورود به دانشگاه داشتم، باید دانشجوی فیزیک شریف میشدم تا بتونم الان اینجایی باشم که هستم!! 😎 یه کم پیچیده شد😁🙈
پ ن ۲: وقتی کارم رو شروع کردم به خاطر شرایط #بارداریم اصطلاحا با #دورکاری پروژههام رو انجام میدادم 💻 و این، اولین نمونه از #به_رسمیت_شناختن_من بود❣
پ ن ۳: تصویر، کارت فارغ التحصیلیم در دست زهرا
#ف_جباری
#فیزیک۹۲
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_سوم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
خداروشکر برف⛄❄ هم اومد و علی آقا دو تا کاپشن خیلی خوب 👌 داره امسال. البته ما براش نگرفتیم!😏 برای مح
#پیام_شما
با اومدن فصل سرما همه به دنبال کاپشن و ژاکت هستن. چقدر هم ماشاالله این فروشندگان قیمت ها رو کشیدن بالا.😏
علی که دوساله کاپشن خودشو میپوشه، آخه سایزش تغییر نکرده😀 محمد صادق کوچولو هم لباسهای بچهگی علی... اینقدر بهش میاد😍 فکر میکنی علی کوچیک شده.
وقتی علی کوچیک بود، مامانم براش ست ژاکت، شلوار و کلاه بافته بود، منم نگه داشتم قسمت محمدصادق شد.
اما فاطمه ماشاالله سایزش به من رسیده😁 لباسهای من اندازشه، هر ژاکتی خوشش میاد میپوشه، هی میگه مامان این لباسو لازم نداری؟ منم میگم نه دخترم هر کدومو دوست داری بپوش.😊
یک روز پرسید اشکال داره آدم لباس مامانش یا دیگران رو بپوشه؟😄
گفتم نه دخترم چرا ایراد داشته باشه. گفت پس لباسهای نویی که مال سالهای قبل من بوده بده به ستایش (دختر داداشم)، منم کلی ذوق کردم از سخاوت دخترم.😁
داشتم خونه رو مرتب میکردم که چشمم خورد بهشون.
قبلا هم چند بار اونارو دیده بودم، اما هنوز ننداخته بودم تو سطل زباله!!
این کارتهای بانکی منقضی شده 💳 ،
مدتی بود که بین اسناد قدیمی 🗃 جا خوش کرده بودن.
بدون فکر خاصی و خوشحال از اینکه بالاخره این کار رو انجام میدم😊، برداشتمشون و رفتم سمت سطل زباله!
🗑
کارتها دستم بود که پسرم با گفتن «نا نا» یعنی « اون، اون» چیزای توی دستم رو نشونه گرفت😏 ( نمیدونم چرا بچهها به هر چیزی که دست بزرگاست، علاقه دارند🙄)
نگاه کردم تو دستم بهجز #کارتهای_بانکی 💳، یه اسباببازی انگشتی 🦊 هم داشتم که قصد داشتم ببرم تو کمد بذارم. محمد به گمونم اونو میخواست.
ولی من فکری به ذهنم رسید.🌟
این کارتهای بانکیم میتونست #اسباببازی جذابی باشه براش😃
همینطورم بود! محمد با خوشحالی گرفتشون و مشغول شد...😌
میچیدشون رو زمین،
تو دستش جمعشون میکرد و اینور و اونور میبرد،
و از همه جالبتر، با ابتکار خودش😎، زیر فرش قایم میکرد و بعد پیداشون میکرد و #دالی !!
😂
راستی! تا محمد با کارتها مشغول بود تونستم خونه رو #مرتب کنم و جارو بکشم👌
پ.ن۱: از بس علاقه پیدا کرده بود به کارتها، که فکر کرد بروشوری رو که توی دستم داشتم و در اندازه یه کارت تا شده بود، یه کارت جدیده! ازم گرفتش و قاطی کارتهاش کرد!!!
احتمالا احساس پولدارتر بودن بهش دست داده بود!!!
😁
پ.ن۲: تعریف #یک_اسباببازی_خوب برای بچهها با نظر خیلی از بزرگترا، متفاوته!
یکی از ملاکهای اون اینه که چقد بتونه باهاش مشغول شه و ارتباط برقرار کنه!
مثلا یکی از جذابترین بازیها برای #محمد، ریختن تعدادی در بطری و سر قطرهچکان! در یک شکرپاش بود!!!
اصلا من با کمک این بازی، چندین وعده #غذا 🍛 به محمد دادم!!
یکی دیگه از ملاکهاش #جدید بودنشه!
یادم نمیره دعوای #دوقلوهای_برادرشوهرم، سر یک عدد دکمه!!! 😳
وقتی پرسیدیم آخه مگه این چیه که دعوا میکنید سرش؟ یکیشون گفت: «آخه جدیده» 😆
#ه_محمدی
#برق۹۱
#اسباببازی_یا_اسبابِبازی
#مرتب_کردن_خانه
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_چهارم
اذان ظهر ۶ محرم زهرا به دنیا اومد👼
همسرم که طلبه هستن محرم ها خیلی سرشلوغن💼
روزای غمبار محرم برای منی که همیشه و همه جا همراه همسرم بودم و این غم رو تو هیئتها خالی میکردم، اما حالا باید میموندم خونه پدری پیش مادرم در حالیکه بقیه میرفتن هیئت، کافی بود تا دچار #افسردگی_پس_از_زایمان بشم 😪😥😞
فکر میکردم دیگه اون آدم سابق نمیشم، دیگه نمیتونم پامو از خونه بیرون بذارم، منی که حسابی اهل بیرون بودم... از طرفی دلم برای خونه و خانواده دو نفره مون تنگ بود!😩😭😅
تازه همه این احوالات در حالی بود که من با انگیزه و علاقه و کاملا #آگاهانه مادری رو انتخاب کرده بودم 💖👌
اما نبودِ همسرم، اون روزهای اول، این چیزا سرش نمیشد... 😪 چیزی که ما، قبل از تولد زهرا متوجهش نبودیم و بعدش فهمیدیم که #حضور_همسر چقدر برای خارج شدن مادر از حال و هوایی که درگیرشه موثره
و البته این تجربه مون باعث شد به خانواده های اطرافمون قبل از وقوع حادثه آگاهی بدیم😅😎
زهرا ۱۷ روزش بود که زندگی رو از سر گرفتم، برگشتیم خونه مون و من با زهرای ۱۷ روزه یک روز در هفته میرفتم حوزه دانشجویی تا سال آخرش رو هم تموم کنم💪😏
در طول هفته هم معمولا یکی دو روز برای جلساتی به دانشگاه رفت و آمد داشتم🚶
و همین #بازگشت زودهنگام به جمع دوستانم حالم رو بهتر از همیشه کرد...حالا مادری بودم که با دختر کوچولوش تو #جامعه #حضور داره و این منو راضی و خوشحال میکرد 😊، و این شروع ماجرای بازگشت من به جامعه بود😎
پ ن ۱: بعضی خانوما میگن ما #روحیه مون تو #خونه موندنیه و این بهمون #آرامش میده😇، بعضیا هم میگن روحیه ما #بیرون بودن رو میپسنده و اگه چند روز خونه بمونیم کلافه میشیم😖، من میگم شرایطی که آدم توش بزرگ میشه در شکل گیری این روحیات موثره، خود من خیلی مستقل و اهل بیرون بزرگ شدم، پس سخت بود برام تحمل خونه نشینی مطلق حتی همون روزای اول تولد دخترکم، اما زندگی نباید در بندِ روحیات #برساخته باشه... بعدا بیشتر در موردش مینویسم
پ ن ۲: به اون مامانای بچه اولی که روحیه دَدَری دارن!😁 پیشنهاد میکنم از همون روزای نوزادی، نی نی رو تو کالسکه بذارید و اطراف خونه تون مخصوصا پارک و فضای سبز 🌳که بچه ها توش بازی میکنن #پیاده_روی کنید و از این موقعیت #لذت ببرید😍؛ اینطوری یک قدم به سمت #ترسِ تون برداشتین و عوضش ۱۰ قدم ترسِتون از شما دور میشه!😁
پ ن ۳: عکس مربوط به ۳۰ روزگی زهرا در دَدَر یا همون سواحل دریای خزر هست 😍😂
ادامه دارد...
#ف_جباری
#فیزیک۹۲
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_چهارم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif