eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
37 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
من هم داشتم می‌شدم😇 روزای پر از خاطره و پر از تجربه‌ی دانشجوی فیزیک بودن🎓 داشت تموم می‌شد و من با کوله‌باری که توش یه چیزایی از تجربه 👓 و رفاقت 👥 ریخته بودم، وارد مراحل جدید زندگیم می‌شدم... تصمیمم رو برای آینده تا حدی گرفته بودم و نقشه‌های کوتاه مدت و بلند مدتی رو توی ذهنم کشیده بودم👍 اولین قدم مادری بود 👶❤️ امتحانات پایان ترمِ ترم آخر رو در حالی دادم که حالا دیگه یه مادر بودم 💖 از همون دوران دانشجویی، توی فعالیت‌های غیر درسیم به موضوعات خاصی از مسائل فرهنگی گرایش داشتم🤔 حالا دیگه می‌دونستم باید از فیزیک دل بکنم و برم جایی که باید باشم 😌 کم نبود... ۳ سال طول کشید تا بفهمم کجا باید باشم 🤔🔍 این تصمیمی بود که با شناخت از خودم و جامعه‌م و شرایط خانوادگیم بهش رسیده بودم💡 مادر بودن برای بچه‌ای که تو راه بود، فقط از عهده من برمیومد؛ نه هیچکس دیگه فقط از عهده من برمیومد؛ پس اولین و اصلی‌ترین بود اما تنها کاری نبود که بر عهده من بود... از همون اواخر دانشجویی به خاطر که داشتم کم و بیش بهم پیشنهاد می‌شد🏫💻🎓 اما تا اواسط بارداری به خاطر استراحت مطلقی که دکتر تجویز کرده بود، بدون تردید دست رد به سینه‌شون زدم 😌 بعد از تصمیمم برای تغییر رشته شاید این اولین باری بود که خیلی جدی خودم رو، زندگیم رو، آینده‌م رو تحت تاثیر نقش جدیدم، یعنی می‌دیدم 😌 زهرا دختر یکدانه و دردانه فامیل 💝 قرار بود آخرای شهریور به دنیا بیاد 👼که من از اردیبهشت شروع به کار کردم 💼 دیگه کار کردن من مشکلی برای دخترم که وجودش به وجود من وابسته بود💗 ایجاد نمی‌کرد؛ از طرفی موقعیت شغلی‌ای برام پیش اومد که به ایده‌آل‌ها 🌟 و نقشه‌هایی که توی ذهنم کشیده بودم نزدیک بود...✨ کاری بود که من رو با همه ابعاد وجودیم به رسمیت می‌شناخت 👑 پ ن ۱: در مورد تصمیمم برای ادامه ندادن فیزیک اینو میتونم بگم؛ که من باید توی زندگیم میرفتم تا به برسم از دانشگاه شریف رد میشد! 🚶‍من، با همه روحیاتی که تا ۱۸ سالگی و بدو ورود به دانشگاه داشتم، باید دانشجوی فیزیک شریف میشدم تا بتونم الان اینجایی باشم که هستم!! 😎 یه کم پیچیده شد😁🙈 پ ن ۲: وقتی کارم رو شروع کردم به خاطر شرایط اصطلاحا با پروژه‌هام رو انجام می‌دادم 💻 و این، اولین نمونه از بود❣ پ ن ۳: تصویر، کارت فارغ التحصیلیم در دست زهرا ۹۲ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
گروه مادران شریف ایران زمین اسممون الآن اینه😊 دوستی‌هامون، تو دانشگاه شکل گرفت. توی اردوها و فضاهای فوق برنامه😀 کم‌کم وارد نقش های جدید خانوادگی شدیم. ازدواجمون اکثرا دانشجویی بود. به معنای واقعی!هم در زمان دانشجویی و هم و دانشجویی!🎓 از قبل ، وقتی میخواستیم به آینده خانوادگی‌مون فکر کنیم، خودمونو با پنج شش تا بچه قد و نیم‌قد که  باهم بازی میکنن و میخندن، می‌دیدیم.😄 بعد ازدواج، ارتباطمون رو با همدیگه، از طریق فضای مجازی، حفظ کردیم و دغدغه‌هامونو به اشتراک گذاشتیم. دغدغه‌هایی مثل روش‌های برنامه‌ریزی و مدیریت زمان⏱ راه‌کارها و تجریبات به‌دردبخور در زمینه‌های مختلف، رسالت و وظیفه‌ی خودمون به عنوان مادران و ، بحران پیری آینده‌ی کشور و ... هم همیشه یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هامون بوده و هست😌 حالا چند ماهی هست که تعدادی از ما، تصمیم گرفتیم توی این راه جدی‌تر قدم برداریم💪🏻 می‌خوایم نشون بدیم که چطور میشه هم یه خانواده کامل و شاد داشت و هم فعالیت‌هایی فراتر از مادری انجام داد؟ اصلا آیا میشه؟ اونجاهایی که سخته به هم نشون بدیم💡 و و بدیم😃 و اونجاهایی که هست مطالبه کنیم و برای رفع موانع قدم برداریم؛ و در این راه از نظرات همه مامان‌هایی که قصد دارن خانواده بزرگی داشته باشن و در عین  حال خودشون رو هم فراموش نکنن، و فعالیت‌های فراتر از مادری داشته باشن، استفاده کنیم😉 ما میخوایم تصویری ارِائه بدیم از یه خانواده‌ی چندفرزندی با   های_شاد_و_خلاق، با مادری که به روش‌های مختلف، دنبال و هست. از مادری که داره  دانشگاه یا حوزه میخونه تا اون مادری که در مختلف حضوری و غیرحضوری شرکت میکنه یا اونی که منظم و هدفمند در راستای بالا بردن در نقش‌های و داره تا اون مادرهایی که راه‌های خیلی نو و خلاقی رو در پیش می‌گیرن و راه‌های جدیدی که وجود ندارن، و ما اون‌ها رو، به‌ امید خدا، خواهیم ساخت .😄 ما قصد داریم مدل‌های جدیدی از موفقیت زنا‌ن رو به ‌دست بیاریم؛ مدل‌های جدیدی از حضور یک مادر در جامعه‌🤱🏻 و یقین داریم این خود ما مادرها هستیم که بهتر از هر مرد نظریه‌پرداز و سیاست‌گذاری، میتونیم به این مدل‌ها دست پیدا کنیم😌 تا الان به این نتیجه رسیدیم که: باید تلاشمونو چند برابر کنیم،💪🏻 کارامونو و کنیم،📋 ، رو به عنوان روزمون دریابیم✨ و گاهی هم از کمک‌های اطرافیان بهره‌مند بشیم😊 البته بعضی مواقع هم، متوجه میشیم که جای یه سری و برای مادرها در خالیه🏬 و باید چند مادر دغدغه‌مند خودشون برن از نهادهای مربوطه این امکانات و شرایط رو و کنن.💪🏻 مثلا الان شرایط دانشگاه‌ها طوریه که  دانشجو بعد از مادر شدن،👶🏻 با سختی‌های خیلی زیادی مواجه میشه😔 در حالی که باید یه سری تسهیلات برای این گروه از دانشجوها در نظر گرفته بشه مثلا وجود فضاهایی در دانشگاه🏢، که مادر بتونه 👶🏻👩🏻‍🎓حضور داشته باشه و از کلاس‌ها استفاده کنه، کار این مادرا رو خیلی می‌تونه راحت‌تر کنه😌 یا مثلا شرایط خیلی از  طوریه که، با وجود اینکه یه خانومی که حالا مادر شده می‌تونه اونها رو انجام بده،👩🏻‍💻 اما امکان فعالیتش در اون شغل‌ها، به خاطر فرزندش فراهم نیست؛😕 و این درحالیه که، میشه با این کار رو تسهیل کرد🌟 مثل بودن تعدادی از مشاغل مهندسی، و به صورت . ما در گروه ، قصد داریم این مدل‌ها و راه کارها رو و ، و از رو به جامعه معرفی کنیم.😃 ✍🏻 یادداشت مادران شریف در نشریه حیات دانشگاه شریف 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
از وقتی مادر شدم تازه فهمیدم مقوله‌ی چقدرررر پیچیده ست... آدم تا وقتی بچه نداره، عمدتا فقط لذت‌ها و جذابیت‌های بچه‌داری رو میبینه و هی دلش می‌خواد زودتر این لذت‌ها رو بچشه😍😍 بعد که بچه‌ش به دنیا میاد تا یه مدت شوکه ست! چون اون لذت‌ها برای چندماه مخلوط می‌شن با حجم زیادی از زحمت و خستگی و استرس و... و مادر با خودش می‌گه وااای چقدر سخته.😦😦 بعد یه مدت بچه‌ش خندیدن، سینه‌خیز رفتن، نشستن، راه رفتن و حرف زدن رو یاد می‌گیره و مادر دوباره در انبوهی از لذت‌ها غرق می‌شه.😇😇 با هر مریضی بچه، مادر یه دوره‌ی بحران روحی و جسمی رو پشت سر می‌ذاره.😵 با شروعِ لجبازی و غرغرهای بچه، مادر دوباره به فکر فرو می‌ره که چرا آخه این‌قدر سخت و طاقت فرساست مادری؟!😣 بعدِ بچه‌ی دوم دوباره همون لذت‌ها و سختی‌ها، هر دوش با غلظتِ بیشتری تکرار می‌شه.😍😎 علاوه بر اون، مادر کم‌کم فکر می‌کنه، چرا این‌قدر زمان زود می‌گذره؟! توی چشم برهم زدنی ماه‌ها می‌گذره و مادر حس می‌کنه داره همه‌ی عمرش صرف بچه‌ها می‌شه و از اهداف خودش داره جا می‌مونه...!!😦 فکر می‌کنم تا سنی که بچه‌ها بزرگ و بالغ و کاملا مستقل بشن، مادر همیشه در رفت و برگشت بین لذت‌ها و امیدها و سختی‌ها و حسرت‌هاست... اما این روزها فهمیدم مراحلِ بزرگتری از زندگیِ یک مادر هم می‌تونه وجود داشته باشه... وقتی فرزندی که اون با همه‌ی سختی‌ها و شیرینی‌ها بزرگ کرده، تبدیل می‌شه به یه و همه‌ی مردم کشور و حتی دنیا از کارهای اون فرزند و درواقع از نتیجه‌ی زحماتِ اون مادر، قدردانی می‌کنن... و بهشون آفرین می‌گن... این بخش ماجرا می‌تونه پایانِ خوب، لذت بخش و پرافتخاری باشه برای تلاش‌ها و خستگی‌های ... ✋ پ.ن ۱: شاید بزرگترین آسیبی که ممکنه مادر بهش مبتلا بشه، اسیر شدن در امروز و غفلت از آینده باشه. امروز مادر درگیر تَر و خشک کردن بچه‌هاش و سر و کله زدن با چند تا بچه‌ی به ظاهر زبون نفهمه، ولی می‌تونه همین درگیری‌ها ختم بشه به ایجادِ شخصیتی و فردی که در آینده همه به اون، به مادرش افتخار کنن و بخوان جای اون فرزند و مادرش باشن. درس این روزها واسه من این بود که ارزشِ مادری رو دست کم نگیرم، و نکنم تو سختی‌ها، و سعی کنم مادریم رو به بهترین نحو انجام بدم، شاید خدا به من هم توفیق داد و در آینده من هم تونستم مادر باشم... پ.ن ۲: البته قطعا عواملِ زیادِ دیگه‌ای هم در رشد و تکاملِ سردار قهرمانمون موثر بوده. ولی نقشِ مادرشون قابل انکار نیست. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
یه کم خونه سر و سامون گرفت. انگار این امتحان زندگی هم به پایان رسید و حالا خدا برای فرجه بین امتحانات یه پیشنهاد هیجان انگیز داشت.😁 استخر🌊 مردد بودم که علیِ شش ماهه رو می‌شه تنها بذارم و برم؟! محمد رو زیر یک سال اصلا تنها نمی‌ذاشتم، ولی حالا حساسیتم کمتر شده😁 چون هم دیگه مامان اولی نیستم، و هم اینکه انگار حضور محمد باعث می‌شه علی کمتر یاد من بیفته.👶💕👦 پس می‌ریم که بعد دوسال و نیم از شروع مادری لحظاتی رو بدون حضور بچه‌ها داشته باشیم.⁦💪🏻⁩😀 روزهای زوج همسر و روزهای فرد من.😍 فرجه‌ی خیلی خوبی بود واقعا و من برای بار چندم تصمیم گرفتم ورزش رو وارد برنامه ثابت زندگیم کنم.😁 (ولی انگار ورزش هنوز نمی‌خواد وارد برنامه‌ی ثابت زندگیم بشه😒😕) قبل بچه‌دار شدن نهایت فعالیت روزانم، ناهار و شامِ دست و پاشکسته و نهایتا مطالعه‌ی کتاب بود... و تازه آخر شب خونه مرتب نبود.😯 (واقعا برام سواله خونه بدون بچه چجوری ممکنه نامرتب بشه؟!) حالا چطور می‌رسم این همه کار انجام بدم؟! رسیدگی به این دو تا فرشته کللللیییی زمان می‌بره،👼👼 غذا و نظافت و کارهای معمول خونه که هست، رسیدگی به خودم،👩 وقت گذاشتن برای همسر،👫 مطالعه و گاها ورزش و دوره های مجازی و دورهمی دوستانه و... عمیقأ احساس می‌کنم با هر بچه «من» می‌شم... همه‌ی «من»، حتی وقتِ من میاد انگار... و انگار وقتی «مادریِ من» با کارهای دیگه ترکیب می‌شه، اون کارها هم بزرگ می‌شن، عمیق می‌شن و پربرکت... مادرِ خانه‌دار، مادرِ دانشجو، مادرِ پزشک، مادرِ معلم، مادرِ ورزشکار... این روزهای من، ترافیکش سنگینه، درست مثل ترافیک ماشین‌های محمد.😅 سومین دوره‌ی تربیت مربی مجازی به نیمه رسیده، ترم چهار دوره مطالعاتی شروع شده، چند تا کتاب هم خودم گذاشتم تو برنامه و دارم می‌خونم. محمد به سن لجبازی رسیده و داره برای صبور شدن من تلاش می‌کنه.😅 علی راه افتاده و هی زمین می‌خوره و داره برای بالا رفتن سرعت عمل من تلاش می‌کنه.😂 آقای همسر سه هفته است مریضه و بنده خدا خودش داره برای بهبودی خودش تلاش می‌کنه😆 و من این روزها بیشتر از هروقت دیگه‌ای از همه‌ی کائنات سپاس‌گزارم که در راه رشد و تعالی من تمام تلاششون رو می‌کنن.😍😅 و الحمدلله رب العالمین... و العاقبه للمتقین😍 ۹۱ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
هارد رو وصل می‌کنم به لپ‌تاپ و می‌رم سراغ فایل عکس‌ها... از سال ۹۵ با فولدر تولد محمد شروع می‌کنم... 😍💕👼🏻⁩⁦👶🏻⁩⁦👦🏻⁩😭😂😅😘😘😍😰😧😲😳😠😇😎 با دیدن عکس‌ها یاد خاطرات سه سال گذشته و حرف‌هایی می‌فتم که قبل مادر شدنم می‌شنیدم: سلام عروس خانوم، خوبی؟! خوش می‌گذره که ان‌شاءالله؟! ببین یه وقت زود بچه دار نشی ها😏 چند سالی عشق و حال کنید، سفر برید، بعد بچه بیارید. وقت زیاده حالا، چه عجله ایه؟!🤦🏻‍♀ دو سال از درست مونده دیگه؟ بذار کارشناسیت تموم شه بعد. شما هم اگه این جمله ها رو نشنیدید، یعنی هنوز ازدواج نکردید!😀😅 ان‌شاءالله به زودی🙏 این توصیه ها رو من این‌جوری می‌شنیدم: با بچه دیگه نمی‌شه سفر برید و خوش باشید،پس چند سالی بچه‌دار نشید و‌خوش باشید، بعد دیگه بدبخت می‌شید!😟 در ضمن با بچه دیگه نمی‌شه درس بخونید و پیشرفت کنید، پس چند سالی پیشرفت کنید، بعد دیگه متوقف بشید. 😕 پس یا باید به همین دو سال و سه سال و اصلا ده سال خوشی و پیشرفت راضی و قانع بشم، یا بی‌خیال مادری بشم.😒 یا؟! ✅ می‌شه مادر بود و رشد کرد و از زندگی لذت برد و به رسید.💪🏻✌️🏻 . من این گزینه رو انتخاب کردم.😍 و حالا... طبیعی ترین جز زندگیم شده انگار... با بچه با اتوبوس🚍 با بچه با قطار🚂 با بچه کتاب📚📖 با بچه تفکر با بچه برنامه ریزی📝 با بچه پیشرفت💪🏻✌️🏻 با بچه زندگی💕😍 نظر شما چیه؟! اصلا از کی بچه انقدر موجود مزاحمی شده؟! ۹۱ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام به همه مامان‌های عزیز🌼 یادتونه چند وقت پیش همینجا یه تجربه داشتیم از زندگی مامان پنج فرزندی که معلم هستن؟ خانم زهرا متقیان که چند سالی توی کانادا زندگی کردن و بین مادری و فعالیت شخصی‌شون، رو انتخاب کردن؛ همیشه به کسایی که بهش میگفتن چرا درستو ول کردی، می‌گفتن می‌خوام تا ۴۰ سالگی بچه بیارم؛ بعدش حالا یه کارایی می‌کنم. اما بقیه می‌گفتن کی به آدم ۴۰ ساله، شغل می‌ده؟!😏 اما خدا اوضاع رو همینطور که خودشون می‌خواستن رقم میزنه، و ایشون بعد فرزند پنجمشون، تو ۳۸ سالگی معلم یه مدرسه دولتی شدن؛ اونم یه خاطر به دغدغه مهم!
مادرشدن توحید آدم رو قوی میکنه. اگر من بخاطر تعلق و وابستگی جسمی و روحی بچه به خودم خیلی دوستش دارم، در عین حال به خاطر ضعف و ناتوانی‌ش دلم براش می‌سوزه و بهش رسیدگی میکنم، خدا هم بخاطر ضعیف بودن ما و تعلق و وابستگی دائمی‌مون به خودش، مارو خیلی دوست داره و بهمون رحم میکنه... "نوع محبت پدر و مادر به انسان، از سنخ محبت های عادی نیست، بلکه از سنخ محبت الهی است." حاج آقای عابدینی 📚کتاب اهل بیتی ها (مامان ۷ ماهه)
(مامان فاطمه ۱ ساله) روز هفتم محرم که می‌شود آدم نمی‌داند ماجرا را از کدام سمتش نقل کند. برای تشنگی اصغر و گلوی نازکش گریه کند، یا برای تحیر و استیصال ابی‌عبدالله، یا اصلا فقط بنشیند و برای رباب بگرید. هرچه که هست من می‌دانم امروز روضه اش، مادرانه است. دردش از ناحیه ی مادر بودن عمیق تر ادراک می‌شود. شیرخواری که خیلی گرسنه است، هوایی که خیلی گرم است و مادری که ۶ ماه با طفلش مانوس بوده و حالا چیزی ندارد تا او را سیراب کند. همه ی ماجرای رباب در این دو جمله خلاصه شد: طفل داشتن و شیر نداشتن، بعد از آن هم طفل نداشتن و شیر داشتن. اصلا کلمات هم مجال توصیف نمی‌دهند.. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif