مادران شریف ایران زمین
🎧 🔸 صوت کامل گفتگو با خانم محمدطاهری مامان ۶ فرزند مامان زهرا ۱۴، علی ۱۱، حسن ۹، حسین ۷، زینب۴ سا
#پرسش_و_پاسخ_از_مامان_چندفرزندی
#از_نکات_گفتگوی_زنده
#ع_محمدطاهری
(مامان #زهرا ۱۴، #علی ۱۱، #حسن ۹، #حسین ۷، #زینب ۴ ساله و #فاطمه ۷ ماهه)
❓یه روز عادی شما که از صبح بیدار میشین تا شب چه شکلیه؟
خیلیها دوست دارن بدونن یه مامان ۶ فرزندی چه جوری زندگی میکنه...
🪴🪴🪴
من اگر که یک روز بخوام استراحت کنم، به این معنی که هیچ کاری نکنم،تو آشپزخونه نرم،لباسی نشورم،کاری نکنم،این مساوی یک هفته اضافهکاری هست.
بنابراین بخاطر این که این فشار رو خودم نباشه، سعی میکنم هرروز یکسری کارها رو دائم انجام بدم و نذارم بمونه.
غذا گذاشتن حتما هست. یعنی اگه من یه روزی غذا نذارم و مثلا بگم حاضری بخورین بچهها، اون روز سختتره برا خودم. چون اینها هی سیر کامل نمیشن، هی من باید یه چیزی درست کنم. حالا ساعت۲ اینو بخورین، ساعت۴ اینو بخورین و...
ترجیح میدم که یه غذای درستحسابی و خوب بذارم،حالا در حد خورشت و پلو که اینا قشنگ سیر بشن،کاری به من نداشته باشن🙃
معمولا هم ناهار و شام رو یکیش میکنم. یه بار درست میکنم و برای شام هم، میمونه.
اگه میخوام امروز برا خودم باشم، سعی میکنم کارا رو زودتر بکنم که زمانم بیشتر باشه واسه استراحت یا هرکاری که میخوام بکنم.
به جز غذا، ظرف رو هم حتما میشورم و سعی میکنم که سینک خالی باشه. این هم خودش عامل اضافهکاری میشه. اگه پر باشه، انگاری که ظرف تولید میشه و هی باید پای ظرفشویی باشی!
لباسها رو هم باید هر روز بشورم. وگرنه به حدی پر میشه که دیگه جای خشککردن نیست.
این کارها کارهای روزمره منه.
اما کارهای دیگه مثل جاروبرقی و شستن سرویسها و جمع و جور کردن خونه رو تقسیم کردیم بین بچهها.🙂
دخترم جاروبرقی میکشه، پسرام سرویسها رو میشورن، خرید هم با بچههاست.
از صبح که پا میشم، بعد از راهی کردن بچهمدرسهایها، معمولا دو ساعتی رو تا کوچولوها از خواب بیدار شن، وقت برای خودم دارم و کارهای برنامه خودم رو انجام میدم.
بعد دیگه وارد کارهای خونه و بچهها میشم. بعد از ظهرا هم معمولا یک ساعتی هست که بچه ها درس ها رو میارن و بهشون میرسم که کی چیکار کرده کی چی میخواد و یه کم به بچه ها تو درسهایی که ضعف دارن کمکشون می کنم.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
#پرسش_و_پاسخ_از_مامان_چندفرزندی #از_نکات_گفتگوی_زنده #ع_محمدطاهری (مامان #زهرا ۱۴، #علی ۱۱، #حسن ۹،
.
❓شما کارهای خونه رو به بچه ها میسپارین، این چه پیش زمینه ای داشته؟
چون الان خیلیها گله میکنن که بچهها کمک نمیکنن تو کارهای خونه. شما چه روشی داشتید که بچهها مسئولیت پذیر شدن؟
#ع_محمدطاهری
(مامان #زهرا ۱۴، #علی ۱۱، #حسن ۹، #حسین ۷، #زینب ۴ ساله و #فاطمه ۷ ماهه)
🪴🪴🪴
من از دکتر عزیزی که معروف هستن، شنیدم که خوبه بچه ها مثل کارمندا حقوق بگیرند.
یه سری نیازهای اولیه و ضروری دارن، مثل پوشاک یا پول تاکسی و...
ولی یه سری چیزهایی هست که ضروری نیست. مثلاً دلشون می خواد فلان کیف یا ساعت و... رو داشته باشن.
دیگه برای اینها باید اون درآمد رو کسب کنند و از اون خرج کنن و برای کسب درآمد چه جایی امن تر از خونه!🏡
کارهای شخصی شون، مثل اینکه بچه مسواک میزنه، اتاقشو مرتب میکنه یا نماز میخونه، هیچ درآمدی نداره.
اما برای کارهایی که جمعیه میتونیم مبلغ تعیین کنیم که یه درآمدی باشه براشون.
به جای اینکه پول بدیم به کارگر، به بچههامون بگیم که بیاید این کارها هست. انجام بدید و ما به ازاشو دریافت کنید😊
با این کار الحمدلله بچهها خیلی با اشتیاق انجام میدن. البته احساس میکنم که یه سنی داره. مثلا دخترم دیگه حاضر نیست به خاطر کار پول بگیره و انگاری فکر میکنه ما بچه میانگاریمش😅. نوجوانم شده و خودش کار انجام میده بدون اینکه پولی دریافت بکنه.
ولی هنوز بین پسرا رقابت هست که مثلا این کار رو من انجام می دم اون کار رو من انجام می دم...
رقابتی که باعث میشه بالاخره کار انجام بشه.
که حالا این چند تا فرزند بودن، به نظرم کمک کرده تو شکل گرفتن این حس رقابت. واقعا اگه تک فرزند بودم احتمالا خیلی سخت میشد.
در کنار اینها میخواستیم این روحیه هم در اونها تقویت بشه که بالاخره شما نسبت به خونه وظیفه ای دارید☝🏻. حتی اگر پولی نباشه.😌
برای همین یه سری از کارها رو واجب کردیم بدون اینکه پول دریافت بکنن.
مثل آشغال بردن و خرید کردن که بین پسرا به نوبت تقسیم کردیم.
🪴🪴🪴
اما اگه جزئیتر بخوام بگم؛
از حدود سنین مدرسه که بچهها میافتن تو فاز پول جمع کردن، بهشون کار میسپریم. اولاش خیلی سخت نمیگیریم ولی دیگه مثلا از ۹ سالگی به بعد، باید درست و کامل انجام بدن.
من کارا رو خیلی ریز میکنم که بچهها بتونن چند تا کار انجام بدن و نتیجه اش رو زود ببینن. مثلا دستشویی شستن، مثلا جاکفشی رو دستمال کشیدن، لباسها رو تا کردن، لباس ها رو پهن کردن، جاروبرقی کشیدن، گردگیری کردن، ماشین ظرفشویی را پر کردن و خالی کردن
کارهایی که خیلی تمایل بهش نشون نمیدن، امتیازشون رو میبرم بالا.😊
مثلا امتیاز ماشین ظرفشویی که هیچ کی سمتش نمیره امتیازش خیلی بالاست. کارهایی که خیلی دعوا روش هست رو امتیازش رو کم می کنم.🌝
🪴🪴🪴
روش امتیازدهی هم اینجوری هست که کارت میدم. 🎟️
مثلاً فلان کار دوتا کارت داره اون یکی سه تا کارت، اون یکی مثلاً چهار تا و...
و بعد جمعهها، کارت ها رو میشماریم. هر کارتی مثلا ۵ هزار تومن ارزششه.
یکی میشه ۱۰۰ هزار تومان یکی میشه ۱۵۰ هزار تومن و...💵
از این پول چیزهایی که دوست دارن میتونن بخرن.
مثلا من برای تغذیه مدرسشون لقمه درست میکنم ولی اگه بخوان خوراکی بخرن باید از همین پول استفاده بکنن. یا مثلا مداد رو من میخرم ولی اگر گمش بکنن، باید خودشون بخرن.
بعضی از چیزا هم هست که جزو محدودیتهاست.❌
مثلا الان پسرم پولش به موبایل رسیده ولی من اجازه نمیدم. میگیم پول داشتن شرط لازمه ولی کافی نیست. باید به سنش هم رسیده باشن. هرچی دوست داشته باشن میتونن بخرن. فقط می گم جزء اون محدودیتها نباشه.🙂
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«تنهایی»
مامان (#فاطمه رقیه ۷، #نرجس ۵ و #حیدر ۳ ساله ، #محمدامین ۱۰ ماهه)
امروز یکی از دوستای قدیمی سر زده اومد خونمون.
خداروشکر خونه مثل بیشتر وقتها که انگار بمب اتم منفجر شده بود، نبود!
فقط چند گوشه خونه مین ترکیده بود😁🤪.
این دوستم یک دختر بیشتر نداره.
همسن دختر بزرگ من، ۷ ساله!
متأسفانه فهمیدم دکتر بهش قرص اعصاب و افسردگی داده😢.
وقتی بچه ها و شلوغکاریشونو دید بهم گفت: درسته چهارتا بچه داری و سخته
خونه کثیف میشه.
بچهها سر و صدا میکنن.
ولی تک فرزندی هم خیلی اذیت داره😔، دخترم همش بهانهگیری میکنه و میگه حوصلم سر رفته.
درسته خونم همیشه تمیزه ولی دخترم همیشه تنهاست و کسی رو نداره باهاش بازی کنه.
دیشب یه عالمه گرفته منو زده که حوصلش سر رفته میگفت: همسرم تازگی بهم گفته اشتباه کردیم، باید وقتی کوچیک بود یه همبازی براش میآوردیم...
بعد از اینکه دوستم رفت،
برای من و همسرم نعمت بزرگی رو یادآور شد، اینکه تو این سالها بچهها آنقدر با هم مشغول بودن و کنار هم شاد بودن که کمتر پیش اومده بگن حوصلم سر رفته، اگر هم حوصلهشونم سر رفته باشه خیلی زود با هم یه سرگرمی درست کردن😍.
گاهی باهم دعوا میکنن...
گاهی همدیگه رو میزنن😶
ولی بالاخره سرشون باهم گرمه
با هم بازی میکنن
و همدیگه رو دارن🤝
من و همسرم فکر کردیم،
اگه دختر اولمون تنها بود
و بعدش بچهای نداشتیم
با روحیهای که دخترم داشت الآن چقدر منزوی و گوشهگیر بود.
و چقدر خدا به ما لطف کرده که چهار تا فرشته کوچولو به ما عطا کرده🤲🏻.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
شیرخواری که به شیرخواری دگر شیر میده...
چه شیر تو شیری شدا...🤪
#مزه_های_زندگی
#ز_منظمی
(مامان #علی آقای ۷ساله، #فاطمه خانم ۶ ساله، آقا #رضا ۱ سال و ۹ ماهه و آقا #محمد ۲ ماهه )
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«این نیز بگذرد...»
#ز_منظمی
(مامان #علی ۷، #فاطمه ۶، #رضا ۱ سال و ۱۰ ماهه و #محمد ۳ ماهه)
روزهای شلوغی رو میگذرونیم...😥
چالشهای پسر کلاس اولیمون،
برنامههای دختر پیشدبستانیمون،
وروجکیها و شیطنتهای پسر ۱سال و ۱۰ ماهه
و در نهایت رسیدگی به پسر ۲،۳ ماهه...
هر روز به چالشهای بچهها و زندگی میگذره🫢
بالا و پایینها...
مریض شدنها...
دعواها، خندهها...
زندگی رو دور تند خودش میچرخه و متوجه نمیشم کی شب شد و من انقدر خسته...😫
چند شب پیش آقا کوچیکه با دل دردش تا نصفهشب بیدار نگهم داشت و صبح هم نذاشت بعد نماز درست بخوابم...😴
۸:۳۰ صبح بعد یه چرت نیم ساعته باز بیدارم کردن و منگ بودم.🥴
پسر بزرگه اصرار که بیا صبحانه بده و من حال نداشتم...🫠
یهو گفتم نمیشه امروز شما به من صبحانه بدین؟!😬
دیدم با خواهرش رفتن تو آشپزخونه و گفتم خوبه الان سفره میندازن و خودشون میخورن، منم میرم یه لقمهای میخورم...
دو دقیقه بعد با یه لقمه از راه رسید... پشت بندش خواهرش اومد... خلاصه که انقدر لقمه لقمه دستم رسوندن که سیر بشم...🥹 (ناگفته نماند که این وسط هم در رقابت برای لقمه دادن به من با هم گلاویز میشدن🤪)
خیلی حس خوبی بود... حس حمایت و آسودگی،
مخصوصاً برای منی که حوصلهٔ صبحانه خوردن ندارم...
وسط لقمههام و آروم کردن کوچیکه یهو دیدم صدای سومی نمیاد و خبری ازش نیست😱
بدو رفتم تو آشپزخونه و چشمتون روز بد نبینه...
آقا با چهارپایه رفته بالای کابینت و داره با مشت و پیمونه شیرخشکهای داداشش رو از تو ظرف خالی میکنه و پخش میکنه تو کل آشپزخونه...🥲🙃
باید برق شیطنت چشماشو میدیدین😄
و من این شکلی بودم که هعییییییی....😫🥺🫠
اما یهو خندهم گرفت...🤭
به حس لطیف و حال خوشی که داشتم و با این حرکت ازش پرت شدم بیرون...
همون موقع به ذهنم رسید کار دنیا همینه...
این نمونهٔ کوچیک سنت زندگی تو دنیاست...
خوشی و تلخی با همه
سختی و آسودگی ممزوجه
فقط باید ببینیش، بتونی هر دو رو باهم ببینی...😉
نه خوشیهاش موندگارن نه سختیهاش...
این نیز بگذرد...
یادم باشه سعی کنم بیشتر خوشیهاش رو ببینم و لذت ببرم،
مخصوصاً خوشیهای بچگی بچهها که عمرشون کوتاهه و زود از کفم میره...🥺
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«میتونی راننده اتوبوس باشی و تاثیرگذار.»
#پ_شکوری
(مامان #عباس ۷.۵ ساله، #فاطمه ۶ ساله و #زینب ۳ ساله)
صبح جمعه مثل دوران نوجوانی، تصمیم گرفتم تا بچهها پیش مامانم خوابن، برم کوهسنگی (مشهد)
از پایانه خواجه ربیع سوار اتوبوس خط ۳۸ شدم به مقصد پارک کوهسنگی.
راننده با سلیقه داشت با دستمال شیشههای اتوبوس رو تمیز میکرد.
توی اتوبوس هم به شدت تر و تمیز بود و حتی خوشبو کننده هوا و کولر داشت! 😁
یکی دو دقیقه بعد از اینکه راه افتاد، صوت پخش شد. چند جمله از حضرت آقا درباره وجود مقدس امام زمان علیه السلام
و بعدش زیارت آل یاسین.
فکر کردم رادیوئه
و گفتم چقدر جالب.
کمی بعد اون شعر معروف پخش شد:
غیر تو یاری ندارم، با کسی کاری ندارم
علی موسی الرضا، علی موسی الرضا
رسیدیم به میدون شهدا،
جایی که اتوبوس از رو به روی حرم امام رضا علیه السلام رد میشد.
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام پخش شد!
بعد یک موسیقی ملایم و آرامش بخش
آخرای مسیر نزدیک کوهسنگی هم دعای فرج. ❤️
دیگه مطمئن شدم که این صوتهای زیبا و متناسب و آرامش بخش، کار رادیو نبوده و خود جناب رانندهی خوش ذوق تصمیم گرفته صبح جمعه اینا رو پخش کنه.
بعد از دو ساعت هم که از پارک برگشتم، دیدم دوباره قسمت شده با همون اتوبوس تمیز و جذاب و همون راننده خوش ذوق همسفر بشم.
این بار هوا گرمتر بود و کولر هم روی درجهی زیاد و بسیار خنک و لذت بخش. 😊
و این دفعه دیگه داشت رادیو و اخبار پخش میشد از نظرات مردم درباره صلابت خانم مجری شجاع و ...
یه چنین مردمان دوست داشتنی و خوبی داریم. 🌷
میتونی راننده اتوبوس باشی و با عشق و به بهترین نحو کارت رو انجام بدی و دل مردم کشورت و دل امام زمانت رو شاد کنی...
#مردم_خوب_ایران
#راننده_اتوبوس_خوشذوق
#روزنوشت_های_مادری
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«ما اهل کوفه نیستیم»
#ب_ستوده
(مامان #فاطمه۸، #ریحانه۴ و #زینب۱ ساله)
راستش را بخواهی بعداز توقف جنگ، گریهام گرفت، مثل شیری که میگذاری تا بجوشد و با یک غفلت کوتاه سر میرود و کل گاز را به باد میدهد، اشکهایم سرریز شدند و بیاختیار فرو میریختند😭
حوصلهٔ هیچکس و هیچچیز را نداشتم، میدانستم بدون دلیل بچهها را دعوا میکنم اما نمیتوانستم آرام شوم. اگر همسرم دعوت به صبرم نمیکرد چه بسا قالب تهی کرده بودم!😢
شب به سختی خوابیدم. صبح ولی کمی آرامتر بودم و فرصت شد قبل از بیدار شدن بچهها کمی به درونم رجوع کنم. خوب که جستوجو کردم فهمیدم احساسم غم نبود، نگرانی بود، نگرانی عمیقی برای ولی امرمان، برای آقا، برای این که مبادا آقا راضی نبوده باشد، مبادا خطری، زبانم لال، آقا را تهدید کند...😔
ما که سالها «یا لیتنا کنا معک» میگفتیم و ضجه میزدیم برای غربت اباعبدالله (علیهالسلام)، ما که سالها با شعار «وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد» و «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» بزرگ شدهایم، برایمان سخت بود بپذیریم چیزی را که نمیدانیم اماممان به آن راضیست یا خیر؟
صبر کردیم تا چهرهٔ دلربایش را ببینیم و کلام حیدریاش را بشنویم...
دیدیم و شنیدیم و آرام شدیم چون آبی که بر آتشی ریخته باشند، سکینه یافتیم...
هرآنچه شما بخواهید یاابن الحسین، و بدانید آقا جان! که ما زنان این انقلاب نه تنها راضی به جنگ با صهیون نیستیم، بلکه برای آن مشتاقیم و برای فرزندانمان این رجز را به جای لالایی میخوانیم و نه تنها همسر و فرزندانمان را مهیای جنگ با یزیدیان زمانه میکنیم، بلکه خود نیز آمادهایم به جنگ با آنها برآییم، روزی با تبیین، روزی با فرزندآوری، روزی با تربیت نسل علوی و فاطمی و روزی با بستن پوتینهای رزم همسر و فرزندانمان...
جان و اهل و عیال چه قابل است؟ والله ماترکناک یاابن الحسین...
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
❓ در حین گفتگو با شما خیلی جاها متوجه شدیم که شما مادر سختگیری نیستید و مشکلات و سختیها رو آسون میگیرید😉 و صبورانه رفتار می کنید. لطفاً برامون بگید این روحیه رو چطور به دست آوردید؟ آیا یک ویژگی ذاتیه یا برای رسیدن بهش تلاش کردید؟!
#پرسش_و_پاسخ_از_مامان_چندفرزندی
#از_نکات_گفتگوی_زنده
#ع_محمدطاهری
(مامان #زهرا ۱۴، #علی ۱۱، #حسن ۹، #حسین ۷، #زینب ۴ ساله و #فاطمه ۷ ماهه)
🪴🪴🪴
قطعا اینکه صبر آدم با افزایش تعداد بچهها بالا میره رو قبول دارم. وقتی که من هیچ بچهای نداشتم، شهره بودم به آدم صبور بودن😄 ولی وقتی که بچه اومد، تازه فهمیدم اصلاً صبر یعنی چی😩 و من اصلاً ندارم. بیخوابی کشیدن، مریضی، اینکه عادت کردی به اینکه خودت رو حاضر کنی ببری، حالا باید یکی دیگه رو حاضر کنی، حالا باید هزار و یک فکر بکنی، حالا میخوای الان استراحت کنی، اون خوابش نمیاد، هزار و یک عامل هست واسه اینکه تو صبرت محک بخوره، حالا اینو ضربدر ۲کنیم، ضربدر۳، ضربدر۴، ضربدر۵... یعنی صبر همین جوری کاسهش باید بزرگتر بشه، یعنی من که الان اینجا نشستم، ۲سال پیش این صبر رو نداشتم، این صبره بزرگ میشه، اما اینکه آدم شرایط رو بپذیره خیلی کمک میکنه به اینکه صبرش بره بالا. بعضی وقتها آدم میگه که شما نمیخوای برای خودت باشی، نمیخوای یه زمانی برای خودت داشته باشی؟ دوست نداری یه شغلی برا خودت داشته باشی؟ میگم وقتی که آدم بپذیره این شغلشه، این کارشه، براش تحمل شرایط راحت میشه، دیگه شرایط اونجوری نیست که بگه من دارم تحمل میکنم، منتظر یه فرصته که دربره😅. من این شرایط رو پذیرفتم، میدونم که من یک مادرم، مادر شش فرزندم که شاید خیلی از کارهایی که بقیه به صورت فردی انجام میدن، نتونم انجام بدم ولی میتونم کارهایی که هست رو بیارم تو خلال بچهها و با اونها شاد باشم و با اونها زندگی بگذرونم. وقتی شرایط رو بپذیریم، تحملش برامون خیلی راحت میشه، خیلی گذرانش برامون سهل میشه.
رازش تو اینه که ما بپذیریم که الان شرایطمون اینه☺️
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
❓ در شرایط مریضی بچهها، به خصوص بیماریهای واگیردار که بچهها یکی یکی مریض میشن، شما چیکار میکنین؟ این شرایط خیلی سخته به خصوص وقتی که دستتنها باشیم و خیلی لازمه که از دیگران کمک بگیریم، خانوادهها هم هی بخوایم مزاحمشون بشیم، سخته و اذیت میشن، شما خلاصه تو این شرایط مریضی و مریضداری و چیکار میکنین، راهکاری دارید؟ چطور صبوری میکنید، چطور مریضداری میکنید؟
#پرسش_و_پاسخ_از_مامان_چندفرزندی
#از_نکات_گفتگوی_زنده
#ع_محمدطاهری
(مامان #زهرا ۱۴، #علی ۱۱، #حسن ۹، #حسین ۷، #زینب ۴ ساله و #فاطمه ۷ ماهه)
🪴🪴🪴
خب برای ماهم خیلی زیاد پیش اومده که بچهها سرما میخورن، همشون باهم سرما میخورن😩، آبله مرغان همینطور. راحت ازش عبور میکنیم، خیلی سخت نیست. مثلاً حالا اگه قراره من یه لیوان آبلیمو عسل درست کنم، یه پارچ درست میکنم😉😄، یا اگه قراره یه دونه قطره بینی بگیرم، ۵ تا میگیرم که روش اسم هر بچه مشخصه، داروی هر بچه مشخصه، یه دورهایه یعنی ما اینو میپذیریم که بیماری برای آدمه و همه مریض میشن، یه دیگ سوپ میذاری، همه از دم سوپ میخورن، این چیزا به تعداد بچهها نیست به نظرم، به سخت یا آسون گرفتن خود اون مادر نسبت به اون بچهست☺️. ممکنه یکی یه بچه داشته باشه، انقدر سخت بگیره که شب و روز نداشته باشه😩، هلاک بشه، یکی هم نه میگه همینجوری سوپ میذاری همه میخورن، حالا همه هم مریضن، همه هم سرفه میکنن، همه هم نیاز به مراقبت دارن، خب اتفاقی نمیافته که!😄😜
مثلاً دورهٔ بیماری طولانیه. فقط زمانی سخته که مادرِخونه هم بیافته. همیشه میگم که خدایا من سالم باشم که به اینها برسم. وقتی من میافتم اون موقع واقعاً خیلی سخت میشه، خب دل آدم میسوزه، بچهها بالاخره غذا میخوان، کار دارن وگرنه اگه همهشون باهم مریض بشن، به همهشون باهم میرسیم دیگه، کاری نداره😌.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharjlif
«ظرفیتهای یه مامان چند فرزندی»
#ر_خزلی
(مامان #فاطمه ۱۴ ماهه)
مامانهای چند فرزندی خیلی شگفتانگیزن، ظرفیتهایی در وجودشون آزاد شده که کمتر کسی به راحتی میتونه به اونها برسه.
مثلاً فکر کن ۴ ۵ تا بچه با شخصیتهای کاملاً متفاوت داره، یکی عاطفیه یکی منطقی، یکی لمسیه و دوست داره زیاد بغلش کنی، یکیشون نه اتفاقاً سمعیه و تعریف کردن و حرف زدن باهاش رو دوست داره.
یکی شیرخوارهست با همهٔ نیازهای خاص خودش🥹🤱🏻 و یکی هم در دوران نوجوانی و بلوغ و ماجراهای خودشه و به عنوان مامان همهشون رو مدیریت میکنه.
گاهی مامان یه دختر میشه و براش گلسر میزنه، با عروسکهاش خالهبازی میکنه و ناز و اداش رو میخره، گاهی مامان یه پسر میشه و صدای هیولا و تیر تفنگ درمیاره😅 و ویژگیهای مردونهش رو محترم میشمره.
و چیزی که تو همهٔ موارد دیدم، خدا این توانایی و ظرفیت رو به همهٔ مامانهای چند فرزندی داده. کمکم و یواش یواش کنار بچههاشون بزرگ شدن.
یه مامان چند فرزندی نه تنها مامانه، بلکه پرستار و روانشناس و معلم و بازیگر و خیلی شغلهای دیگه رو هم در کنارهم داره.
ظرفیت وجودی زن اگر در مسیر خلقت خودش و فطرتش قرار بگیره، واقعاً شگفتانگیزه.
خداقوت بهشون.🫶🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«خونهٔ همیشه مرتب، فانتزی من!»
#مامان_نفیسه
(مامان #حنانه ۹، #فاطمه ۷، #حدیثه ۴ساله، #علیوزهرا ۶ ماهه)
همیشه تصورم از مادری کردن یه چیزی بود شبیه چیزی که تو فیلما نشون میدن!😄
دختر بچهها با موهای بافته و گلسر زدهٔ مرتب.
پسرها با تیشرت رنگی یقه مردانهٔ شیک با شلوار ست
آروم و منضبط
خونهٔ مرتب و تمیز🥲
بچهها اتاق خودشون در حال بازی کردن با یکی از بازی فکریهاشون!
اون یکی هم مشغول نقاشی🎨
سر ساعت ۱۰ شب هم با داستانی که مامان و بابا براشون میخونن، بخوابن!
آخ چه سناریوی زیبایی!🙂
همین دیگه فقط توی فیلمها میشه دید😄.
اونچه من از مادری فهمیدم، خونهایه که بارها و بارها در حال جارو و دستمال کشیدنه و باز هم خدا نکنه غریبهای در خونه رو بزنه🤓
دخترکی که هیچ جوره زیر باز شونه زدن نمیره و هرگز قائل به گلسر و کش و گیره نیست!🤨
بازی فکری و نقاشی هم که ... همون بهتر که وسط خانه نیاد😂
تا سر بچرخونی تیکه کاغذها و خرده تراشها رو باید از دهن خزندگان کوچیک خونه دربیاری...😞😂
ساعت خواب هم که قربان شوم هنوز به تصویب اهالی خونه نرسیده😅
۱۰ شب به اون ور که میشه، تازه بازیهای جالب و مهیج رو شروع میکنن.
رفتن به رختخواب هم که خب نه، ولی شارژشون که به زیر ۱ درصد میرسه، از گوشه کنار خونه باید پیکر خسته و بیرمقشان رو برداری و به اتاق ببری😴
بچههایی که حتی قائل به دراز شدن نیستن!!🧐😂
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«دفتری برای یک پروژهٔ خاص!»
#پ_شکوری
(مامان #عباس ۷.۵ ساله، #فاطمه ۶ ساله و #زینب ۳ ساله)
یه فیلم تبلیغاتی از یک لوازم تحریری دیدم که داشت میگفت ما اینجا انواع دفترها رو داریم. برای هرکاری که بخوای.
دفتر برنامهریزی، دفتر خیاطی، دفتر تندرستی، دفتر شکرگزاری، دفتر آشپزی، دفتر بارداری و…
داشتم فکر میکردم ولی یه دفتر رو ندارید!😝
دفتری که شاید هنوز اختراع نشده. البته اگه اختراع میشد هم احتمالاً اونقدر گرون بود که من نخوام بخرمش و ترجیح بدم خودم درستش کنم😃.
دفتر از پوشک گرفتن🙊
مخصوص مامانهایی که قصد دارن بچهشون رو از پوشک بگیرن.
من چند روزی توی یه دفترچه نوشتم نامنظم. بعد دیدم دفترچه سخته و گاهی دم دست نیست، ادامهش رو توی گوشیم نوشتم. البته هر روز هم ننوشتم، هر چقدر که تونستم ثبت کردم.
کارکردش برای من چی بود؟
درددل با مخاطب فرضی! آدم درونگرایی هستم و خیلی اهل گفتگو توی گروههای مجازی و صحبت دربارهٔ چالشهام نیستم، بیشتر توی خودم میریزم. از طرفی برای این مورد خاص حس میکنم ممکنه درد دلهای من باعث بشه بقیهٔ مامانهای گروه بترسن از پروژهٔ پوشکگیری🤭.
بنابراین نیاز به یه جایی داشتم که بگم و بنویسم که با چه چالشها و سختیهایی مواجه شدم.
سعی کردم مشکلات و پیشرفتها رو روزانه بنویسم همراه با تاریخ. اینطوری هم فضایی داشتم برای خالی کردن ناراحتیهام و هم بعد از چند روز تغییرات مثبت رو میفهمیدم و امیدوار و شکرگزار میشدم.
مثلاً وقتی توی یک روز سه بار توی شلوارش، شمارهٔ دو کرد، واقعاً ناراحت و ناامید بودم که این بچه کی میخواد یاد بگیره توی دستشویی کارش رو بکنه🥴.
حتی بدون سانسور برای خودم نوشتم که دعواش کردم و عصبانی شدم که بعد از یک هفته همچنان کارش رو توی شلوار میکنه!
بعد از چند روز وقتی بالاخره موفق شد توی دستشویی کارش رو بکنه، نوشتم و خوشحال شدم از این پیشرفت محسوس. بهش جایزه هم دادم😇.
الان بعد از تقریباً دو هفته دیگه حس میکنم به یه وضعیت خوبی رسیدیم و از بحران عبور کردیم الحمدلله.
همچنان خوندن اون متنها بهم حس خوبی میده که یادم باشه از کجا به کجا رسیدیم.
پ.ن ۱: پروژه از پوشک گرفتن برای هر کی بسته به مدل بچه و شرایط خانواده، منحصر به فرده. بهتره خودمون و بچهمون رو مقایسه نکنیم با دیگران. از اول این پروژه من میدونستم که با سه تا بچه و یه تو راهی هشت ماهه، شرایط سختی از نظر جسمی و روحی خواهم داشت و ممکنه جاهایی عصبانی بشم و داد بزنم و دعوا کنم، بنابراین خیلی توقع زیاد و کمال گرایانهای از خودم نداشتم.
به جاش خیلی از خدا خواستم کمکمون کنه این مرحله به خیر بگذره و قبل از اومدن چهارمی، سومیمون در این زمینه مستقل بشه☺️.
پ.ن ۲: توی هفتهٔ اول خداروشکر مامانم پیشمون بودن و خیلی بهم کمک کردن. به جاش همسرم تا شب سرکار بودن و سه روزش هم به خاطر سفر اربعین خونه نبودن🥲 (یادمه به شوهرم میگفتم توی حرمها حتماً دعا کنه برای اینکه این بچه زودتر یاد بگیره و راحت بشیم.)
خلاصه اینکه هفتهٔ اول کمک داشتم، ولی بعد که مامانم رفتن، همچنان تا دو سه روز چالش شماره دو رو داشتیم ولی به مرور درست شد.
پ.ن ۳: ما از همون روز اول پوشک رو باز کردیم و بدون شورت آموزشی، پیش رفتیم. روزای اول هر نیم ساعت یا یک ساعت میبردیم دستشویی. به مرور فاصلهها بیشتر شد و کنترلش بهتر. برای شمارهٔ دو، حدود ده روز چالش داشتیم. همراه با جایزهٔ کوچیک و بزرگ و البته تا حدی دعوا و اخم و عصبانیت. خداروشکر بالاخره یاد گرفت.
پ.ن ۴: به همسرم گفتم علاوه بر جایزههایی که به خود بچه دادیم برای تشویقش، من هم یه جایزهٔ خوب میخوام برای اتمام موفقیتآمیز این پروژه😀. احتمالاً نقدی حساب میکنیم و باهاش یه چیزی که دوست دارم میگیرم برای خودم تا سختیهای این دو هفته رو بشوره ببره😅.
#روزنوشت_های_مادری
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif